به قدمی کارساز تر از بایکوت نیاز هست!

 

 

ریبوار احمد

 

مدت چند هفته ای است که بخش زیادی از مدارس و مراکز کار با بایکوت کردن و نرفتن سرِ کار،پیام محکم نارضایتی خود را به گوش حاکمیت رساندند.علی رغم این وصف که مردم معترض، عصبانیت خود را به این واقعیت که "حکومت گوشهای شنوا ندارد و اعتراضات آنها را نشنیده میگیرد" بروز میدهند، اما در حقیقت حاکمیت این پیام را به خوبی شنیده است و تحت فشار سنگینی قرار گرفته است، با این هم نمیخواهد به آسانی به خواسته های مردم گردن نَهَد و هنوز مصمم است که نتایج فاجعه بارکارنامۀ غارت و چپاول چندین ساله خود را بر سر مردم سرشکن کنند.اگر چه ذره ای عقب نشینی از خود بروز داده است، اما در حقیقت میکوشد با وعده های پوچ و گُنگ و ناروشن، همراه با فشار همه جانبه اعتراضات را خاموش کرده و این وضعیت و دورە را هم پشت سر بگذارد.هیچ چیز از این آشکار تر نیست که این حاکمیت قصد دست کشیدن از ستمکشی و بریدن نان سفره مردم را ندارد.حتی اگر برای نجات خود از فشار اعتراضات و نارضایتیها و جاخالی دادن به ضربه گّرز اعتراضات مردم مجبور میشود شماره ای از وعده های پوچ و گنگ به مردم بدهد مانند " اشتباه در قرار دخیره اجباری حقوقها هست و دوباره آن را بررسی میکنند، دستمزدهای کم را کاهش نمیدهند، در آینده مژده خوبی برای مردم دارند" و .غیره. این وعده ها خود وعده هایی پوچ هستند و هیچ چیز سرراست و جدی از آنها حاصل نمیگردد، تازه اگر در ظاهر تغییری هم بوجود بیاید،شکی در آن نیست که عمر این تغییر تا پایان این اعتراضات قد میدهد و به درازا میکشد و بعد از آن شدید تر از امروز گلوی مردم ستمدیده را فشار خواهند داد.

این حاکمیت بورژوازی کورد،خارج از اندازه مفتخور و حریص است. تا جایی که هیچ حقوقی برای اهالی " ملیت خجستۀ " خود روا نمی بیند. هرچیزی که در روی زمین و زیر زمین و آسمان این جامعه قرار دارد را جزء مایملک خود میداند، تمامی در آمد ها را خود به جیب میزند، خوراک و داروی کە تاریخ مصرفش تمام شدەاست را هم قاچاق میکند، تمامی شرکتهای غارتگر جزء املاک خود اینها است.همراه با این خون کارگر و کشاورز و معلم و کارمند و پیشمرگ را هم تا مغز استخوان می مکد. آن کمکهایی را که به اسم پیشمرگ و جنگ با داعش دریافت میکند،به اسم آواره و شنگار دریافت میکند، کمکی که در قالب خورا ک و دارو دریافت میکند، از همه اینها سهمیه شیرِنَر گردن کلفت وعاطل را هم برای خود کسر می کند. دستشان را هم برای پول تو جیبی دانش آموز و سفره خالی بستگان و خانواده انفال و شهید و بازنشته و دستفروش و ناتوان (هاندیکاپ) هم دراز می کنند، از درآمد تن فروشان هم سهم خود را طلب میکنند و با این وصف   دیده گان حریص آنها سیر نمیشود و به شیر کودکان هم یورش می برند. این معنی و محتوای واقعی ناسیونالیسم و کردایتی و ملیت پرستی است. بورژوازی کرد و احزاب  بورژوازی کردایتی تنها و تنها ملت را برای این میخواهند که خونش را بمکند،هیچ رفاه و خوشبختی ای را جزء حقوق مردم کارگر و زحمتکش و ستمدیده آن ملیتی که از بام تا شام با سرودِ ای رقیب و کردایتی بر فرق سرش میکوبند،نمی دانند.امروز این حقیقت مانند روز روشن آشکار است که هدف بوروازی ناسیونالیست کرد از اشاعه کردایتی و ای رقیب و کالبد ملت پرستی کردی،چیزی جز سرپوش نهادن و پرده کشیدن بر این ستمکاری وغارت و چپاول نیست. میخواهد در زیر عبارتِ " همه ما کرد هستیم " ذهن استثمار شده گان را مغشوش نموده و جنگ میان طبقه ستمکار و طبقه ستمدیده را خاموش نماید. "ای رقیب و کس نگوید که کرد مرده است "، بورژوا ناسیوالیست کرد تنها و تنها برای این است که کارگر وزحمتکش و ستمکشان کرد " نمیرند " و زنده بمانند برای اینکه کاخ و قلعه وقصر اینها را مجلل تر و مجلل تر کنند. درست اتفاقی که در این ربع قرن افتاد. یکی از درسهای مهم رویدادهای کردستان یادآوری و تکرار این واقعیت است که پرت کردن و خلاص شدن از ناسیونالیسم و ملیت پرستی شرط اولیه پاره کردن غل و زنجیر بردگی است بر پای کارگران و توده زحمتکش و آزادیخواه.

 

به جای بایکوت!

نارضایتی های تاکنونی و بالاخص بایکوت،شروعی خوب و پیامی قدرتمند بود جهت هشدار به حاکمیت ستمگر بورژوازی کّرد. اما از این بیشتر طول دادن به این شیوه از اعتراض کارساز نیست و قادر نیست توازن را به سود تودۀ ناراضی تغییر دهد، قادر نیست آنطوری که به آن نیاز است حاکمیت را تسلیم کند. به این خاطر این شیوه از اعتراض باید جای خود را به اعتراض و قدمی کارساز تر بدهد. مخصوصاً بایکوت، با به درازا کشیدن اش به مدت زیاد نقاط ضعفش آشکار میگردد و احتمال دارد بە ضد خودش تبدیل شود. مخصوصاً بعد از این حربۀ حاکمیت که با کم کردن ساعات اداری سعی میکند هم اثرات بایکوت را خنثی کند و هم پراکندگی و دودسته گی را به اعتراضات چیره کند. علاوه بر این خود بایکوت برای دراز مدت نقاط ضعف خود را دارد، از جمله؛

یکم: ادامه بایکوت به مدت زیاد باعث بریدن توده ناراضی میشود از همدیگر و باعث میشود که همصدایی و صفوف واحد آنها را تضعیف کند.

دوم: حاکمیت تلاش میکند که مردم را بر علیه توقف خدمات تحریک کند و بخش بیشتتری از مردم را بر علیه بایکوت سوق دهد. میخواهد تقصیر به هدر رفتن یک سال از تحصیل دانش آموزان را به گردن معلمین بیاندازد، نه بی مسئولیتی و بی لیاقتی خود. این یک نقشه و پروپاگاند زهرآگین است که قصد دارد دانش آموزان و خانواده هایشان را بر علیه معلمین بشوراند.

سوم: تقصیر توقف خدمات بهداشتی را به گردن کارمند و کادر پزشکی حقوق بریده بیاندازد و نه غارت و چپاول خود حاکمیت.هر کمبود و اتفاق و فاجعه ای هم به علت نبود این خدمات به وقوع بپیوندد، حاکمیت آن را به بهانه ای برای تحریک کردن مردم بر علیه بایکوت تبدیل می کند.

چهارم: نقطه ضعف دیگر بایکوت این است که دامنه فشار آن بر حاکمیت محدود است و امکان دارد که آنها بتوانند برای مدت بیشتری خود را در برابر این فشار نگهدارند و تا آن موقع مردم بیزار و نا امید گردیده و صفوف اعتراضات پراکنده شده و دچار اختلاف و ناسازگاری می شود. قبل تر هم بحث این را کرده ایم کە لازم است مردم معترض با در پیش گرفتن هر شیوه از نارضایتی، باید این را در نظر بگیرند که جایز نیست برای مدتی طولانی و نامعلوم خدمات عمومی مورد نیاز زندگی روزانه مردم از کار انداخته شود. با در نظر گرفتن همه این موارد دیگر زمان آن رسیده است که شیوه ای کارسازتر جایگزین بایکوت گردد. شیوه ای که متحمل فشار بیشتری بر حاکمیت گردد،دامنۀ یکپارچگی و سازمانیافتگی مردم را افزایش دهد و صف نارضایتی ها را فراوان تر کند.. برای این هدف لازم است به جای بایکوت همگی به سر محلهای کار و تحصیل و مراکز خدمت رسانی به مردم برگردند و دوباره شروع به کار کنند. تا اندازەای کە مقدور است خدمات مورد نیاز مردم را تأمین کرد و در کنار آن حاکمیت و حزب و مراکز اش را مورد تحریم قرار داد و خدمات آنها را قطع کرد. همچنین به جای بایکوت بهتر است که تمامی مراکز کار و تحصیل تبدیل به مراکز جلسات و متینگهای روزانه برای گفتگو درباره چکار کردن و چکونه کار کردن و چکونگی یکپارچه شدن و مقابله با نقشه های حاکمیت کرد. تمامی مراکز خود را در شوراها و سازمانهای مستقل متشکل کنند، یعنی مجمع عمومی مرکز خود را برپا کنند و نماینده گان مورد اعتماد در بین خود را برای رهبری مبارزه آن مرکز و نمایندگی آن در برابر حاکمیت و برای هماهنگ کردن اعتراضات  با مراکز دیگر و در عرصه سراسری،انتخاب کنند.همزمان شوراها تمامی امور آن مراکز را بدست گرفته و آن را سازمان دهند. نقطۀ قدرت شورا در برابر دیگر شیوه ها و سیستمها این است که هر مرکز متسقیماً نمایندگان خود را انتخاب میکند و هر زمان که مشخص گردید این نماینده ها انتخاب کننده گان خود را خوب نماینده گی نمیکنند،مستقیماً از طرف همان مردم برکنار گردیده و اشخاص مناسب تری  برای جایگزینی آنها انتخاب می شوند. در سیستم شورایی هیچ بهانه ای وجود ندارد که این کار را حتی برای یک روز به عقب اندازد.تفاوت مهم و بنیادی شورا با دیگر سیستمها و شیوه ها از جمله پارلمان و اتحادیه و سندیکا این است که شورا فرصت و مفّر این را نمیدهد که اشخاصی وکیل و نماینده مردم گردیده و بعد از گرفتن مهر تأیید از طرف مردم برای مدت چند سال با حقوق این مردم معامله و دادو ستد کنند، بدون اینکه این مردم حق عزل آنها را داشته باشند. شورا توده مردم را همیشه در میدان دخالت مستقیم نگه میدارد و کسانی را هم به نماینده انتخاب میکند که اگر به شیوه ای مقبول و درست نماینده گی توده مردم را نکردند، فورا برکنار خواهند شوند. لازم است که تاکتیکی در برابر این تاکتیک حاکمیت که تلاش میکند دانش آموزان و خانواده های آنها را به جان معلمین اندازد ، اتخاذ گردد کە تاکتیک حکومت را بر ضد خود تبدیل کند. با راه اندازی دوباره مراکز تحصیل، تمامی خانواده های دانش آموزان فراخوانده شوند و در مدارس همراه با آنها جلساتی گرفته شود و برای آنها روشن گردد که راه به هدر نرفتن یک سال تحصیل دانش آموزان این نیست که معلم ناچار گردد با جیب خالی و سفره خالی خانواده اش،در سر کلاس درس حاضر گردد، این به هیچ وجه مقدور و در توان نیست. راه چاره این است که حاکمیت فاسد و چپاولگر ناچار گردد از آن ثروتی که به غارت برده است، بدون درنگ تمامی حقوق معوقۀ معلمین را پرداخت کنند. تنها راه دانش آموزان و خانواده هایشان برای اینکه از به هدر رفتن یک سال تحصیل جلوگیری کنند این است که با تمام توان از معلمین و مبارزه آنها پشتیبانی کنند و دوش به دوش آنها ایستاده و حاکمیت را به تقبل خواسته های معلمین ناچار کنند. مراکز خدماتی هم میتوانند همان تاکتیک را در بر گرفته، برای اینکه مردم محروم از خدمات را همراه با اعتراضات خود کنند. به غیر از مراکز کار، محلات هم لازم است که تبدیل به مراکز میتینگ و جلسات و سنگر دیگر مبارزه بر علیه گرسنگی و ستمگری گردند. در این جلسات شورای محلات تشکیل شود و امورات محله را به جای ادارات و دم دستگاه فاسد حکومتی به دست بگیرند.

آن مراکزی که خود دارای درآمد هستند، به جای واگذار کردن این درآمد به دم و دستگاه فاسد حکومتی، این درآمد باید توسط شورا کنترل گردد برای تامین حقوقها و کمک کردن به پرداخت و تأمین حقوق مناطقی که خود فاقد درآمد هستند. ضروری است که رهبری ودستگاههای فاسد حاکمیت فراموش و بایکوت گردیده و دست آنها کوتاه گردد و از آنها پیروی نشود. برای این کارها نباید زمان را از دست داد، باید شب و روز را برای پیش بردن سریع این قدمها به هم دوخت. به هدر دادن زمان به ضرر مبارزۀ توده ای و به سود حاکمیت ظالم است. حاکمیت تلاش میکند وقت کشی کند تا مردم خسته و ناامید گردیده و تسلیم شوند. وظیفه رهبران جنبش اعتراضی و فعالین کارگری و کمونیست است که دست پیشی کنند و تودۀ ناراضی را در این راه رهبری کنند. مسئلۀ بسیار مهم این است که دسته های کنونی و همچنان همراه با برپا شدن شوراها،مدام  پلیس و پیشمرگ و نیروهای مسلح را خطاب قرار داده و فراخوان دهند و برای آنها روشن کنند که سرنوشت آنها و سرنوشت توده ناراضی و ستمدیده یک سرنوشت است. آنها هم بخشی از آن مردم هستند که برای نان و زندگی و آزادی به میدان آمده اند. آنها که خود فرزندان کارگران و مردم زحمتکش و گرسنه و ناراضی هستند، نباید سپر شوند برای جماعتی راهزن و فاسد و ظالم و در پناه پاسبانی از قلعه ثروت و قدرتِ فاسدین و ستمکاران، لولۀ اسلحه های خود را به طرف هم سرنوشتهای خود نشانه روند، همسرنوشتهایی که تنها برای حصول حقوق بحقّه خود به میدان آمده اند. باید بدون وقفه این را برایشان روشن نمود که سنگر آنها هم سنگر اعتراض توده ستمدیده و آزادیخواه است و آنها هم باید در این سنگر و در کنار مردم ستمدیده بر علیه قدرت ظالم بایستند.

 

٢٣ فوریه ٢٠١٦

 

ترجمه از متن کردی: فرزاد نازاری