کردستان عراق

"وقتی سیاست بر اقتصاد مقدم و نان سیاسی می شود"

 

 

مظفر محمدی

 

 طبقه بورژوازی  

مساله قدرت سیاسی و سیاست در کردستان عراق امروز، برای بورژوازی کرد بر همه چیز، بر اقتصاد و بر نان سفره مردم ارجحیت و اولویت دارد. بورژوازی در شرایط بحران اقتصادی و سیاسی و حکومتی، همه تحرکاتش از تبلیغ و تهدید تا تدارک سرکوب و جواب به نان مردم، سیاسی است. اول می خواهد قدرت سیاسی را نگه دارد و تضمین کند. نان مردم برایش کم اهمیت تر و مساله بعدی و ثانوی است و حتی جواب به آن اگر بخواهد جوابی بدهد یا وعده ای بدهد باز در خدمت تامین و تضمین قدرت سیاسی و حاکمیتش است. 

در بحران سیاسی و حکومتی کنونی کردستان عراق، اتحادیه میهنی جناحی از حاکمیت، مشاور و زبانحال مردم علیه حاکمیت خود می شود و گوران و اسلامی ها نقش اپوزیسیون حاکمیتی که خود در آن شراکت دارند را برعهده می گیرند. وقتی مردم شیرخشک بچه هایشان راندارند، استقلال کردستان برای مسعود بارزانی اولویت می شود. طرح استقلال کردستان نه برای حل بحران اقتصادی و یا نان سفره و شیرخشک بچه های مردم، بلکه در این برهه برای بارزانی مصرف سیاسی دارد.این شرایطی است که امروز بر کردستان عراق حاکم است. اگر طبقه کارگر و زحمتکشان و کمونیست ها وآزادیخواهان این واقعیت را نادیده بگیرند، بازنده اند. 

کردستان عراق امروز پر از تناقضات و پیچیدگی هایی است که بدون تشخیص درست آن کاری از پیش نمی رود. در این گوشه ی جهان جدا کردن دوست و دشمن و پوزیسیون واپوزیسیون کار دشواری برای مردم ستمدیده ی این دیار شده است. امروز در کردستان بخشهای مختلف بورژوازی هم در حاکمیت اند و هم علیه حاکمیت. هم بدهکار مردمند و هم طلبکار. احزاب مختلف و شعبات مختلف بورژوازی کرد و در حاکمیت شرکت دارند و همزمان بخشهای زیادی از مردم را بعنوان اعضا و سمپات و میلیشیا حول خود سازمان داده اند. هر کدام از این احزاب یک پایشان در حاکمیت و قدرت و یک پایشان در میان مردم قرار دارد. هم سهیم در قدرت و شریک در ثروت اند و هم مدعی نمایندگی منفعت مردم. در این دیار سگ صاحبش را نمی شناسد. 

در کردستان علاوه بر بورژوازی حاکم و یا در حاشیه حکومت، قشر بزرگی از بورژوازی متوسط و نوکیسه هم رشده کرده که در پناه حاکمیت احزاب و قبایل به نان و نوایی رسیده است و در بازار آشفته عراق و تجارت قاچاق و معاملات کلان واردات و بازاربدون کنترل و بی افسار خرید و فروش کالا...، صاحب ثروتهای بادآورده عظیمی شده است. این نوکیسه ها و صاحبان قصرها و ویلاها و اتومبیل های مدل بالا و گران قیمت به غنیمت گرفته شده در بازار آشوب و سناریوی سیاه عراق، دستشان به کلاه خودشان است. این ها منفعتشان در همین بازار آشفته و بی در و پیکری است که هیچ کنترل و قانونی بر کسب و درامد و خرید و فروش شان وجود ندارد. این ها هم حامیان احزاب حاکم قومی و اسلامی اند. این نوکیسه ها اکنون به داشتن کارگر زن فیلیپینی و افریقایی و چینی و ایرانی در خدمتکاری منازلشان، بخودمی بالند و باد در غبغب می اندازند. 

اسلامی های رنگارنگ هم از این جامعه ی بی در و پیکر و در فضای متعفن بورژوازی ناسیونالیست کرد و نارضایتی عمومی، مدام افیون مذهبی به رگ های مردم ستمدیده تزریق می کنند و در ازای آن، هم از حاکمیت سهم میگیرند و هم از کشورهای عربی و اسلامی میلیون میلیون دلار بابت نوکری و اجرای سیاستهاییشان به آنها می رسد. 

صف و جبهه ی بورژوازی کرد، امروز دچار بحران سیاسی و حکومتی و بحران اقتصادی شده است. بحران حکومتی و حل آن بهر قیمت، امروز در اولویت همه شاخه ها و شعبات بورژوازی کرد در حاکمیت است. بورژوازی تحزب یافته ی کردستان عراق چه تاریخا و چه امروز، دعوا و رقابتهایشان بر سر تقسیم قدرت و ثروت، نه با مراجعه به آرای مردم بلکه با توافق و اگر نشد با تهدید نظامی خود و حامیانشان در منطقه و با ترساندن همدیگر از عصیان مردم حل و فصل می کنند. این وضعیت کنونی و واقعی بورژوازی و احزاب حاکم شان در قدرت است. 

در شرایط کنونی حل هر معضل اقتصادی و نان سفره مردم به پاسخ به بحران سیاسی و حکومتی احزاب بورژوازی کرد بستگی پیدا کرده است. به همین دلیل است در صفوف مردم ستمدیده و تهی دست جامعه و حتی در صفوف نیروهای وابسته به احزاب، همزمان با خواست و مطالبه حقوق و دستمزد و نان سفره و شیرخشک بچه هایشان، مساله کنار رفتن احزاب از قدرت آشکارا عنوان می شود. چرا که بعد از یک ربع قرن هر گونه اعتماد مردم به این احزاب از بین رفته است.

 

طبقه کارگر و فرودستان جامعه 

برای کمونیست ها، طبقه کارگر و رهبری مبارزات و خواستهای مردم در جامعه مساله کلیدی است. اما در فرهنگ و سیاست و مبارزات در جامعه کردستان، ظاهرا طبقه کارگر جایگاه مهمی ندارد. اگر در این ارزیابی از وضعیت طبقه کارگرعمدی در کار نباشد، اشتباه فاحش همه فعالین سیاسی و آزادیخواه و کمونیست ها است. وقتی می پرسید این شهرک های عظیم و کاخ های سرمایه داران و جاده ها و پل ها و تونل ها را که ساخته، می گویند مهندسین و شرکتهای ترکیه و ایرانی. نامی از کارگر نیست. بحثی از حداقل دستمزد کارگرو یا بیمه و قانون کار و مرخصی و تعطیلی و قراردا کار هم نیست.

 شرکتهای نقل و انتقال انسان که کارگران را از کشورهای مختلف می اورند و به شرکتهای ساختمانی و یا کار درهتل ها و رستوران ها و کلوبهای شبانه و کارگری "کلفتی" در خانواد بورژواها و خرده بورژواهای نوکیسه...، می فروشند، شباهت زیادی به بازار برده فروشی قدیم دارد. اما این موقعیت واقعی و اجتماعی طبقه کارگر درجامعه کردستان نیست. در کردستان صدها هزار کارگر در مراکز صنعتی بزرگ مانند صنعت نفت، صنایع ساختمان، کارخانه های بزرگ و کوچک مانند سیمان و کارگاه های خانگی، کارگران حمل و نقل و خدمات شهری و بیمارستان ها کار می کنند. اما طبقه کارگر به این بخش خلاصه نمی شود. کارگران روزمزد و فصلی، خیل وسیع بیکاران ، زنان خانه دار، تهی دستان حاشیه نشین شهرها، فروشندگان دوره گرد، گدایان و تن فروش ها و... را می توان اضافه کرد. و باز به این ها کارگران مهاجر کشورهای عربی و افریقایی و کشورهای همسایه که می توان گفت کارگرانی که از خیابان برای گذران معیشت استفاده می کنند نیز اضافه می شوند. معلمان و کارمندان جزء را هم باید بخشی از طبقه کارگر به حساب آورد. فعالین کارگری و سیاسی و ازادیخواه و کمونیست با یک حساب سرانگشتی می توانند نشان دهند که اعضای طبقه کارگر و تهی دستان و محرومان جامعه و خانواده هایشان به چند میلیون می رسد. 

امر و دغدغه و تلاش روز مره این جمعیت میلیونی و تهی دست و فرودست جامعه، معیشت و مسکن و کار و درآمد بخوری و نمیری برای خانواده هایشان است. اما همانطوریکه گفتم، در فرهنگ و سیاست و روانشناسی مردم کردستان و از جمله برای بورژوازی، کل این محرومان جامعه جزو یک طبقه و طبقه کارگر محسوب نمی شوند. کل این ها و از جمله بورژوازی کرد در فرهنگ سیاسی جامعه، "ملت کرد"، "قوم کرد"، "کردها" و غیره نامیده می شوند. این کلاه گشادی است که بورژوازی کرد نه تنها در کردستان عراق بلکه در کل منطقه سر مردم محروم گذاشته و می گذارد . کلاه گشاد و فریبکارانه "کردایتی" تا حالا یک ربع قرن برای بورژوازی کرد در کردستان عراق، حاکمیت و ثروت حاصل کرده است.

در این شرایط متاسفانه و تا کنون بین خود طبقه کارگر و تهی دستان و محرومان جامعه هم کم ترین پیوند طبقاتی و قرابت و همسرنوشتی برقرار است.

  ١٧ فوریه سال قبل شمه هایی و گوشه های کوچک و ضعیفی از این همسرنوشتی دیده شد، اما بدلیل عدم تشکل و رهبری واحد در میان کارگران و محرومان جامعه، این جنبش کنار زده و یا سرکوب شد. امروز بار دیگر درد مشترکی ستمدیدگان و تهی دستان جامعه را بهم نزدیک و یک صدا کرده است. و این شروع خوبی است. اما فقط یک شروع است. همصدا شدن حول یک خواست مشترک و سراسری مثل حقوق های معوقه، برای محرومان جامعه با همه ان ابعاد انسانی عظیمی که در یک طبقه واحد کارگری می گنجد، یک نقطه قوت و آغاز خوبی است. اما محدود ماندن جنبش مطالباتی و رفاه طلبی به این مطالبه، خواه به فوریت حاصل شود یا نه، برای این جنبش کشنده است. 

در شرایط کنونی کردستان و بحران سیاسی و حکومتی بورژوازی حاکم، خواست حقوق های معوقعه تنها یک اولویت و یک وظیفه جنبش است. این خواست ولو بفرض حصول کامل وتمام و کمال و یا بخشی از آن، معضل بحران سیاسی کنونی و خلا قدرت در کردستان را حل نمی کند. حقوق های معوقه باید فورا پرداخت شوند. اما نباید فراموش کرد که اگر این اتفاق هم بیفتد، ماه و ماه های بعد گرانی و تورم ناشی از چپاول داراییهای مردم و غصب قدرت و ثروت از جانب طبقه بورژوا، طبقه کارگر و کل محرومان جامعه را به روز سیاه می نشاند. 

مبارزه و جنبش کنونی مردم کردستان را نمی توان فقط مبارزه ای برای حقوق معوقه نامید. یک مبارزه و جنبش سیاسی هم هست. اگر کارگران و همه متحدینش در میان تهیدستان جامعه در این میدان سیاسی ابراز وجود نکنند و فقط مطالباتی از احزاب حاکم بخواهند، مرهمی که پرداخت حقوق ها بر زخمهای چرکین امروزشان می گذارد، فقط چند هفته و ماه دوام نمی آورد. باز زخم عفونی فقر و نداری و بیکاری و گرانی و تورم دهان باز کرده و زندگی مردم را از این سیاه تر و تباه تر می کند.

علاوه بر خواست نان و معیشت که امروز در مساله حقوق های معوقه خودنمایی می کند، مساله قدرت سیاسی و سلب حاکمیت از احزاب بورژوایی در اولویت خواست و مطالبه طبقات تهی دست و روی میز جامعه قرار گرفته است. مطالبه نان و آزادی با هم چفت شده اند. 

اگر انتظار بهبودی در زندگی و معیشت و مسکن و ... وجود دارد این است که مردم کردستان تلاش برای حقوق و دستمزدهایشان را به مبارزه برای تعیین تکلیف سیاسی جامعه وصل کنند. حقوق های معوقه ولو امروز پرداخت شوند، مسکن اند. مسکن ولو قوی هم باشد موقتی است. درمان درد نیست. گرفتن فوری حقوق های به تعویق افتاده بعنوان تسکین درد و فقر و نداری محضی که امروز یقه محرومان جامعه کردستان را گرفته است برای یک روزو چند هفته و ماه هم حیاتی و ضروری شده است. اما دل بستن به مسکن، تمکین و تسلیم به درد بی درمان است، استیصال است. ریشه دردهای امروز جامعه کردستان در حل سیاسی و اجتماعی و تعیین تکلیف قدرت سیاسی است. در دخالت مردم در تعیین سرنوشت برای نه تنها مرهم گذاشتن بر دردهای امروز بلکه ریشه کن کردن دردی است که مثل خوره یک ربع قرن است این جامعه را می خورد. بحران حاکمیت امروز بورژوازی کرد، نتیجه ی اعمال چپاولگرانه ی احزابی است که مثل زالو از درون ذره ذره خون زحمتکشان را می مکد.

 شرایط امروز کردستان عراق چنین است که بالایی ها نمی توانند حکومت کنند وپایینی ها حاکمیت آنها را نمی خواهند.

 

 صف مخدوش طبقات

جامعه کردستان ظاهرا تحزب یافته است. اما این بورژوازی است که متحزب است و عملا بخشهایی از مردم بین این احزاب تقسیم شده اند. همین بخش از مردم، سیاهی لشکر احزابی هستند که مثل نردبان انها برای رفتن به پارلمان اربیل و سهیم شدن در کرسی های وزارت و تجارت و احتکار و غارت داراییهای نقدی و مالی و زمین و گمرکات و حاصل نفت و تجارت مسکن و تجارت نان و معیشت...، عمل می کنند.
بی دلیل نیست در طول یک ربع قرن در این جامعه پر از ثروت حاصل دست رنج زحمات کارگر و معلم و پیشمرگ و میلیون ها خانواده فرود ست و تهی دست، هنوز معضل ابتدایی ترین امکانات رفاهی مانند اب اشامیدنی و برق و نان و مسکن و دارو ، وجود دارد. 

اگر تا دیروز عضویت سیاسی و نظامی در احزاب امتیاز محسوب می شد و درآمد ناچیزی ممکن بود در پی داشته باشد، امروز دیگر امتیازی در کار نیست. طبقه بورژوا و احزاب نماینده اش و طبقات محروم آشکارا در مقابل همدیگر قرار گرفته اند.

در این جامعه هویت کاذب و ریاکارانه و فریب دهنده ی قومی کردی و هویت حزبی این و آن بخش بورژوازی قومی و اسلامی،به عنوان پرچم قومی و اسلامی کردی بربام جامعه بر افراشته شده و بر نان و معیشت و حرمت انسان ها سوار گشته است. بدون پایین کشیدن و کنار انداختن این پرچم، جامعه کردستان با کارگران معادن و شرکتهای نفت و حمل و نقل و خدمات شهری و معلمان و پرستاران و پیشمرگان و کودکان خیابانی و کار و خیل عظیم زحمتکشان تهی دست و تاکسی رانان و دستفروشان و دوره گردها و کارگران روز مزد و بیکار و زنان خانه دار و گدایان و تن فروشانش، روی خوشبختی نخواهند دید. 
بدون هویت انسانی علیه ناسیونالیسم کرد، علیه اسلام گرایی فاسد، علیه مردسالاری و زن ستیزی و علیه فقر و تنگدستی و فلاکت، جامعه کردستان یک جامعه انسانی و ازاد و مرفه نخواهد شد و چند میلیون انسان از فقر و نداری و فرودستی نجات نمی یابند. ناسیونالیسم و کردایه تی یک ربع قرن است که ستمدیدگان و محرومان جامعه کردستان و کل نیروی طبقه کارگر را مسموم و مرز طبقاتی کارگران و محرومان و ستمدیدگان را با بورژوازی کرد مخدوش کرده است. "کرد" بودن و "کردایه تی" تبدیل به هویت همگانی شده و انسانیت و طبقاتی بودن جامعه را تحت تاثیر قرار داده و مسموم کرده است

 از آنجا که فرهنگ جامعه، فرهنگ طبقه حاکمه است. بورژوازی کرد جامعه مردانه و مردسالاری و مذهب و ضدیت با زن را هم با خودش به ارمغان آورده و باز جامعه را با این فرهنگ غیر انسانی تباه کرده است.

بورژوازی کرد علاوه بر تصرف زن بعنوان صاحب و ملک و ناموس خود در خانواده که اختیار جانش را هم دارد ، زنان کارگر و مهاجر کشورهای مختلف را هم تحت عنوان تن فروش، در باشگاه ها و قمارخانه ها و فاحشه خانه ای علنی که پلیس "آسایش" احزاب، نگهبانش اند، در خدمت خود گرد آورده است. ناموس پرستی و قتل های ناموسی در کردستان اختاپوسی است که بر زندگی زنان این جامعه چنگ انداخته و سلامت و انسانیت و امنیت زنان را روزمره خدشه دار می کند. 

مخدوش و قاطی شدن صف طبقات در کردستان، برای بورژوازی کرد این نتیجه را داده است که بخش زیادی از همین مردم محروم و ستمدیده و اجزایی از کل طبقه کارگر را به نیروی حزبی خود، اعضای خود، سمپات و هوادار و امتیاز بگیر و پیشمرگ و پلیس حزب خود تبدیل کرده است.

یک دلیل دوام حاکمیت احزاب بورژوازی کرد این است که بخشی از مردم فکر می کنند با قرار گرفتن در کنار این و آن حزب و گروه حاکم، بقای نان و معیشت و مسکن شان را تامین و تضمین می کنند. پیشمرگ و پلیس و اعضا و سمپات های احزاب گوناگون از این گروه های اجتماعی اند. پیشمرگ و پلیس و حتی افسران جزء، ارتش یک دولت و سربازان وظیفه موقت و یا ماموران و جاسوسان حاکمیت نیستند. پیشمرگ کسی نیست که که مدتی به سربازی اجباری می رود و بر میگردد. این ها نیروی نظامی مادام العمر در خدمت احزاب اند. باید برایشان بجنگند و به آنها رای دهند و حافظ قدرت و ثروتشان باشند. قدرت و ثروتی که خود سهمی در آن ندارند. میلیشیای احزاب، بخشی از تهی دستان جامعه و فرزندان مردم و یا خود مردمی هستند که امروز سفره شان خالی است وبچه هایشان بدون شیرخشک در انتظار و خطر تلف شدن اند. مردمی اند که با هر عنوانی زیر پرچم و سایه احزاب فکر می کنند زیر سایبان و یا چتری قرار دارند که نان و مسکن و معیشت و حرمت شان محفوظ است. اما یک ربع قرن حاکمیت این احزاب نشان داده است که این سایه و چتر، قلابی و فریبکارانه و ریاکارانه است. این احزاب به پیشمرگان خود و به اعضا و سمپاتهایشان هم وفادار نیستند. و این از جنس خرابشان نیست. خصوصیت سرمایه داری و طمع سرمایه و سود این را می طلبد. خصوصیت جامعه ی طبقاتی است. جامعه ای که اکثریت ساکنانش که اجزای مختلف طبقه کارگر اند، همگی باید در خدمت اقلیتی به نام طبقه بورژوا باشند.
حرص و آز بورژوازی به قدرت و ثروت به قیمت تباهی کارگر، زحمتکش و محرومان و ستمدیدگان و زنان ...، سیری ناپذیر است. 

طبقات فرودست جامعه باید حساب خود را با بورژوازی کرد پاک کرده و از صف آن خارج شده و به صف طبقاتی میلیونی خود بپیوندد.تقسیم مردم بین احزاب بورژوایی می تواند پایان یابد. هویت "کردایه تی" که خود را به اشکال ورقه عضویت، دوستی و تعلق به این و آن حزب بورژوایی و اسلامی، پیشمرگایه تی برای احزاب بورژوایی طمعکار و چپاولگر دارایی های جامعه، می تواند جای خود را به هویت انسانی مستقل و با اراده و اعتماد به خود بدهد. این بخش جامعه وابسته به احزاب حاکم می تواند به پایگاه اجتماعی خود برگردد. 


کارگران شاغل، زحمتکشان، تهی دستان، دستفروشان دوره گرد، بیکاران، کارگران روز مزد و فصلی و بیکار، پیشمرگان، معلمان، پرستاران ، گدایان، تن فروشان...، همه منفعتشان یکی است. اگر صحبت از رفاقت و دوستی و همسرنوشتی است همه اینها یک سرنوشت واحد و یک منفعت مشترک و واحد دارند. با بازگشت بخشی از طبقه کارگر و ستمدیدگان جامعه از درون و درحاشیه احزاب بورژوازی به صف طبقه خود و بنیاد سنت همسرنوشتی طبقاتی، زیر پای احزاب بورژوایی را خالی کرده و این احزاب را از درون متلاشی می کند. 

اگر این اتفاق بیفتد، میلیونرها و میلیاردرها و سران سیاسی و نظامی احزاب و صاحبان شرکت ها و نقدینه های دلار و دینار و صاحبان قصرها و شهرک و مجمتع های بزرگ که تا چشم کار می کند از زمین های غصب شده در شهرها سر بلند کرده اند، همگی ژنرال های اقتصادی و سیاسی و نظامی بدون کارگر، بدون اعضا و بدون سمپات و بدون پلیس و پیشمرگ می شوند. انها می مانند و دارایی هایشان که مال انها نیست و باید همه را به جامعه و به همین مردم برگردانند.

  

جنبش گرسنگان

 جنبش اجتماعی امروز کردستان صرفا یک جنبش کارگری و کمونیستی نیست. جنبش همه زحمتکشان و فرودستان و حاشیه نشینان و تهی دستان است. نیروی عظیم اجتماعی که در لشکرهای پیشمرگ سازمان یافته یا در کارگاه های بزرگ و کوچک ومدارس وبیمارستان ها و ادارات و محلات فقیر نشین و حاشیه خیابان های سلیمانیه و اربیل و دهوک و ...، کار و زندگی می کنند. گروه های حاشیه جامعه، بدون درامد ویادرامد ناچیز، فاقد مهارت و دارای جایگاه اجتماعی پایین و شرایط ناامن زندگی، باربرها و حمالان دستی و گاری و سه چرخه ودوره گردهای سبزی و میوه فروش و خریداران یا جمع کنندگان وسایل اسقاطی خانه ها و نان خشکه ی سفره داراها و ...، امروز می توانند و باید به متن جامعه و جنبش بپیوندند. این ها را نمی توان از خیابان ها و کوچه های و محلات شهر جمع کرد و سرکوب نمود. می توان این گروه های اجتماعی به ظاهر جدا از هم و پراکنده را زیر چتر جنبش محرومان و گرسنگان جمع کرد. شبکه فعالین دستفروشان، شبکه فعالین کارگران شاغل، بیکاران. زنان خانه دار- جوانان بی کار و بی درامد. تحصیل کرده های بیکار و همه اجزای تشکیل دهنده جنبش کنونی، حلقه های وصل اجزای جدا جدای کنونی محرومان جامعه به این جنبش هستند. 

جنبش اجتماعی و توده ای امروز در کردستان عراق در واقع جنبش گرسنگان و محرومان و ستمدیدگان است. جنبشی که فاقد رهبری واحد و بخصوص فاقد تشکل های کارگری و اجتماعی مستقل است. مطالبه سراسری حقوق های معوقه مانند زنجیری است که کل اجزای جنبش را بهم پیوند داده است. اما این هنوز به معنای تامین رهبری واحد و سراسری بر جنبش نیست. رهبری کنونی جنبش از دل انتخابات این و ان صنف و گروه اجتماعی در نمی اید. ترکیب این رهبری چه اندازه از کارگر یامعلم و کارمند و پرستار و دستفروش و تن فروش تشکیل شده است هم اهمیت تعیین کننده ندارد. این رهبری فرا صنفی است. خود جوش است. از دل مبارزه و جنبش عروج می کند و به رهبر و سخنگو و فعال جنبش تبدیل می شود. این انسان ها به هر صنف و بخش کارگری و مردم محروم تعلق داشته باشند، رهبری واحد و سراسری جنبش را تامین می کنند. در بهترین و امیدوار کننده ترین حالت، کمونیست های صفوف کارگران و مردم ستمدیده ی جامعه اگر بخش قابل توجه موقعیت رهبری سراسری و محلی و شهری را تشکیل دهند، شانس پیروزی بیشتر است. 

وجود و عروج یک رهبری رادیکال و سراسری جنبش را از دخالت و نفوذ و خرابکاریهای احزاب بورژوایی مصون نگه می دارد. در این جنبش جایی برای احزاب حاکم و نمایندگانشان نیست. نیروهای وابسته به احزاب چه پیشمرگ و پلیس و یا اعضا و هواداران احزاب می توانند مستقل از وظیفه حزبی و بعنوان اعضای بخش محروم و ستمدیده جامعه در جنبش شرکت و به نیروی آن تبدیل شود.

برپایی جنبش شورایی یک گام بزرگ برای متشکل و متحد و سراسری شدن مبارزه و پیشروی جنبش گرسنگان است. رهبری سراسری جنبش بدون اتکا به پایه اجتماعی سازمانیافته که چیزی جز شوراهای کارگران و زحمتکشان و مردم در محل های کار و محلات شهرها نیست، پیشروی اش کند و ادامه کاریش تضمین و امنیتش کاملا تامین نیست. رهبری خودجوش سراسری با برپایی شوراهای کارگران و زحمتکشان جای خود را به نمایندگان منتخب شوراها می دهد. این تنها راه پیشروی امیدبخش و پیروزی قطعی جنبش گرسنگان در کردستان عراق است. 

اشتباه فاحش و کمر شکنی که رهبری این جنبش می تواند بکند این است که توده های محروم و ستمدیده ی جنبش را مرحله بندی و زمان بندی کنند. مثلا در گام اول حقوقمان را می گیریم و بعد از آن از سیاست حرف می زنیم. این تاکتیک مرحله بندی شده برای جنبش مردم کردستان و در شرایط بحران سیاسی و حکومتی کنونی کشنده است. در شرایط امروز کردستان عراق، گرفتن حقوق ها ارتباط لاینفکی با مساله قدرت سیاسی دارد. 

 در مقابل پیشروی آرام و مرحله بندی شده ی امروز حقوق ها و فردا آزادی، گرایشاتی هم هستند که طرفدار آشوب و جنگ و گریز خیابانی اند. این هم روی دیگر سکه است و مضر و مخرب. جنبش اعتراضی و نارضایتی امروز در کردستان عراق می تواند جنبشی به شدت سازمانیافته و تحت کنترل و با احساس مسوولیت و با برنامه و نقشه معین باشد. نه جنبشی که با یک تاکتیک محافظه کارانه و غیر سیاسی به کسب حقوق های معوقه هم نرسد و یا با تاکتیک مضر و مخرب آشوب و جنگ خیابانی سر جنبش را بر باد دهد.

مساله مرحله ای کردن مبارزه در جریان اعتصابات پاییز امسال نیز رخ داد. در جریان اعتصابات دوره اول معلمان در پاییز و اوایل سال تحصیلی امسال با یکی از رهبران اعتصاب صحبت می کردم و از او پرسیدم که حالا که سندیکای معلمان "یه کیتی ماموستایان" وابسته به اتحادیه میهنی " یه کیتی" اعتصاب شکنی کرده و رفته و اعضای خود را بیرون برده است آیا وقت آن نیست که شما تشکل مستقل معلمان را در دل این مبارزه سازماندهی و اعلام کنید. او در جواب من گفت: نه . وقتی دلیلش را پرسیدم گفت اخر معلمان می گویند اعتصاب کنونی ما فقط برای گرفتن حقوق سه ماهه معوقه مان است. ما برای ایجاد تشکل مستقل معلمان جمع نشدیم!! لطفا اعتصاب را سیاسی نکنید!

  اعتصاب معلمان تمام شد، حقوق ها کاملا پرداخت نشد و تشکل مستقل معلمان که می توانست ضامن اتحاد و انسجام مبارزه معلمان، کسب مطالبات کامل و پیشروی های آتی و تا به امروز باشد، ایجاد نگردید. حالا هم ممکن است بدنه و یا بخشی از رهبران و سخنگویان جنبش بگوید ما فقط حقوق های معوقه مان را می خواهیم و به حاکمیت چکار داریم... مبارزه ما اقتصادی است و سیاسی نیست و از این قبیل. تنها ضمانت اینکه این اتفاق دوباره نیفتد، اولا عروج یک رهبری واحد و سراسری از رهبران جنبش که جلو آمده اند و دوما برپایی یک جنبش رادیکال شورایی که رهبری دراز مدت تر جنبش گرسنگان و طبقات محروم و فرودست جامعه را بر عهده می گیرد، است. برقراری حاکمیتی امروز به موازات حاکمیت پوشالی و ملغی شده احزاب بورژوایی حاکم و به تدریج جایگزین آن می شود. 

جدال امروز جنبش محرومان کردستان عراق جدالی چند وجهی است. محافظه کاری و محدود کردن جنبش به حقوق های معوقه و نپرداختن به سازماندهی حاکمیت بدیل حاکمیت ملغی شده کنونی، دستکمی از دعوت مردم به صبر و قناعت از جانب احزاب بورژوایی ندارد. احزاب بورژوایی از مردم میخواهند بخشی از حقوقهایشان را نزد آنها به "پس انداز" بگذارند و با گرفتن بخشی از آن قناعت کنند و رضایت بدهند. انگار زندگی و زنده ماندن قابل پس انداز است. انگار گرسنگی را می شود پس انداز کرد. انگار بی دارویی و معالجه امراض گوناگون را می شود پس انداز کرد و بعد از مرگ استفاده نمود! این دیگر اوج توحش و رذالت طبقه ای است که تهی دستان و محرومان را به پس انداز نان سفره ناهار و شام امروز خانواده ها و فرزندانشان دعوت می کند. مگر می شود نان سفره امروز را که اگر امروز نخوری گرسنه می مانی برای فردا پس انداز کرد!

مگر می شود داروی زخم معده و سرطان و رماتیسم و اعصاب و شیر امروز نوزادان را برای فردا پس انداز کرد.. پس انداز ی که امروز بورژوازی از تهی دستان جامعه می خواهد پس انداز کفن و دفن فردای گرسنگان و مریض ها و نوزادانی است که همین امروز گرسنگی به مرگ تهدیدشان می کند. این سیاست ریاضت و مرگ حتمی و تدریجی اعلام شده از جانب احزاب بورژوایی زمانی است که حاکمیت شان عملا ملغی شده و از مردم فرصت می خرند تا دوباره و چند باره آن را بازسازی کنند. اما زمانی که پیشروی محرومان به خطری برای ثروتمندان و احزاب بورژوایی تبدیل شود انوقت تحمل نمی کنند و سرکوب برایشان اجتناب ناپذیر می شود. هر گونه بخشیدن فرصت به احزاب بورژوازی به معنای خریدن سرکوب حتمی آتی برای جنبش است.

 جواب جنبش اجتماعی مردم و شوراهای نمایندگان کارگران و زحمتکشان به این فرصت طلبان و محتکرین مایحتاج مردم و صاحبان شهرک ها و مجتمع های مسکونی که حق محرومین و بی مسکن های جامعه است، یک "نه" بزرگ است.

 

بعنوان خلاصه

امروز در کردستان عراق مطالبه حقوق های معوقه تماما سیاسی است. تماما به سرنوشت سیاسی کردستان ربط پیدا کرده است. به دخالت کارگران و تهی دستان و محرومان درتعیین تکلیف سرنوشت سیاسی کردستان ربط پیدا کرده است. سیاست امروز در خیابان است. ازمطالبه حقوق ها گرفته تا مطالبه و برپایی حاکمیت شورایی کارگران و زحمتکشان برای اداره جامعه و تدوین قوانین انقلابی و مدرن و متمدن و برقراری رفاه و مناسبات آزاد انسانی در آن. نمی توان درجامعه ای زندگی کرد که احزاب و قبایل و گروه های سیاسی در عین حال دستی در حاکمیت داشته باشند و در همان حال به دفاع از حقوق مردم هم تظاهر کنند. این بیشرمی محض و تناقض مرگبار جناح های مختلف بورژوازی و احزابشان است.

در کردستان عراق امروز هیچ حزب بورژوایی بزرگ یا کوچک شرافتمند و پایبند به اصول انسانی و پایبند به مبانی دمکراتیک و ازادیهای سیاسی و اجتماعی و رفاه اقتصادی جامعه پیدا نمی شود. همه در این بازار اشفته بدنبال جای پا در سهم بری بیشتر از قدرت و ثروت هستند. از کوچک ترینشان تا بزرگ ترین آنها ولو در جدال ظاهری با هم اند اما بنا به ماهیت سیاسی و طبقاتی و عملکرد، دستشان در یک کاسه است. کاسه قدرت و کاسه ثروت جامعه. بورژوازی کردستان فاسد ترین نوع بورژوازی از نوع خود است. مثل انگل است. زالواست. از زمین می خورد. از نفت می خورد از کارگر فصلی وروزمرد ساختمان میخورد تا شهرک های عظیم برپا کند. از واردات و فروش کالا به مردم می خورد. از گمرکات می خورد از سهم عراق می خورد و امروز حتی برای اینکه یک دلار از ثروتش کم نشود از بهای شیر خشک بچه ها هم می خورد!

پیروزی جنبش گرسنگان و محرومان امروز، بدون تلفیق مبارزه برای حقوق های معوقه و یک زندگی مرفه و شایسته ی انسان با مبارزه برای ایجاد بدیل و آلترناتیو سیاسی توده ای و شورایی بجای حاکمیت گندیده و فاسد و چپاولگر و زورگوی امروز، ممکن نیست! قبل از اینکه احزاب بورژوایی غاصب قدرت و ثروت های جامعه به پیشمرگان دستور شلیک به سینه ی محرومان و گرسنگان که نیروی پیشمرگ خود بخشی از آن است، بدهد، باید این نیرو با همه تجهیزاتش به جنبش رفاه طلبانه و آزادیخواهانه بپیوندد. این راه جلوگیری از به خون کشیدن و شکست دادن جنبش حق طلبانه مردم کردستان است. شعار محوری این جنبش در شرایط کنونی "تمام قدرت به شوراهای کارگران و زحمتکشان" است.

 

فوریه ۲۰۱٦