به سوی١٧ فوریه ای دیگر!

 

 

ریبوار احمد

 

به میدان آمدن توده های مردم کردستان بر علیه حاکمیت فاسد و غارتگر و ستمکش احزاب بورژوایی جنبش ناسیونالیسم کرد، در ١٧ فوریه ٢٠١١ به دلیل محدودیتها و ناتوانی هایش نتواست به هدف خود برسد و سرکوب شد.

این کمبود و محدودیتها بطور خلاصه و در چند عرصه عبارت بودند از: نقش ضعیف طبقه کارگر، سراسری نشدن و محدود ماندن به میادین عمومی چند شهر، سازمان نیافتن نارضایتی ها و اسیر ماندن در افق محدود و ضد انقلابی جناح دیگر همان جنبش ارتجاعی ناسیونالیستی که در قالب "جنبش گوران" و هم پیمانان اسلامیش خود را نشان می داد. این ها در آغاز جنبش را سرزنش کردند و در گام بعدی با کشاندن جنبش بطرف پرتگاه و کشاندنش بدنبال تاکتیک های سیاسی فریبکارانه خود، از مسیر پیروزی دور و آن را  طعمه ی دستگاهای های سرکوبگر حاکمیت نمودند. عاقبت، خون و مبارزه و قربانی شدن توده های مردم را دستمایه ی معامله کثیف و حقیر خود با دوحزب حاکم در مقابل شراکت مجدد شان در قدرت و ثروت غارت شده، قرار دادند.    

تا کنون خیزش مجدد جنبش توده ای به بهای گرانی برای مردم کردستان تمام شده است. ٥ سال دیگر ستم و غارت و سرکوب و قلدری بی حد و مرز احزاب ناسیونالیست کرد ادامه یافت. تا حدی که ارتجاع و غارتگری حاکمیت بورژوایی هیچ مرزی باقی نگذاشت و کاسه صبر مردم را لبریز کرد. در این مدت شراکت مجدد "جنبش گوران" و دارو و دسته های اسلامی در قدرت و ثروت غصب شده دست آنها را برای مردم رو کرده اما شریک شدن آنها در غصب و غارت داراییهای جامعه، به قیمت محنت و خالی کردن بیشتر جیب مردم ستمدیده تمام شد. 

مردم کردستان به یاد دارند که درست زمانی که میخواستند برای خیزش مجدد جنبش نارضایتی و انقلابی خود آماده شوند، رهبری جنبش گوران سینه چاک می کرد که لازم است مردم دست از نارضایتی بردارند و ٤ سال صبر کنند و اوضاع را آرام نگه دارند و در مقابل قدرت غارتگر ساکت شده و منتظر بمانند تا اینکه آنها به مراد خود برسند. توهم و خوشباوری به فراخوان نوشیروان مصطفی، مستقیما به حاکمیت فرجه بخشید و راه ابراز وجود مجدد را سخت تر کرد.

اما اکنون بار دیگر توده های مردم به میدان آمده اند تا هم در مقابل غارت و ستم سدی ببندند و هم گام دیگری در جهت پاره کردن زنجیر خوشباوری به جناح دیگر بورژوازی کرد بردارند. ١٧ فوریه دیگری به معنای واقعی و به زودی نزدیک می شود. مهم این است که از ١٧ فوریه ٢٠١١ درس و تجربه گرفته باشیم و اجازه ندهیم اشتباهات تکرار شوند. فریب و ریاکاری رهبران غاصب اتحادیه میهنی و حزب دمکرات "پارتی" رسوا و افشا شده  و همه پرده ها کنار رفته است. هیچ توجیهی باقی نمانده که مردم به فریادهای فریبکارانه اصلاحات و پخش افیون قوم پرستی، اعتنا کرده و به آنها اجازه ستم و استثمار بیشتر بدهد. رهبران این احزاب و صاحبان قدرت با وقاحت کامل اعتراف می کنند که ده ها و شاید صدها میلیارد دلار دارایی این جامعه را به غارت برده و همین دلیل اصلی باتلاقی است که ان را "بحران اقتصادی" نام نهاده اند. همزمان به مردم هشدار می دهند که در مورد دزدی ها و فساد موجود باید با مدرک و سند حرف بزنند.  

هیچ چیز آشکار تر از این نیست که این حاکمیت و شرایط کنونی کردستان اصلاح پذیر نیست و به تغییر انقلابی نیاز دارد. کسانی که بر کرسی قدرت نشسته اند و برای درآمد و داراییهای غارت شده کردستان اشک تمساح می ریزند، آنها یی که در راس قدرت و رهبری این احزاب قرار دارند، خود بزرگتری غارتگران و برادران بزرگ دزدان کوچک تر و در پایین اند. به همین دلیل است که به هیچگونه فسادی خارج از حیطه خودشان نمی توانند اعتراض کرده و بگویند بالای چشمتان ابرو است.

 

جنبش اعتراضی به کدام سمت می رود؟

 

این اولین و مهمترین سوالی است که هر جنبش توده ای از همان آغاز کار باید جواب روشن برای آن داشته باشد. بدون جواب روشن به این سوال، توده های مردم تنها سیاهی لشکر و نردبانی هستند که جناح دیگر همان طبقه بورژوازی حاکم از آن بالا رفته و به قدرت برسند و دوره دیگری از بدبختی و فلاکت آغاز می شود. این درس و تجریه ده ها انقلاب و جنبش توده ای در جهان، از جمله و بطور مشخص  انقلابات اخیر مصر و تونس است...

هم اکنون باز هم جنبش گوران و دارو دسته های اسلامی برای دزدیدن و غصب  مبارزه و فداکاری مردم زحمتکش به پا خواسته درکمین اند. کشمکش های این ها با "پارتی" بر سر سهم خود در قدرت و ثروت غارت شده است. این ها هیچ انتقادی به تقسیم طبقاتی جامعه به دو طبقه و دو اردو ندارند. در یک طرف اکثریت عظیم مردم قرار دارند که در فقر و محرومیت غرق شده اند و در طرف دیگر اقلیتی کوچک غرق در ثروت و زندگی شاهانه. این ها برای سازماندهی مجدد این سیستم به شیوه ای پایدار و همیشگی تقلا می کنند و دست و پا می زنند.

این جناح بورژوازی حتی بلحاظ سیاسی و اجتماعی و باور به حقوق و آزادیهای مدنی و حقوق زنان و جوانان بیشتر از جناح حاکمیت ارتجاعی تر و عقبمانده تر است. امروز وقتی می بینند حاکمیتی که در سایه اش لم داده بودند، وضعش وخیم شده است، باز هم می خواهند در میان جنبش نارضایتی مردم جا باز کنند و باز هم این جنبش را برای اهداف خود به خدمت بگیرند. اما امر و مساله جنبش مردم با  امر و مساله آنها کاملا از هم جدا و با هم مغایرند. امر و مساله آنها بعنوان نمایندگان بخشی از سرمایه داران و صاحبان شرکت ها و سودپرستان و قصر نشینان، زمانی شروع می شود که چند ماه پیش بدلیل اختلافاتشان بر سر تقسیم قدرت و ثروت از پروسه سیاسی کنار زده و حاشیه ای شدند.  اما  توده های  ناراضی کارگر و معلم و کارمند و جوانان و زنان و مردم آزادیخواه علیه این سیستم ستمکارانه ی تقسیم کار و تولید به میدان آمده اند. این جنبش در ادامه ١٧ فوریه و ٢٥ سال مبارزه توده های کارگر و مردم آزادیخواه و جوانان و زنانی است که علیه کشتار و ناموس پرستی و ستم جنسی فریاد بر آورده اند. یکی دانستن و قاطی کردن این دو موضوع  و مساله و این دو صف طبقاتی و اجتماعی، به جنبش نارضایتی مردم محروم ضرر و ضربه کشنده خواهد زد.

جنبش انقلابی و توده ای این بار می تواند پیروز شود و در گام اول بورژوازی طمعکار کرد را به عقب نشینی وادار کند، بخشی از حقوق ابتدایی مردم را از چنگشان در آورد، توازن قوا را به نفع  تحول  انقلابی تغییر دهد و افق روشنی پیش روی جامعه بگشاید. اما این مشروط است به اولا صف مستقل مردم و فاصله گرفتن از احزاب و جنبش های بورژوایی که نارضایتی آنها نه بخاطر بدبختی و فلاکت و ستمکشی مردم، بلکه بخاطر سهم خود از قدرت و ثروت است. 

اگر دل اینها را به جا بیاورند و راضی کنند، بازهم از مردم خواهند خواست که اوضاع را آرام و خیابان را ترک کنند و در خانه خود با شکم گرسنه در انتظار بنشینند. و اگر لازم شود؛ نارضایتی مردم را به اغتشاش متهم  و با جان و دل در سرکوب شان شرکت می کنند. این درسی است که به بهای سنگینی برای مردم کردستان به دست آمده و فراموش کردن آن نه تنها اشتباه بلکه خطای غیر قابل بخشودنی است. وظیفه مهم رهبران و فعالین جنبش نارضایتی مردم زحمتکش است که این واقعیت ها را برای توده های مردم ناراضی توضیح دهند و فرصت ندهند این دو موضوع و صف جدا از هم، در هم ادغام گشته و قاطی شوند. 

 

شعار "سرنگون باد، سرنگون باد" جناحی از بورژوازی کرد، نه نشانه ی انقلابیگری و نه با هدف فروریختن هیچ  خشتی از دیوار این شرایط و نظام ستمکارانه است. بلکه تنها برای استفاده از مردم گرسنه است تا یک بخش غارتگر سرمایه داری  و صاحبان شرکت ها را از کرسی پارلمان پایین کشیده و بخش دیگر سرمایه دار و صاحبان شرکت ها را بر کرسی قدرت و معادن نفت بنشاند. جنبش توده ای مردم به تنگ آمده و آزادیخواه لازم است به دور از لاف و گزاف فریبکارانه آنها قدم به قدم آلترناتیو خود را بنیاد بگذارند. همزمان که هیچ شک و تردیدی از لزوم و ضرورت در هم پیجیدن این قدرت نباید داشت، همچنین در عین حال  که نباید یک لحظه هم به حاکمیت فرصت داده شود سیاست گرسنه نگه داشتن و خالی کردن جیب مردم ستمدیده و پایمال کردن آزادیهای سیاسی را ا دامه دهد،  در همانحال نباید هیچ اقدام و عملی در دستور گذاشته شود که نتیجه و عواقبش بطور قطع در دست و کنترل  جنبش و رهبری آن نبوده و از آغاز روشن نباشد.

در نتیجه باید تاکتیک و گام های کارساز ولو به ظاهر کوچک، که بتواند دستاورد ملموس داشته و توازن قوا را به نفع جنبش توده ای تغییر داده و فضا برای ارتقای آمادگی انقلابی بوجود آورد انتخاب کرد، نه تاکتیک و سیاست به ظاهر بزرگ اما در واقع چپروانه  که نتیجه اش سرکوب مردم یا پیروزی جناح دیگر بورژوازی ستمکار برای کسب قدرت باشد. از این منظر، موقعیت کنونی جنبش نارضایتی کنونی بر اساس توازن قوا و میزان متشکل بودن و عروج رهبری مستقل و انقلابی...، جنبشی است برای تحمیل خواستهای فوری مردم ستمدیده بطوریکه، زندگی و معیشت و خدمات و آزادیهای سیاسی و اجتماعی بهتر را تضمین کند. همچنین باور و امید انقلابی مردم را تضمین و همزمان بحران حاکمیت بورژوازی را تعمیق و طلسم ارزشهای پوچ که به نام مقدسات اسلامی و قومی به خورد مردم می دهند را شکسته و از بین ببرد. برای مثال:

 پافشاری بر پرداخت فوری حقوق و افزایش آن بر اساس گرانی و تورم کنونی، تامین کامل خدمات اجتماعی مانند آب، برق، بهداشت، درمان، سوخت، بیمه بیکاری، آزادیهای سیاسی و آزادی تشکل و اعتصاب بدون قید و شرط، محاکمه ی مجرمین و مسببین سرکوب ١٧ فوریه، علنی کردن دارایی های غارت شده و اعاده آن به مردم، محاکمه علنی غارتگران، اخراج همه کارکنانی که در چپاول دست داشته اند و استعفای مسعود بارزانی از قدرت به دلیل این که نقش اساسی در ایجاد این باتلاق فساد داشته است... این ها می توانند خواستهایی باشند که در حال حاضر بر آن تاکید و پافشاری شود. 

 

ضرورت متشکل شدن

 

متشکل شدن این صف مستقل برای اینکه بتواند به مثابه یک تن واحد و اراده قدرتمند و یکپارچه، حرکت کند شرط اساسی پیشروی و پیروزی است. اکنون زمان آن فرا رسیده است که برگزاری اجتماعات، میتینگ و اعتصابات به امکانی برای ایجاد تشکل های توده ای مختلف در همه محلات و مراکز کار و مدارس  تبدیل شده و گروه هایی کار سازماندهی مردم و همصدا و متحد کردن شان حول خواست و برداشتن گام هایی برای  ایجاد شوراها و چگونگی سازماندهی کار و مبارزه و زندگی اجتماعی مردم و بیرون کشیدن قدرت از دست دستگاه های بوروکراسی و فاسد و مخرب احزاب بوژوایی، بپردازند. در این باره پیشقدمی فعالین و پیشروان بشدت ضروری  و حیاتی است.  درهر جا لازم است، اقدام مناسب با میزان آمادگی مردم و با در نظر گرفتن توازن قوا بین مردم و حاکمیت تعیین گردد. برای مثال در منطقه تحت سلطه "پارتی" توازن قوا نامناسب تر است، اما تابوها در حال شکستن اند و هم اکنون زمان آن فرا رسیده است که در همه محلات و مراکز کار دسته های سازمانده نارضایتی تشکیل شوند، به شیوه کارساز و مناسب و به دور از شعار چپ روانه و اتفاقات زودرس کار کنند و خود را با شهرها و مناطق دیگر هماهنگ نمایند. نباید شک کرد که مبارزه بدون متشکل شدن و سازمان یافتن به نتیجه مناسب خود نمی رسد. 

 

نقش پیشرو طبقه کارگر

 

چیزی که در مبارزات تا امروز بعنوان نقطه ضعفی برجسته خودرا نشان می دهد، ضعف و مشخص نبودن و در حاشیه ماندن نقش طبقه کارگر است. این مبارزه بدون نقش پیشرو طبقه کارگر نه تنها نمی تواند تغییر جدی بوجود آورد، بلکه سخت است بتواند مطالبات ابتداییش را هم بدست آورد. هر چند سخنگویان بورژوازی و روشنفکران اقشار متوسط می خواهند در شرایط کنونی کردستان نقش طبقه کارگر را نادیده بگیرند و آن را استهزا می کنند، همچنین علیرغم نقش مخرب بورژوازی چپاولگر در اقتصاد جامعه ، بخش عظیمی از طبقه کارگر بیکار و آواره منطقه خاورمیانه کرده و بخش مهمی را هم به نیروی ذخیره میلیشیای احزاب تبدیل نموده است، با وجود همه این ها طبقه کارگر بزرگ ترین نیرو برای ضربه زدن و به زانو در آوردن حاکمیت ستمکار است. تنها یک تهدید کارگران شرکتهای نفت برای نشان دادن میزان این قدرت، کافی است. کارگران مراکز گوناگون لازم است بفوریت، نقش پیشروانه خود را در این جنبش نارضایتی عمومی ایفا کنند. طبقه کارگر باید با مطالبات و شعار و صف متشکل خود افق روشنی به روی این جنبش بگشاید و آن را به سنگری برای  گسستن  زنجیر اسارت سرمایه تبدیل کند. وظیفه رهبران و فعالین جنیش کارگری و کمونیستی است که برای جبران این  نقطه ضعف دست بکار شده و اقدام کنند.

 

خط سیاسی تاکتیکی

 

امروز  باور و تصور عمومی  این است  که احزاب حاکم امتحان خود را پس داده و دیگر بهیچوجه برای نجات جامعه کردستان از بحران و بدبختی و بی  افقی ناشی از قدرت و سیاست های آنها، امیدی نیست. مردم به درست خواهان بزیر کشیدن این قدرت و محاکمه رهبران و سران این احزاب اند. این نتیجه آگاهی سیاسی است که به قیمت یک ربع قرن از محنت و بدبختی بدست امده است. اگر این مردم بار دیگر مجبور به تحمل این قدرت شوند، نه به دلیل توهم و خوشباوری مثل اوایل دهه ٩٠، بلکه در نتیجه ناآمادگی برای پایین کشیدن قدرت است. به این ترتیب توده های مردم ستمدیده، حکم درست خود را  در مورد حاکمیت داده اند.

اما پیشروی در انجام این حکم واز آن مهمتر ایجاد آینده ای بهتر، هم به آلترناتیو انقلابی و چشم انداز روشن تر در ابعاد توده ای وهم کسب پیروزی در هر گام به پیش با تاکتیک مناسب نیاز دارد. این دومی نقش زیادی در تحقق امر اول دارد. اجرا و انجام این نگرش به معنای آمادگی برای تغییر انقلابی است و پشت کردن به آن فراموش کردن این آمادگی است. از این لحاظ در اینجا لازم است کمی در جزئیات به آن بپردازیم.

در هر قدم  و متناسب با توازن قوا، میزان توانایی جنبش، ابعاد متشکل شدنش، میزان ابراز وجود رهبری مستقل ، میزان جا افتادن و مقبولیت افق و سیاست انقلابی  در جنبش...، به تاکتیک مناسب نیاز دارد تا هر گونه پیشروی را تضمین کرده و ملزومات گام های بعدی را هم فراهم نماید. نباید قبل از هر گونه آمادگی برای هر گام آن را در دستور قرار داد. بخصوص جنبش از شیوه ها و اقدامی که ممکن است به حاکمیت بهانه سرکوب را داده و یا  جناح های دیگر بورژوازی را به منظور فشار به حاکمیت و باز کردن راه بند و بست و معالمه از آن استفاده کند، دوری کند. تعیین مطالباتی که جنبش توانایی عملی تحمیل آن را داشته باشد، جنبه دیگر این مساله است. مطالبه ای که مطرح می شود برای این است که حاکمیت به اجرای آن مجبور گردد. به این ترتیب تحقق هر مطالبه یک پیروزی است و بر پیشروی جنبش تاثیر دارد. غیر از این تاثیر معکوس دارد. نباید با شعار بازی کرد!

در این روزها بیشتر مراکز کار و آموزش تعطیل شده و اعتصاب مراکز دیگر هم در جریان است. تا حالا معلوم است که زمان تحصیل یک سال ده ها هزار محصل، بهدر می رود. حاکمیت فاسد نه تنها نگران این مساله نیست، بلکه مترصد نشسته تا این تعطیلی را به بهانه ای برای تحریک هزاران خانواده ی محصلین علیه معلمان و نارضایتی هایشان تبدیل کند. مساله هدر رفتن یک سال تحصیل هزاران محصل موضوع نگرانی بزرگ جنبشی است که می خواهد آینده ای بهتر برای جامعه بسازد، همچنین اگر فردا بیمارستان ها و خدمات عمومی و ابتدایی زندگی مردم تماما کار نکنند، موجب ایجاد فاجعه می شود.  حاکمیت در این باره دغدغه ای ندارد و تنها به این فکر می کند که گناهش را به گردن اعتصاب کنندگان  بیندازد و باعث تفرقه در جامعه شود و مردم را به جان همدیگر بیندازد.

فعالین و رهبران جنبش توده ای ضروری است هم به فکر زندگی و هم حفظ اتحاد صفوف مردم ستمدیده باشد. به این ترتیب مناسب نیست مراکزی که مستقیما به زندگی روزانه و غیر قابل توقف مردم گره خورده، بخصوص برای مدت طولانی یا نامحدود از کار بیفتند. لازم است در هر حالت حداقل خدمات ضروری زندگی روزمره مردم در نظر گرفته شود، اعتصاب عمومی برای مدت کوتاه و معین کارساز و مناسب است، برای طولانی مدت لازم است نیازهای اولیه و غیر قابل صرفنظر زندگی روزمره مردم مورد توجه کامل قرار گرفته  و شیوه مناسب تر مبارزه انتخاب شود.

اکنون زمان آن فرا رسیده است که هیچ  مرکز کار و تولید، درآمد خود را به حاکمیت فاسد ندهد و در عوض آن درآمدها لازم است به رهبری جنبش نارضایتی توده ای سپرده شده تا به تامین مخارج حداقل خدمات ضروری اختصاص داده شود. همچنین لازم است معلمان برنامه ونقشه کاری داشته باشند که هم مبارزه ادامه یابد و هم یک سال زمان تحصیل محصلین هدر نرود. ازاین راه هم می توانند هزاران نفر از دانش آموزان و خانواده هایشان را پشت مبارزه و مطالبات عادلانه خود بیاورند.

به سالگرد به میدان آمدن  ١٧ فوریه ٢٠١١ علیه حاکمیت فاسد و مجرم  نزدیک می شویم. فرصتی در دست هست تا این جنبش توده ای سازماندهی شده و آماده و متحد گردد و در آن سالگرد پیام محکم و شایسته ای به گوش این حاکمیت برساند.  برای مثال، یک اعتصاب عمومی و سراسری در کردستان می تواند حول خواستهای فوری برپا شود. خارج از کشور هم همیشه می تواند و لا زم است  یک عرصه دیگر با اهمیت و پر تحرک جنبش باشد.

 

١٠ فوریه ٢٠١٦

 

ترجمه از کردی به فارسی : دفتر کردستان حزب حکمتیست(خط رسمی)