تحولات منطقه و کردستان، وظایف ما

"بحثی در یک سمینار"

 

 مظفر محمدی

امروزه دیگر بحث بر سر مساله کرد یا کردستان در چهار کشور منطقه، بخودی خود و مستقل از تحولات خاورمیانه و نقش امپریالیسم معنی ندارد. و کسی را به جایی نمی رساند.

اخیرا نقشه ای منتشر شده که بر اساس فرض تقسیم مجدد خاورمیانه، 10 کشور دیگر به منطقه اضافه می شود. ازجمله سوریه به دو تا 3 بخش، عراق 3 بخش، لیبی دو تا سه بخش، یمن و حتی عربستان هم شامل این تقسیم شدنها هستند.

از این فرضیه که بگذریم ببینیم واقعیات چه می گویند:

  از ترکیه شروع می کنم بعنوان مقدمه این بحث که اساسا در مورد بخش های مختلف کردستان است و آخرین تحولات انجا که اتفاق افتاد. ١٥ ژوئیه،همین ماه پنجمین کودتای نظامیان در ترکیه اتفاق افتاد. من به تاریخچه و سابقه کودتا در ترکیه نمی پردازم. در کودتای نافرجام اخیر عده ای انگشت اتهام به طرف اردوغان و دولتش دراز می کنند که به کمک حامیانش در ارتش کودتای نمایشی سازمان داده است تا به بهانه آن،هم ارتش را تصفیه کامل کند و هم کل مخالفین سیاسی اش را سرکوب و به حاشیه براند. این بحثی است که در محافل سیاسی ترکیه بخصوص مطرح است. اما از این هم می گذرم.

اردوغان از همان اغاز سر کار آمدن دست به تصفیه ارتش زد و خیلی ها را اخراج، بازنشسته و یا زندانی کرد. بودجه ارتش را کاهش داد و این ژنرال ها و افسران را که موقعیت سیاسی و اقتصادی و قدرت نظامی شان بخطر افتاده بود به تکاپو واداشت که کودتای نافرجام اخیر نتیجه اش بود. کودتاچی ها اما، توازن قوا و شرایط جدید ترکیه و موقعیت حزب عدالت و توسعه و اردوغان را ندیده یا نفهمیدند. این حزب به عنوان ناجی ترکیه از بحران اقتصادی و ورشکستگی به میدان آمد. به کمک دلارهای عربستان سعودی و قطر و سرمایه داران حامی اش اقتصاد را سر پا انداخت. بدهی هایش را پرداخت و رشد و توسعه اقتصادی را باعث شد. حتی در درون ارتش یک سازمان نظامی وابسته به خود تشکیل داد. اردوغان هم خطر کودتا را می دید و هم فشار اپوزیسیون و نارضایتی های توده ای از سیاستهایش در قبال مسایل منطقه از جمله سوریه و داعش و ماجراجویهای دیگر سیاسی و نظامی دیگرش.

 به دلیل همین موقعیت نامناسب بود که یک چرخش ناگهانی در سیاست های اردوغان آغاز شد. از جمله از روسیه و پوتین به خاطر سرنگونی یک سیخوی روسی معذرت خواهی کرد. گفت حاضر است با بشار اسد توافق کند. گفت با کردهای سوریه مشکل ندارد  و حتی گفت عبدالله اوجلان را آزاد می کند. از آن طرف اسراییل هم از زدن  کشتی حامل کمک های ترکیه به غزه از اردوغان عذرخواهی کرد.

 به دنبال کودتا، تصفیه های وسیع در ارتش ، دستگاه قضایی و حتی گارد ریاست جمهوری و بستن روزنامه ها و دستگیری ده ها هزار نفر از مخالفین و معترضین سیاسی و اجتماعی، درمیان کارگران و مردم شروع شده است که تاکنون ادامه دارد.

تفاسیر گوناگون از نافرجامی کودتا هست. بعضی ها می گویند طرفداران حزب عدالت و توسعه به خیابان ریخته و مانع پیروزی کودتا شدند. اما این و اقعیت ندارد. مردمی که به خیابان امدند بیشتر مردمانی بودند که در تجربه نسل قبل از خود و تجربه خود شاهد بودند که کودتای ارتش تغییری به نفع آزادی و رفاه به و زندگی مردم جامعه بوجودنیاورده بود. ناسیونالیسم ترک به حمایت ارتش هروقت قدرت گرفت آن هم مثل اردوغان یک دوره ناامنی و کشت و کشتار وسرکوب رهبران کارگری و آزادیخواهان را انجام داد. بخش عظیمی از مردم ترکیه متوجه اند که نه ارتش وحزب جمهوریخواه مردم "کمالیست ها" و نه حزب عدالت و توسعه ی اردوغان منفعت و امنیت جامعه را تامین نمی کنند. یک واقعیت دیگر هم این است که بگیر و ببندهای اخیر دولت اردوغان از سر قدرت نیست. بلکه ناشی از ترس و وحشتشان است. و این سیاست، شکاف عمیقی در جامعه ایجاد کرده و می کند که قادر به پر کردن آن نیستند. ما شاهد دور جدید مبارزات سیاسی؛ اجتماعی و طبقاتی در تر کیه خواهیم بود. و  این سرنوشت حزب عدالت و توسعه ودولتش را تعیین می کند.

 تا آنجا که به کردستان ترکیه و جنبش ناسیونالیسم کرد به رهبری حزب کارگران کردستان "پکک" مربوط است، سیاست اردوغان کماکان تلاش برای توافق های ضمنی خواهد بود. تا تخاصم را تخفیف دهد. اگر چه رسیدن به توافق استراتژیک محتمل نیست اما پروسه رام شدن پکک و همراهی با  اردوغان ادامه خواهد یافت و این به نفع دولت اردوغان برای تضعیف جنبش کارگری  و جنبش های اجتماعی در ترکیه است. از آنجا که خواست پکک استقلال یا فدرالیسم نیست، این کار دولت اردوغان را برای بازی دادن آن و شریک کردن در سیاستهایش از جمله سرکوب در سراسر ترکیه ، آسان می کند.

این فاکتور را باید در نظر داشت، با وجودی که ترکیه عضو ناتو است و نمی شود با آن بازی کرد اما در شرایط معین و توازن قوای دیگر و بخصوص به تبع تحولات کردستان سوریه، منطقه فدرال کردستان ترکیه در نقشه روسیه و متحدانش قرار دارد.

 

سوریه

در سوریه مساله فرق می کند. دراینجا صف بندی ها گسترده تر است. از یک طرف عربستان و قطر و ترکیه و بارزانی و ارتش آزاد و سازمانهای اسلامی دیگر است و از طرف دیگر روسیه و ایران و دولت بشار اسد. بنا بر این، سرنوشت سوریه بطور کلی و کردستان سوریه به طور مشخص، تابع پیچیدگیهای بغرنجی است که درجریان است. کردستان سوریه به رهبری حزب دمکراتیک خلق ها نقش مهمی در معادلات سیاسی و نظامی سوریه بازی می کند. بخصوص علیه داعش در صف مقدم جبهه است. از طرف دیگر این حزب به دولت بشار اسد اعلان جنگ نکرده، از حمایت امریکا برخوردار است و حمایت روسیه را هم دارد.

 دورنمای اینکه سوریه ولو با شکست داعش، بعنوان یک کشور واحد بماند، وجود ندارد. امریکا ازسیاست سرنگون کردن بشار پشیمان است. دولت اردوغان به بشار اسد چراغ سبز داده ... با وجود این، ائتلاف حزب بعث سوریه به رهبری بشار اسد و ده ها حزب و گروه و سازمان مسلح قومی و مذهبی دیگر اپوزیسیون، ازجمله حزب دمکراتیک خلق کردستان سوریه، اگر نگوییم غیر ممکن است اما در کوتاه و میان مدت امکان ندارد. دولتهای دخیل در جنگ سوریه برنامه تقسیم سوریه به 2 و حتی 3 بخش را دارند که کردستان سوریه یک بخش آن است. در نتیجه کردستان سوریه که خود خواهان فدرالیسم است اما به دلیل دورنمای غیر محتمل ائتلاف و آشتی، چشم انداز تجزیه سوریه وجود دارد. این را هم اضافه کنم که ترکیه به دلیل دشمنی اش با کردهای سوریه، از دورنمای استقلال یا فدرالی شدن و تشکیل دولت کردستان سوریه، بیمناک است. از طرفی کردستان سوریه مرز طولانی با ترکیه دارد و از طرف دیگررابطه محکم پکک وکردهای سوریه است. اما این ترس ترکیه و دولت اردوغان نمی تواند مانع پروسه ای شود که دارد انجام می شود.

 

عراق

عراق و سوریه شباهت زیادی با هم دارند . در نتیجه راه حلشان هم از زاویه دول منطقه و دخیل در جنگ و سیاست، با هم شباهت دارد. حل مساله کرد هم تابع این شرایط است.

دولتهای قدرتمند جهان و منطقه دورنمای تقسیم عراق به 3 کشور را دارند. کردهای مستقل در شمال، سنی ها در وسط و شیعه ها در جنوب. در عراق هم ائتلاف و ایجاد کشور فدرال با شرکت جناح های متخاصم قومی ومذهبی از جمله احزاب ناسیونالیست کرد، داعش و بقایای حزب بعث و شیعیان طرفدار ایران ممکن نیست. حتی دولت فدرال کردها و شیعیان در بغداد با وجود اینکه با هم جنگ هم نداشته اند، تا حالا عملا شکل نگرفته و می توان گفت شکست خورده است.

 وضعیت داعش در عراق مثل سوریه نیست. داعش در عراق شکست هم بخورد از بین نمی رود. بقایای حزب بعث از جمله حزب "العوده" یعنی حزب بازگشت که همان حزب بعث است که اسمش را عوض کرده، متحد داعش است. بعلاوه عزت الدوری و بسیاری از افسران سابق ارتش عراق و رهبران عشایر  و تشکل های سنی مذهب وجود دارند که بخشا در دولت کنونی عراق هم نمایندگی می شوند. داعش شاید به همان نام باقی نماند، اما بعنوان ناجی مردم سنی مذهب از تسلط شیعیان در نهادها و سازمانهای گوناگون ماندگار است. همین حالا سنی ها با وجود داعش، دارند با رضایت امریکا ارتش خود را سازمان می دهند. چون گفتم بخشی از سنی ها الان در حکومت شریک اند. سنی ها میگویند شیعیان عراق علاوه بر ارتش، نیروی نظامی خود را دارند به نام "ال حشد٬ الشعبی" یا بسیج ملی که جمهوری اسلامی آن را سازمان داده است، کردها هم نیروی پیشمرگه را دارند و ما هم می خواهیم نیروی مستقل خود را سازمان می دهیم. در نتیجه می خواهم بگویم که آپشن و راه حلی که هم در نقشه امریکا و متحدینش گنجانده شده وهم تمایل احزاب وجریانات قومی و مذهبی از هر طرف است، تقسیم عراق به 3 بخش است.

 اما کردستان عراق با وجود اینکه تابع این شرایط است که گفتم، خودش هم در درون خود کشمکش ها و تناقضاتی دارد که آینده این اقلیم را چه درحالت فدرالی و چه استقلال تحت تاثیر قرار می دهد. از طرفی در حال حاضر کردستان عراق و دولت اقلیم با دولت مرکزی اختلافات جدی دارند. ازجمله:

1- در جریان جنگ با داعش، دولت اقلیم مناطق مورد منازعه با دولت مرکزی یعنی کرکوک وخانقین و جلولا... را از تصرف دولت مرکزی در آورده و اعلام کرد این ماده قانون اساسی عراق تحت نام "مناطق مورد منازعه" را خود راسا حل کرده است. میگویند اگر ما نمی گرفتیم داعش می گرفت.

2- مساله مورد منازع دیگر 17 درصد بودجه منطقه اقلیم است که هنوز توسط دولت بغداد کاملا پرداخت نشده است.

3- در قانون عراق نیروی پیشمرگ بخشی از نیروی نظامی سراسری عراق تعریف شده است که کل مخارجش دولت مرکزی عراق باید  بپردازد. اما نه دولت مرکزی این بودجه را پرداخته و نه نیروی پیشمرگ هیچوقت بخشی از نیروی کل عراق و سازمان ارتش این کشور شده است. حتی نیروی پیشمرگ در خود کردستان هم هر بخش آن به حزبی مربوط است و هیچ وقت به یک نیروی واحد و سراسری کردستان هم تبدیل نشده است.

4- و بالاخره، مساله استخراج نفت و فروش آن توسط دولت اقلیم کردستان است. اگرچه عراق قانونی به نام " نفت و گاز" دارد، اما دولت اقلیم با حمایت دولتهای منطقه از جمله ترکیه و ایران، نفت استخراج و صادر می کند. یک لوله نفت از کردستان تحت تسلط بارزانی به بندر "جیهان" در ترکیه می رود. برنامه یک خط لوله از منطقه اتحادیه میهنی به بندر عباس در ایران در دستور قرار دارد. جالب است که اقتصاد دولت اقلیم در هر بخش کردستان در قبضه حزب حاکم آن بخش است و هیچ کنترلی بر آن وجود ندارد. بخش اقلیم تحت کنترل اتحادیه میهنی و گوران می گویند اقتصاد کردستان کلا درست بارزانی است و ما هیچ کنترلی هم بر آن نداریم. این اساس اختلافات دوره اخیر جناح بارزانی از طرفی و گوران و دیگر اپوزیسیون با بارزانی  بعنوان رییس اقلیم است.

 اما اختلافات دولت  اقلیم فقط با دولت مرکزی نیست. در خود اقلیم هم حاکمیت همیشه دوگانه و چندگانه بوده است. الان عملا کردستان باز دو بخش شده است. یکی منطقه اتحادیه میهنی و گوران مستقیما تحت نفوذ ایران و دیگری منطقه تحت تسبط بارزانی و حزبش "پارتی" تحت نفوذ ترکیه که عربستان هم به آن اضافه شده است. ترکیه در منطقه بارزانی پایگاه های نظامی دارد. سپاه پاسداران هم اخیرا بدنبال عملیات های نظامی حزب دمکرات کردستان ایران و تهدید محسن رضایی، خیال تاسیس پایگاه های نظامی در منطقه تحت تسلط اتحادیه میهنی"یه کیتی" و "گوران" رادارد. از آنطرف هم جریانات قومی و مذهبی شیعه در بغداد و تا جنوب تحت کنترل ایران است.

 جالب است که احزاب و جریانات قومی ومذهبی شیعه در عراق دو بخش بودن کردستان را به نفع خود می دانند. می گویند بخش یا منطقه تحت تسلط اتحادیه میهنی و گوران مرز طولانی مشترکی با ایران دارد و این مرز مشترک شیعیان با ایران را تا جنوب کامل می کند. این ها منطقه جدا شده ی اتحادیه میهنی با این مرز طولانی و تحت نفوذ ایران را می گویند به نفع ما است و متحد ما است و این وضعیت را بر کردستان واحد ترجیح می دهند. این وضعیت و شرایط درونی کردستان عراق، کار این منطقه را چه در حالت فدرالی کنونی و چه استقلال احتمالی، سخت می کند. پرچم  استقلال بارزانی با این موانع و مشکلات عملا یک شعار توخالی بیش نیست. بگذریم که پرچم استقلال بارزانی اهداف دیگری هم دارد ازجمله بارزانی میداند که تمایل مردم به استقلال وجود دارد و طرح این مساله حزبش را قوی می کند و از طرف دیگر او بعنوان رییس اقلیم پرچم استقلال را برداشته و نه صرفا شخص بارزانی یا حزبش.

 بهر حال سرنوشت کردستان عراق صرفنظر از هر نقشه ای که امریکا٬ عربستان٬ ایران و غیره برایش دارند، با وجود نیروهای مخالف و متخاصم با همدیگر در خود کردستان، بسیار تاریک است. مردم کردستان عراق بدرستی می گویند، دو خانواده بارزانی و طالبانی و دومافیای اقتصادی بر کردستان حکومت می کنند. واین حقیقت دارد. تبدیل شدن این دوبخش بورژوازی کردستان که قومی و مذهبی و عشیره ای هم هستند، به یک دولت که به تمدن و مدرنیسم و مدنیت و آزادی و رفاه و حقوق مردم پایبند باشد، از نظر مردم کردستان، ممکن نیست. از آپشن و راه حل دولتها و احزاب قومی ومذهبی در عراق و کردستان بگذریم، یک راه حل سومی هم وجود دارد که می تواند سرنوشت عراق و کردستان  را به نفع ازادی و انسانیت و برابری تعیین کند. این راه حل، عروج نیروی سومی است که می تواند به میدان بیاید. این ظرفیت انسانی و ازادیخواهانه در عراق و کردستان بالقوه وجود دارد و بارها عملا  چه در بغداد و چه در شهرهای بزرگ و کوچک کردستان این ظرفیت به میدان آمده و خود را نشان داده است. نیروی عظیم کارگران و مردم  ناراضی و معترضی وجود دارد که فاقد حزب و رهبری و افق و سیاست روشن است. عروج یک رهبری سیاسی در راس این نارضایتی ها امر ضروی و سرنوشت ساز در این  موقعیت است. کمونیست ها، آزادیخواهان و برابری طلبان در صف مقدم این تحرک و تجربه انسانی قرار دارند.

 

کردستان ایران

دراینجا هم از اخرین تحولات شروع می کنم.

قبل از هر چیز باید بگویم که کردستان ایران ویژگی خودش را دارد وبا تمام بخش های دیگر در ترکیه وسوریه و عراق متفاوت است. اولا در ایران با جنگ و سناریوی سیاه روبرو نیستیم. دوما، بورژوازی کرد در بورژوازی سراسری ادغام و انتگره شده و منافعش تامین است. ستم ملی مزاحم و مانع سودآوری سرمایه سرمایه داران کرد نیست. این ها در مجلس اسلامی نماینده دارند، زبان و لباس کردی هم ممنوع نیست و فاکتورهای زیاد دیگری..

اما آخرین اتفاقی که افتاده این است که حزب دمکرات کردستان ایران "حدکا" جناح مصطفی هجری طبق ادعای اطلاعیه دفتر سیاسی شان گفته است:

 "...به منظور وادار نمودن حاکمیت به پاسخگو بودن در مقابل خواستهای دمکراتیک مردم باید از اشکال گوناگون مبارزه از جمله مبارزه قهر آمیز هم استفاده کرد..."

 اما روی آوردن حدکا به مبارزه مسلحانه یا بقول  خودشان قهر آمیز، تابع استراتژی و سیاست معینی که گویا فشار بر رژیم برای برسمیت شناختن حقوق دمکراتیک مردم و یا آزادی و رفاه، نیست. این نیست.داستان را همه شاید می دانند. دولت عربستان که توسط جمهوری اسلامی در بحرین و یمن و حتی خود عربستان تحت فشار است، به اپوزیسیون راست جمهوری اسلامی روی آورده، کنار مجاهدین ایستاده و داستان کنگره مجاهدین و حضور یکی از خاندان آل سعود و شعار سرنگونی جمهوری اسلامی را همه دیده اند.

 نماینده عربستان در اربیل هم با حدکا و زحمتکشان و پژاک  نشست داشته و در یک معامله و بده بستان، از آنها خواسته شده با عملیات ایذایی نظامی جمهوری اسلامی را تحت فشار قرار دهند. عملیاتهای پشت سر هم حدکا در لبیک گفتن به این درخواست عربستان و متحدش بارزانی است. این داستانی درگوشی و مخفی هم نیست ولو طرفین این معاملات آن را انکار کنند. البته همزمان پژاک هم عملیات ایذایی اینجا و آنجا داشته است. زحمتکشان هم گفته که نیروهایش را به داخل می فرستد. کومه له ی "سازمان حزب کمونیست ایران" هم گفته که شرایط مساعد نیست و استراتژی خودش را دارد. بدون اینکه بگوید این استراتژی چیست. و معنی این جز بی افقی و نداشتن استراتژی نیست.

 ضمنا حدکا از مدتی پیش در کوه های قندیل مستقر شده و مشغول گرفتن گمرکات از زحمتکشان منطقه است. میزان این گمرکات که بخش عمده اش اساسا توسط پکک گرفته می شود، روزانه بالغ برهزاران دلار می شود.

 البته رابطه حدکا هم از خیلی وقت پیش با دولت ترکیه و حزب بارزانی وجود داشته است. پیام تبریک حدکا به اردوغان در انتخابات اخیر، دایر شدن دفتر نمایندگی حدکا در دیاربکر کردستان ترکیه و اخیرا تلویزیون "روداو" متعلق به  حزب بارزانی "پارتی" عملیاتهای حدکا را پوشش داده و رهبران این حزب را به مصاحبه و سخنرانی به تلویزیون می برد. پشت سر سخنران، محافظ "بادی گارد" مسلح می ایستند و ده ها میکروفون خبرنگاران و پخش فیلم ان برای عموم.

گفتم که در منطقه ی بارزانی، پایگاه های نظامی ترکیه مستقر است و مشاورین امنیتی و نظامی اسراییل هم مشغول کار اند...

در نتیجه ی این وضعیت، حدکا هم وسوسه شده و با این همه حمایت و پول دولت های پشت سر از ترکیه و عربستان و بارزانی و  اسراییل و ... چرا نرود مبارزه قهر  آمیز علیه جمهوری اسلامی را شروع کند!

چه "مبارزه"  یا بهتر است بگویم معامله ای در دنیای امروز اینقدر پول وشهرت می آورد؟ این سرمایه گذاری اقتصادی و سیاسی بزرگی است که قیمتش را البته پیشمرگان حدکا و مردم باید بدهند و اگر نه چند تیم نظامی چه فشاری بر جمهوری اسلامی می تواند داشته باشد.

 

نتایج و عواقب!

نتایج و عواقب معاملات و بده بستان های ناسیونالیست های کرد و قوم پرستان با عربستان و ترکیه و بارزانی...، برای کارگران و زحمتکشان کردستان بسیار مخاطره آمیزاست. از جمله:

- تحرکات حدکا در خدمت اهداف پلید دول مرتجع منطقه، چهره مبارزه مسلحانه مردم کردستان را که تاریخی دارد و اتوریته ای و برای دفاع از ازادی و حرمت در مقابل تعرض نظامی جمهوری اسلامی ایستاد ، خدشه دار و لکه دار می کند. این مبارزه قهرآمیز و یا مسلحانه برای براندازی جمهوری اسلامی  نیست. یک معامله ی ضد مردمی در خدمت اهداف و سیاستهای کثیف دول منطقه از جمله، عربستان و ترکیه و بارزانی است. این سیاست در خدمت ایجاد سناریوی سیاه در کردستان ایران است.

- این سیاست و سنت، میدان را برای همه نیروهای سناریوی سیاه از مجاهدین و پژاک و سلفی ها تا باندهای جنایتکار جمهوری اسلامی باز و مردم کردستان را قربانی معاملات کثیف قوم پرستان و مذهبی ها می کند.

- جمهوری اسلامی از این ماجرا نمی ترسد هیچ، بلکه برایش خوشایند هم هست که در کردستان درگیر جنگهای این نوعی شود و وانمود کند که مورد هجوم تروریست هاست تا فضای امنیتی شدیدتری ایجاد کند و کنترل بیشتری بر مبارزات مردم داشته باشد.

- کردستان ایران را وارد معادلات و معاملات منطقه و برنامه های پلید و رقابتهای دول مرتجع منطقه می کند...

 این که جمهوری اسلامی در یمن و بحرین  و عراق و سوریه چه غلطی می کند، بر همگان اشکار است. اما اگر حزب یا جریانی مثل مجاهدین، حدکا، پژاک ، سلفی ها و ...، بیایند و همان نقش نیروهای وابسته به جمهوری اسلامی در ان کشور ها را در ایران و در خدمت عربستان سعودی، ترکیه و ...، بعهده بگیرند، فردا ایران و کردستان هم به یمن و عراق و سوریه تبدیل می شود.

حوثی های یمن، شیعیان عراق و نیروی بسیج ملی شان "ال حشد الشعب" در خدمت جمهوری اسلامی و اهدافش در یمن و عراق می جنگند. و حالا قرار است حدکا و مجاهدین و پژاک و سلفی ها با هم در خدمت عربستان سعودی و بارزانی و اهدافشان در کردستان ایران بجنگند. آیا باید به این ها اجازه داد تا ایران یا کردستان را یمن و عراق و سوریه کنند؟

حوثی ها می گویند به ما ظلم شده، سنی های عراق هم همین را می گویند. حدکا هم می گوید به ملت کرد ظلم می شود و به آن خاطر می جنگم! این دروغ شرم آوری بیش نیست. مردم کردستان این باند بازی و معامله و ریاکاری را نباید بپذیرند.

 من در جای دیگر در مبحثی تحت عنوان "جایگاه اسلحه و کاربرد آن در کردستان" در "نینا" نچریه دفتر کردستان حزب حکمتیست(خط رسمی)نوشته ام. معتقدم که حدکای امروز دارد به سیاستی خدمت می کند که نتیجه اش سناریوی سیاه دیگری این بار در کردستان ایران است. اگر این نبود و حدکا صرفا از سر ماجراجویی نظامی و یا سیاست و تاکتیک غلط نظامی، وارد مبارزه مسلحانه می شد، خوب ما هم می گفتیم آقا جان نکن. ضرر می کنی و ضرر می رسانی. اما امروز بحث بر سر توازن قوا نیست. جنگ امروز حدکا ی مصطفی هجری و صلح و سازش "حدک" خالد عزیزی که تسلیم محض است هر دو به ضرر منفعت مردم کردستان است.

ولو مبارزه مسلحانه ناسیونالیست ها و قوم پرست ها نمی تواند به شکل کنونی ادامه پیدا کند و حتی دفتر سیاسی حدکا می گوید این کمپین است تا فردا بگویند خب کمپین اول و آخری دارد! این دوره تمام میشود، اما در همین گام اول و امروز ما با دوره ای از نقش این احزاب و جریانات در خدمت ایجاد سناریوی سیاه در کردستان روبرو هستیم. این زنگ خطر امروز به صدا در آمده است و باید هشیار بود.

 اگر این دوره ی پر مخاطره هم برای مردم کردستان البته با هشیاری مردم، خاتمه یابد، اما سیاست و عملکرد ناسیونالیسم کرد که به طول عمرشان است و آن زندگی در شکاف دولت ها است به قوت خودش باقی است و این افق و استراتژیشان را تشکیل می دهد نه اتکا به مبارزات واعتراضات واقعی مردم کردستان برای آزادی و برابری.

 در خاتمه و خلاصه باید بگویم که امروزه جلو چشمان مردم در کردستان اتفاقاتی می افتد که باید با دقت و هشیارانه به آن نگریست. چپ و راست ناسیونالیسم کرد که از فشار خارجی بر جمهوری اسلامی واختلافات جناحی برای رام شدن رژیم و به بازی گرفتنشان ناامید شده است، یکی خواستار مذاکره و مصالحه است، دیگری ناگهان متوجه شده که باید مبارزه مدنی و مسلحانه با هم باشند چرا که می بیند اولی فروشی نیست و این دومی خریدار پرو پاقرص دارد و معامله زود بازدهی است. یکی هم نشسته و ناخنهایش رامی جود و دنبال استراتژی می گردد...

با توجه با فاکتورهای بالا اتفاقی که جلو چشم افتاده و مبینیم، این ها است:

- به حدکا الهام شده و دستور گرفته است که جمهوری اسلامی حقوق دمکراتیک مردم کردستان را نمی دهد و باید با زور مبارزه مسلحانه از او گرفت!

 - عبدالله مهتدی از شعبات کومه له و احزاب دمکرات می خواهد جبهه درست کنند. با حدکا، پیمانی امضا کرده اند به نام "گفتمان مقاومت". از کومه له علیزاده هم می خواهد بیاید و به این گفتمان بپیوندد.

همزمان مهتدی خواستار شرکت در انتخابات های جمهوری اسلامی و خواهان مذاکره با جمهوری اسلامی است و درهمان حال که با حدکای مشغول مبارزه مسلحانه، پیمان و گفتمان دارند، می گوید شرایط برای مبارزه مسلحانه آماده نیست!   

 - جناح دمکرات خالدعزیزی بالکل طرفدار مذاکره و مصالحه با جمهوری اسلامی است و می گوید خشونت بی فایده است.

- ایراد علیزاده هم به حدکا این است که شرایط اماده نیست و گویا حدکا این را نمی فهمد و دست به مبارزه مسلحانه زودرس زده است. یا علیزاده ندیده است که حدکا در اربیل با نمایندگان عربستان و بارزانی مشغول چه معامله و بده بستانی بوده اند. علیزاده در مقابل تحرکات نظامی حدکا، رویش را آنور می کند و می گوید ما استراتژی و سیاست خودمان را داریم. نمیگوید کدام استراتژی، چرا که استراتژی ای جز انتظار و بی افقی وجود ندارد!...

حال بیایید و ببینید از این آش چه در می آید. ازنظر این ها مردم کردستان دندشان نرم و باید دود بی افقی و استیصال و سیاستهای ضد مردمی آنها به چشم شان برود.

 کارگران و مردم کردستان باید به این حقیقت آشکار واقف باشند چیزی که امروز کل چپ و راست ناسیونالیست کرد در کردستان ایران را به هم نزدیک و شبیه کرده است، همین بی افقی و سردرگمی سیاسی است و تاوان این موقعیت ناسیونالیسم را مردم کردستان نباید بدهند. این ورق باید برگردد. جواب مردم کردستان از کارگر و زحمتکش و زن و جوان و هر انسان شرافتمندی به این سیاستهای ضد انسانی باید یک "نه" قاطع ومحکم باشد.  

 

کلامی با کارگران و کمونیست های کردستان!

کارگران و کمونیست های کردستان باید بدانند که افشای عملکرد و سیاستهای مضر وخطرناک و سناریو سیاهی این جریانات، کاری بسیار ضروری و حیاتی است. کاری که نباید یک لحظه هم در آن غفلت کرد.

هنوز جوانان میلیتانتی هستند که می روند و سلاح احزاب ناسیونالیست و قوم پرست را بر دوش می کشند. از نظر انها اسلحه برای ترشی انداختن نیست، باید استفاده کرد بهر قیمتی و درخدمت هر اهدافی که دول مرتجع منطقه دارند و چه بسا این جوانان از آن بی خبرند. کار آگاهگرانه در مراکز و محلات کارگری، در مدارس و دانشگاه ها و در محافل زنان و مردان آزادیخواه و برابری طلب و در همه گوشه و زوایای جامعه در بازار و خیابان و ...، وظیفه ای تعطیل ناپذیر است و کاری است که از راه آن می توان جلو این مخاطرات، سد بست.

 اما هنوز افشاگری و کار آگاهگرانه به تنهایی کافی نیست. پاسخ ما و بدیل مردم چیست؟

در مقابل این وضعیت، آلترناتیو کار آرام سیاسی و مدنی و خرد خرد سازماندهی کردن به تنهایی کافی نییست و جواب نمی دهد. ما می خواهیم طی پروسه ای کارگران کمونیست متحد شوند و یا تعداد بیشتری کمونیست شوند. این الفبای کار کمونیستی و روتین کار و زندگی کمونیست ها است. اما اگر غافل باشیم که در چه دنیایی و در چه زمانی از تاریخ زندگی می کنیم، مردم فقط ما را آدم ها خوب و شریفی می نامند و راه خود را که دنباله روی از وقایعی است که خود در آن دخیل نیستند خواهند رفت. بدیل و راه حل ما نجات جامعه از جمهوری اسلامی، از ناسیونالیسم و قوم پرستی و مذهب در هر لباسی، ناسیونالیسم ایرانی، کرد، ترک، بلوچ... سنی گری، شیعی گری و سلفی گری و...، است. ما می خواهیم انقلاب کنیم. عجله هم داریم. همزمان با کار و سازماندهی کمونیستی مداوم، می خواهیم شهرها را تصرف کنیم، تصرف سیاسی و انقلابی! می خواهیم جوانان انقلابی محلات را کنترل کنند. ارتجاع را عقب بنشانند. جمهوری اسلامی را عقب بنشانند. می خواهیم گارد ازادی را سازمان دهیم. در شرایط و توازن قوای معین آکسیون بزرگ سیاسی سازمان دهیم. در موقع معین مردم اعتصاب عمومی کنند. اعتصاب کارگری سازمان یابد. و هزار تا کار دیگر.

و این در وهله اول و در صف جلو، کار کمونیست ها است. کار زنان و مردان و جوانان آزادیخواه و برابری طلب است. کار کسانی است که حواسشان به همه این ها هست. کار هرکولی می کنند. تدارک لازم را می بینند. سازمان حزبی مخفی و پولادین می سازند. کار کادرهای کمونیست حرفه ای، با نفوذ و محبوب در میان مردم است.

کار حکمتیست هایی است که جامعه را از ادبیات حکمتیستی پر می کنند. چاپخانه می زنند. ما جامعه ای داریم که بوسعت ایران و در همه گوشه زوایایش  کاپیتال مارکس و مانیفست حضور و وجود دارد. کلاسهای اموزش مارکس ومانیفست هست. در همین حجم و مقیاس ادبیات حکمتیستی هم لازم است. هست اما کافی نیست.  

کادرهای کمونیست همه فن حریف می خواهیم که کار مخفی بلد است. تلفیق کار مخفی و علنی بلد است. فن مبارزه با پلیس بلد است. کار سازماندهی کمیته های کمونیستی بلد است، انتشارات و تبلیغات کمونیستی بلد است و می تواند توده های هر چه وسیع تری را قانع کند که در چه دنیایی زندگی می کنند. به این سوالات جواب دهد که چرا هنوز جمهوری اسلامی هست؟ چرا عده ای تسلیم اند؟ چرا عده ای نگاهشان به بالا است؟ چرا هنوز دنباله روی از ناسیونالیسم و سنی گری و شیعی گری و سلفی گری رایج است. چرا هنوز تبعیض جنسی هست؟ کسی هست که بویی از انسانیت برده باشد و برابری زن و مرد را نپذیرد؟!

جواب به این سوالات و اقدام به آن کارها، اقدامات انقلابی ای هستند که تنها راه حل نجات جامعه از کثافات جمهوری اسلامی و ناسیونالیسم و قوم پرستی و فدرالیسم قومی و مذهب و سنی گری و سلفی گری و همه شعبات مذهب ...، هستند.

باید اراده کرد و استین ها را بالا زد و در مقابل موج توحش ضد بشری دنیای امروز در هر رنگ و لباسی چه خودی و چه غیر خودی ایستاد و به جنگش رفت. این جنگی است به وسعت جامعه و باید در آن پیروز شد.

 

مرداد ماه ۹۵ (اوت ۲۰۱٦)