سازمان مجاهدین از آن جنس است!

 

 

محمد جعفری 

                        

طی روزهای گذشته چند کلیپ افشاگرانه از سازمان مجاهدین خلق ایران- توسط جداشدگان از این سازمان را در فیسبوک مشاهده کردم. این موضوع از دو جهت قابل توجه است: یکی اینکه برخی از انتقادها به سازمان نامبرده، انتقادهایی اخلاقی و سطحی هستند که باید حدالمقدور سعی کرد جلوی هر گونه برخورد اخلاقی و رفتار اسلام گونه به سازمان های سیاسی و هرکسی را گرفت. و دوم اینکه، باید خوشحال بود که مردم ایران دارند به درجه ای از رشد و کسب تجربه نزدیک میشوند که از هر گونه حکومت مذهبی نفرت داشته و بخشی از این انزجار به درست متوجه جریان مذهبی سازمان مجاهدین است. در این راستا باید از همه کسانیکه در زمینه نقد و افشای این سازمان به خودآگاهی جامعه خدمت میکنند، بخصوص از جداشدگان این سازمان جداً استقبال و قدر دانی کرد که بیشتر در این زمینه ایفای نقش نموده تا که در شفاف سازی ماهیت مجاهدین به جامعه، طبقه کارگر و خودشان کمک نمایند.

اما در این رابطه، بسیار ضروری است که انتقاد از سازمان نامبرده را از سطح به ریشه کانالیزه کرد. یعنی باید هسته اصلی هر نقد و بررسی توضیح خصلت طبقاتی، تناقضات و ناخوانایی اهداف این جریان با سعادت طبقه کارگر و مردم ایران را از سر ماهیت طبقاتی، متدولوژیکی و تاریخی آنان توضیح داد. با مشخص کردن جایگاه یک سازمان مذهبی و حامی ارزشهای نظام سرمایه داری امروز را نمایاند و براین اساس توضیح داد که چرا آنها بالقوه ظرفیت همراهی با هر نوع سناریوی سیاهی را در منطقه دارند. از روی مشخصات طبقاتی، بستر شکل گیری، رویکرد سیاسی و خواستگاه ارتجاعی- اسلامی آنان را معنی کرد. پرداختن به مشخصات طبقاتی، بستر شکل گیری و رویکرد سیاسی- اسلامی سازمان یادشده نباید هرگز زیر مجموعه سایر رفتارهای ماجراجویانه، ضد دمکراتیک، "انقلاب ایدئولوژیک" و زیگزاگ زدن های این سازمان و برخورد سرکوبگرانه با مخالفین سیاسی و جدا شدگان از تشکیلات آن قرار بگیرد. این موضوعات پایه هستند که غیر قابل اغماض است و باید نقطه عزیمت اصلی منتقد باشد. منتقد باید علت نبریدن و دست نکشیدن آگاهانه مجاهدین از اسلام را در ابعاد اجتماعی، سیاسی و حکومتی معنی کرده و توضیح بدهد. این دومی را دیگر نباید به هیچ وجه، اخلاقی و شبه اسلامی مطرح کرد، بلکه باید انتقادی کاملاً سیاسی، طبقاتی و مستدل باشد. یقیناً کارگران و مردم متمدن ایران و منطقه، نیاز مبرمی به همچنین نقد و بررسی دارند و قدر زحمات آنانیکه به این پروسه کمک میکنند را خواهند دانست.

 

خصلت سازمان مجاهدین در امروز چیست؟

مجاهدین، علیرغم هر تعریفی که از خود داشته و دارند؛ و در هر مرحله ای چه فرمی به بیان سیاسی اختلافات خود با دیگران میدهد، در اساس از نظر ایدئولوژی، آرمان طبقاتی و سنت و روش مبارزه سیاسی، سازمانی از جنس جنبش اسلام سیاسی است. جنبشی که جمهوری اسلامی ایران و داعش بر پایه آن شکل گرفته اند. اختلافات مجاهدین با حکومت اسلامی ایران، جوهری و مضمونی نیست، اختلافاتی بر سر نحوه شریک شدن با او و اداره مملکت است. آن یکی فرمان ماشین صنعت مذهب و مساجد و حوزه علمیه ها، دولت و نیروهای قوه سه گانه را برای استثمار، سرکوب و کشتار مردم ایران در دست دارد؛ و مجاهدین را غیر از زمان انقلاب ٥٧ تا دهه شصت، با خود شریک نکردند! اما این یکی از قدرت رانده شده و بیرون از حکومت به مبارزه قهرآمیز روی آورده و با تکیه بر همان اهرم ها در راه کسب قدرت، مجاهدت میکند. مقدسات، جنبش، ارزش ها و حتی سیما و شکل ظاهری آنها یکی است.  تاریخ آنها مشترک است و اصول و ایدئولوژی مشترکی دارند. اغلب رفتار، سبک و سنت مبارزاتیشان عین هم است. آن یکی، این را "منافق" خطاب میکند و این یکی، او را "دجال".  هر دو طرفدار مساجد، حوزه علمیه قم و ارزشهای اسلامی هستند، اما ملای  اذان آن یکی  مذکر "راشد" است و اذان گوی این یکی مونث "مرضیه" است.  در سنت جنبش مبارزاتی آنان، مبارزه نظری و ایدئولوژیکی سالم و سیاسی جایی ندارد و نهادینه شدن چنین فرهنگی را به نفع خود نمی دانند. در عوض هر دو به ابزارهای سرکوب، توهین، تحقیر، جعل، دسیسه و توطئه با مخالفین خود بخصوص اگر آنها چپ و کمونیست باشند متوسل می شوند. فرهنگ جنبش آنان، قمه زنی، پرخاشگری، استعمال الفاظ رکیک و باب کردن اصطلاح مذهبی "مرتد، ملحد و کافر" در جامعه است. هر کسی لب به انتفاد از "مقدسات" آنها بگشاید، حتی اگر جداشدگان از صفوف خودشان باشد، آن یکی وی را مزدور اسرائیل و آمریکا و این یکی او را مزدور رژیم خطاب می کنند.

با این همه، جای نگرانی است که طی سالهای گذشته، غیر از معدود اشخاصی (اساساً جداشدگان از سازمان یاد شده)، دیگر نیروهای رادیکال، اشخاص سکولار و چپی که خواهان حکومت غیر مذهبی، سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی، استقرار حکومت کارگری و برچیدن نظام استثمارگر هستند، بدلیل شدت سناریوی سیاه در سوریه، ظهور داعش و تروریسم اسلام سیاسی و مبارزه با دشمن اصلی در منطقه، غرق شده و از افشای سیستماتیک سازمان مجاهدین غفلت کردند. این غفلت به هیچ وجه جایز نیست. من فکر میکنم این تنها ناشی از کندذهنی سیاسی نیست، بلکه ناشی از بقایای ستنی در اپوزیسیونی است که در زمان انقلاب ٥٧ ایران به دلیل اپوزیسیون بودن جریان خمینی، با او کنار آمد و از افشای ماهیت آن مرتجع و جریان ارتجاعی- مذهبی وی طفره رفت. این طفره رفتن دلیل اصلی کم بهادادن به تبلیغ و ترویج علیه مجاهدین است، زیرا گفتم که تفاوت خواستگاه اجتماعی نامبرده در پایه ای ترین سطح تحلیل با جمهوری اسلامی، داعش و تروریست های اسلامی دیگر، تنها در این است که این یکی در اپوزیسیون است و آنها در حاکمیت. در اپوزیسیون بودن مجوزی نیست که بخاطر آن یا به بهانه مبارزه با دشمن اصلی، از افشای سیستماتیک جریان مذهبی-ملی گرای دیگری از این جنبش غفلت کرد! اینکه امروزه ظاهراً دود آتش تفرقه ملی و مذهبی مجاهدین به چشم اپوزیسیون نمی رود و ظاهراً مشغول فعالیت خودش بوده و کاری به کار کسی ندارد، ناشی از خصلت طبیعی و دمکراتیک مجاهدین نیست، بلکه محصول موقعیت بین المللی، منطقه ای و شرایط سازمانی است. شرایط امروز ، او را پاسیو کرده و گر نه در شرایط سناریوی سیاه دیگری میتوانند او را از قفس آزاد نمایند و بسان سایر گروه های اسلامی به جان جامعه بیندازند تا نقش مخرب خود را به نفع سرمایه داری بازی کند. اگر این ظرفیت و خاصیت بالقوه مجاهدین توسط جبهه عدالت خواه، سکولارها، سوسیالیست ها و زنانی که میخواهند با مردان برابر باشند توضیح، نقد و افشا نشود، چه بسا در یک شرایط گندیده دیگر، ویروس و سم  نهفته در انبار کاراکتر آن  را به جسم بیمار ایران و خاورمیانه اسلامزده تزریق خواهند کرد.

شاید دو دلیل عمده نپرداختن به کیس این جریان اسلامی بصورت روزمره توسط نیروهای رادیکال، اشخاص سکولار و چپ سرنگونی طلب، یکی این است که بخشی از نیروهای این سازمان با وضعیتی اسفبار در عراق گرفتار شده اند و هر چند گاهی تعدادی از آنان قربانی حملات وحشیانه حکومت ایران با دسیسه حکومت فاسد عراق به این سازمان می شوند، تاثیر داشته است.  دوم، خیلی ها بدون در نظر گرفتن بن بست افق جنبش دمکراسی طلبی بورژوایی و متنی که جمهوری اسلامی بر اساس این بی افقی برای رشد هر جریان (فوق) ارتجاعی در منطقه فراهم کرده است، تاریخ مجاهدین را سپری شده فرض میکنند.  یعنی فکر میکنند بی اهمیت است که انرژی و زمان را به افشای چنین سازمانی اختصاص داد.

در مورد ملاحظه اول، باید گفت که اتفاقاً دلسوزی برای انسان های اسیر در سازمان مجاهدین این نیست که در مورد سیاست و مشی آن سکوت یا ارفاق کرد. یکی از ضرورتهای  دلائل افشای مستمر آنان، باید دقیقاً بخاطر بازی با سرنوشت آن انسانها باشد. تاکتیک و استراتژی ایشان، ناشی از مشی طبقاتی و سیاسی آنانست و به این خاطر است که این گونه با جان انسانها رفتار میکند! اگر راهی برای نجات کسانیکه هنوز سم کشنده ایدئولوژی مذهبی مجاهدین در تفکر و هستی شان این قدر پیشرفت نکرده است و هنوز شانس این را دارند که دگماتیسم سازمان را بشکنند، این جهش در گرو همین فعالیت آگاهگرانه همه آزادیخواهان است. در برقرار کردن ارتباط ارگانیک بین اصول پایه مجاهدین با تاکتیک های لجاجت آمیز و آوانتوریسم آن است. از منظر توضیح و نقد اهداف طبقاتی- اجتماعی، این باید جایگاه مخرب این جریان وبی مسئولیتی آنان نسبت به تشکیلات شان را برای مردم ایران و مردم منطقه مداوم افشا کرد. اما در برخورد به افراد آلوده به این سازمان، باید این نکته را در نظر گرفت که اشخاصی بخاطر شرایط و جو مختنق حاکم بر ایران، فرصت انتخاب بهتر را نداشته یا از نظر عاطفی کسی را در آن سازمان از دست داده اند. این بخشی از واقعیت است. ولی از هر جهتی به معضل نگاه کنیم، بهترین راه (جلو ضرر را گرفتن حتی در نیمه راه) نقد شفاف و گشودن راه مبارزه سالم و انسانی و رادیکال بسوی آنان است. با توضیح و اقناع و مجاب کردن، میتوان به توده های صادقی که از جمهوری اسلامی بیزار بوده و هوادار مجاهد شده، کمک نمود. با مبارزه نظری و ایدئولوژیکی به مردم متوهم و اشخاص عادی٬ ناآگاه و فریب خورده سمپات این سازمان توضیح داد که: عزیز من! وسیله ای که شما برای رسیدن به آزادی، برابری و سعادت بدست گرفته اید، نامناسب است. خیلی اوبژکتیو به اصول، اعتقادات و مقدسات این سازمان نگاه کنید، با تفاوت جزیی، اینها همان اصول، اعتقادات و مقدسات دشمن شما است. در مورد سوابق مبارزه با جهوری اسلامی و تلفات سنگین این سازمان، نمی توان آینده بهتری برای همه ساخت و آزادی برای مردم تامین کرد. هر چند هزار نفری که زیر پرچم مجاهدین در مبارزه با جمهوری اسلامی تا به امروز جانشان از دست داده اند، سرسوزنی از ماهیت ارتجاعی این جریان کم نخواهد کرد و تنها وارد شدن خسارات بیشتر به مردم ستمدیده ایران است که باید جلوی خسارات بیشتر را گرفت.

راجع به مساله سپری شدن تاریخ مجاهدین نیز چند نکته لازم به گفتن است.  بله، بالقوه این درست است و منطقی بنظر نمی رسد ازمردمی که از حکومت اسلامی بیزارند و قصد دارند که او را به زباله دان تاریخ بفرستند، منطقاً پذیرفت که یک سازمان مذهبی از همان جنس را بر گرده خود بگذارند. ولی با توجه به بن بست رسیدن افق جنبش دمکراسی طلبی بورژایی در سطح جهان، سناریوی سیاه تروریسم اسلامی، پایه های جامعه مدنی در خاورمیانه بحدی ضربه خورده است که افرادی به مجاهدین متوهم شوند. این گرایش در به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی نقش داشت و بدلیل داشتن یک تاریخ مشترک از مبارزه (با سبک خودش) با جمهوری اسلامی، لیستی از قربانیان و مهارت در ماجراجویی، و نبود مرزبندی شفاف و قاطع نیروهای چپ با تمامی جریانان بورژوایی، مصرف بالقوه نیروهای مذهبی و ناسیونالسیت برای بورژوازی، هنوز از دور خارج نشده است. باید از دور خارجش کرد. در این متن است که مجاهدین ظرفیت شکل دادن و خدمت کردن به هر سناریوی سیاهی از این جنس در آینده را نیز دارا است. باید جایگاه امروز مجاهدین را بعنوان فرقه ای ابزاری در این متن درک کرد. با ارفاق میتوان مجاهدین را یک سازمان سیاسی خواند، او یک فرقه مذهبی است که در سناریوی سیاه با پول و اسحله هر دولتی میتواند موی دماغ مدنیت شود. اکنون هم دولتهای غربی پول و امکانات به آنها میدهند و در ترشی نگهداری میکنند که شاید روزی بتوان از آنها در جایی استفاده کرد.

 علیرغم ٣٦ سال جنایت اسلام سیاسی در ایران، مجاهدین افغان و باندهای داعش، هنوز رهبری مجاهدین ریاکارانه با روسری ادای مبارزه کردن با روسری (پوشش اجباری) و با ارزشهای اسلامی، ادای مبارزه با ارزشهای مذهبی را در میآورد، بی هیچ توهمی اینها تنها نشانه ظرفیت ارتجاعی آنان است. معنی چسبیدن سفت و سخت مجاهدین به اسلام را بعنوان رمز اعلام جنگ غیر مستقیم نامبرده با زنان، با بی خدایان، با کارگران، با کمونیست ها و با سایر ادیان معنی و تلقی کرد. باید بسیار شفاف و تیزبینانه رمز این مساله که مریم رجوی لچکی به سر کرده را فاش کرد که این تنها یک تاکتیک پر از ریاکاری صرف نیست، بلکه روسری ایشان در زمان اپوزیسیونی، سمبل اسید پاسیدن به صورت زنان این سازمان در زمان حاکمیت است. این سمبل تحمیل آپارتاید جنسی به نیمه جمعیت بشر در ایران است و باید توسط انسان سکولار، طبقه کارگر و کمونیست ها در آن حدی که هست جدی گرفته شود. از این نظر، باید خطر این گونه سازمان ها که ماتریال ایجاد سناریوی سیاه و آلوده کردن جامعه را دارند، توسط طبقه کارگر جدی گرفته شود. رابطه احزاب چپ با این فرقه باید روزمره بروز شده و همیشه بخشی از انرژی خود را به افشای ماهیت و خصلت ارتجاعی آن اختصاص بدهند.

 

۱۲ ماه فوریه  ۲۰۱٦