صفبندی جدید و جدال طبقاتی در ایران

 

 

معرف قطعنامه: مظفر محمدی

 

رفقا این قطعنامه خیلی آمد و رفت و رفیق مصطفی نقش موثری داشت که متاسفانه امروز اینجا حضور ندارد.  به هر حال جایش خالی است. 

به نظر من این قطعنامه خیلی سر راست و بدون تحلیل است. همانطوری که در مقدمه  می بینید این قطعنامه با تعابیر و تفاسیری که معمولا از موقعیت طبقه کارگر داده می شود متفاوت است. اگر متوجه باشیدهمیشه  ازطبقه کارگری صحبت می شود که پراکنده است، ضعیف است و رهبرانش متحد نیستند و مبارزه اش پراکنده است و کمونیسم میان طبقه کارگر غایب است و از اینگونه بحثها که به نظر من تصویری غیرواقعی از طبقه کارگر داده می شود. 

اما در دنیای واقعی به لحاظ عینی طبقه کارگر طبقه قدرتمندی است  برخلاف تصاویری که معمولا بورژوازی و خرده بورژوازی به جامعه می دهد که طبقه کارگر را ضعیف، فقیر، مستضعف و بیجاره و بی پناه می داند که باید از بورژوازی برای حقوقش التماس بکند، اما در عمل و در دنیای واقع، بر عکس، طبقه بورژوازی هیچ شبی را بدون این دغدغه نمی خوابد که فردا کجا ممکن است اتفاقی بیفتد. فردا نوبت اعتراض و اعتصاب کدام بخش  طبقه کارگر است و دغدعه اش این نیست که چندتا جوان به خیابان  و شلوغ شود. اما همیشه با کابوس تحصن وراهپیمای و اعتصاب کارگری زندگی می کند و اینکه  چگونه بااعتراضات کارگری روبرو شده و یا آن را سرکوب کن. این به درجه زیادی واقعیت مبارزه طبقاتی در دنیای امروز و بخصوص در ایران است. 

برای مثال  در مدت معینی ٥٠ هزار اعتصاب کارگری در ایران  ثبت شده است. هیچگدام از این اعتصابات را بورژوازی نتوانسته است بدون دغدغه بگذراند. و این را مقدمه قطعنام بیان می کند. 

طبقه کارگر به لحاظ عینی قدرتمند است و سکان جامعه در دستش است وبورژوازی به این موقعیت طبقاتی به خوبی آگاه است ولو اینکه هیچوقت به آن اعتراف نمی کند و در تبلیغاتش منعکس نمی شود. کسی که طبقه کارگر را فقیر و مستضعف می داند، خرده بورژوا یا کمونیسم بورژوایی است که به این قدرت عینی و واقعی آگاه نیست و در عمل تلاش می کند که طبقه کارگر را در توده های علی العموم ادغام کرده و هویت طبقاتی از آن بگیرد. و یا به زعم خودشان حالا که طبقه کارگر توان قدرتنمایی ندارد پس فعلا توده ها را بچسپیم. 

بند دیگر این قطعنامه در مورد صفبندی بورژوازی است.  جمهوری اسلامی تلاش کرده  و توانسته که صف بورژوازی را متحد کند و خودش نماینده اصلی این طبقه شده است. الان ما در دوره ای قرار داریم که بورژوازی از همیشه متحدتر است.

بند دیگر این قطعنامه در مورد توافقات برجام است که این هم یک تحول جدید است در ایران که اتفاق افتاده. در واقع خلاف آنچه که می گویند، توافقات جدید، رفاه می آورد و وضع طبقه کارگر بهتر می شود، بر عکس است . بورژوازی کمربندش را سفت کرده تا از این موقعیت متحدش استفاده کند و این اجازه را ندهد که طبقه کارگر به میدان بیاید و بیشترین استثمار و کارارزان را به طبقه کارگر تحمیل کند. 

همچنین این توافقات که کلیت بورژوازی حولش متحد شده، موجب گشته است که  اپوزسیون ضد رژیمی از سکولارها تاطرفداران حقوق زن یا مدافعان حقوق کودک تا طرفدارن رژیم چینچ وانقلاب علی العموم کمونیسم بورژوایی همه در واقع عمرشان به پایان برسد. در نتیجه و در یک کلام می توان گفت که تحقق هرگونه رفاه،  آزادی،سکولاریزم و وظایف دمکراتیک در جامعه بر عهده  طبقه کارگر و کمونیسم اش افتاده است. 

در مورد بحران و چشم انداز رونق اقتصادی ادعای بورژوازی تا آنجا به طبقه کارگر بر می گردد، بورژوازی با بحران یا بدون بحران چشم انداز بهبود در شرایط کار و زندگی طبقه کارگر وجود ندارد. تصور این که اگر بورژوازی وضیعتش خوب بشود و یا شکوفایی ا قتصادی حاصل گرددد، وضعیت نان سفره طبقه کارگر بهترمی شود، توهمی بیش نیست. هر گونه شکوفایی اقتصادی بدون  فشار بیشتر بر گرده طبقه کارگر و افزایش بیکاری ممکن نیست. مبلغین بورژوازی ازچپ و راست در مورد اینکه بعد از توافق برجام و لو با گشایش اقتصادی بورژوازی، بهبودی خودبخودی در شرایط کار وزندگی طبقه حاصل می گردد، خدمت  بزرگی به طبقه سرمایه دار می کنند. 

موضوع دیگر قطعنامه در باره مبارزه اقتصادی طبقه کارگراست. همگی سر این که لازم است طبقه کارگر یک مبارزه اقتصادی مستقل وسراسری را سازمان بدهد تاکید داریم. سه دهه بیکاری و فقر و فلاکت، باعث متفرق شدن  طبقه کارگر شده است. بعلاوه مسئله خرافات مذهبی و ناسیونالیستی بر روی طبقه کاگر تاثیر گذاشته است. شوراهای اسلامی و انجمنهای اسلامی و حراست کارخانه و غیره در واقع نمایندگان مذهبی و سیاسی بورژوازی و جمهوری اسلامی در میان طبقه کارگر هستند. اگر اعتصاب اخیر کارگران بافق را در نظر بگیریم  با توجه به حضور موثر یکی از رهبران کارگران که یک آخوند است، در مدت ٤٠ روز اعتصاب، کارگران را به خواندن دعای کمیل تشویق کرد تا بلکه نظر کارفرما و دولت را جلب کند. منظورم این است که مذهب در اینجا بعنوان ترویج خرافات و یک عامل بازدارنده و تضعیف قدرت کارگری  نقش بازی می کند.  ناسیونالیسم ایرانی هم همین نقش را دارد. ناسیونالیسم چنین عنوان می کند برای اینکه  کارخانه ها راه بیافد و اقتصاد رشد کند، کارگران هم باید کمک کنند. در نتیجه ی این همکاری کارگران و کارفرما گویا سهم کارگران هم بیشتر می شود. 

به این عوامل منفی و بازدارنده  ضدیت با کمونیسم را هم ا ضافه کنید. می گویند حالا کمونیسم وقتش نیست و کارگرانزورشان نمیرسد. گویا کمونیسم دست نیافتنی است یا الان موضوع کار و مبارزه طبقه کارگر نیست.همه این هاعوامل باز دارنده  در مبارزه طبقه کارگر اند. 

علیرغم با همه اینها در دوره اخیر مبارزه اقتصادی طبقه کارگر وسیع و عظیم بوده و پتانسیل بالایی را از خود نشان داده  است. اگر این پتانسیل به کمونیسم متکی شود آنوقت ما شاهد پیشرویهای طبقه کارگر خواهیم بود. و ما باید به این جواب بدهیم و تلاش کنیم که کمونیسم به ابزار مبارزه طبقه کارگر در مبارزان اقتصادی و روزمره اش تبدیل شود.

در مورد مطالبات فوری و مهم طبقه کارگر قطعنامه به دو مطالبه اصلی و سراسری مثل دستمزدها و بیمه بیکاری  اشاره می کند. طبقه کارگر در مورد مطالباتش مشکلی ندارد اما ضروری است که این خواست ها سراسری شود. 

در مورد تشکل های توده طبقه کارگر ما بارها بر مجمع عمومی و اتحاد کارگران شاغل و بیکار علیه بیکاری تاکید کرده ایم. در اینجا نمی خواهم در مورد اهمیت و ضرورت و حیاتی بودن جنبش مجامع عمومی کارگری توضیح دهم. و یا اهمیت مبارزه علیه بیکاری. این موضوع تبلیغ و تلاش دایمی ما بوده و هست. 

در قطعنامه به مساله ای که می توانم بگویم کم تر به آن پرداخته می شود اشاره شده است. و آن مسئله کودکان کار و زنان کارگر است.  درایران دو میلیون کودکان کار وجود دارد که همه آنها ازخانواده های کارگری اند. و میلیون ها زن که در خانه کار می کنند  و به کار کنتراتی و قالیبافی و کارهای دستی و غیره مشغول اند و یا زنان خانه دار بحساب می آیند که هیچ حقوقی ندارند.این نوع کارها چه برای کودکان و چه زنان در خانه رسمیت ندارند. طبقه کارگر نباید این نیروی عظیم پشتوانه مبارزه شان را  فراموش کنند. 

موضوع دیگر  قطعنامه این است، در حالی که مدام شکاف طبقاتی بیشتر و مبارزه طبقاتی تشدید می شود،عامل سرکوب از جانب بورژوازی و دولتش، یک ابزار دایمی طبقه سرمایه دار است. منتهی آن چه که تاثیر بیشتری بر روی طبقه کارگر دارد در واقع  تاثیرابعاد سیاسی قضیه است. طبقه کارگرباید به لحاظ سیاسی نمایندگی شود. طبقه کارگردر مبارزه اقتصادی و برای رفرم و اصلاحات، از طرف رهبران و فعالین کارگری نمایندگی می شود. اما در بعد سیاسی فقط حزب سیاسی طبقه کارگرمی تواند به لحاظ سیاسی طبقه کارگر رانمایندگی بکند و تاثیری در جدالهای تعیین کنندهدرجامعه داشته باشد.شرکت در جدالهای سیاسی و اجتماعی موثر در جامعه بدون وجود حزب سیاسی امکانپذیر نیست. 

نهایتا حزب حکمتیست  از کارگران می خواهد که پایه های حزبشان را بگذارند، کمیته های کومونیستی شان را سازمان دهند و تحزب کمونیستی طبقه کارگر را تامین و عملی کنند.