در حاشيه سقوط هواپيماي جنگي روسي

 

 

ثريا شهابي

 

سقوط هواپيماي نظامي روسيه، امروز ۲۶ دسامبر در درياي سياه و در مسير مسکو به لازقيه (در سوريه)، اپيوزد جديدي از خطر گسترش صف بندي هاي مخرب جهاني را در مقابل چشم همگان گذاشته است.                           

 اين پرواز، که گفته ميشود براي اجراي مراسم کريسمس براي نيروهاي نظامي روسي در سوريه به پرواز درآمده بود، سقوط و کشته شدن همه ۹۲ تن سرنشينان آن، ميتواند ناشي از مشکل فني بوده باشد يا عامليني در صف ميليتاريستي مقابل، هم پيمانان و عوامل ناتو، صف مخالفين موقعيت جديد روسيه در سوريه، آن را بوجود آورده باشند.  دولت روسيه،  فعلا اين سقوط را، ”تا اطلاع ثانوي و تحقيقات بيشتر، ناشي از مشکل فني“ اعلام کرده است.                                    

اگر اين سقوط، نه حادثه که  حمله اي سازمان يافته و عمدي بوده باشد، تصور اينکه وزارت هاي جنگ قطب هاي امپرياليستي و متحدين آنها، اروپا و آمريکا، همچون خود دولت روسيه،  فعلا و تا تجهيز خود براي مقابله با عواقب آن، عمدي بودن آن را پرده پوشي کنند، سخت نيست.  تشخيص جنبه هاي فني اين سقوط، طبعا کار متخصص هاي فني است.  اما توان قدرت هاي حاکم در بسته نگاه داشتن دروازه سانسور اطلاعاتي، حتي در ميان مدت، يک  مشکل واقعي همه دولت هاي در قدرت است. به هر حال اين سقوط عمدي بوده  باشد يا غير عمدي، بازتاب فوري سياسي و نظامي آن، مستقيما به سوريه و حلب،  به مردم خاورميانه و فراريان از باطلاق آن، اصابت ميکند.  اين حادثه و عمليات تروريستي  ۱۹ دسامبر در بازار کريسمس در برلين، که موجب قتل حداقل ۱۲ نفر از مردم بي گناه و زخمي کردن ۵۰ نفر شد، عملياتي که داعش مسئوليت آن را بعهده گرفته است و آن را  عمليات تلافي جويانه  ”از دست دادن حلب“ اعلام کرده است، جايگاه روسيه و کيس حلب، در صف بندي هاي ميليتاريستي جهان را نشان ميدهد.                                 

داعش، نيرويي بورژوا - امپرياليستي و از محصولات مستقيم بورژوازي غرب و متحدين سنتي دولت هاي غربي است. نيرويي که توسط مافياي رسانه اي  بورژوازي غرب، عمليات ضد انساني و تروريستي اش در اروپا برچسب تروريست  ميگيرد! اما  در سوريه  و خاورميانه  بر سينه انها  مدال ”جنگجويان“، ”شورشيان ضد دولتي“ و ”دولت اسلامي“ زده ميشود و بمب گزاري و عمليات تروريستي شآن در خاورميانه نام ”جنگ“ و ”مبارزه“ و ”شورش“ ميگيرد.                                 

رياکاري علني، وقيحانه و  مشمئزه کننده دستگاه مغزشويي بورژوازي، اعجاب آور است!                       

آنچه که عيان است اين واقعيت است که: دورنماي ادامه و گسترش جدال مخرب و تروريستي قطب هاي اصلي بورژوا -  امپرياليستي جهاني و متحدين شان در منطقه، چون  ترکيه و عربستان و ايران و سوريه و قطر  و اسرائيل، هديه حاکمين جنايتکار جهاني براي سال جديد است!  از ترامپ و پوتين،  از روحاني و خامنه اي تا هئيت هاي حاکمه در انگليس و قدرت هاي حاکم در کشورهاي اروپايي و آسيايي و آفريقايي،  تلاش ميکنند که  شهروندان و محکومين اسير و گرفتار تحت حاکميت شان را، در اين جدال مخرب و ارتجاعي جهاني،  به دنبال خود و در حمايت از دولت خودي،  به صف کنند. تلاش ميکنند که شهروندان جهان را پشت منافع بورژوايي خودي، با پرچم دفاع از منافع ملي و قومي و مذهبي،  به جنگ  رويارويي با يکديگر  بکشانند!

تا جايي که به زندگي و امنيت مردم منقطه خاورميانه، اروپا و جهان، مربوط است،  تاثير سقوط هواپيماي نظامي روسيه، عمدي بوده باشد يا غيرعمدي، بلافاصله فراتر از کشته شدن ۹۲ نفر و تاثير ان بر بازماندگان اين حادثه است. في الحال در روسيه،  فضايي از قدوسيت بر فراز سر نيروهاي نظامي آن، تب ناسيوناليستي و حمايت از ارتش براه افتاده است تا طبقه کارگر و مردم محروم اين کشور را در مقابل دولت خودي کاملا به تسليم بشکانند و پشت ماشين جنگي خود، به صف کنند.     

اين روند اما، در خلا صورت نمي گيرد. جهان در مقطع سال نو ميلادي، تنها صحنه عمليات تروريستي داعش و دولت هاي  آمريکا و انگليس و روسيه و ميوه چيني هاي تروريستي ايران و ترکيه و عربستان و اسراييل نيست.  فشار اعتراضات، اعتصابات، نارضايتي ساختار شکنانه و بي اعتمادي به سيستم،  فلج دولت ها و احزاب پارلماني، از امريکا تا اروپا، جوامع غربي را به آستانه انفجار کشانده است. بي اعتباري ساختار سياسي و پارلمان و احزاب سنتي پارلماني در غرب، موج وسيع اعتراضات در کشورهاي منطقه، ترکيه و ايران و اسرايئل  و عراق، ميدان دخالت وسيعي براي مقابله باز کرده است. طبقه کارگر و مردم محروم، بشريت متمدن و مترقي، بشريتي که قرباني قوم پرستي و ميلتاريسم و رياضت اقتصادي است و از تفرقه قومي و ملي و مذهبي رنج ميبرد، بشريتي که  تخريب بيشتر جهان بنام حفظ امنيت او  را نمي خواهد، مدت ها است به ميدان آمده است. بايد در مقابل کشاندن اين نيرو به صف مدافعين دولت هاي خودي در جدال ارتجاعي قدرت هاي حاکم، سد بست. بايد در مقابل ناسيوناليسم اي که کارگر روسي و انگليسي و آمريکايي و چيني و ژاپني و عرب زبان و فارس زبان و کرد زبان را براي حفظ منافع مشتي جنايتکار حاکم، به تسليم مي کشاند و او را به جنگ يک ديگر ميفرستد، سد بست.                                  

اين اما کار کمونيسم و جنبشي است که قادر است در اين جدال در مقابل اين هويت هاي کاذب و دروغين، در مقابل امنيت ارتجاعي و ميليتاريستي و مخرب، استقلال کامل خود را حفط کند! مهر هويت مشترک انساني را بر اوضاع بکوبد و نسخه امن نگاه داشتن خود را ، با اعمال قدرت، تحميل کند! 

 

٢۶ دسامبر ٢٠١۶