فراز و نشیب های ۱٦ آذر!

 

 

مظفر محمدی

 

١۶ آذر همچون اول مه، ٨ مارس و دیگر مناسبت های تاریخی و تحرکات اجتماعی دیگر، عرصه جدال گرایشات و جناح های مختلف سیاسی، اجتماعی و حتی دولتی است.

١۶ آذر ٩۵ هم مهر این گرایشات و جناح بندي های سیاسی را برخود داشت. از طرفی سران رژیم از رئيس جمهور تا نایب رئیس مجلس و دیگر سخنگویان دولتی تلاش کردند تصویری از دانشگاه و محیط روشنفکری جامعه بدهند که در آن آزادی بیان هست و این بخش جامعه را همراه خود ولو منتقد، اما سیاهی لشکر جناحی خود قلمداد کنند. که بخشا در آن موفق شدند و به اهداف خود رسیدند. در این بخش اگر از انتقادات آبکی از دولت و مسایلی که در خود جناح های رژیم مطرح است بگذریم، بخشی از دانشجویان شرکت کننده در این مراسم و مناسک ها، کلیت رژیم را زیر سوال بردند. آن ها از سیاست ها و جنایات جمهوری اسلامی از جمله اشغال سفارت امریکا، ادامه جنگ بعد از بازپس گیری خرمشهر، کشتار جمعی دهه ۶٠، قتل های زنجیره ای، نقش جمهوری اسلامی در تخریب کامل شهر حلب و کشتار مردم ...، حرف زدند. طرح این مسایل با استفاده از تریبونی که به نمایندگان دولتی اختصاص یافته بود، هشیاری بخشی از شرکت کنندگان در مراسم های با حضور روحانی و مطهری و ... را نشان داد.

اما در بعد اجتماعی تر در میان فعالین دانشجویی هم تحرکاتی انجام شد که هر کدام به نوبه خود تاثیرات مثبت یا منفی خود را گذاشتند.

ابتدا بیانیه ای تحت نام "بیانیه فراگیر دانشجویان ایران" با استقبال بیش از ده هزار امضا کننده در مدیای مجازی روبرو شد. محتوا و مطالبات این بیانیه برای هر دانشجو و انسان آزادیخواهی در جامعه قابل حمایت و مطلوب بود. اما متعاقبا بیانیه دومی به بهانه این که مجاهدین از بیانیه فراگیر حمایت کرده بود، منتشر شد. محتوای این بیانیه که به نظر می رسد آگاهانه در ضدیت با احزاب اپوزیسیون جمهوری اسلامی تهیه شده بود، بطور قطع و کامل نمی توانست ادامه و مکمل بیانیه اول باشد.

بیانیه دوم اعلام می کند که،  "آغازگران "بیانیه فراگیر دانشجویان ایران" و حمایت کنندگان ان هر گونه ارتباطی را با گروهک های تروریستی منافقین و دیگر گروه های خارج از کشور رد می کند. این گروه ها در این سال ها کاری جز ترور، ایجاد رعب و وحشت، فریب و خیانت به دانشجویان و کارگران در بیلان کاری خود نداشته و ندارند...!".

این اعلام "استقلال" و برائت از احزاب سیاسی اپوزیسیون با ادبیات وزارت اطلاعات در واقع لجنی بود به روی بیانیه اول پرتاب شد و نقض کامل محتوا و مطالبات آن. نویسندگان بیانیه دوم مدعی اند که  این اعلام موضع، متعلق به "آغازگران و حمایت کنندگان بیانیه فراگیر" اول است. نفس این نشان می دهد که اینها  با صدور  بیانیه ای که کاملا به ادبیات و موضع وزارت اطلاعات شباهت دارد، نسبت به آن چند هزار نفری که بیانیه اول را امضا کرده اند، چه تقصیر و بی مسوولیتی سنگینی مرتکب شده اند. چرا که امضاکنندگان بیانیه اول نه بخاطر شناختی که از به اصطلاح  "آغازگران" این کار داشته یا در یک مجمع عمومی و تشکلی به آنها رای داده،  بلکه از محتوای موضوعی حمایت کرده اند که مورد قبولشان قرارگرفته است.

 این عمل ارتجاعی، خواه آگاهانه و خواه با افتادن به دام اطلاعات رژیم، باعث تشتت و اغتشاش در صفوف دانشجویان امضا کننده و بی تاثیر کردن بیانیه اول شده است. به این اعتبار می شود گفت که  این اعلام برائت از اپوزیسیون با همان کلام و ادبیات رژیم در ضدیت  و علیه همه احزاب اپوزیسیون، نه تنها بیانیه اول را سوزاند، بلکه علامت سوال بزرگی بالای سر آن جمعیت بالغ بر ده هزار نفری امضا کنندگان بیانیه اول قرار داد. سوالی که خود آنها باید جواب بدهند.

اما همزمان در دانشگاه های کشور بخصوص دانشگاه تهران، علامه، امیر کبیر، شهید بهشتی و...، دانشجویان آزادیخواه در مراسم های مستقل و تظاهرات و تجمعات خود و با شعارهایی که حاوی مطالبات دانشجویی و محتوای آزادیخواهانه بود ابراز وجود کردند و مهر خود را بر  ١۶ آذر امسال کوبیدند. تظاهرات و تجمع بالغ بر ٧٠٠ دانشجوی دانشگاه تهران یکی از این تجمعات پرشور انسانی و آزادیخواهانه و برابری طلبانه بود. شعار دانشگاه پادگان نیست بار دیگر جنبش آزادیخواهی و برابری طلبی دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب "داب" را تداعی کرد. تجربه ای که در تاریخ مبارزات دانشجویی و روشنفکری چپ و رادیکال ایران ثبت و حک شده و سنتی که راهنمای مبارزات دانشجویی ایران است.

بدون شک باید گفت  که ١۶ آذر ٩۵ و اجتماع و تظاهرات ٧٠٠ نفری دانشجویان با مطالبات خود، نقطه قدرت درخشان ١۶ آذر امسال است. تجربه دیگری که نه تنها نمایش سران جمهوری اسلامی و تظاهر به حمایت از ١۶ آذر را به سخره گرفت، بلکه بیانیه برائت جمعی از شبکه چند هزار نفری را هم چال کرد.

اما  بدون تردید ،هنوز پتانسیل و قدرت جنبش و مبارزات دانشجویی در دانشگاه های ایران بسیار قوی تر و بالاتر از این است که امسال شاهدش بودیم. اگر حمایت ١١٠٠٠ نفره دانشجویان از بیانیه ای با مطالبات رادیکال تنها گوشه ای از این پتانسیل است، اما  قدرتش در ابراز وجود مدیای مجازی نیست. بلکه قدرتش در حضور معیين مانند تظاهرات و تجمع ٧٠٠ نفره و در سازمانیابی و اتحاد و تشکل است. شبکه دانشجویان در مدیای مجازی حول یک بیانیه، عملی موقتی و گذرا است. زمانی این نیرو مادیت پیدا می کند که پایش را روی زمین سفت دانشگاه ها قرار داده و در محافل و شبکه های واقعی انسانهایی که همدیگر را می شناسند و در همفکری و همیاری و همبستگی با همدیگر، فضای دانشگاه را به نفع انسانیت و ازادی و ضدیت با تبعیض و ستم و شرایط ضد انسانی در دانشگاه ها  تغییر می دهند. و با ایجاد صفی مستقل از دولت و جناح هایش و فارغ از هویت های قومی و مذهبی، مبشر آزادی و صدای آزادیخواهی و برابری طلبی در دانشگاه ها و جامعه می گردند، نهادهای دانشجویی را به تصرف خود در می آورند و دانشجویان را حول حقوق جهانشمول انسان و ازادی و برابری و رفاه و امنیت در دانشگاه و جامعه متحد و متشکل می کنند. تبعیض جنسیتی را ممنوع، گرایشات قومی و مذهبی را منسوخ و پرچم ازادی و برابری را به پرچم توده های وسیعی از دانشجویان در دانشگاه ها تبدیل می کنند.

 

آذر ۹۵ (دسامبر ۲۰۱٦)