دمکراسی و "اعمال اراده مردم"!

 

 

 

 

 

امان کفا

 

 

فرانسه خود را برای انتخابات ریاست جمهوری سال آتی آماده میکند. انتخاباتی که پس از برکزیت و انتخاب ترامپ آینده نه فقط فرانسه که آینده اروپا و دامنه قدرت راست فاشیست پوپولیست را در غرب تعیین کند.

در انتخابات درونی حزب جمهوریخواه برای تعیین کاندید ریاست جمهوری، فیلون با حداکثر آرا به کاندید این حزب دست راستی در انتخاب ریاست جمهوری برگزیده شد. فیلون از چهره های شاخص راست این حزب، مدعی است که بهبود اوضاع، پیشروی اقتصادی و حضور قدرتمند این کشور در صحنه بین المللی را به فرانسه "باز می گرداند". انتخاب فیلون در حزب خود، گرچه بیانگر رای این حزب و نه کل مردم فرانسه است، اما فاکتور مهمی در نشان دادن تصویر و انتظاراتی است که قرار است در کمپین های انتخاباتی سال آینده در این کشور مطرح شوند.

آنچه که در این میان مهم است، نه انتخاب یکی از چهره های شناخته شده بورژوازی در یک حزب دست راستی در میان هم فکران خود، بلکه شرایط و صحنه ای است که کل بورژوازی و میدیای آن در مقابل کارگر و مردم فرانسه قرار داده اند. این جماعت دست در دست هم داده اند و اعلام کرده اند که ناتوانی احزاب چپ سنتی فرانسه در ارائه پلاتفرمی مقبول و تعیین کاندیدی که شانس پیروزی داشته باشد، بخصوص در شرایط فعلی دنیا و پس از برکزیت و انتخاب ترامپ، حاکی از این است که تقابل اصلی میان پلاتفرمهای دو جریان فیلون راست و ماری لوپن اولترا راست در این کشور خواهد بود و مردم باید یکی از این دو کاندید را انتخاب کنند و بس. بعبارتی دیگر، دو پرسناژ در این نمایش انتخاباتی نقش اصلی را دارند و آلترناتیو دیگری موجود نیست. همه نقش و اراده مردم در روز انتخابات تقسیم رای به یکی از دو عضو یک خانواده است.

یا رای به فیلون با پرچم بهبود اقتصادی به بهای حمله به دستاوردهای طبقه کارگر فرانسه بعنوان مهمترین و تعیین کننده ترین مولفه دستیابی به این "بهبود". فیلون از همین ابتدا، وضعیت نابسامان اقتصادی فعلی را ناشی از محدودیت های قانونی و"دست و پاگیر" سرمایه در فرانسه می داند. او خواهان ملغی کردن حداکثر ساعت کار هفته (٣۵ ساعت) و افزایش سن بازنشستگی است. در عین حال، فیلون تصمیم دارد "مخارج" دولت، یعنی امکانات رفاهی و حداقل هایی که کارگران در طی سالها مبارزه به بورژوازی و دولتش تحمیل کرده اند، را کاهش دهد. در سیاست خارجی فیلون به نقش فرانسه در اتحادیه اروپا و دخالت بیشتر در بازار مشترک، پایبند است و همراهی با روسیه، مانند پیمان های متفقین در دوره جنگ جهانی دوم علیه فاشیسم (اینجا داعش در سوریه!!) را راهی مناسب می داند.

و یا رای به  ماری لوپن با پلاتفرم بهبود اقتصادی از طریق افزایش حداقل دستمزد، کاهش بیکاری و سرمایه گذاری پایه ای در فرانسه، از طریق حمله به "غیر فرانسویان"، کاهش مخارجی که دولت "صرف" "بیگانگان" در فرانسه کرده است. لوپن مدعی است که اتحادیه اروپا به نیروی بازدارنده فرانسه تبدیل شده است و  خواهان گرفتن امتیازات بیشتر از این اتحادیه است. او "قدرت فرانسه" را مترادف با نقش بیشتر فرانسه در تعیین و حتی باز تعریف رابطه این کشور با اتحادیه اروپا می داند، تا فرانسه موقعیت "برابری" با آلمان داشته باشد، و به این ترتیب بر طبل "علیه اتحادیه اروپا" می کوبد.

بورژوازی در فرانسه، پس از برکزیت و بی افقی که گریبان سرمایه در انگلیس را گرفته است، سعی در مهار کردن اوضاع  دارد. مردمی که چند سال ریاضت اقتصادی به آنها تحمیل شده است، قرار است اینبار به پای صندوق های رای بروند تا یا ادامه همین شرایط و تحمیل ریاضت بیشتر و ادامه حاکمیت احزاب سنتی فرانسه را قبول کنند و یا اعتراض به ریاضت اقتصادی و ضدیت خود با ساختار و احزاب سنتی موجود را حفظ کنند و با امید به بهبود زندگی به سیاهی لشکر لوپن اولترا راست با شعار "فرانسه برای فرانسویان اصیل" تبدیل شوند. این دوراهی کاذبی است که بورژوازی فرانسه در مقابل مردم قرار داده است. دو راهی که توسط میدیای رسمی تبلیع می شود. تمام آزادی مردم فرانسه در این پروسه انتخاب میان دو جریان دست راستی و چک سفید دادن به آنها برای تعرض به سطح معیشت، برای تعرض به دستاوردهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی چند دهه گذشته خود است. امروز فرانسه بیش از هردوره دیگری پوچی دمکراسی انتخاباتی را نشان می دهد، خیمه شب بازی که در آن نمایندگان دستچین شده سرمایه، با پشتوانه "اراده" مردم از طریق صندوق های رای، بقدرت می خزند تا هرگونه اعتراض علیه این نظام را مهار و انرا پشتوانه تعرضات بیشتر و گسترده تر به طبقه کارگر و اکثریت محروم جامعه کنند. نتیجه این انتخابات هرچه باشد، باز این کارگر و مردم فرانسه اند که باید تاوان آن را پرداخت کنند. اگر لوپن انتخاب شود، بی افقی موجود سرمایه بر سر طبقه کارگر خراب می شود. طبقه کارگری که بدنبال خواست ساختارشکنی و اعتراض خود، به ناسیونالیسم دو آتشه و فاشیست در فرانسه چراغ سبز نشان داده است و سناریوی مقابله با تروریسم داعشی یعنی حمله به "بیگانگان" غیر فرانسوی و تعرض به زندگی خود در همه ابعاد آن را پذیرفته است. و اگر در مقابل فاشیست های علنی، حزب جمهوریخواه و کاندید آن فیلون رای بیاورد، دوره ای از حمله وسیعتر در مقابل کل جامعه قرار خواهد گرفت. در هر دو حال کارگر بازنده است و "مجرم". حتی بار سنگین ناشی از بی افقی و بی برنامگی و ناامنی که خود بورژوازی باعث و بانی آن است، بنام حق رای و تصمیم اکثریت کشور، بر دوش کارگر و مردم این کشور گذاشته می شود.

این تصویری است که سرمایه و میدیای رسمی آن هرروزه در جامعه پمپاژ می کنند. کارگر در این سناریو هیچ نقشی، غیر از روی کارآوردن یکی از این "آلترناتیوهای" بورژوازی ندارد. دمکراسی پارلمانی، تابلوی نئونی است برای موجه نشان دادن این نظاره گری.  این نوع "رای اکثریت" در این شامورتي بازی و ابلاغ  "اراده" مردم به آن،  در این رای گیرها، ارزشی بیشتر از توبه نامه های پس از شکنجه و زندان ندارد. طبقه کارگر و مردم محروم را در منگنه هراس از بیکاری و تعرض به سطع معیشت از یکطرف و خطر قربانی تروریسم اسلامی شدن از طرف دیگر گذاشته اند، استیصال و بی افقی خود را به استیصال و بی افقی جامعه تبدیل کرده اند و با ادعای ناجی جامعه مردم را پای صندوق رای و انتخاب میان دو حزب دست راستی میکشانند. به دنیای دمکراسی بورژوایی خوش آمدید. 

قابل کردن این شامورتي بازی به نام "اعمال اراده" و "رای اکثریت" فقط و فقط در خلا وجود یک جنبش عظیم کارگری و کمونیستی ممکن است. تا زمانی که این خلا وجود داشته باشد سهم کارگر کمونیست و مبارز، نظاره گری  است و این سناریو همچنان ادامه پیدا می کند و اعتراض طبقه کارگر و اکثریت جامعه و تلاش آنها برای آینده ای بهتر دستمایه قوی شدن راست افراطی در جامعه میشود. امروز دنیا بیش از هر زمانی به یک کمونیسم قوی، میلیتانت و کارگری، نیاز دارد.