شرط بندی روی اسب بازنده!

 

 

 

آذر مدرسي

 

دنیا با نگرانی، شوک و ناباوری نظاره گر انتخاب ترامپ بعنوان رئیس جمهوری آتی امریکا بود. انتخاب ترامپ نه فقط در جامعه امریکا که در جهان نشان از روندی واپسگرا، ارتجاعی، نشان از عروج مجدد جریانات اولترا راست و نژداپرست و یادآور به قدرت رسیدن فاشیستها در آلمان به اتکا به "رای" مردم و با پرچم اعتراض جامعه و در راس آن طبقه کارگر به فشارهای اقتصادی و ... است.    

انتخاب ترامپ پس از رای مردم بریتانیا به خروج از اروپای واحد، با پرچم راست و "بیگانه" ستیزی بن بست سیاسی- اقتصادی و ایدئولوژیک بورژوازی را به نمایش گذاشته و همراه خود علاوه بر نگرانی، سوالات جدی و بنیادی را روی میز بورژوازی جهانی و ایدئولوگها و دولتهای آنها گذاشته است. سوالاتی چون آینده قطبهای سیاسی-اقتصادی و نظامی جهان، آینده دمکراسی پارلمانی، شکست نئولیبرالیسم و بدیل آن، خطر عروج راست افراطی بعنوان "نماینده" اعتراض جامعه به فقر اقتصادی، ناامنی و ... و دهها و دهها سوال دیگر.

 امروز علاوه بر نگرانی عمیق مردم متمدن جهان از عروج راست افراطی و حمله همه جانبه آن به دستاوردهای تاکنونی جامعه بشری، بلکه و بعلاه متفکرین سنتی بورژوازي از به خطر افتادن دستاوردهای سیاسی- اجتماعی بورژوازی، از تشتت سیاسی-ایدئولوژیک بورژوازی پس از پایان جنگ سرد و ترک برداشتن "دمکراسی غربی" و "دنیای آزاد" میگویند. جامعه امریکا شاهد تنشهای اجتماعی جدی است و خود را برای مقابله جدی با تعرض یکی از دست راستی ترین دولتهای تاریخ امریکا آماده میکند. با قدرت گیری ترامپ این کشور شاهد تعرض وسیع به جامعه به بهانه زن بودن، سیاه پوست، مکزیکی، مسلمان، معلول بودن و ... خواهد بود. حتی احزاب راست و محافظه کار سنتی زنگ خطر را به صدا در آورده اند.

 در این میان انتخاب ترامپ برای بورژوازی سترون و بیمایه ایران نوری در انتهای تونل بی افقی شان است. انتخاب ترامپ امید دوباره به امکان به قدرت رسیدن توسط سناریوهای چون "رژیم چینج"، "دخالت بشردوستانه"، "رفراندم" و ... را در دل این نیروها زنده کرده است. بی مورد نیست که رضا پهلوی و مصطفی هجری به نمایندگی این راست های وطنی، در کنار جریانات دست راستی و نژاد پرست، در کنار ماریا لوپن و نایجل فراژ، همراه جریانات راسیست در اروپا و کوک لوس کلان ها و ...، از شادی در پوست خود نمیگنجند و برای عقب نماندن از قافله با فرستادن پیامهای فدایت شوم خود، توجه مجدد و لطف و مرحمت را از "قهرمان پیروز دمکراسی" طلب میکنند.    

 رضا پهلوی و مصطفی هجری هردو پشت الفاظی پرزرق و برق مانند "ضدیت با دیکتاتوری"، "مقابله با اسلام رادیکال و اسلام سیاسی"، در دفاع از "امنیت و صلح در خاورمیانه"، "دفاع از آزادی مردم در ایران"، "آزادی زن"، "حقوق ملتهای تحت ستم"، "رفاه و شادی"، "سکولاریسم"، "انتخابات آزاد" و ... و بالاخره ضدیت با جمهوری اسلامی و استبداد آن، مخفی میشوند تا ذوق زدگی خود از امکان و شانس باز شدن مجدد سناریوهایی چون رژیم چینج را پنهان کنند.

 اما صرف همین امید بستن آقایان هجری و پهلوی به ترامپ بعنوان نماد "تامین حقوق ملی ملت‌‌های تحت ستم" و "مدافع صلح و دمکراسی"، امیدشان برای به قدرت رسیدن با حمایت ترامپ، ریشه و عمق انسانیت و آزادگی این جریانات، روش و الگوی به قدرت رسیدن آنها بدون کمترین دخالت مردم و با اتکا به سناریو و نیروی ارتجاعی را نشان میدهد. ذوق زدگی و تحرک رضا پهلوی و هجری و پیامهای تبریک آنها به ترامپ بیش از هر چیز ماهیت ارتجاعی و نان به نرخ روز خوری آنها را نشان میدهد.

 هجری و پهلوی، که تنها شانس به قدرت رسیدن خود را اتکا به امریکا و یا دول ارتجاعی منطقه و در چارچوب سیاستهای آنان می بینند، فراموش کرده اند دوره ای که حمایت غرب از هر دولت و نیرویی امتیازی محسوب میشد، به سر آمده است. دول غربی کارنامه سیاهی از حمایت از نیروها و دول ارتجاعی در دنیا دارد، حمایت از دیکتاتورهایی مانند پینوشه، قذافی، بشار اسد، حسنی مبارک و شکل دادن به باندهای جنایتکاری مانند مجاهدین اسلامی در افغانستان، جبهه النصر، داعش، القاعده، تا "صدور دمکراسی" به عراق توسط بمباران و حمله نظامی، "رژیم چینج" و "دخالتهای بشردوستانه" در لیبی و سوریه، و کشتارهای عظیم انسانی تنها بخشی از کارنامه چند دهه اخیر "کمکهای" امریکا به مبارزات مردم برای آزادی و برابری و عدالت اجتماعی است.

 مردم به تباهی کشیده شدن زندگی میلیونها انسان در عراق، لیبی، سوریه توسط دول غربی و در راس آن امریکا و راه اندختن و کمک اینها به عروج انواع باندهای سیاه و تروریستی به نام "دفاع از مردم" و "ضدیت با دیکتاتورها" را دیده اند. امروز بیش از هر دوره ای مردم بشردوستی دروغین دول غربی و واقعیات سیاه پشت این بشردوستی را تجربه کرده اند و دیگر حمایت غرب از هر نیرویی را نه فقط با تردید نگاه میکنند، بلکه آنرا نقطه ای منفی و سیاه در پرونده این جریانات می بینند و اجازه نمی دهند نفرت به حق شان از رژیم سیاهی چون جمهوری اسلامی، مبارزه انقلابی و رادیکال شان برای آزادی، برابری، رفاه و عدالت اجتماعی، دستمایه متحقق شدن سناریوهایی چون "رژیم چینج" و "دخالت بشردوستانه" امریکا شود.

 طبقه کارگر، چپ و کمونیسم و صف آزادیخواهان در این جامعه قوی تر و وزنه جدی تري از آن است که اجازه بدهد سناریوی عراق و لیبی و سوریه و یمن در ایران پیاده شود.

 رضا پهلوی و مصطفی هجری روی اسب بازنده شرط بندی می کنند.