حزب کمونیست کارگری حکمتیست (خط رسمی)

 

 

 

جهان پس از انتخاب ترامپ

 

 

پس از رفراندم انگلیس انتخاب دونالد ترامپ "زمین لرزه" سیاسی دیگری بود که جهان را لرزاند. دونالد ترامپ، بیلیونر آمریکایی در میان موجی از ناباوری و "شوک" به کاخ سفید راه یافت.

 این واقعیت که انتخاب ترامپ نشانگر عمق بی اعتمادی و نارضایتی عمومی از وضعیت موجود است، را نه دولت، نه مخالفین آن و میدیا و "تحلیلگران" انکار نمیکنند. اما این وضعیت نه مختص و نه محدود به آمریکا است. این نارضایتی عمومی به کلینتون در آمریکا و یا دیوید کامرون در انگلیس و دیگر روسای حکومتی در اروپا محدود نمیشود، این بی اعتمادی به سیستم حاکم، ساختارهای حکومتی و سیاستمداران چپ و میانه رو و راست، در هر دو سوی اقیانوس آتلانتیک، است.

نتایج رفراندم انگلیس و انتخابات امریکا عکس العمل جامعه سرخورده و به تنگ آمده از وعده های پوچ و دروغین بهبود اقتصادی، و از تحمیل بیش از یک دهه ریاضت اقتصادی و تعرض به معیشت و زندگی اکثریت محروم آن، بعنوان تنها راه حل گذار از بحران مالی و بانکی دهه اخیر است.

 سرخوردگی که تا امروز خود را در عدم شرکت مردم در انتخاباتهای رسمی و یکسان شمردن "پیروز شدگان" و "شکست خوردگان" انتخاباتها نشان میداد. رفراندم اخیر بریتانیا و انتخابات امریکا امکانی بود تا این سرخوردگی و بی اعتمادی را به شکل فعال آن، با رای عدم اعتماد به نمایندگان و سیاست احزاب سنتی در کنگره ها، پارلمان ها و دولت های خود، به نمایش بگذارد. امری که حتی نمایندگان بورژوازی به آن اذعان دارند.

 اما برخلاف ادعای میدیای رسمی و تحلیلگران آن، این رای عدم اعتماد و "نه بزرگ" مردم به پیروزی "احمقان" بر "خبرگان" نیانجامیده است. آنچه که در این میان پنهان میشود حضور فعال بخش های اولترا راست و ارتجاعی بورژوازی در این پروسه است. جریاناتی که با سرمایه گذاری بر این نارضایتی عمومی و گسترش یافته، با اتکا به اعتبار "آرا" مردم و با دامن زدن به "نیازهای خودی" و درون گرایی، سعی در امتیاز گیری از دیگر رقبای جهانی خود،  دارد. نیروهایی که به نام "تقابل با ساختار موجود" با دامن زدن به ناسیونالیسم کور و فوق ارتجاعی، دفاع از "کشور و امنیت خودم" علیه هر عنصر خارجی و غیر بومی، آینده ای تاریک تر و ارتجاعی تر را ترسیم میکنند. نیروهایی که بنام کارگر، بنام رای مردم در انتخابات های "دمکراتیک"، با دامن زدن به فضای متعفن ضدکارگری، عقب راندن دستاوردهای کارگری و برابری طلبانه و انسانی بشریت را هدف قرار داده اند. جریانی که همزمان رسالت خود را مهار کردن این "نه بزرگ"، این نفرت و اعتراض عمومی مردم از سرمایه و سیستم حاکم، قرار داده است. 

 جناح پیروز در رفراندم انگلیس و انتخاب ترامپ این جناح بورژوازی است که تلاش میکند در مقابل بی افقی و نبود هیچ الگو و مدل پیشروی اقتصادی و سیاسی در غرب، پس از پایان دنیای دو قطبی و شکست "نظم نوین جهانی"، جواب دهد. جناحی که به دنیای چند قطبی امروز و سهم خواهی رقبای بین المللی و حرکت "کند" سرمایه، معترض است. تقابل با "بوروکراسی" اروپای واحد، خواست تجدید نظر و بازبینی در سیاستهای اوباما در رابطه با چین و روسیه در خاورمیانه، نفت و حتی ناتو بخشی از تقابل است. تقابلی که عوامفریبانه خود را پشت اعتراض به ساختار و احزاب حاکم، و وعده بهبود وضعیت اقتصادی و زندگی بهتر برای مردم خود را مخفی میکند.

 بدون شک متحقق شدن سیاستهای ترامپ در رابطه با چین، باجگیری از ژاپن، در رابطه با روسیه، رابطه با اسرائیل و پاسخ به مسئله فلسطین، نقش امریکا در خاورمیانه، رابطه امریکا با ناتو و اتحادیه اروپا، تصمیمی یک جانبه از طرف امریکا نیست. در دنیای چند قطبی امروز پیشبرد و گرفتن هر امتیازی، حتی برای ژاندارم خودگمارده ای چون آمریکا، با مشکلات متعددی روبرو میشود و کشمکشهای جدی را میان قدرتهای اصلی بورژوازی جهانی بدنبال خواهد داشت.

 پیروزی این جناح در بریتانیا و امریکا، هراس از جدالهای آتی در صفوف بورژوازی جهانی، به خطر افتادن آرایش جغرافیای سیاسی- اقتصادی غرب، آنهم توسط نیروها و احزاب غیررسمی و کمتر "خودی" بورژوایی، ناشی گری، کوته نگری، اظهارات خارج از "نُرم" و "افراطی گری" های آنها و جلو افتادن نیروهای حاشیه ای و نمایندگانی چون ترامپ در امریکا، نایجل فراژ در انگلیس و لوپن در فرانسه، است که احزاب سنتی و رسمی و در حکومت را شوکه کرده است.

 دنیای پس از انتخاب ترامپ دنیای سیاه تری برای طبقه کارگر جهانی است. دنیایی که یک سوی آن تعرض وسیع به دستاوردهای طبقه کارگر و تحمیل عقبگردی عمیق و گسترده در اقتصاد، سیاست، فرهنگ و ارزشهای اجتماعی  به جامعه بشری است. و سوی دیگر آن ادامه جنگهای نیابتی و کشتارهای میلیونی در گوشه و کنار دنیا، است. همانطور که عروج و افول نظم نوین جهانی، به قیمت ویرانه شدن مدنیت و شیرازه جامعه در عراق ممکن شد.

 امروز بیش از هر زمانی طبقه کارگر و بشریت متمدن به احزاب کمونیستی و کارگری که در مقابل تحمیل این عقبگرد و تعرض همه جانبه، در مقابل ناسیونالیسم کور و فوق ارتجاعی، سد ببندند نیاز دارد. حزب حکمتیست (خط رسمی) بعنوان بخشی از این صف کمونیستی و کارگری برای شکل دادن به این صف اتحاد طبقاتی  علیه بورژوازی از هیچ کوششی کوتاهی نمی کند.

  

حزب کمونیست کارگری حکمتیست (خط رسمی)

۱۴ نوامبر ۲۰۱۶