کمپين ”تغيير چهره مردانه مجلس“

تيغ دو لبه

 

 

پاسخ به يک پرسش از ثريا شهابي

 

حکمتيست: بعضا ادعا مي شود که تحت شرايط حاکميت جمهوري اسلامي، مشارکت زنان در انتخابات مجلس را بايد به فال نيک گرفت، چراکه امکاني بدست ميدهد که سر صحبت از حقوق پايمال شده زنان باز شود و زنان امکاني براي ابراز وجود و حرف زدن پيدا کنند. برخی ادعا میکنند که: بالاخره فضايي بوجود آمده است  و نبايد عليه آن موضع تند گرفت. برخي هم ميگويند که شما شرايط را با دقت نمي بينيد و امکان گرايي را تشخيص نميدهد. در کلام آخر گفته میشود که: زنان اگر از اين مشارکت و سهم خواهي در قدرت دست آخر سودي هم نبرند، متضرر هم نخواهند شد! پاسخ تان به این ادعا ها چی است.

ثريا شهابي: اجازه بدهید ابتدا در مورد فضای درست شده صحبت کنیم. مستقل از قضاوت در مورد درست یا غلط بودن ایجاد فضا های ”هدفمند“ برای  فعالیت های مدنی و سیاسی، حتما همه می پذیرند که این فضا خود بخود درست نشده است! این فضا  و ”گفتمان“ ناگهان از بطن زمین حاصلخیز ”جنبش زنان“، ”مستقل“ یا ”غیر مستقل“، به بیرون فوران نکرده است! فضا ساخته شده است! و البته این کاری است که در دنیای واقعی، هر نیروی سیاسی جدی به نسبت توان خود به آن دست میزند و از این رو قابل نقد نیست. اگر چیزی قابل نقد باشد، اولا این ادعا است که گویا این فضا و گفتمان، داده خودبخودی جامعه ایران و جنبش برابری زن و مرد است و ثانیا مضمون و متحوایی، مترقی و پیشرو، هرچند ”مینیمالیستي“ اما ”ممکن“ دارد!  این وجه از داعیه ها است که  واقعیت ندارد. 

در مورد خودجوش بودن این فضا؛ علیرغم داعیه شخصیت هایی چون خانم خراسانی، این گفتمان حاصل سوخت و ساز خودبخودی ”جنبش مدني“ احقاق حقوق زنان نیست. این فضا ساخته و پرداخته ”جنبشهای سیاسي“ معینی، برای دخالت در یکی از رویداهای مهم سیاسی درون خانواده حاکیمت، یعنی انتخابات مجلس و دعواهای گروه بندی ها و دسته بندی های آن،  است.  ”غیرسیاسی“ خواندن آن، تلاش زیرکانه ای است برای در خفا نگاه داشتن ماهیت و اهداف سیاسی واقعی پشت آن!  به این دلیل روشن که شما اگر پیش از انتخابات مجلس، و پیش از این ”گفتمان سیاسي“ درون حاکمیتی، از کسی در مورد مشکلات زنان سوال میکردید هر جوابی ممکن بود تحویل بگیرید غیر از اینکه: ای کاش بخت یارمان بود و مجلس آینده پنجاه پنجاه زنانه / مردانه می شد!  یا اگر همه با هم خوب کار کنیم و خوب تبلیغ کنیم، اگر جنگ نشود و تحریم ها کاملا لغو شود و  مملکت از هم نپاشد و داعش حمله نکند، ”انشاالله“ سهم زنان در انتخابات آتی به ۳۰ درصد می رسید و نسل های بعدی مان حداقل اولین قدمها در مسیر سعادت را برخواهند داشت! یا آرزوی قلبی و بلند مدت زنان و دختران در ایران این است که:  چه خوشبخت می شدیم اگر  ولی فقیه مملکت ما زن بود و صفی از خواهران زهرا بر مملکت حاکم بودند!  پس ”همه با هم“ بسوی را اندازی ”کمپین تغییر چهره مردانه مجلس“!

فکر نکنم کسی از طرفداران پروپاقرص این کمپین بتواند جرات  کند و اظهار کند که این آرزوی قلبی، گفته یا نگفته، هیچ زن و  دختر  جوان و آزاده ای در ایران، در هیچ مقطعی از تاریخ حیات جمهوری اسلامی ایران باشد.  فقط یک فقره از محرومیت های ”پیش پاافتاده“، که زنان نه برای ورزش در ملا عام،  بلکه حتی برای  تماشای یک مسابقه ورزشی باید خود  را قاچاق  و  جنسیت شان را پنهان کنند، کافی است که  دهان  هر کسی را که بخواهد  به شوخی هم که شده ادعایی  در زمینه وجود کمترین ظرفیت برابری طلبانه در ساختار حکومتی مبتنی بر آپارتاید جنسی در ایران داشته باشد، را ببندد!  

این فضا،  به اهداف سیاسی معینی، ساخته و پرداخته شده است. این جمعیت طرفدار کمپین، کسانی که در نگاه جامعه به نوعی اپوزیسیون هستند و بقول معروف ”سرشان به تن شان می ارزد“، مردم آنها را بعنوان دشمنان زنان نمی شناسند، هر کس به نوعی،  به این خواست سیاسی رنگ و لعاب ”مردم پسند“ میدهد! خرواری انتقاد و ”اما و اگر“ به این و آن گوشته سیستم سیاسی می آویزند، تا جوهر هدف سیاسی شان را که شامل کشاندن مردم به پاي صندوق هاي راي و خريدن مشروعيت براي نظام است، پنهان کنند. اما فارغ از تعارفات ”انتقادی“ و ”اگر و مگر“ های بی محتوا و به سبک و سیاق سنت توده ـ اکثریت، همه سرراست میگویند که: مسیر رهایی زنان در ایران، از طریق رفتن به مجلس در یک نظام قانوناً، ساختارا و سیستماتیک ضد زن، و از راه اصلاح نظام میگذرد. خوراندن این حب به جامعه و به جمعیت میلیونی زنان تشنه رهایی در ایران، البته در بسته بندی های شیک ”بسط و توسعه دمکراسي“ و ”دخالت زنانه“ تمام محتوای سیاسی این کمپین است. مابقی ریاکاری بیش نیست.

این داده جامعه است که تا همین میزان عقب نشینی به حکومت، مجبور کردنش به ”تحمل“ زندگی غیر اسلامی مردم و بخصوص حد و مرزشکنی های غیر اسلامی زنان، حاصل فشار  و عدم تمکین پایین بوده است. مجبور کردن حکومت به تحمل انتقاد و اعتراض شخصی اما غیر متحد و غیر متشکل، مجبور کردنش به تحمل مطالعه و بحث و اظهار نظر فردی اما غیر متشکل و غیرمتحد،  و بالاخره به اعتراف کشاندن سران حکومت نسبت به شکست ایدولوژیک اسلام در تحمیل آن به نسل های بعدی، همه و همه محصول فشار از پایین و پس زدن از پایین بوده است، تا  مثلا حاصل بحث و  فحصهای مجلس و کرامات خانم رهنورد و آیت الله های خوش خیمی چون کروبی و خاتمی است. 

ادعای اینکه این عقب نشینی ها حاصل میدان داری های مقطعی امثال آقایان سازگارا، اشکوري و نگهدار و فعالین سنت توده - اکثریت بوده است و یا  دستآورد سربه سنگ  کوبیدن های فعالین ”کمپین یک میلیون امضا ...“ و لابی گری و  گفتمان های  فمنیستی اسلامی امثال خانم خراسانی با این و آن مقام روحانی،  جوکی بیش نیست. اعتراف به شکست از یک کمپین به یک کمپین دیگر، برای حفظ چهره اپوزیسیونی خود، بزرگترین دستآورد این تحرکات تا به امروز بوده است. ارزیابی های خودشان در ابعاد بیماری مزمن سرخوردگی و عدم موفقیت های پی در پی، صدها صفحه است.  اول و آخر کمپین جاری برای به اصطلاح تغییر چهره مردانه مجلس، مستقل از داعیه ها و حرف های نیم پز در مورد فواید ”دمکراسی اسلامی“ و ”مشارکت زنان“،  فقط و فقط برای داغ کردن بازار انتخابات و حفظ مشروعیت نظام است. 

این همان کاری است که ”آنهایی که سرشان به تن شان نمی ارزد“ چون ”علماي“  فیضیه قم و  بیت رهبری و دفتر روحانی و رفسنجانی و اطاق حسین شریعتمداری و کیهان اش، رسما آن را اعلام میکنند و هر یک به نوعی به آن مشغول اند.  اگر آنها راست میگویند،‌ فعالین این کمپین هم در مورد قابل حصول بودن هدف شان، راست میگویند! هدف  هر دو گروه یکی است، مشروعیت نظام، ساکت نگاه داشتن پایین، و فرستادن فعالینی که به شخصت هایی چون خانم خراسانی و ستوده دخیل بسته اند، دنبال نخود سیاه!  وسیله تحقق آن هم عبارت است از باز کردن میدانی برای فعالیت سیاسی و اجتماعی طیفی از دگراندیشان ابن الوقت،‌ اپوزیسیون و منتقدین نظام،  تا باز با براه انداختن بالماسکه و مضحکه ”من و انتخابات“ دیگری، کسب و کار  و بازارشان داغ شود و خدمات لازم را هم به نظام و مشروعیت سیاسی آن بدهند.

در این میان اگر چیزی قابل تحسین باشد، مهارت چشم گیر شخصیت های این تحرکات است، در همراهی با اشارات  و کنایات مقام معظم رهبری!  کافی است مقام معظم یا عنصری از فیضه یا ریاست محترم یکی از سه قوه، بادی از گلو خالی کنند تا این فعالین سیاسی هنرمند راهی برای ترجمان و تبدیل آن به گفتمانی در اپوزیسیون،  پیاد کنند. از اختراع ”کمپین یک میلیون امضا  ...“ که نشکفته پرپرشد،  تا بسته بندی جدیدتر همان محصول قدیمی تر یعنی کمپین اخیر ”تغییر چهره مرانه مجلس“،  دامنه وسیعی از مهارت در پادویی قدرت های حاکم را به نمایش میگذارد!     

این فضا ساخته شده است، ربطی به مطالبه خود بخودی میلیونها زن و دختر محروم در ایران ندارد. جنبش هایی، شخصیت ها و سنتی،‌ در گره گاه معینی، در فقدان حضور قدرتمند نیروی معینی،‌ تلاش میکند این کمپین  را مطالبه میلیونی زنان و دختران در ایران، قلم داد کند.  این که میتوانند یا نه، جای سوال است.  این بیش از هرچیز  به فاکتورهای دیگری و ”خارج از متن“ و داعیه های امثال خانم ها خراسانی و شهلا لاهیجی و نسرين ستوده و آقایان  فرخ نگهدار و دوستانشان در دفاتر فلان روحانی اصلاح طلب، و مستقل از میزان قدرت فکری و جنبشی هوادارن ”کمپین تغییر چهره مردانه مجلس“ بستگی دارد.

این یک تحرک کاملا  سیاسی و حکومتی است، و موفقیت و عدم موفقیت اش تماما تابع فاکتورهای حکومت در ساکت نگاه داشتن پایین است. تابع امکانات داخلی، از جمله در خدمت بودن و قدرت توهم پراکنی و فریبکاری این شخصیتهای ”محترم“، و تابع عوامل خارجی چون میزان باز ماندن دریچه عمل حکومت در تحرکات خاورمیانه،  توان آن در امنیتی نگاه داشتن فضا و سربراه نگاه داشتن مخالفین درون خانوادگی نظام، و در یک کلام اساسا به توان بسته نگاه داشتن دریچه اختناق است. فعالین کمپین تغییر چهره مردانه مجلس، برای موفقیت باید به این فاکتور ها،  یعنی حفظ توازن قواي موجود بین حکومت کنندگان و حکومت شوندگان و گسترش آن به نفع حاکیمت،  امید ببندند و فی الحال به آن دل بسته اند. در نتیجه به فال نیک گرفتن برای اینکه خود این کمپین بقول شما ”امکاني بدست ميدهد که سر صحبت از حقوق پايمال شده زنان باز شود و زنان امکاني براي ابراز وجود و حرف زدن پيدا کنند“، نه توهم که عوامفریبی محض است.  زنان وقتی امکانی واقعی برای ابراز وجود و حرف زدن پیدا میکنند که اتفاقا آن فاکتورهای بیرونی، یعنی توازن قوا بین  حاکمین و محکومین به نفع پایین تغییر کرده باشد. تبلیغ برای شرک در انتخابات، با هر توجیه  و بهانه و اطلاق عناوین شیک و محصولات ویترین های پرزرق و برق ناشیانه به عاریت گرفته شده از خزانه فمنیسم غربی، اول و آخر این کمپین است.

اما امکان گرایی واقعی هنوز معنی دارد. زندگی بیرون از این کمپین همچنان جریان دارد! خارج از این توهم پراکنی و فریبکاری، بیرون از این   بساط هاي درون حکومتی ”من و انتخابات“ ها و ... از هم اکنون  و تا  مقطع انتخابات،  شرایطی بوجود می آید که اتفاقا فعالین دفاع از حقوق زنان و فعالین دفاع از آزادی های سیاسی، و صف رهبران و سازمان دهندگان اعتراضات کارگری و کمونیست ها،  میتوانند از آن به نفع صف محرومین، سود ببرند. نه با شرکت در انتخابات،  که با عدم شرکت در انتخابات،  گفتن حقایق در مورد مضحکه بودن این بالماسکه بنام انتخابات و انتخاب مردم و حق مردم،  اما فعالانه شرکت در مباحثی که به سطح جامعه کشیده میشود.

مگر نه اینکه ولی فقیه  میفرمایند که مردم میتوانند ایشان را قبول نداشته باشند، مگر نه اینکه می فرمایند که زنان هم انسان اند، مگر نه اینکه در فضای ساختگی موجود، و با گذاشتن لیستی از کاندیداهای زن، سر بحث بر سر حق زن باز میشود، مگر نه اینکه می گویند که اسلام با دمکراسی کاملا خوانایی دارد و همه با هم، حتی مخالفین ولی فقیه و مخالفین نظام، برابراند!

این برای ما یعنی سوت به صدا در آوردن تعرض فکری،‌ نظری،‌ و تبلیغی و صحبت در مورد ارکان آزادی های سیاسی در یک جامعه آزاد، محتوای آزادی زن و برابری زن و مرد، حقوق بی چون و چرای زنان در جهان امروز، و عقب زدن هرچه بیشتر و بیشتر حکومت در عرصه سیاسی و ایدولوژیک و تلاش برای  تشکل و اتحاد حول مطالبات سیاسی و رفاهی خود. اگر دشمنان صف آزادی و برابری فضا می سازند و تلاش میکنند که آن را در محدوده کلی گویی های بی محتوا و اسلامی نگاه دارند، صف مقابل میتواند مطالبات واقعی خود در زمینه حقوق زنان، آزادی های سیاسی و مطالبات رفاهی طبقه کارگر، را مطرح و آن را از زیر پوشش عوامفریبی حاکمیت و دوستانشان در اپوزیسیون های دمکراسی اسلامی طلب ها و طالبین تغییر ترکیب جنسی مجلس مردانه، بیرون بکشد. این مقطع میتواند مقطع طرح مطالبات واقعی خود، از آزادی بی قید و شرط تشکل و اعتصاب و اجتماع و فعالیت سیاسی، تا لغو کامل قوانین اسلامی، از ممنوعیت اعدام تا بیمه بیکاری و حق یک زندگی انسانی برای همه، باشد.  میتوان و باید در مباحث، بدون شرکت در مضحکه انتخابات، دخالت کرد. بر پایی جمع ها و محافل و نشست هاي متعدد در کارخانه ها، مدارس، دانشگاهها، محلات  و ... به بهانه اظهار نظر در مورد انتخابات، برای بحث در مورد مطالبات خود، مطالبات رفاهی طبقه کارگر، حق تشکل و ایجاد هرنوع انجمن و کلوپ سیاسی و اجتماعی و صنفی، ممنوعیت اعدام، لغو حجاب اجباری و جداسازی جنسی در جامعه، لغو تمام قوانین اسلامی از قانون اساسی و قوانین مدنی و قوانین قضایی، یک امکان گرایی واقعی است. میتوان از این فضای مهندسی شده و کاملا حکومتی، برای تعرض از پایین  و فشار برای عقب راندن دشمن، و کسب مطالبات خود، استفاده کرد.  این یک امکان گرایی واقعی است، نه  دادن این تصویر مضحک که گویا بالا رفتن دوز زنانگی مجلس یا زنانه شدن ولایت فقیه و سپاه و اوین و شورای نگهبان و مجلس خبرگان و ... منشا بهبودی در وضع زنان در ایران است. 

بازي و مانور ولی فقیه با مسله زن و امکان آزادی های سیاسی در ایران، مثلا امکان مخالفت با شخص ایشان و عبور این خط قرمز نظام، راه رفتن بر روی تیغ دولبه است. مقام معظم قادر نیست برای به حداقل رساندن مخاطرات این ریسک، دریچه اختناق را برای همیشه بسته نگاهدارد!