پان ایرانیستها و معضل شاهزاده "لیبرال"

 

 

 

 

آذر مدرسی

 

 

ظاهرا گفت و گوی رضا پهلوی با شلدون ادلسون، مولتی میلیاردر یهودی-امریکایی، داغ سلطنت طلبان ناراضی از "شاهزاده" را تازه کرده و طی نامه ای آخرین اولتیماتوم خود برای خلع ید "پهلوی سوم" از مقام شاهی را رسما اعلام کرده اند.

 "خلع ید کنندگان" در پیام خود "در کمال شوربختی" اعلام کرده اند که "شاهزاده" شان از برآورده کردن وظیفه تاریخی خود یعنی دفاع از "چارچوب ملی ایران" کوتاهی کرده است. به جای "ایران یک کشور، یک ملت و یک ملیت" قائل به وجود ملیتهای مختلف در ایران است و از طرح فدرالیسم دفاع کرده، از جرایز سه گانه بعنوان ملک ایران و "خلیج پارس!" دفاع نکرده و ..... خلاصه کلام اینکه برای پان ایرانیستهای از دور خارج شده و عهد عتیقی "شاهزاده" زیادی لیبرال است و بعضی وقتها هم "خائن"!

 مستقل از جنبه فکاهی این "اولتیماتوم" در سنت سلطنت طلبان، دلایل این اولتیماتوم و معضل منتقدین با شاهزاده "خائن" و "لیبرال" و اساسا "لیبرال" شدن رضا پهلوی را باید در جای دیگری جستجو کرد.    

 ناسیونالیستهای پرو غرب و سلطنت طلبان شاید "شوربخت" ترین نیروها بعد از آشتی ایران با غرب و تخفیف کشمکش ها بودند. جریانی که روی "بحران هسته ای" و کشمکش میان ایران و غرب، روی پروژه "رژیم چینج" امریکا سرمایه گذاری کرده بود، جریانی که حاضر بود با اتکا به حمله نظامی و زیر نام رفراندم، رضا پهلوی را بعنوان چلبی ایران به جامعه حقنه کند، با پیوستن ایران به کلوپ "جامعه بین المللی" یکباره در خلاء رها و معلق شد! ظاهرا تخفیف بحران و کشمکش میان ایران و امریکا تیر خلاصی بود برای جریانی که سنگر به سنگر به عقب نشینی کشیده شده بود. جریانی که احمدی نژاد سنگر و پرچم ناسیونالیسم عظمت طلب و "ایران بزرگ" و روحانی پرچم "دوست غرب و آلترناتیو مطلوب غرب بودن" شان را از دستشان ربود، با کم شدن شکاف میان ایران و غرب، بسته شدن حتی موقت "جایگزینی رژیم" و "تقابل با تروریسم جمهوری اسلامی" در معادلات بین المللی، بلافاصله با بحران و بی افقی و شکاف  در صفوف خود روبرو شد. "مجامع بین المللی" به جای تحویل گرفتن سران و روسای این جریان و سایر جریاناتی که کاندیداهای سناریوی رژیم چینج غرب بودند، میزبان ظریف و روحانی و ... شدند. اپوزیسیون پرو غرب انتظار این درجه از چرخش و "خیانت" به "آرمان مشترک" از طرف مهمترین حامی خود، امریکا، را نداشت. شکایت و دلخوری از "سازش" غرب با ایران اولین عکس العمل به این شوک و "خیانت" از طرف کل این صف از رضا پهلوی تا "خلع ید" کنندگان امروز بود. در پس این دلخوری اما استیصالی ناشی از شکستهای پی در پی است.

 برخلاف پان ایرانیستهای دو آتشه و ابلهی که در نوستالژی دوره آریامهر به سر میبرند، رضا پهلوی پراگماتیستی بدنبال راهی برای به قدرت رساندن خود و جنبش اش میگردد. رضا پهلوی بعد از سالها پی برد جامعه ای که یکبار علیه نهاد سلطنت انقلاب کرده، جامعه ای که با انقلاب خود نه فقط شاه را خلع ید کرد که به کل این نهاد و ارزشهای آن نه گفت، جامعه ای که چپ و کمونیسم در آن ریشه عمیق و جدی دارد، را نمیتوان با خزئبلات و عرق پان ایرانیستی "خلیج پارس"، "خدا، شاه، میهن"، "تمامیت ارضی میهن"، و "ایران؛ یک کشور، یک ملت، یک ملیت" با خود همراه کرد و سناریوهای دیگری را در مقابل خود قرار داد.

 رضا پهلوی همان دوره ای که پی برد نمیتوان رسما و علنا از حمله نظامی امریکا به ایران دفاع کرد طرح رفراندم و تشکیل شورای رهبری را پیش کشید، طرحی که ما پیش بینی شکست آنرا کرده بودیم. با سناریوی قومی کردن ایران از طرف امریکا و طرح فدرالیسم از جانب نیروهای قومی که مانند رضا پهلوی و طرفدارانشان به حمایت و دخالت امریکا چشم دوخته بودند، رضا پهلوی تلاش کرد با پیوستن به این طرح و "تضمین اجرای آن در فردای به قدرت رسیدن"، به اتوریته مافوق و سراسری در میان ناسیونالیستهای کرد و ترک و عرب و بلوچ بی افق تر از خود تبدیل شود. همان دوره پان ایرانیستهای دو آتشه ما شعورشان نرسید چرا "شاهزاده لیبرال" بعد از مالیدن پروژه رژیم چینج به فکر احیا سلطنت پهلوی با اتکا به حمایت نیروهای سیاسی قومی و ملی و ... است و دیگر اصراری بر "تمامیت راضی" ایران ندارد، امروز هم نمی فهمند  چرا رضا پهلوی قبل از به قدرت رسیدن جنگ جزایر سه گانه را راه نمی اندازد، شعورشان نمیرسد که "شاهزاده" باید حمایت و دوستی رقبای جمهوری اسلامی در منطقه را چه امروز و چه در فردای هرچند دور و دست نیافتنی به قدرت رسیدن جلب کند.

 رضا پهلوی، برعکس تصور طرفداران نادان خود، لیبرال نشده است. اتفاقا در کمال زیرکی و درایت خود را با اوضاع روز و سیاست هرچند پراگماتیستی امریکا منطبق میکند، حاضر است لیبرال شود، فدرالیستچی شود، طرفدار کرد و ترک و عرب و بلوچ شود، از طرفداری حمله نظامی به مخالف سرسخت آن تبدیل شود، اصلا اصراری بر شاه شدن نداشته باشد، همه اینها بخشی از تلاش او برای رزرو کردن صندلی در سناریوهای محتمل غرب برای جایگیزنی احتمالی رژیم است. رضا پهلوی به این امر واقف است که ایشان قرار نیست از طریق قیام، انقلاب و حتی رفراندم و انتخاب مردم به قدرت برسد و تنها امکان به قدرت رسیدن او و این جریان، حمایت غرب و سناریوی آن برای "رژیم چینج" است. تمام معلق زدنهای او ناشی از همین واقعیت است.

 چند کلمه در مورد جنبه فکاهی و شاید هم نه چندان فکاهی مسئله. پان ایرانسیتهای دو آتشه ما فراموش کرده اند که "شاهزاده" منتخب ایشان نیست، فراموش کرده اند رضا پهلوی بدلیل وجود "خون شاهنشاهی" در رگها ولیعهد شده است، فراموش کرده اند خلع ید بدون کودتای ارتش حرف مفت است، فراموش کرده اند مستقل از اینکه خلع ید کنندگان پرفسور و دکتر و استاد دانشگاه باشند، همگی در درجه اول "بنده خدا" بعد از آن "بنده شاه" اند، آنها بنا به تعریف رعایا و غلامان حلقه بگوش شاهنشاه و خانواده سلطنت اند و شانس آورده اند بساط سلطنت در ایران برپا نیست و "شاهزاده" شان "لیبرال" است وگرنه امروز گردن همگی را به جرم "خیانت به شاه و میهن" و کودتا علیه سلطنت، زده بودند.

 پان ایرانیستهای دو آتشه ما اگر درایتی داشتند برای حفط خودشان هم که شده پیمان خود را با "شاهزاده شان" نمی شکستند.

 

۳ سپتامبر ۲۰۱۶