سه سال گذشت! بيکاري کماکان بلاي جامعه است

 

 

امان کفا

 

سه سال از سر کار آمدن دولت "اعتدال" و یک سال پس از برجام، بیکاری گسترده همچنان زندگی بخش وسیعی از جامعه را به گروگان گرفته است. در قبال این نا امنی و جهنمی که در بازار کار وجود دارد، در عوض بیش از هر دوره  دیگری، پاسخ کل هیئت حاکمه و سران آن  در نماز جمعه ها و خطبه های دولتی و غیر دولتی و سخنرانی های متعددی، تنها محدود به وعده و وعید، صبر و انتظار، و کلی ابراز "همدردی" بوده است!

هر چند روز یکبار، "گزارشی کارشناسانه" تقدیم حضور ریاست جمهور و این یا آن وزارت خانه می شود و برنامه و طرح جدیدی به تصویب می رسد و باز هم بیکاری و بی حقوقی گسترش می یابد. در طی چند دهه اخیر، همواره نرخ بیکاری رسمی، چه مرکز آمار مراجع درون کشوری و چه بین المللی، حداقل دو رقمی بوده است. اخیرا هم مرکز آمار "استاتیستا"  خبر از رشد درصد بیکاری داده است و ابراز کرده که نرخ بیکاری در ایران رشد صعودی داشته و حداقل تا سال ۲۰۲۰ میلادی کماکان افزایش خواهد یافت. علاوه بر آن استاتیستا گفته است که " این در حالی است که تفاوت معیارهای اشتغال در ایران با استانداردهای جهانی باعث می شود، بسیاری از افراد شاغل در ایران از نظر شاخص های جهانی در واقع بیکار محسوب شوند." !

گرچه کل طرح ها و "چاره اندیشي های" تا کنونی دولت های پی در پی در مورد پديده بیکاری به ته دیگ خورده است، اما بازار "يافتم یافتم ها" در میان پشتیبانان و منتقدین امروزی دولت همچنان داغ است. به یکدیگر خرده می گیرند، یکی ایراد را در "حیف و میل" های  پروژه های دولتی می بیند، یکی دیگر "سیاست کاهش تورم" را مشکل می داند؛ یکی خواهان "سیاست های خروج از رکود افتصادی با وجود تورم بالا" است، دیگری خواهان "خصوصی سازی و خروج بیشتر دولت"،  و یکی "عدم دخالت ولی فقیه در سیاست" و دیگری "ادامه قاطعانه اقتصاد مقاومتی"، و ... همه این سیاست ها را نه امروز بلکه چند دهه است که دنبال و اجرا کرده اند و بیکاری همچنان بلای جامعه است.

اگر تا دیروز بهانه شان در ناخلفی دولت قبلی بود،  با سپری شدن تاریخ مصرف خط و نشان کشی ها و شکستن کاسه و کوزه ها سر دولت احمدی نژاد، امروز که دیگر بمراتب عیان است که بیکاری نیاز سرمایه است  و ارتش ذخیره کار، چماقی است که قرار نیست از بالای سر کارگر برداشته شود. بورژواهای وطنی ما و اقتصاددانان دانشگاهی شان،  از یکطرف ادعا میکنند که رشد افتصادی ضامن "شغل زایی" است و از طرف دیگر، با اشتغال و "شغل زایی" رشد اتقصادی میسر خواهد شد. در این داستان مرغ و تخم مرغ بازی، قرار است که هر بار سرمایه داران داخلی و خارجی ترغیب شوند که لطف کرده و به کارگر کار دهند! این بازی انتظار براي سرمایه گزاری، کلاف سردرگمی است که تنها هدف آن این است که کارگر را به دنبال این و یا آن جناح سرمایه بکشد و دنبال نخود سیاه بفرستند.

بعد از آنهمه ادعاهای برجام که قرار بود سرمایه های خارجی به ایران سرازیر شود، مروج‌ حسینی ابراز داشت  "در حال حاضر بخش عمده‌ای از نیاز در این بخش از طریق قاچاق و واردات تامین می‌شود، بنابراین اگر بتوانیم جلوی آنها را بگیریم که به طور جدی‌تری شروع شده، اشتغال زیادی ایجاد خواهد شد."  دبیرکل کانون عالی انجمن‌های صنفی کارفرمایی کشور، البته کم نمیاورد و مدعی است که در آینده بایستی سراغ صنایع پوشاک رفت. قرار است که کارگر ایرانی  ارزانتر از کارگر بنگلادشی و جنوب شرقی آسیا، آنچنان استثمار شود که شاید، آنهم در "آینده"، در بازار جهانی  نساجی و پوشاک رقابت کنند! با چنین تصویری، پوچی "حل" مشکل بیکاری توسط این جماعت بیش از اندازه گویا است.

پاسخ بیکاری، در این جهنم سرمایه و سرمایه داری، اشتغال زایی نیست. بورژواهای "رُک گو"تر شان در ایران به روشنی از عدم "شغل زایی" میلیونی در ایران سخن گفته اند. هیچکدام از نیروها و جناح های سرمایه، چه در پوزوسیون و چه در اپوزوسیون، قادر نیستند که با "شغل زایی" به بیکاری پاسخ دهند چون اصلا قرار نیست که بیکاری را حل کنند.

بیکاری، دردی است که سرمایه هرروزه به جامعه تحمیل می کند. چاره بیکاری و رفع این بلا، از بین بردن کارمزدی است. تنها کمونیسم و طبقه کارگر است که این بیماری را می تواند برای همیشه علاج کند. بورژوازی، آنهم جمهوری اسلامی در خاورمیانه و دنیای امروز، که مسلما قادر به رفع آن نیست.

در عین حال و تا زمانی که طبقه کارگر قدرت طبقاتی خود را با دیکتاتوری خود اعلام نکرده است، می توان بورژوازی را مجبور کرد که بیکاری را با نابودی فيزيکي و معنوي کارگر مترادف نسازد. حق بیکاری و تامین اجتماعی را می شود به سرمایه و دولت در ایران تحمبل کرد و به این پرداختی های حق بیکاری ناچیز، جسته و گریخته و قوانینی که تنها بخش اندکی از بیکاران را شامل همان چندرقاز تعیین شده می کند، را می شود به حق هر شهروندی که جویای کار است تبدیل کرد. گرفتن اين حقوق، اما تنها و تنها  با نیروی طبقه کارگر ميسر است. امری که بدون اتحاد کارگر شاغل و بیکار، و حضور کارگر کمونیست در صدر این مبارزه، ممکن نیست.