اين کشتي از روز اول سوراخ بود!

 

 

فواد عبداللهی

 

 رفسنجاني در سالگرد ”برجام“ هشدار داد که ”سوراخ کردن کشتي انقلاب همه را غرق ميکند..“ 

هشدار رفسنجاني بجاست! ”برجام“ براي اکثريت مردم محروم ايران توزرد از آب در آمد و رشته اش پنبه شده است. ديگر بايد چه کارتي رو کنند و چه سياستي بخرج دهند که دوباره بداد ماندن رفسنجاني ها، خامنه اي ها و کل هيت حاکمه بورژوازي ايران برسد. براستي پاسخ اينها به مردم بعد از آن همه هياهو بر سر ”گشايش اقتصادي و سياسي“ و پوچ بودن اين ماجرا چيست؟! ”بيچاره“ رفسنجاني و امثال نگهدار و حاج آقا بهنود و آيت الله بي بي سي که الگوهاي رشد و توسعه شان در سطح جهاني - اقتصاد بازار و پارلمانتاريسم - پشتشان رو به ديوار است. جمهوري اسلامي دير به قافله بازار رسيد. بازاري که ايدولوژي و اقتصادش تا خرخره در بحران است. صد تا برجام هم معضلات پايه اي و منطقه اي اين جمهوري را حل نخواهد کرد. اين رژيم بر متن ناامني منطقه و گرو گرفتن نان و آزادي مردم به حيات ننگينش ادامه ميدهد. اين تمام داستان ”دولت معطوف به داخل مرزهاي ايران“ است و تنها و  تنها بر اين اساس به عنوان دولت اعاده نظم بورژوايي از جانب غرب تجهيز شده است.

     اما دوران پسا برجام براي طبقه کارگر و اکثريت مردم ايران دوران توقعات فروکوفته و طلبکاري عمومي در برابر رژيم را به ميدان مياورد. وخامت اوضاع اقتصادي نيازي به تعريف ندارد. خرابي وضع خدمات، ابعاد بيکاري، فساد در دستگاه حکومت، گسترش اعتياد و فحشاء سرکوب آزادي هاي سياسي و اجتماعي، بعنوان نشانه هاي ويران شدن مملکت اکنون توسط خود عاملين و مسببين آنها کشف ميشود. انگشتهاي اتهام به سوي همديگر نشانه مي روند. به صدا درآمدن کوس ورشکستگي رژيم توسط امثال رفسنجاني، فراخواني است به نيروهاي واقعي جامعه که براي تعيين تکليف بر سر مسايل گريبانگير وارد عمل شوند. رفع همه محدوديت هاي سياسي، بازگرداندن حقوق پايمال شده اجتماعي و سياسي مردم، رسميت يافتن برابري زن و مرد، حق تشکل، اجتماع و فعاليت و ابراز اراده سياسي و اجتماعي، اين مطالبات اکثريت جامعه ايران به ضرورتي اجتناب ناپذير تبديل شده است.

چند و چون دوره پسابرجام را ديگر کشمکشهاي جناح هاي جمهوري اسلامي  تعيين نخواهد کرد. اين تحولات ميتواند و بايد همه جا نشان و مهر مستقل کمونيستها و طبقه کارگر ايران را بر خود داشته باشد. دوران پيوستن و تقويت اين صف است. صف هر آدم معترض به سرمايه داري که فکر ميکند اين دنيا در شان آدميزاد نيست، که بدون جمهوري اسلامي دنياي بهتري است، صف هر انساني که زير بار فشار زندگي روزمره فراموش نميکند که حکومت کارگري ممکن است، که پيروزي قطعي کارگر و کمونيسم بر سرمايه داري و ارتجاع ممکن است. هموار کردن راه کنار زدن جمهوري اسلامي و سرنگوني آن براي به کرسي نشاندن مطالبات عميق انساني و ايجاد گشايشي واقعي در زندگي توده هاي وسيع مردم تنها امر ما کمونيستهاست. بر پايي حکومت کارگري تنها ضامن افسار زدن به حاکميت استبداد بورژوايي و تامين نان و آزادي است.

آنچه ما کمونیستها در مورد یک دنیای عاری از ناسیونالیسم، مردسالاری، مذهب و جنگ و گرسنگی و بردگی مزدی میگوییم، شدنی است. امکاناتش حی و حاضر در جامعه ای شبیه ایران به وفور هست؛ میزان عملی شدنشان در گرو مبارزه متحد و متحزب ما و طبقه ما است. حکومت آینده ما با غرق کردن کشتی بورژوازی ایران و در راس آن جمهوری اسلامی، و برپایی حکومت کارگری دست به اجرایشان خواهد زد. امثال رفسنجاني و کل اردوي بورژوازي ايران از پتانسيل عظيم نهفته در طبقه کارگر ايران، از قدرتي که اين طبقه در واژگوني نظم و نظام سرمايه در خود دارد، بخوبي آگاه اند؛ انقلاب ۵۷ ايران و اعتصاب قدرتمند کارگران نفت اين درس را به آنها داد. سوال اينست که آيا طبقه کارگر ايران کماکان اين قدرت و اين پتانسيل را در خود ميبيند؟ آيا تنه خود را به نبردهاي سياسي بزرگ مي زند؟ این ماییم که باید برای این آینده برنامه بریزیم، دقایق و لحظات گوناگون آن را به جلو برانیم. این ماییم که باید موانع سیاسی، فکری و تشکیلاتی این پیشروی را بکوبیم و برای ایفای نقش این نیروی عظیم اجتماعی یعنی طبقه کارگر و کل جامعه راه باز کنیم. حزبتان را بدست بگيريد!