رنگ عوض کردن های فصلی در سیاست

"به بهانه یک بهانه"

 

 

محمد فتاحی

 

سازمان پژاک که شعبه پ ک ک در ایران است، به بهانه عید فطر مسلمانان پیامی خطاب به "امت مسلمان" فرستاده که در آن بر "اسلام مدینه و علوی" تاکید کرده است.

عید فطر برای این سازمان یک بهانه است تا از طریق آن عوام را از شعار جدید خود مطلع کند. هدف این یادداشت افشا یا نقد پژاک به این مناسبت نیست، چون مشکل ما در درک این قضیه یکی و دوتا نیست. احزاب ناسیونالیست کرد روزی مسلمان اند و روزی سکولار. روزی با غرب اند و روز دیگر با شرق. یک روز سوسیالیست و کمونیست دو آتشه اند و روز بعدی دمکراسی خواهی تندتر از جورج دبلیو بوش. روزی هوادار پروپاقرص کنار آمدن با حاکمان اند و در این عرصه تا پادویی هم "صعود" میکنند، و روز بعدی شاهد درگیری نظامی اینها با دولت کشورشان و شعارهای سرنگونی طلبانه شان هستیم. لذا هدف این نوشته نه افشای این نقص جزئی آنها، که انگشت گذاشتن بر علل رنگ عوض کردن های فصلی بخش مهمی از احزاب در متن سیاست است.

در سیاست ایران هم میشود خیلی از احزاب سیاسی در سنن متعلق به طبقات بورژوا یافت که فصلی شعار و جهت حرکت شان را عوض میکنند که سلطنت طلبان و لایه های وسیع لیبرال و اسلامی و نیمه اسلامی متشکل در گروهها و احزاب متعدد را در برمیگیرد. یک فصل سرنگون طلب اند، فصل بعد هوادار انتخابات آزاد در جمهوری اسلامی. یک روز شیعه اند و روز بعدی سکولار. یک روز متحد جمهوری اسلامی اند و روز دیگر مخالف، یک روز تا درجه شکنجه گری صعود میکنند و بعدا مدافع حقوق بشر ظاهر میشوند.

کسی که حوصله مطالعه ربط شعار و جهتگیری و سیاست های اینها با اوضاع را داشته باشد، متوجه میشود که شرایط تناسب قوای داخلی و منطقه ای و جهانی عامل اصلی در تعیین شعارها و جهتگیری های اینها بوده و هست. در اکثر مواقع اینها مورد شماتت و انتقاد دیگران اند که چرا این چنین شتابان رنگ عوض کرده و این سنگر و آن میکنند. از نظر عوام و از نظر متنقدین سطحی، اینها سیاست یا جهت ثابتی در مسیر حرکت خود ندارند. اکثر منتقدین متوجه نیستند که علیرغم تغییر در سیاست و شعار و جهتگیری و رنگ عوض کردن های فصلی، در دنیای واقعی این احزاب و گروهها در دفاع از منافع طبقه خود ایدئولوژیک ترین ها و باثبات ترین های سیاست روزگارند. مثلا طیف سلطنت طلب هزار و یک رنگ عوض کنند، هدف شان قرار گرفتن طبقه شان در حاکمیت است. این هدف میتواند از طریق حمایت امریکا و ناتو متحقق شود، همانطوریکه روز بعدی توسط جناحی از حاکمیت یا کل جمهوری اسلامی متحقق شود.

شما وقتی به موجودات زنده در جهان فعلی هم نگاه میکنید، متوجه رنگ عوض کردن های آنها طبق شرایط زیست میشوید. مارمولک برای مثال بسته به محیط زیست خود رنگ های متفاوتی به خود میگیرد. مارمولک سبز، زرد، خاکستری، قرمز و یا مثلا قورباغه در رنگهای مختلف از نمونه های شناخته شده برای عموم اند.

تفاوت اینجاست که رنگ عوض کردن در موجودات جزو غریزه آنها و لذا در تصمیم آگاهانه نیست. صرفا برای حفط خود یا دفاع از موجودیت خود در محیط معین است.

در احزاب سیاسی اما مسئله به این سادگی نیست. احزاب سیاسی اوضاع را تحلیل و آگاهانه تصمیم میگیرند با سیاست یا رنگ معینی روبری جامعه ظاهر شوند.

به اینها نقد میشود که پرنسیپ ندارند، بی سیاست اند، بی افق اند، سرگردان اند، در سیاست در انتظار اند، و در تاکتیک مذبذب و...

اکثر متنقدین اینها اساسا از همان سنت سیاسی می آیند که این احزاب. به همین دلیل نقدهای شان سطحی و متکی به ویترین روز احزاب است. اینها متوجه نیستند که این احزاب بی پرنسیپ نیستند، بلکه بی پرنسیپی پرنسیپ ثابت شان است. در اتخاذ سیاست هم نه کج فهمی و نادانی که "زرنگ" ترین و شیادترین های میدان اتخاذ سیاست اند. رنگ عوض کردن های فصلی اینها برعکس حیوانات نه غریزی که از سر همین شیادی ذاتی شان در سیاست است.

اگر رنگ عوض کردن حیوانات تغییری در ماهیت فعل و انفعال درونی تک تک آنها ایجاد نمیکند، برعکس، احزاب این سنتهای سیاسی بطور اتوماتیک از یک شروع "نرمال" به یک کاراکتر با ویژگی های شارلاتان های سیاسی ناچارا تغییر ماهیت میدهند. تا دیروز مدافع جنگ با جمهوری اسلامی بوده اند و امروز ناگهان باید مخاطب خود را قانع کنند که "صلح" و یا در اساس معامله فواید بسیاری دارد. یک روز می بایست با استفاده از گفتمان "سوسیالیستی" طرف را فریب دهند و روز بعد باید در قالب راهبه طرف را بطرف الهی هدایت کنند. نتیجتا به تدریج نه فقط دروغگویی و حقه بازی که یک بی پرنسیپی تمام عیار جزو لازمه های کاراکتر سیاسی شان خواهد شد. در این مورد مشخص منتقدین چپ ناسیونالیست متعجب اند که چه شد یک شبه پژاک و یا پ ک ک از ناسیونالیسم دیروز و "چپ گرایی" قبلی تر به اسلام گرویده اند. حقیقت این است که اینها تغییر ماهیت نداده اند. تاریخ ناسیونالیسم کرد تاریخ رنگ عوض کردن های اینها هم هست. با اینهمه باید گفت که هدف شان ثابت است؛ رسیدن به  موقعیت شرکت در حاکمیت به عنوان بخشی از طبقه حاکمه،  به هر قیمت. رسیدن به موقعیت اجتماعی و اقتصادی مسعود بارزانی به هر قیمت. تاریخ مبارزات فداکارانه حزب دمکرات بارزانی آئینه تمام قدی از مسیر حرکت همه احزاب این جنبش است؛ هزار و یک رنگ و هزار و یک بند و بست و هزار ویک شیادی در سیاست و هزار و یک نوع مزدوری در جهت رسیدن به موقعیت امروزشان به عنوان حاکم "کورد"؛ نوکری برای ترکیه در جنگ علیه پ ک ک در سالهای دهه نود میلادی، جنگ علیه کومه له و دمکرات و مردم کردستان ایران در شروع اشغال کردستان ایران در اولین سالهای حاکمیت اسلامی در ایران، نوکری قدیمی تر برای شاه ایران در کشتار مبارزین ملی مانند امثال سلیمان معینی و تحویل جنازه اش به ساواک، کشتار مبارزین ملی کردستان ترکیه در همان سال ها، وحدت با صدام علیه حزب جلال طالبانی و انواع بند و بسط علنی نشده با انواع سگ و گرگ منطقه از جمله ائتلاف پنهانی با داعش مسیر طولانی مبارزات قهرمانانه این قهرمان ترین های خانواده ناسیونالیسم کرد است. بقیه هنوز این مسیر را تا مقطع رسیدن به حاکمیت نپیموده و رشادت های خود در زدن رنگ های مختلف به خود در این مسیر را هنوز به نمایش نگذاشته اند. آمادگی پ ک ک برای شرکت در دولت اردوغان در صورت امکان، نوبت یک شاخه دیگر ناسیونالیسم کرد برای اعمال قلدری نوع بارزانی و بقیه مستبدین سیاسی است. اتحاد با خانواده اسد در سوریه، در گذشته، ارائه خدمات به جمهوری اسلامی در گذشته توسط سنت پ ک ک و آمادگی بقیه شاخه های ناسیونالیسم کرد برای شرکت در حاکمیت اسلامی ایران، سوسیالیست و دمکرات و مسلمان شدن های پشت سر هم، یک ذره از این حقیقت کم نمی کند که اینها باثبات ترین سنت سیاسی در مسیر رسیدن به موقعیت آقایی بر کارگر و زحمتکش و  سوار شدن برگرده مردمان ستمدیده به سبک همه حاکمان دیگر منطقه اند. در این مسیر، سهم مردم زحمتکش از جنگ و صلح و معاملات مخفی و علنی اینها تنها خانه خرابی بیشتر و ضرر در زندگی روزمره و تبدیل شدن به گوشت دم توپ ناسیونالیست ها با عنوان خرافه "کردایه تی" و رسیدن "کورد" به "حق خود" است.