سوار بر موج نارضایتی

در حاشیه انتخابات امریکا

 

 

امان کفا

 

پس از یک سلسله کمپین های انتخاباتی و میلیون ها دلار هزینه های تبلیغاتی، کلینتون و ترامپ، به نمایندگی از احزاب دمکرات و جمهوری خواه در مقابل مردم آمریکا قرار گرفته اند و سرانجام یکی به پست رئیس جمهور آتی امریکا برگزیده خواهد شد. اینکه کدامیک از انها به کاخ سفید راه می یابند، در حال حاضر تضمین شده نیست. هرکدام با انواع شعارها و وعده ها سعی دارند تا خود را مقبول تر از رقیب خود به مردم عرضه کنند. بدون شک، در این انتخابات نیز، همچون انتخابات قبلی، شعارها و وعده هایی داده شده که تنها و تنها جنبه تبلیغاتی دارند و بمیزان زیادی برای جلب رای مردم است. بسیاری از این وعده ها عملی نخواهند شد، بخصوص آنهايي که به هیچ وجه نه در حیطه اختیار شخص رئیس جمهور بعدی و نه در چهارچوب انتظارات طبقه حاکم و کل بنیاد حکومتی آمریکا است، که رئیس جمهور تنها و تنها نماینده و سخنگوی رو به جامعه آن است.

برخلاف هياهوي رسانه ها و دستگاه های تبلیغات جمعی که از طریق "اخبار" جنجالی دنبال کسب و کار خود هستند، قبول تصور اینکه رئیس جمهور کشوری چون آمریکا، پهلوانی است که میتواند یک تنه و بنا به تشخیص و نظر فردی اش، عمل کند، بخصوص در دنیای امروز، بیش از حد ساده لوحانه و هالیودی است.

رابطه سیاست های دولت ها و هیئت های حاکمه با منافع عمومی و بنیادی بورژوازی بسیار ریشه دار تر و در هم تنیده تر از اینگونه افاضات توخالی است. امروز میزان اعمال نفوذ بورژوازی، شرکت ها و کارتل های گوناگون و دولت ها، در کل سیستم سرمایه داری به حد اعلای خود رسیده، تعمیق شده و بگونه ای کاملا حرفه ای در آمده است. اینها البته فقط بخش علنی و رسمی این رابطه را بیان می کنند. بسیاری نهادها و مراکز دیگر، منجمله بورس، بانک ها و انواع و اقسام کنسرسیون ها و انستیتوهای مالی و کلیسا و غیره، بخش پوشیده و پشت صحنه ای هستند که این رابطه را تعیین و هدایت می کنند. گرچه این واقعیت امروز ظاهرا فرض و بخشی از الفبای تحلیل است، اما بورژوازی با پنهان کردن همین واقعیت و ارائه تصویری  ساختگی و محدود از این رابطه که گویی رقابت و اختلاف بر سر هست و نیست سیستم و مملکت است، همواره سعی میکند تا دولت بورژوایی را نه در قامت واقعی خود و بعنوان ابزار حاکمیت یک طبقه علیه طبقه دیگر، نه بعنوان ابزار اعمال دیکتاتوری یک طبقه علیه طبقه ای دیگر که بعنوان نماینده عموم و مجزا از جایگاه طبقاتی آن به خورد جامعه و طبقه کارگر بدهد. مسلم است اوباما با جورج بوش تفاوتها و اختلافاتی واقعی دارند، اما این تصویر که تغییر سیاست آمریکا (امپریالیسم آمریکا)  و سیاست های داخلی و یا بین المللی آن منتج از اراده و سیاست فرد اوباما یا حتی حزب دمکرات و یا شخص جورج بوش و حزب جمهوریخواه است، پوچ است. پوشاندن این واقعیت که شکست و عقب نشینی سیاست نظم نوین جهانی آمریکا بود که دوره جورج بوش ها را پایان داد و سرکار آمدن اوباما ها را ممکن کرد، برای بورژوازی در عرصه سیاست همانقدر اهمیت دارد که کنار رفتن مثلا  احمدی نژاد و سرکار آمدن روحانی! نه با چهره سوخته جورج بوش و نه احمدی نژاد، اگر نمی شد با چهره سوخته ای چون بوش سیاست فعلی امریکا در دنیا را پایه ریزی کرد، همانقدر هم با چهره "ضدامریکایی" جمهوری اسلامی در قامت احمدی نژاد نمیشد برجام را پیش برد. رابطه ترامپ و کلینتون و پیشروی سیاست های امروز در آمریکا هم از این قاعده مستثنی نیست. نتیجتا اینکه کدامیک انتحاب می شوند، جزء کوچکتری از کل این پروسه انتخاباتی است. همه می دانند که باز برای نمونه، بیل کلینتون بمراتب به هیئت حاکمه در اسرائیل نزدیک تر بود تا جورج بوش پدر، که جنگ خلیج را پیش برد.

امروز مسلم است که اوضاع اقتصادی دهه اخیر، ریاضت اقتصادی و بی افقی کل هیئت حاکمه در آمریکایی که در دینای چند قطبی امروز از آن جايگاه قدر قدرتی و ژاندارمی اش، به عقب نشسته است، بخش وسیعی از جامعه آمریکا را به کلی از استابلیشمنت (دستگاه حاکم) نا امید کرده است. در چنین فضایی و در خلا حضور یک جنبش کمونیستی قوی در امریکا و درون طبقه کارگر آن است که ترامپ امکان پیدا کرده است تا با تکیه بر نارضایتی عمومی از دولت فعلی و فراتر از آن از دستگاه های عمومی حاکم، خود را نماینده این اعتراض معرفی کند. به عبارت دیگر، این ترامپ نیست که مقبولیت عمومی را دارد، بلکه عدم رضایت مردم از این شرایط است که به کاهش رای کلینتون، بمثابه نماینده هیئت حاکمه موجود، دامن زده است. مسلما اگر طبقه کارگر و کمونیستهای آن در آمریکا صدای تعیین کننده ای داشت، اگر نامزدهای انتخاباتی مختص میلیاردرها  و یا معتمدین آنها نبود، نه ترامپ ها و نه کلینتون های سرمایه، چنین جایگاهی پیدا نمیکردند.

در ایران امروز، که پوچی سینه چاک بازی های بورژوازی در استقبال "انتخابات آزاد" و رئیس جمهور شدن روحانی، پوچی "پیروزی علیه ولی فقیه" و "پیروزی عقلانیت و درایت"، برای همه مسجل شده است، بار دیگر "منتقدین" خودی حاکمیت براه افتاده اند تا به داد دولت اعتدال و بی گناه جلوه دادن آن برسند. گویی که "عدم پیشروی"  و متحقق نشدن وعده وعید های بهشتی گشایش اقتصادی و سیاسی، همگی ناشی از مشکلات جناح "تندرو و اصول گرا" است. و حتی اینکه این جناح ولی فقیه است که خواهان سرکار آمدن ترامپ است تا برجام نتیجه نگیرد، و با همین شارلاتان بازی در رسانه ها به دولت جمهوری اسلامی پیشنهاد می دهند در مورد انتخابات آمریکا اظهار نظر رسمی کند!

فرخ نگهدار از روحانی "معتدل" تر و از خاتمی "اصلاح طلب" تر و  ضد ولی فقیه تر، این شوالیه جناح اعتدال، در دفاع از دولت مطبوعش در مقابل رقبا فرموده اند "پيروزی ترامپ برای همه كشورهای جهان، به شمول ايران، یک فاجعه است  .... خوشبختانه ديروز اوباما نامزدی هيلاری را تبريك گفت و همزمان با ساندرز ملاقات كرد. ساندرز هم با هيلاری مذاكره خواهد كرد. ائتلاف ساندرز- كلينتون در ازای تعديل برخی مواضع هيلاری اكنون يك چشم انداز واقعی است.... امید صداهایی از درون و پیرامون جمهوری اسلامی ایران از حالا تا انتخابات علیه هیلاری عمل می کنند، آنست که زمینه هر نوع گشایش در رابطه با امریکا بعد از نوامبر ۲۰۱۶ را پیشاپیش تخریب کنند. این یک کارشکنی "وراندیشانه" در مناسبات ایران و امریکاست. .... اميدوارم اين تصوير در ذهن جهانيان نقش نگيرد كه حاكمان بر كشور ما، يا مردم ما، عمدتا ترامپ را بر هيلاری ترجيح می دهند و مخالف ائتلاف ساندرز-هیلاری هستند ... " و سپس مخالفان کلینتون را همسو با "با دیدگاه ها و ارزیابی های آقای خامنه ای، بخصوص آنگونه که در سخنرانی نوروز ۹۵ در مشهد عرضه شد" معرفی می کند.

گویی که آنهمه برو وبیای برجام با انتخاب شدن ترامپ، و نه کلینتون، از هم می پاشد!! و اگر این اتفاق بیافتد، باز مشکل نه از دولت جمهوری اسلامی و معتدلیون، بلکه ناشی از سیاست های تندروانه ولی فقیه و ترامپ است. این شامورتي بازی هاي نمایندگان پاخورده و به اپوزیسیون پرتاب شده جمهوری اسلامی برای مقابله و گمراه کردن اکثریت معترضی است که هر روز با فقر و رنج دست بگریبانند. اکثریتی که قرار است از ديد اين طيف، مُهر "اصلاح طلب و معتدل" و "دشمنان اصول گرا" بخورد تا سرمایه و کل نظام اسلامی اش را از تیررس نجات دهند.

نه کلینتون ناجی مردم ایران است و نه هیچ جناحی از هیئت حاکمه وطنی. راه حل برای مردم و طبقه کارگر چه در ایران و چه امریکا، خلاصی از حاکمیت سرمایه توسط نیروی خودشان و یک انقلاب کارگری است که کل جامعه را از شر حاکمیت بورژوازی آزاد کند.