آقایان "شرمنده اند"!

 

 

مصطفی اسدپور

 

هفته پیش خامنه ای از پیامدهای ناگوار سیاستهای ناموفق اقتصادی  نزد کارگران اظهار شرمندگی کرد. در همین هفته وزیر کار از شلاق کارگران معدن طلا شرمنده شد. ایشان فقط یک هفته قبل تر از عدم موفقیت در مقابله با قراردادهای موقت شرمنده از آب درآمده بودند. محجوب از طرف مجلس و صف طولانی تری از مقامات و ارگانها قبلا در لیست این خجلت زده ها در ستون کارگری رسانه ها معرف حضور افکار عمومی هستند.

بیائید بپرسیم "شرمندگی" حضرات به چه معنی است؟ آیا اینرا باید به نوع ایرانی اقرار به شکست برداشت کرد. شاید  این اظهارات را باید به حساب وجدان ناگهان بیدار و کشف ناگهانی واقعیت از جانب یک سیاستمدار ساده لوح  گذاشت. بیائید بپرسیم "شرمندگی" امروز به کدام نتیجه واقعی منجر خواهد شد؟ آقایان مسئولیت عواقب سیاست خود را بعهده خواهند گرفت، آیا آقایان استعفا خواهند داد؟ سیاستهای مد نظر پس گرفته خواهد شد؟ همه میدانند که چنین روندی در کار نیست.

شرمنده بودن بعنوان یک تعارف، یک حرف تو خالی و پوچ، یک ادای ادب کوچه بازاری در ادبیات ایران  شناخته میشود.  کشیده شدن پای کارگر به این حیطه و در این زمان معین اتفاقی نیست و از کنار  پیام آن خطاب به کارگران نمیتوان بسادگی گذشت. در موازات شکست وعده های گشایش پس از برجام و انتظار طولانی برای از راه رسیدن سرمایه خارجی سخنرانی خامنه ای در مراسم روز کارگر پیامی بجز مشروعیت تعطیلی کارخانجات و اخراج کارگران و انتظار تا رشد سرمایه داخلی را به همراه نداشت. در طول همان هفته وزیر کار تبلیغ حتی ریاکارانه مخالفت با قراردادهای موقت را کنار گذاشته و از جانب وزارتخانه متبوع خود اعلام داشت که صد و بیست هزار نفر از لیست مشمولین دریافت بیمه بیکاری از لیست مربوطه کنار گذاشته شده است. مقامات کابینه روحانی بر وعده انتخاباتی رئیس جمهور مبتنی بر جبران معیشت خانواده های کارگری از طریق اهدای سبد کالایی خط بطلان کشیدند.

لیست ذکر شده از مقامات ارشد این حکومت هستند. این حضرات خوب می دانند چه میگویند. از قیمت اجناس ضروری و از قدرت خرید واقعی دستمزدها چندان بی خبر نیستند. این عالی جنابان در فرسایش حذف استخدام و استقرار کار قراردادی مو سفید کرد اند. اینها دارند سیاستهای اقتصادی معینی را پیش میبرند. شرمندگی امروز بخش بلافصل همان سیاست است. شرمندگی با همه مفهوم لاقیدانه در زبان و فرهنگ فارسی  در دنیای سیاسی به کمال لمپنانه نائل میگردد.

آیا کسی میداند، آیا میتوان مطمئن بود که شوخی در کار نیست؟ هر که سوابق قابل ذکری از انساندوستی مقامات مربوطه در دست نیست، اما در میدان معیشت میلیونها کارگر این رقص دیگر زیادی شتری و کاملا نابجاست. آیا نیازی هست از بوی خون در این فضا اسم برد؟ ایا نیازی هست از نتایج سیاستهای کنونی تنها به دو میلیون کودک در خیابانها در جنگ برای نان اسم برد؟ میلیونها بیکار، دهها میلیون مردم، دهها سال زیر خط فقر، میلیون تن فروش و معتاد زیر نگین حکومت الهی تان همین بود؟ آقایان شما قرار بود  کاری کنید، چاره ساز باشید، نجات بخش باشید؛ به ریش خود میخندید یا به مردم؟ وزیر کار قبلا هم فرموده بودند که مخلص کارگران تشریف دارند و یکبار نیز شور خدمتگزاری را تا آستانه بوسیدن دست کارگران درآورده اتد. میشود از ایشان تقاضا کرد یکبار هم که شده کارگران را داخل ادم به حساب آورده، نه در قاموس تعارفات صد تا یک غاز ایرانی، با شرط شعور با مقایسه دریافتی ماهانه خود  و مدیر کل وزارت کار، نمایندگان مجلس، خدم و حشم جماران و کارکنان محنرم دایره بازجویی فعالین سیاسی با مصوبه دستمزد شورای عالی کار بفرماید در این مدت چند لقمه نان به سفره کارگر اضافه کرده اند؟ و آیا میشود ار ارباب جمعی کلوب شرمگینان سوال کرد در شکسته نفسی در محضر اخوی های کارفرما و سرمایه داران و در محلات بالای شهر نیز از اجازه این لوس بازی ها برخوردارند؟

هر چه هست، طبقه کارگر حق شهروندی و کاملا آزادانه مادام العمر  مقامات حکومتی در شرمگین بودن در مقابل  و بوسیدن دست کارگر؛ و یا ساییدن هر کشک دلخواه   دیگر را تضمین خواهد کرد. اما خود حق ندارد ادعاهای نهفته در اظهارات مقامات را ندیده بگیرد. این مقامات دارند از آینده حق کارگر در این جامعه میگویند و اینکه در بر روی همین پاشنه خواهد چرخید. انتظار طبقه کارگر برای زدودن لمپنیسم از بورژوازی نمایندگانش در ایران بیهوده است. باید هر چه زودتر آنها را به زیر  کشید.

 

۱۲ ژوئن ۲۰۱٦