تاريخ تحميل شدگان

 

فواد عبداللهي

 

خامنه اي هفته گذشته و به بهانه ”روز کارگر“ پيامي را مخابره کرد: ”در طول ۳۷ سال گذشته، با وجود مشکلات معيشتي، کارگران هيچگاه به تبليغات ضد انقلاب اعتنا نکردند و در مقابل نظام نايستادند، بلکه همواره مدافع نظام اسلامي بوده اند...“  

     ۱- از نظر اکثريتِ مردمِ محروم ايران و تلاش براى امر آزادى و برابرى، نفس جمهورى اسلامى ۳۷ سال است که يک وصله تحميلي است. تفکر و ايدئولوژى اين حکومت، قوانين و ضد ارزشهاى اسلامى، لومپنيسم و فرهنگ منحطى که ترويج ميکند، و اختناقى که گسترانده است، بر هيچ احدي پوشيده نيست. اين حکومت عليرغم ميل و خواست مردم و در متنِ قتل عام بزرگ انقلاب ۵۷ به جامعه تحميل شده است. خامنه اي، به زبان بى زبانى ميخواهد بگويد که با برجام و بي برجام، با اقتصادِ خَرکي يا مقاومتي، در غياب تحزبِ  کمونيستي و عمل مستقيم طبقه کارگر، تعرضِ شان به زندگي و معيشت مردم کماکان ادامه دارد! ميخواهد بگويد بعد از گذشت ۳۷ سال از تحميل و تولدشان توسطِ جهادِ ريگاني به جامعه ايران، پياده کردن احکامِ قرآن در زندگى زن، در حقوق کودک، در بريدن زبانِ کارگر و تحميل آپارتايد جنسى و خفقان و سرکوب، با هزاران اعدامى و سلاخى شدگان توسطِ وحوش مکتب اسلام، ميتوان هنوز نفسي کشيد.  

     ۲- خامنه اي خوب مي داند که کارگران، نيرومند ترين بخش جامعه و در نتيجه نيروي اصلي هر تحولِ  مهمِ سياسي – اجتماعي از پائين هستند. رژيمِ ارتش و ساواک شاهنشاهي را خميني سرنگون نکرد، اعتصابِ کارگران نفت تير خلاص آن شد. نسلِ ميان سال به بالا  تاثيرات اعتصاب نفت را به ياد مي آورد و شعارِ "کارگر نفت ما، رهبر سرسخت ما" هنوز در گوشش طنين دارد. جمهوري اسلامي با حمايت همه جانبه دول غربي، در کنار ارتش و بانکها و ذخاير پولي، با در اختيار گرفتنِ راديو تلويزيون و مطبوعات دولتي که از رژيم سلطنت تحويل گرفته بود، گُرگرفته آمد تا آنچه را حکومت شاه به همراه موکلين مستاصل اش نتوانست به سرانجام رساند، يعني سرکوب، مصادره و توقف انقلابي که براي آزادي، رفاه و برابري بود، به فرجام رساند. اين جريان روى دوش سنت ملى و باصطلاح ليبرالى جبهه ملى و حزب توده عليه انقلاب و انقلابيون ۵٧ پا گرفت؛ سنتي که بيش از همه از کارگر و کمونيست هراس داشت و هنوز هم دارد. سنتي که در طول حياتش جز دولا شدن در محضر شاه و  عشقي جاودانه به مذهب و آخوند چيزي در چنته نداشت. به اين اعتبار، ”ارادت“ ويژه خامنه اي به طبقه کارگر آنهم در اين اواخر عمر را بايد بر متن اين خطرات و واقعيت طبقاتي نگاه کرد. همين چندي پيش بود که از قضا نهاد بسيج، از قول ايشان تاسيس ”گارد ويژه برخورد با کارگران اغتشاشگر“ را در شرايط امروز اعلام کرد.  

     ۳- کارگران! اراجيف اخير خامنه اي در مورد طبقه ما، محصولِ از هم گسيختگي صفوف طبقاتي ما است. اين ضعف را بايد هرچه سريعتر علاج کرد. بورژوازي ايران و در راس آن خامنه اي ها و روحاني ها و رفسنجاني ها، تنها با کِش دادن وضع موجود بر بسترِ فقدانِ تحزب و اتحاد قدرتمندِ طبقاتي در صفوفِ ما به بقاي خود ادامه مي دهند. برجام و ”گشايش سياسي و اقتصادي“ آنها ناني به سفره کارگر اضافه نکرد. اين لفاظي ها تنها پيش درامد تعرض سازمانيافته آنها به زندگي ما کارگران شد. معلوم شد که دولت اعتدال، دولتِ زالو صفتانِ سرمايه و دهن کجي به حداقلِ مطالبات رفاهي کارگران است. معلوم شد که مانورهاي امنيتي اين دولت حول اوضاع منطقه چيزي جز به تمکين کشاندن اکثريت مردم محروم ايران نيست. هراسِ اينها از کمونيسم، واقعي است. قدرتِ بالقوه طبقه کارگر براي زير و رو کردن اين نظام با حکومت اسلامي اش کاملا روشن است. اينها اگر جرات داشتند فقط براي چهار روز از دولت شان، از ساواما و وزارتِ مخوفِ اطلاعات و سپاه پاسدارانِ شآن کنار ميکشيدند، آنوقت ميشد قضاوت کرد که کارگران و جبهه آزاديخواهي و مساوات طلبي در طول اين ۳۷ سال چقدر ”مدافع نظام اسلامي“ جناب خامنه اي و شرکاء بوده اند.  

     ۴- کارگران! امروز بيش از هميشه روشن است که بدونِ يک افق و سياستِ روشنِ کمونيستي، در بَر همان پاشنه سابق خواهد چرخيد.  براي ما که خواهان جامعه اى هستيم که در آن توليد نه به خاطرِ سود که براى رفع نيازمندي هاي بشر باشد، جامعه اى که در آن طبقه بالادست و پائين دستى نيست، مزدبگير و کارفرمايى نيست، انسان بر سرنوشت اش حاکم است، جامعه اى که در آن زن ستيزى و کودک ستيزى و بيگانه ستيزى و تحميق و خرافه قوميت و مذهب جايى ندارد، نظامى که در آن رشد و اعتلاى هر فرد شرط اعتلا جامعه است، جامعه اى که در آن مواهب زندگى به وفور در اختيار همگان است؛ نطفه هاي چنين جامعه اي تنها و تنها با متحزب شدن صفوف طبقه ما و سازمان دادن يک انقلاب کمونيستي و کارگري در ايران قابل شکلگيري است.

و آنوقت تازه پرونده جنايى و فردى سران جمهوري اسلامي باز ميشود. اين جانيان بايد به دست عدالت سپرده شوند. و جهانيان بدانند رژيم اسلامى با مردم چه کرده است. بايد از اين تجربه تلخ درس آموزى کرد. همانگونه که بشريت را از تجربه سياه و دردناکِ فاشيسمِ هيتلرى آگاه کردند، جامعه بشرى نيز از جنايتى که رژيم اسلامى با مردم کرده است بايد بياموزد. بشريت بايد از روايتِ تاريخ توسطِ شکست نخوردگان اش مطلع شود تا امکان وقوع مجدد چنين اپيزودِ دردناکى در زندگى هر چه کمتر شود، و يا امکان وقوع مجدد پيدا نکند. آنچه قربانيانِ اين دوران تاريک در سينه دارند بايد بازگو شود. طبقه کارگر و اکثريت مردم ايران خواهان محاکمه اين جانيان اند.  

اين تنها تلاشِ واقعي و عادلانه براي دفنِ سالها تحميل اين نظام سياه بر زندگي ميليونها انسان خواهد بود. ما حکمتيست ها تضمين ميکنيم که کل حقيقت در مورد اين رژيم روشن شود.