از حزب حکمتیست میپرسند! 

"فدارالیسم دمکراتیک"در غرب و شمال سوریه

 

 

مقدمه: حزب حکمتیست، سیاست ها و اقداماتش مورد سوال قرار میگیرد و تعدادی در این موارد اظهار نظر میکنند و یا انتقاداتی مطرح میکنند. تحت عنوان "از حزب حکمتیست میپرسند"، نشریه حکمتیست در هر شماره یک یا چند مورد از این سوالها را انتخاب میکند و با توجه به مضمون و محتوا، آنها را با مسئولین و کادرهای حزب در تشکیلات های مختلف درمیان میگذارد و پاسخ های آنها را منتشر میکند. در این شماره یکی از این سوالها را با خالد حاج محمدی، دبیر کمیته رهبری حزب، در میان گذاشته ایم. این مصاحبه را میخوانید.

 

سوال: اخیرا "مجلس موسسان اتحاد فدرال دمکراتیک روژآوا- شمال سوریه" پس از یک نشست دو روزه در شهر "رمیلان" از کانتون جزیره طی بیانیه ای برقراری "فدرالیسم دمکراتیک" در کانتونهای غرب و شمال سوریه اعلام کرد. دولتهای منطقه و قدرتهای جهانی از ایران و ترکیه و سوریه تا امریکا و دول اروپایی علیه این تصمیم موضع گرفتند و آنرا اقدامی علیه یکپارچگی سوریه و امنیت در منطقه اعلام کرده اند. علاوه بر این احزاب ونیروهای سیاسی راست و چپ در ایران و منطقه در توافق با این بیانیه با این سیاست از زاویه "دفاع از حقوق کردها و اقلیتهای قومی در سوریه" یا در مخالفت با این بیانیه و تصمیم از زاویه "دامن زدن به نفاق قومی و یوگوسلاویزه کردن سوریه" اعلام موضع کرده اند. حزب حکمتیست (خط رسمی) موضع ویژه و یونیکی دارد. حزب حکمتیست اعلام این تصمیم را تلاشی برای بیرون آوردن حداقل بخشی از سوریه از بلاتکلیفی سیاسی اعلام کرده و همزمان اعلام کرده که "اعمال حاکمیت شورایی و سازماندادن ملیس توده ای، تنها راه تضمین شده و متمدنانه ای است که میتواند زندگی انسانی و امنیت شهروندان این منطقه از حمله داعش و دولتهای مرتجع منطقه به بهترین شیوه مقدور تامین کند." و تلویحا حمایت از این تصمیم را منوط به تضمین این مولفه ها دانسته است.   

چرا این موضع؟ اگر این تصمیم بیرون آوردن جامعه از بلاتکلیفی سیاسی است چرا بی قید و شرط از آن دفاع نمیکنید؟ علاوه بر این آیا فدرال شدن سیستم حکومتی در سوریه یا در هر کشوری منشا سناریوی سیاه یا یوگوسلاویزه و عراقیزه شدن سوریه نمیشود؟  

خالد حاج محمدی: به نطر من هم موضع ما ویژه است اما تناقضی در آن نیست. ما وارد این سنت چپ که یا باید حمایت کرد یا محکوم، نشدیم. بیرون آمدن جامعه از بلاتکلیفی یک مسئله است و نوع اداره آن یک مسئله دیگر. تائید اولی به معنای قبول دومی و نوع حاکمیت نیست. اجازه بدهید چند نکته را در این زمینه اشاره کنم. 

اتفاقی که افتاده این است بخشی از مناطق کردنشین و شمال سوریه در دل جنگی که به مردم این کشور تحمیل شد، در دل یک سناریوی سیاه و عروج انواع دارو دسته های قومی، مذهبی و جنایتکار با امکانات وسیع مالی و تسلیحاتی که در اختیارشان گذاشته بودند، در امان نگاه داشته شد. نیروهای دخیل در این منطقه و از جمله حزب اتحاد دمکراتیک از همان اوایل و در توافق اعلام نشده با دولت سوریه٬ دوفاکتو کنترل این منطقه را در دست داشتند و عملا حاکم بودند. امروز به این حاکمیت مستقل از اهداف و انگیزه نیروهای دخیل رسمیت داده اند و آن را "فدارالیسم دمکراتیک" نام گذاشته اند. در بیانیه خود اشاره کرده اند که این حاکمیت مبنای قومی ندارد و حتی اسم "کرد" یا کردستان را به آن نچسپانده اند و گفته اند شامل حال کل ساکنین و... این منطقه است. اینکه سرانجام این حاکمیت به کجا کشیده خواهد شد، چهارچوب و قوانین آن چه خواهد بود و در توازن قوای کنونی و با مخالفتهای دولتهای منطقه، تا چه حد آنرا عملی و دنبال خواهند کرد و به کجا کشیده میشود هنوز ناروشن است. 

ما گفته ایم این منطقه نمیتواند در بلاتکلیفی بسر ببرد. بالاخره باید این بخش از جامعه سوریه زندگی عادی، کار و فعالیت اجتماعی در آن جاری شود. اداره این سه کانتون و هر جای دیگری احتیاج به نوعی از حاکمیت دارد، احتیاج به اداره امور خود و رسمیت دادن به آن دارد. زندگی مدنی در این بخش باید تامین شود تا جامعه و زندگی اجتماعی در آن ممکن باشد. اینجا که اردوگاه آوارگان نیست، یک منطقه است با همه خصوصایات زندگی شهری و اجتماعی. بحث ما ضرورت تامین زندگی عادی و اجتماعی در این بخش است مستقل از اینکه چه نیرویی حاکم است و چه نیرویی دست بالا را دارد. ما از نفس بیرون آمدن این بخش از بلاتکلیفی و جاری شدن زندگی اجتماعی و... دفاع میکنیم.  

این حق مردم مناطق آزاد شده و نیروهای سیاسی آن است که اداره امور خود را بدست بگیرند. برسمیت شناختن این حق از جانب ما به معنای دفاع از نوع حاکمیت و نوع استفاده آنها از این حق نیست. ما از حق مردم فلسطین برای تشکیل دولت مستقل دفاع میکنیم اما این به معنای آن نیست که فردا از هر دولتی در فلسطین دفاع کنیم و مثلا در فردای تشکیل این دولت در کنار محمود عباس و حماس بایستیم. ما حق جدایی و تشکیل دولت مستقل در کشورهایی که مسئله کرد در آن مطرح است از جمله ایران، عراق و ترکیه را برسمیت میشناسیم. گفته ایم تصمیم در مورد جدایی و تشکیل دولت مستقل یا ماندن در چهارچوب کشور مربوطه و حق شهروندی برابر٬ باید با رای مستقیم مردم مناطق کردنشین باشد. اما این به معنای آن نیست فردا و در صورت تشکیل یک دولت مستقل و اعلام استقلال کردستان در یکی از این بخشها، از خود دولت هم دفاع کنیم. چه بسا فردا و با فرض چنین اتفاقی طبقه کارگر و اکثریت شهروندان در کردستان مستقل زندگی به مراتب بدتر و با حاکمیت به مراتب ضدکارگری و ضدانسانی تری روبرو باشند. خواست تشکیل دولت مستقل فلسطین و رفراندم برای جدایی یا حق شهروندی برابر برای مردم در کردستان ایران نه از سر علاقه ما به تشکیل دولتهای مستقل و ملی که از سر پایان دادن به تفرقه قومی و سوءاستفاده بورژوازی از این ستم است. در مورد حاکمیت اعلام شده در شمال سوریه همانطور که گفتم دفاع از تلاش برای بیرون آوردن جامعه از بلاتکلیفی است. نمیتوان از قبل چک سفیدی را به کسی و جریانی و نوع حاکمیتی داد. اینکه چه حاکمیتی اعمال میشود بستگی به فاکتورهای دیگری از جمله نیروهای دخیل در این منطقه و ماهیت آنها و توازن قوا دارد. یک حزب کمونیستی زمانی از یک حاکمیت و قوانین آن دفاع میکند که فکر کند در این حاکمیت منافع اکثریت مردم این منطقه تامین میشود و طبقه کارگر این منطقه در موقعیت بهتری قرار خواهد گرفت و شرایط مبارزه و زندگی آن بهبود خواهد یافت.  

امروز در سوریه ویران شده که بر تعصبات کور قومی و مذهبی و ارتجاعی دمیده اند اولین شرط نگاه حتی مثبت به هر نوع حاکمیتی این است که مذهب و قومى‌گرایی را مبناى زندگى مشترک برای هیچ احدی نگذارند. تاکید ما بر خاورمیانه غیر قومی و غیر مذهبی، بر سکولاریسم و حق شهروندی برای کل مردم این منطقه بدون تراشیدن شناسنامه قومی و مذهبی و تقسیم انسانها بر این اساس از سر همین مسئله است.  

ما فکر میکنیم نوع حاکمیتی که در این بخش میتواند تضمین کننده حقوق اولیه مردم و تامین دخالت مستقیم آنها در سرنوشت جامعه باشد حاکمیت شورایی است. نه حکومت پارلمانی و دمکراسی های لیبرالی و نه اعمال اشکال دیگر از خودگردانی و یا فدرالی حتی در شکل غیر قومی آن، تامین کننده دخالت مستقیم مردم این منطقه در اداره امور و سرنوشت خود نیست. اینها طبیعتا اشکال و نوعی حاکمیت است که تضمین کننده حاکمیت طبقه سرمایه دار در نقاط مختلف جهان است. اعمال حاکمیت شوراهای خود مردم به عنوان قانونگذار و مجری قانون در کلیه سطوح جواب ما است. قاعدتا در چنین حاکمیتی تسلیح عمومی زیر نظر شوراها، آزادیهای بی قید و شرط سیاسی، جدایی دین از دولت و آموزش و پرورش، برابری زن و مرد، حقوق و آزادیهای فردی و مدنی و تامین زندگی انسانی برای کلیه شهروندان و.. به عنوان قوانین و حقوق اولیه شهروندان باید برسمیت شناخته شود.  

ما فکر میکنیم هر نیرویی که بخواهد منافع اکثریت مردم این منطقه را تامین کند و بخواهد شکافهای کور قومی و مذهبی را از بین ببرد٬ میتواند این راه حل و این شکل حاکمیت را انتخاب کند. معیار ما برای دفاع و یا عدم دفاع از هر نوع حاکمیتی درجه تضمین و تامین و وفاداری به برسمیت شناختن حقوق شهروندان این منطقه است. 

بدون تردید چنین مسئله ای در هر گوشه و بخشی از سوریه اتفاق بیفتد، نه تنها مورد حمایت طبقه کارگر و مردم متمدن در جهان قرار میگیرد، بلکه مردم آواره و بی خانمان سوریه، کارگران و محرومان سوریه اولین مدافعان آن خواهند بود. بدون تردید امید و اعتماد به نفس، خوشبیبی و حس همبستگی و همسرنوشتی در میان کل آنها تقویت خواهد شد و پنجره ای بر روی آنها در دنیای سیاه تحمیل شده باز خواهد شد. 

در مورد نکات دیگری که طرح کردید از دفاع از نوع حاکمیت اعلام شده تا مخالفت با آن یکی دو نکته را بگویم.  

در دنیای واقعی در حال حاضر یکی از احزاب ناسیونالیست کرد در این منطقه دست بالا را دارد و در کل این دوره و در سناریوی سیاهی که اشاره شد نقش مثبتی در مقابله با داعش و ... داشته است. بخشی از احزاب مختلف از احزاب ناسیونالیست کرد تا ناسیونالیستهای چپ، از سر هم جنبشی بودن با این حزب، قدرتگیری آنها را به نفع خود میدانند، آنها را بخشی از جنبش خود به حساب میاورند و از قدرت گیری آنها احساس نیرو میکنند که امری واقعی است. بعضی ها نفس نقش مثبت احزاب ناسیونالیسم کرد و مشخصا حزب اتحاد دمکراتیک و حتی پ ک ک در مقابله با داعش را دلیلی و یا توجیهی در دفاع از حاکمیت آنها میکنند. ما از این دسته نیستیم. نقش سفید حزب اتحاد دمکراتیک در سناریوی سیاه سوریه و مقابله قابل تقدیر آنها با داعش دلیلی نیست که آلترناتیو حکومتی این جریان هم مورد دفاع ما باشد. ما تنها در شرایطی از نوع حاکمیت خاصی از جمله در این مورد دفاع خواهیم کرد که حداقل حقوق اولیه شهروندان و دخالت و اعمال اراده مستقیم آنها در حاکمیت بر جامعه را برسمیت بشناسند. جریاناتی که از خود حاکمیت آنها و نوع آن بی قید و شرط دفاع میکنند در حقیقت نوع آلترناتیو حکومتی مورد قبول خود و هم جنبشی بودن خود را به نمایش میگذارند. 

طیف دیگری که از سر کلمه فدرالیسم و اینکه اسم فدرالیسم را بر نوع حاکمیت تا کنونی خود گذاشته اند مخالف آنند، اساسا از زاویه ایدئولوژیک به قضیه نگاه میکنند.

 آنچه در دوره ای معین در ایران و یا عراق  توسط ناسیونالیستهای کرد به عنوان فدرالیسم قومی و تقسیم جامعه بر اساس قومیت بیان میشد و بدرست توسط جریان ما فدرالیسم قومی و یوگسلاویزه کردن جامعه و راه انداختن جنگهای صلیبی نام گرفت، به این معنا نیست که هر نوع اسم فدرالیسمی در هر کجای دنیا و با هر مضمونی همین است. مخالفت ما با فدرالیسم قومی که جامعه را بر اساس هویتهای کاذب قومی و ملی از هم جدا میکند، است نه هر نوع حکومت فدرالی. کما اینکه در بخشی از کشورهای غربی حاکمیتهای بورژوایی در چهارچوب فدراتیو پیش میرود بدون اینکه شهروندان جامعه را بر اساس هویتهای کاذب قومی و یا مذهبی دسته بندی کرده باشند و یا جامعه را بر اساس این هویتها و با سیستم فدرالیسم میان خود تقسیم کرده باشند. تا جایی که به سوریه برگردد، آنها مدعی اند که مبنای کارشان قومی نیست و اعلام کرده اند که فدرالیسم قومی را نمیپذیرند. اینکه در آینده و در دل سوریه به خاک و خون کشیده و در خاورمیانه ای که نفرت قومی و مذهبی و قومیت و ملیت و تقسیم آنها بر این اساس را باد میزنند، احزاب ناسیونالیست کرد سوریه چقدر پایبند تعهد خود خواهند بود، بحث ثالثی است. دقیقا به این دلیل ما اعلام کردیم برای ممانعت از اینکه این حکومت هویت قومی و ملی نگیرد، دستمایه معاملات سیاسی دیگر نشود باید به حاکمیت شوراها و دخالت مستقیم مردم در سیاست و سرنوشت خود و در میلیس توده ای متکی شود. این امر شرایط را برای مبارزه طبقه کارگر و مردم محروم و برای مقابله با هر نوع حاکمیت قومی٬ مذهبی و ارتجاعی در آینده را تسهیل میکند.