یادداشت های کوتاه

پیرامون مرگ کورش بخشنده

 

محمد فتاحی

 

کورش بخشنده از فعالین کمیته هماهنگی و کمیته دفاع از فعالین کارگری مهاباد هفته گذشته متاسفانه در اثر سکته قلبی درگذشت. مرگ نابهنگام این فعال سوسیالیست اما با حاشیه هایی همراه بود که جای بحث دارد؛

یکم

پخش فیلم مراسم خاک سپاری ایشان و پرچم سرخ و خواندن دسته جمعی سرود انترناسیونال، خیلی ها را تحت تاثیر قرار داد تا از عظمت نقش سنندج در انقلاب کمونیستی آینده بگویند. اجرای یک قطعه جالب توسط رپیست مشهور چپ، شاهین نجفی، در ستایش این مراسم اوج ارج گذاری این کار فعالین سوسیالیست چپ در سنندج بود. و البته منهم تکرار میکنم که برای این کار واقعا دست شان درد نکند. تاریخ قهرمانی های پشت سر سنندج و فضای چپ در گذشته آن بعضی وقت ها خود این قلم و خیلی های دیگر را  هم به ستایش از نقش آن در تاریخ آینده کمونیسم ایران کشانده است. مناسبت مرگ کورش بخشنده برای شخص من یک تکرار ابراز یک نکته و نظر متفاوت نسبت به نقش سیاسی امروز و آینده این نسل است. تفصیل این بحث در نوشته مفصل و دو بخشی با عنوان "نگاهی متفاوت به تاریخ کمونیسم در کردستان"، قبلا منتشر شده است؛

کورش بخشنده به گفته رفقایش جزو فعالین مهم حرکت "تشکل های فعالین کارگری" بوده که اهداف شان برای مخاطبین این نوشته هم روشن است. نیت این فعالین هر درجه پاک باشد٬ اما پاکی نیت یک فرد چیزی در مورد نقش عملی و سیاسی آن نمیگوید. در صداقت این فعالین شکی نیست، همانطوریکه در صداقت فعالین تمام جنبش های سیاسی مثبت یا منفی شکی نیست، چون این صداقت به رابطه درونی آنها با موضوع کارشان برمیگردد، که تنها برای خودشان قابل اندازه گیری است. در فداکاری این نسل هم شکی نیست، همان اندازه که بقیه فعالین همه جنبش های انسان گرا یا ضد انسان هم در عمل خود فداکاری های بسیاری از خود نشان می دهند. برای کمونیست ها، معیار محصول کار و نتایج عمل سیاسی است. محصول کار و نتیجه تمام فعالیت های نهادهای مختلف "کارگری" در کردستان در یک دهه گذشته، هیچ تشکیلات کارگری و هیچ اتحاد کارگری به دنبال خود نداشته است. نه فقط این بلکه نسبت اتحاد کارگری با نسبت تعداد این نهادها تناسب معکوسی داشته است؛ تعداد زیاد این نهادها تفرقه بیشتری بین کارگران ایجاد کرده است. نتیجه این یادداشت کوتاه عرض کنم که اگر در بر همین پاشنه بچرخد، نه تنها کردستان دروازه کمونیسم ایران نیست و نخواهد بود بلکه همین امروز از خیلی جاهای دیگر عقب است. پروسه دستگیری و زندانی کارگر رهبر و خوشنامی مانند محمود صالحی را مقایسه کنید با پروسه دستگیری و زندانی رهبر انجمن کارگران معدن چادرملو.  برای دومی هزاران نفر اعتصاب میکنند و به زور اتحاد رهبرشان را از زندان بیرون می آورند، اما پشت محمود صالحی در محل متاسفانه تقریبا خالی است. جعفر عظیم زاده از کارگران رزمنده و حق طلب در راس اتحادیه آزاد قرار دارد و روانه زندان شده است. آیا این اتحادیه کارگران مراکزی را متحد کرده است تا سراغ آزادی رهبرشان را بگیرند؟ آیا به جز اطلاعیه های اینترنتی کاری از یاران و هم کمیته ای های  این دو عزیز ساخته است؟ آیا شایسته نبود در مقابل تهدید به دستگیری این دو، دهها و صدها هزار کارگر تهدید به حرکت قاطع در مقابل دولت سرمایه داران کنند؟

اشکال نه در عقاید این دو، نه در درجه رزمندگی و فداکاری و از خودگذشتگی، بلکه در شیوه و روش کار است. در نقشه های در دستور است، و در عمل است. شیوه کار این عزیزان، روش شان و نقشه و اولویت شان پاسخ آرمان و عقاید والا و انسانی آنها نیست. کار کارگر اگاه متحد کردن کارگران است، نه متحد کردن هم باورها و هم عقیده ها و هم آرمان ها. کار و نقش کارگر آگاه به منافع طبقاتی خود ایجاد اتحاد در میان کارگران در محل کار و زیست است. تصویر برهوتی خالی از تشکل و اتحاد کارگری در کردستان به همه ما میگوید، این نسل میرود تا برای همیشه در وظیفه ای که برای خود گذاشته بود شکست بخورد. انقلاب و کمونیسم و رهایی کل جامعه پیشکش، برای حتی یک دفاع متحد کارگری از خود این فعالین در مقابل تعرض هر روزه سیستم حاکم به زندگی و هستی شان، باید تمام شیوه کارها و نقشه ها و اولویت ها و دستور کارهای تا به امروز به نفع کار موثری در خدمت اتحاد کارگر تغییر کند.

 

دوم

کمیته دفاع از فعالین کارگری مهاباد در پیامی به مردم به مناسبت شرکت شان در مراسم خاک سپاری و همدردی با نزدیکان، از آنها تشکر نموده و در کنار این با رفیق شان کورش بخشنده عهد بسته اند که در جنبش کارگری با "فرصت طلبی و سکتاریسم و محفل گرایی" مبارزه سازش ناپذیری بکنند.

بیش از ده سال از فعالیت این تشکل های فعالین میگذرد و رفقای یکی از این نهادها به مناسبت مرگ یک رفیق شان خطاب به مردم متعهد میشوند که با فرصت طلبان و سکتاریست ها و محفل گرا ها مبارزه سازش ناپذیرشان را پیش ببرند. در این اطلاعیه به مبارزه پیگیر علیه سیستم سرمایه داری هم اشاره شده است، اما در دنیای واقعی این یکی برای تزئین تهدید بخش دیگری از رفقای شان در تشکل های رقیب دیگرند. این فرصت طلبان و سکتاریست ها و محفل گراها کسی جز فعالین متشکل در همین چند تشکل "فعالین کارگری" در کمیته هماهنگی و اتحادیه آزاد و تشکل سراسری و کمیته پیگیری  و...نیستند. من از این رفقا می پرسم، پاسخ شان به کسی از همان مردمانی که برای شان پیام داده اند چیست اگر در مورد این فرصت طلبان و سکتاریست ها و محفل گراها آدرس و روشنگری بخواهد؟ آدرس رفقای رقیب در کمیته هماهنگی را میدهید که مانع مبارزه شما علیه سیستم سرمایه داری و متحد کردن کارگران اند؟ آدرس رقیبان تشکل سراسری را میدهید که مانع کاراند؟ یا آدرس جعفر عظیم زاده در زندان را؟ گیرم سوال کننده با شما توافق داشت، چه عملی پیش پای او گذاشته شده تا در خدمت اتحاد کارگری در مهاباد و بوکان و سقز و سنندج پیشه کند؟ انصافا یک کارگر که هزار و یک درد برای اعتراض و پیگیری و...دارد، با شما برای مبارزه با یک محفل متحد میشود؟

در پاسخ سوالات این قلم لابد کسی جواب میدهد که اشتباه کرده و از دست شان در رفته است! اگر چنین است، خود را دست کم نگیرید، با صدای بلند و خطاب به همه این مردم، علنا اعلام کنید که اشتباهی رخ داده و برای اعلام عزم جزم تان علیه تعدادی انسان فداکار دیگر از جنس خودتان آنهم در روز مرگ یک رفیق تان، عذر میخواهید. به خود نگیرید که میگویم تعدادی انسان فداکار مثل خودتان. در دنیای واقعی و در چشم جامعه پیرامون تان همه شماها را انسان های فداکار و خیرخواه و عدالت طلب می شناسند که در پیگیری آرمان های تان خیلی های تان زندان رفته و شکنجه و توهین و تحقیر تحمل کرده اید. کسی از میان کارگرانی که ذهن شفاف شان اسیر ادعاهای شما نیست، از شما نمی پذیرد که ده سال گذشته علت ناتوانی تشکل های متعدد فعالین در ایجاد اتحاد کارگری در کردستان، در وجود و حضور تعدادی انگشت شمار محفل گراها و فرصت طلب هایی هست که در گوشه ای از این سرزمین از شماها بی نقش تر و بی اثرتر بوده اند.

همه شما عزیزان میتوانید گفته های مرا شاهدی در خصومت جنس سیاسی من با خود بگیرید. اختیار دست خودتان است. اما توصیه من تعمقی بیشتر در مسیری است که آمده اید، و در نقشه و اولویت و بویژه سبک کار و مشغله هایتان است. بدون یک خانه تکانی از سنن تا به امروز، بطور قطع آرمان های زیبای شما یک قدم به اتحاد کارگری نمی انجامد و این شیوه کار همیشه شما را سرباز سنت های سیاسی طبقات دیگر میکند.