ضرورت استقلال کردستان

مصاحبه با عثمان حاجی مارف دبیر حزب کمونیست کارگری کردستان

 

 

خالد حاج محمدی: عثمان حاجی مارف حزب کمونیست کارگری در چهارم نوامبر بیانیه ای صادر کرده است زیر "عنوان حاکمیت بورژوا ناسیونالیست کرد به بن بست رسیده و راه چاره استقلال کردستان است". هدف از این گفتگو اساسا پرداختن به این بیانیه و دلایل طرح چنین بیانیه ای و راه حلی که شما در مقابل جامعه کردستان گذاشته اید است. در این بیانیه به بحران حکومتی٬ نماندن پارلمان٬ اخراج رئیس پارلمان و بن بست دولت اقلیم و اینکه اکنون بحرانی سیاسی در جامعه حاکم است که جواب به این وضع استقلال کردستان و تشکیل دولتی غیر قومی- غیر مذهبی است. اولین سوال این است که زمینه هایی که باعث انتشار چنین بیانه ای است چیست؟ چرا و به چه دلیل این بیانیه را صادر کرده اید؟ 

عثمان حاجی مارف: ابتدا اشاره کنم که مسئله استقلال کردستان و تشکیل دولتی غیر قومی – غیر مذهبی٬ مسئله ای نیست که جدیدا از جانب حزب ما طرح شده باشد. طرح استقلال کردستان از جانب ما بعد از سال ١٩٩١ و بعد از جنگ خلیج و حمله امریکا به عراق در جواب به وضعیتی که در کردستان ایجاد شد و جامعه کردستان مانند اردوگاه شده بود٬ و بحران حکومتی کل عراق را در خود غرق کرده بود و دولت عراق هم هنوز سر کار بود طرح شد. در آن شرایط جامعه کردستان در حالت معلق قرار داشت٬ نه معلوم بود بخشی از عراق و زیر حاکمیت دولت عراق است و نه مثل کشوری مستقل بود. حزب ما اولین و تنها جریانی بود که در آن شرایط تشکیل دولت مستقل کردستان را در جواب به آن اوضاع طرح کرد و خود دست به فعالیت برای پیش برد آن زد. این مسئله از آن زمان تا اشغال عراق و کنار گذاشتن دولت صدام حسین و تشکیل دولتی قومی مذهبی در عراق و دخالت وسیع دولت امریکا در عراق و به هم زدن کل جامعه از جانب آنها و تبدیل کل عراق به محل جنگهای قومی٬ عشیره ای و مذهبی٬ چیزی که تا هم اکنون هم ادامه دارد٬ از جانب ما در دستور بوده است. همزمان سرنوشتی که مردم عراق را به آن دچار کردند و حاکم کردن احزاب میلیشایی و قومی و مذهبی چه در کردستان و چه در کل عراق از عواملی بود که حزب ما را بر آن داشت که چنین راه حلی برای نجات جامعه کردستان طرح کنیم. بعد از کنار رفتن دولت عراق ترکیبی از احزاب قومی و مذهبی و مسلح بر عراق حاکم شدند که تا کنون هم نتوانسته اند٬ ثباتی در عراق برقرار کنند و نتوانسته اند دولتی را در کردستان و هم در عراق مستقر کنند و جامعه را سازمان دهند. 

توجه داشته باشید که اکنون حدود ١٢ سال است کشمکش میان احزاب در حاکمیت٬ کشمکش میان دولت اقلیم و حاکم در کردستان و دولت مرکزی عراق و حتی جنگهای مذهبی و قومی در عراق ادامه دارد و آنها نتوانسته اند بر این مشکلات فایق آیند. ما در کل این مدت بر استقلال به عنوان راهی در جواب به این وضع و خاتمه چنین شرایطی تاکید داشته ایم. البته در هر دوره و شرایطی بستگی به اوضاع مشخص هر دوره ای و اینکه برای چنین طرحی چگونه باید کار کرد و چگونه آنرا پیش برد را میتواند جداگانه به آن پرداخت. 

من در جواب سوال شما اشاره کنم که در ٢٤ سال گذشته یعنی از جنگ خلیج به بعد٬ ما همیشه جوابمان به جامعه کردستان و اوضاعی که اشاره کردم طرح دولت مستقل بوده است. اما در مورد سوال مشخص شما و چرایی تاکید امروز ما و طرح چنین بیانیه ای و تاکید دوباره بر این راه حل به چند فاکتور اشاره میکنم. 

٢٤ سال است احزاب ناسیونالیست کرد بر کردستان عراق حاکمند. تجربه این مدت و ادعاهایی که آنها در مورد حاکمیت خود بر کردستان که به عنوان یک تجربه دمکراتیک از آن اسم میبردند و ادعا میکردند حکومتی پارلمانی ایجاد میکنند و در توافق با هم جامعه را ادراه میکنند٬ همه پوچ از آب در آمد. آنها نه تنها نتوانستند دولتی را مستقر کنند و ثباتی به جامعه کردستان بدهند و مستقر شوند٬ همزمان کردستان به عنوان  دو منطقه٬ منطقه حزب دمکرات کردستان(بارزانی) و منطقه اتحادیه میهنی(جریان طالبانی) که به منطقه زرد و سبز مشهور است در جای خود باقی است. به قدرت رسیدن این نیروها نتیجه سیاست اشغال عراق توسط امریکا بود و آنها در چهارچوبه سیاست آمریکا و منافع و برنامه آنها و همزمان نیروها و دولتهای اصلی منطقه بازی میکنند. امروز در خاورمیانه ای که دچار بحران عمیق و همه جانبه است٬ این احزاب بر اساس سیاست دولتهای امپریالیستی و دولتهای اصلی منطقه کار میکنند و عملا خود آنها دخیل و سهیم در اوضاعی هستند که به کل این منطقه تحمیل شده است. این احزاب خود بخشی از صورت مسئله هستند که نه تنها نتوانسته اند به این اوضاع جواب بدهند و مردم کردستان را از این وضعیت رها سازند٬ بلکه خود نیز از عامیلن این اوضاع اند که با دولتهای سرمایه داری جهانی و دولتهای منطقه در ایجاد و ادامه بحران عمیق و وضع اسسفبار کنونی سهیمند. 

زمانی که داعش در منطقه عروج کرد و تراژدیها و جنایاتی که در منطقه خلق کرد٬ و زمانی که ترکیه دخالت میکرد و ایران و روسیه نیز در مقابل آنها در مسائل این منطقه و در قطب مخالف ترکیه و امریکا و غرب دخالت کردند ٬ اوضاع منطقه کلا پیچیده تر شد. احزاب ناسیونالیست کرد نیز دچار اختلافات و  تناقضات و آشفتگی شدند و به دولتهای بزرگ جهانی و منطقه ای آویزان شدند و ادعاهای حکومت دمکراتیک و ... آنها عملا شکست خورد و به بن بست رسید. در همین راستا سیاست و برنامه آنها نیز تابعی شد از منافع و سیاست دولتهای امپریالیستی و دولتهای منطقه. این وضع در شرایط کنونی بیان پوچ شدن و بن بست و شکست حکومتی است که آنها ادعا میکردند که در اساس نه پرلمانی بود و نه دمکراتیک. آنها نه توانسته اند دولتی را مستقر کنند  و نه توانستند ارگانهای سه گانه مقننه٬ مجریه و قضایی خود را سازمان دهند.  در ٢٤ سال گذشته حاکمیت احزاب مسلح بارزانی و طالبانی اعمال شده است و اینها سرنوشت جامعه را رقم زده اند. این حقیقت جامعه کردستان را بیشتر دچار بحران و سردرگمی و بی آینده ای کرده است.این وضع ٢٤ سال است ادامه دارد. اینکه نتوانسته اند دولتی سازمان دهند٬ نتوانسته اند سرنوشت خود را از عراق جدا کنند٬ اینکه نتوانسته اند جامعه را از سردرگمی بیرون آورند و جواب به وضع منطقه و خواست و مطالبات مردم بدهند و به آینده کردستان جوابی بدهند یک واقعیت بوده است. 

اکنون خود احزاب ناسیونالیست کرد علنان اعلام میکنند حکومت آنها فلج شده٬ دورانش پایان یافته و جریان بارزانی علناٌ قدرت خود را اعمال میکند و خود را صاحب کردستان میداند وهمزمان اتحادیه میهنی هم در بخشی از کردستان حاکمیت میکند. بر این اساس کردستان بیشتر دچار بی آیندگی و سردرگمی و بحران سیاسی و اقتصادی شده است و ناروشنی آینده این مردم بسیار عیان است. به همین دلیل ما هم در این اوضاع و برای مقابله با این وضع و مقابله با بحران سیاسی و سردرگمی و بی آیندگی موجود و مقابله با احزاب میلشیایی آنها چنین پروژه ای را در دستور گذاشته و بر استقلال کردستان تاکید کرده ایم. 

در همین دوره ما در کردستان شاهد اعتراضات وسیعی از جانب مردم علیه این وضع و علیه هر ٥ حزبی هستیم که در قدرت شریکند و ادعای حاکمیت غیر متمرکز و چند حزبی را میکردند. مستقل از ارزیابی این تحرکات و چگونگی شکل گیری و پیش رفتن آن٬ در این دوره در کردستان دو نوع اعتراضات شکل گرفت. یک نوع آن به شکل حمله به دفاتر این احزاب و کلا در اشکال تند و جدال و درگیری با آنها را بخود گرفت و نوع دیگر آن مردم با بیان خواست و مطالبات خود در ابعاد توده ای به میدان آمدند. این تحرکات اعتراضی که از جمله شامل اعتراض معلمان٬ کارمندن و برق و بیمارستانها و کارمندان میشد تمام نشده و اما فعلا منتظر نگاه داشته شده. اگر این اوضاع و بحران سیاسی ادامه داشته باشد و این احزاب نتوانند فکری را برای حقوق و دستمزدهای کارکنان و خدمات اجتماعی شهروندان کنند٬ این اعتراضات دوباره سر بلند خواهد کرد. برای افق دادن به این تحرکات و روشن کردن شعارها و مطالبات آن و دادن افقی به آن که در دایره خواست پرداخت حقوق ها و مقابله با احزاب ناسیونالیست باقی نماند و راه چاره و آینده ای را برای خود ترسیم کند٬ بحث ما این است که استقلال کردستان و تشکیل دولتی مسقل را به عنوان جواب به این اوضاع بدست بگیرند تا بدانند چه دولتی جواب اوضاع است و چه آینده ای برای کردستان ترسیم میکنند.

 

خالد حاج محمدی: تا جایی که به استقلال کردستان برگردد که در سخنانت به آن اشاره کردی٬ در دوره ای کردستان به اردوگاهی تبدیل شد که عملا کسی صاحب آن نبود. اما امروز ٢٤ سال است که احزاب ناسیونالیست کرد در قدرتند٬ بعلاوه پارلمان تشکیل داده اند٬ حکومت کرده اند و قانون تصویب کرده اند وه به عنوان دولت اقلیم کردستان در توافقی با دولت مرکزی و در رابطه با آن حکومت کرده اند. بعلاوه دوره گذشته جلال طالبانی رهبر اتحادیه میهنی که یکی از احزاب حاکم در کردستان است٬ رئیس جمهور عراق بوده است و این دوره هم فواد معصوب یکی از مهره های اصلی اتحادیه میهنی باز رئیس جمهور عراق است. در کردستان مسئله ستم گری ملی عملا معنی ندارد٬ در همه دانشگاهها و مدارس با زبان کردی تدریس میشود. با این وصف آیا فکر میکنید هنوز هم مسئله استقلال موضوعیتی دارد؟ وقت خود هم تبدیل کردستان به یک اردوگاه و هم نفاق ملی و انشقاق عمیق بر اساس ملیت در میان مردم عراق و در طول یک پروسه تاریخی ایجاد شده بود٬ آیا کماکان این فاکتورها باقی است و آیا زمینه برای اینکه راه حلی را در مقابل کل جامعه عراق به عنوان یک کشور واحد گذاشت و نه جدا شدن کردستان٬ آماده نشده است؟ آیا نفاق میان طبقه کارگر عراق زیر نام کرد و عرب به جای خود باقی است و این مسئله در شرایط کنونی از گذشته کمرنگتر نشده است؟ 

عثمان حاجی مارف:  من تاکید میکنم که ستم گری ملی وجود ندارد. نه تنها ستم گری ملی در کردستان موضوعیتی ندارد بله با به قدرت رسیدن احزاب ناسیونالیستی و بورژوازی کرد و حاکمیت آنها٬ اکنون خود اینها در مقابل مردم منتسب به ملیتهای دیگر در کردستان و مردمی که مذاهب دیگر دارند٬ خود این احزاب حقوق آنها را برسمیت نمیشناسند٬ آزادیهای سیاسی و مدنی را برایشان برسمیت نمیشناسند. 

اما و همچنانکه که اشاره کردم٬ در منطقه٬ در عراق وجود جنگ احزاب ملیلشیای و احزاب قومی با هم و همزمان تبدیل خاورمیانه به جنگ و جدال قدرتهای امپریالیستی و دولتهای همپیمان آنها در منطقه و سردرگمی و بحران همه جانبه در کل این منطقه٬ کردستان را در موقعیتی قرار داده است که هیچ آینده روشنی متصور نیست. جنگ و جدال خود احزاب ناسیونالسیت کرد که در قدرتند با هم که خود بخشی از عاملین این وضعند و این احزاب هیچ تلاشی برای تبدیل کردستان به جامعه ای که مستقر است و ثباتی دارد را نمیکنند. برای نمونه اتحادیه میهنی در این اوضاع چشم به انتظار این است که استراتژی مثلا روسیه و چین و ایران در این منطقه به کجا میرسد و همزمان جریان بارزانی( حزب دمکرات کردستان عراق) چشم به انتظار این است که آینده و موقعیت ترکیه و امریکا و همپیمانان آنها به کدام سو میرود و به کجا خواهد رسید. همزمان دعوا و کشمکش میان اقلیم کردستان و دولت مرکزی پابرجاست و تا کنون نه مسئله بازرگانی٬ مسئله قانون٬ بازار قاچاق نفت همگی بی جواب مانده است. در عین حال جریان بارزانی در تلاش است برای افزایش دامنه نفوذ و منطقه تحت حاکمیت خود و جریان طالبانی به همین صورت و دعوای میان این جریانات خاتمه نمی یابد و دعوای آنها با دولت مرکزی نیز پابرجا است. 

ما در همین مدت و برای نمونه دیدیم که در "توس خرماتو" "حجب الشیعه" و "پیشمرگه" چه مصیبتی  را برای مردم آنجا ایجاد کردند و حتی در مناطق "سنی" نشین جنگ حزب دمکرات کردستان و دولت مرکزی چه وضعیتی را ایجاد کرد. اینها واقعیت این نیروهای قومی و مذهبی و مسلح است که نه میتوانند عراقی باثبات ایجاد کنند و نه کردستانی آرام و ثبات یافته. البته اگر مردم عراق و کردستان بتوانند متحدانه اینها را از جامعه پاک کنند٬ این دیگر امری دیگر است و در چنین شرایطی ما هم جوابی دیگر برای جامعه خواهیم داشت. اما در حال حاضر این اوضاع حاکم است. تصور کن در سلیمانی مردم در مقابل اتحادیه میهنی خواهان پرداخت حقوق ماهانه خود هستند٬ اتحادیه میهنی به آنها میگوید حزب بارزانی پول نمیدهد٬ یا در منطقه بارزانی به مردم میگویند دولت مرکزی پول و حقوق آنها را نمیدهد. حال تصور کن چه اوضاع و چه بلبشویی برای مردم  و برای زندگی آنها ایجاد کرده اند. دولت مستقل به معنای استقرار سیاسی است و اینکه احزاب حاکم کنونی را کنار بزنیم٬ اینها دولت درست نمیکنند و اجازه نمیدهند جامعه مستقر شود٬ جنگ و جدال دائمی با هم دارند. ما در بیانیه خود در مورد استقلال کردستان اشاره کرده ایم و نوشته ایم که اولین بند آن خاتمه دادن به حاکمیت این نیروهای میلشیایی است. این نیروها عراق را میان خود تقسیم کرده اند٬ کردستان را میان خود تقسیم کرده اند و مردم و با به میدان آمدن خود باید به این وضع خاتمه دهند و خود دولتی را با دخالت خود مستقر کنند٬ خود نمایندگان خود را انتخاب کنند.  

در ٢٤ سال حاکمیت این احزاب نه حکومت معنی داشته است و نه پارلمان و نه قوانین قضایی را کسی جدی گرفته است. توجه کنید که چند سال است در کردستان پارلمان هست و اما این پارلمان در مقابل مسعود بارزانی هیچ قدرتی نداشته است٬ در مقابل دفتر سیاسی اتحادیه میهنی هیچ قدرت نداشته است. پارلمان کردستان بی اتوریته ترین ارگانی بود که در کردستان سازمان داده بودند. این واقعیت است که اجازه میدهد پست بازرسی بارزانی در دروازه ورودی شهر اربیل به راحتی مانع ورود رئیس پارلمان به شهر شود. مسئله تنها این نیست که اینها پارلمان را بی اعتبار میکنند٬ مسئله این است که خود پارلمان هم بی اعتبار است. این تنها بارزانی نیست که چنین میکند٬ اتحادیه میهنی هم میتواند مانع ورود هر کدام از وزرای بارزانی به شهر سلیمانیه شود. 

لذا آنچه در کردستان شاهدش هستیم حاکمیت دو نیرو و تقسیم کردستان میان آنها است که منطقه سبز در دست اتحادیه میهنی و منطقه زرد در دست بارزانی است و این دو نیرو سرنوشت این جامعه را به این صورت که گفتم تعین میکنند. سرنوشت کردستان و تعین تکلیف این اوضاع در دست این دو نیرو است بستگی به وزن هر کدام و نقش و سهم هر یک چه از نظر سیاسی و چه اقتصادی و.. در سایه اینها قرار گرفته است. تمام مسائل دیگر از ارگانهایی که سازمان میدهند تا دستگاه قصایی و تا قدرت پارلمانی و ... همه کلیشه هایی هستند که با اتکا به آنها ادعا میکنند در توافق با هم حکومت را درست میکنند٬ چیزی که در ٢٤ سال گذشته نه دیده شد و نه عملی شده است. این واقعیت کردستان است و جز این دو نیرو٬ نه پارلمان اعتبار دارد و نه هیچ ارگان و قدرت دیگری و نمیتواند هم اعتبار داشته باشد. خصوصا اکنون که خود اذعان میکنند که حکومت توافقی آنها شکست خورده و به بن بست رسیده است. لذا ممکن است در آینده هم این ٥ حزب که در قدرت هستند بر اساس مسائل منطقه و کل خاورمیانه و نیروهای دخیل اشکال دیگری از حاکمیت را سازمان دهند٬ اما برگرداندن ثبات به جامعه و سازمان دادن آن به صورتی که زندگی مردم روال نرمالی پیدا کنند از کانال آنها ناممکن است. لذا در مقابل این اوضاع و این احزاب بهترین راه استقرار دولت است٬ دولتی که نه بر اساس افق ناسیونالیستی و مذهبی درست شده باشد بلکه از طریق رای مستقیم مردم این جامعه انتخاب شده باشد. دولتی که مردم جامعه را نمایندگی کند و مردم با رای خود نمایندگان خود را انتخاب کنند و جامعه کردستان از بحران سیاسی کنونی و جنگ و جدال منطقه و فضایی که به آن تحمیل کرده اند خارج شود و ثباتی به خود ببیند٬ چیزی که ٢٤ سال است از آن خبری نیست.

 

 خالد حاج محمدی: اجازه بدهید کمی از بحث استقلال فاصله بگیرم و در مورد نارضایتهای این دوره سوالی طرح کنم. همه از فراوانی پول  در کردستان حرف میزنند. بحث از سر بلند کردن ساختمانی مجلل و رستورانهای شیک در کردستان است که حتی در اروپا کم نظیر است. شخص جلال طالبانی بحث از وجود چندین میلیادر و صدهها میلیونر به دلار میکند. بحث از رشد سرمایه در این جامعه و اینکه سیمای کردستان کلا عوض شده است. همه میگویند پول و امکانات در این جامعه ریخته شده و عده ای به پول و امکانات فراوانی رسیده اند. با این وصف شاهد عدم پرداخت دستمزد کارگر و حقوق معلم و پرستار و کارمندان در چند ماه گذشته هستیم. حتی حقوق نیروهای مسلح آنها(پیشمرگ) پرداخت نمیشود. در همین اثنا به نقل از بارزانی میگویند٬ ایشان گفته است اگر تکلیف رئیس حکومت اقلیم حل شود و ایشان سر کار بماند همه اینها را حل میکند و حقوق و دستمزدها هم پرداخت خواهد شد. با این وصف در جواب به توده مردم ناراضی که در همین مدت دست به اعتراض زدند٬ میگویند پول نیست! دولت مرکزی پول نمیدهد. همزمان دولت مرکزی هم ادعا دارد که حکومت اقلیم مستقلاً نفت میفروشد و کل درآمد آن و بقیه امکانات این جامعه را در اختیار دارد. خلاصه جواب شما به این مسائل و واقعیت مسئله در این زمینه ها با این همه تبلیغات و ادعاهای طرفین کدام است؟ 

عثمان حاجی مارف:  علاوه بر نکاتی که شما گفتی٬ کلا در ابتدا نوعی رشد اقتصادی مشاهد میشد. بودجه ای که از دولت مرکزی میآمد  و صادرات قاچاق نفت به خارج کشور و سرمایه گزاری کشورهایی مثل ایران و ترکیه در عرصه هایی باعث چنین وضعی در ده ساله اول عمر دولت اقلیم شده بود. اما این به معنای راه افتادن جامعه و سرمایه گزاری و تولید وسیع نبود. مثلا اینکه سرمایه گزاری بزرگی در این جامعه بشود و اینکه سرمایه احساس کند کردستان برای سرمایه گزاری امن است٬ چنین نشده است. معلوم بود که کردستان در مناقشات احزاب مسلح و اوضاعی که حاکم است و نبود دولتی ثبات یافته سرمایه داری٬ قابل انتظار نبود مثلا سرمایه گزاری های غربی اینجا سرمایه گزاری کنند. بیشتر بازرگانی و فروش نفت خام و قاچاق آن در جریان بود. ساختمان سازی و رشد آن در کردستان بیشتر به سیاست غرب و پولی که به منطقه ریخته بود و اهدافی که از نظر سیاسی در کل عراق دنبال میکردند بستگی داشت. توجه داشته باشید که هم اکنون حتی جریانی مثل داعش با نفت بازرگانی میکند و راه برایش پیدا میکنند که چگونه نفت خود را بفروشد. خود حزب دمکرات کردستان علاوه بر گرفتن مالیات در مرزها از بازرگانان و... به کمک شرکتهای خارجی تلاش میکرد در کردستان نفت استخراج کند. کلا کار قاچاق و بازرگانی را به کمک دولتهای ترکیه و حتی ایران پیش برده اند. توجه کنید که دو نیروی اصلی حاکم جریان طالبانی و بارزانی هر کدام منافع خود را به یکی از دولتهای ایران و ترکیه گره زده اند و این دو کشور نقش دارند و کشمکش آنها به کردستان عراق هم کشیده شده است. این احزاب نتوانسته اند جامعه کردستان را از گزند کشمکش ترکیه و ایران رها کنند. اکنون که بحران در کل خاورمیانه به این وسعت هست و داعش عروج کرده است و عراق چنین شده است اصلا شرایط مناسبی برای سرمایه گزاری و... باقی نمانده است. بعلاوه دو حزب بارزانی و طالبانی همه چیز را در انحصار خود در آورده اند. 

اکنون و با ورود روسیه به منطقه و دخالت جدی آنها کلا اوضاع منطقه و عراق و کردستان را هم عوض کرده است و هم پیچیده تر و توافقات احزاب حاکم هم به هر درجه ای هم اگر وجود داشته است عملا تحت تاثیر این اوضاع به هم ریخته است. قبلا اگر ترکیه متحد بارزانی بود و غرب در منطقه بود٬ اکنون اتحادیه میهنی هم علاوه بر ایران روسیه را با دخالت این دوره در کنار خود میبیند. خلاصه این وضع باعث شده که خود این نیروها توافقات کم گذشته شان هم به هم بخورد٬ شرایطی آماده نیست که سرمایه گزاری بشود و دولتی مسئول و مستقر شده وجود ندارد٬ برنامه های توافق شده گذشته آنها و پروژه هایی که داشتند هم عملا منحل شده و سرمایه گزاریهای کوچکی که ایران و یا ترکیه داشته است هم دیگر عقب نشسته اند و دامنه آنها هم کم شده است. تعدادی از کمپانیها هم زیان برده اند و بیکاری وسیعی ایجاد شده است. بحث من عدم وجود پول نیست٬ پول عظیمی را خود آنها دارند و زخیر کرده و در انحصار خود درآورده اند و اگر بخواهند میتوانند حقوق و دستمزدهای مردم را بدهند٬ من بحثم پرداخت حقوق و رسیدگی به خواست مردم نیست و اینرا میتوانیم جداگانه در موردش صحبت کنیم. بارزانی و اتحادیه میهنی پول و امکانات زیادی در دست دارند٬ اما این پول و امکانات را در خدمت حفظ موقعیت خود٬ حفظ حاکمیت خود صرف میکنند. اما کل اوضاع منطقه و شرایطی که در خاورمیانه  ایجاد شده است٬ داعش و میدانداری آن و دخالتهای دولتهای بزرگ جهان و منطقه٬ همپیمان بودن بارزانی با بلوک آمریکا٬ ترکیه و همپیمانی عراق با ایران و اتحادیه میهنی با ایران و روسیه٬ چنان کل توازن منطقه و عراق و کردستان را به هم زده است که انتظار سرمایه گزاری در عراق را ناممکن کرده است. مثئله این است که اهداف و استراتژی دولتهای آمریکا و روسیه و ایران و ترکیه و... که بارزانی و اتحادیه میهنی هر کدام مدافع منافع یکی از قطبها هستند تعین میکند اوضاع کردستان به کدام سو برود. خواهید دید که این دو حزب نه میتوانند با هم توافق کنند٬ نه میتوانند حکومت مشترک داشته باشند و هم این بستگی به توازن قوای میان آمریکا و روسیه و دولتهای منطقه و اینها تعیین کننده است.

 

 خالد حاج محمدی: زمانی که داعش عروج کرد و به عراق حمله کرد و بخشی از عراق را تسخیر و دولت مرکزی و ارتش آن عقب نشست٬ بخش زیادی از احزاب و شخصیتهای جنبش ناسیونالیست کرد در منطقه فکر میکردند این اوضاع فرصتی است برای "کرد" و دولت اقلیم کردستان. هم ناسیونالیستهای چپ و هم ناسیونالیستهای راست کرد از فرصت صحبت میکردند. بعضی و از جمله خود مسعود بارزانی بحث استقلال کردستان را جدی یا تاکتیکی و به عنوان تهدید دولت مرکزی٬ اما این را طرح میکرد. حتی ناسیونالیستهای چپ میگفتند این فرصتی است برای "کردها" که رابطه برابر تری با دولت مرکزی برقرار کنند. اما حزب شما میگفت نه شرایط مناسب اعلام استقلال است و نه زمینه آن فراهم است و خلاصه با اعلام استقلال در آن شرایط مخالفت کردید. سوال این است چرا؟ چرا امروز بحث استقلال میکنید و در آن شرایط مخالف دیگران بر سر استقلال کردستان بودید؟  

عثمان حاجی مارف:  آن زمان که داعش به موصل و انبار و کلا عراق حمله کرد و حتی کردستان هم در رابطه با داعش به خطر افتاد و مردم وسیعی دچار آوارگی و کشتار و مصیبتی بزرگ شدند کلا اوضاع تغییر کرد و معادلات سیاسی تغییر کردند و کلا عراق و کردستان وارد دوره ای جدید شدند. اما در مقابل این وضع ما برنامه خود را برای کردستان و مسئله استقلال کردستان را از برنامه خارج نکردیم. اما اینکه بگوئیم اکنون فرصت است و اکنون باید استقلال اعلام کرد که مسعود بارزانی اولین کسی بود اینرا اعلام کرد٬ ما توافقی با آن نداشتیم. مسئله این بود که کل مردم عراق با دشمنی وحشی و درنده ای اصلی روبرو شدند که دیگر مسئله این بود که این دشمن درنده را چگونه میتوان عقب زد. مسئله این بود که پاک کردن داعش و نجات مردم منطقه به اصل مسئله تبدیل شده بود که حتی اگر آمریکا میخواست داعش را پاک کند ما مشکلی با آن نداشتیم که البته نه آمریکا و نه روسیه این قصد را نداشتند٬ اما اگر حتی آنها چنین کاری میکردند از نظر ما منفی نبود. کلا مسئله این است که در دل یک تراژدی بزرگ انسانی که داعش بوجود آورده بود٬ علیرغم اینکه استقلال کردستان جزو برنامه حزب ما است٬ اما در چنین اوضاع نابجا و نامناسب و حتی غیر انسانی بود و ما حاضر نبودم آنرا در این اوضاع نابسامان به شعار و پرچم خود تبدیل کنیم و با این توافق نداشتیم٬ هر چند خود بحث ما برای استقلال و به عنوان راه حلی که صحبت کردم سر جای خود باقی بود. کل عراق با دشمنی مشترک و درنده قرار روبرو بود و در این شرایط نمیتوانستیم خود را از بقیه مردم عراق جدا کنیم و جنگ با داعش نکنیم. هدف بارزانی از استقلال در آن شرایط معامله و بازرگانی با دولت مرکزی و کسب امتیاز بود. اما چپهایی که پرچم استقلال را در آن اوضاع بلند کردند اشتباهی سیاسی و نادقتی بود که دچارش شدند. آنچه در مقابل داعش مطرح بود سازمان دادن مقاومت توده ای در عراق و کردستان در یک صف برای مقابله با داعش در آن مناطق و شهرهای که داعش اشغال کرده بود یا در مرزهایی که جنگ شروع شده بود. لذا مسئله اصلی دفاع از زندگی مردم و آوارگان در مقابل خطر داعش بود نه بلند کردن پرچم دولت مستقل کرد. اگر یادتان باشد در آن وقت و زمان مسعود بارزانی جنگ علیه داعش را فراخوان نداد و میتوانم بگویم که بارزانی نقش داشت در ایجاد وقایعی که بدست داعش و در مناطقی که داعش اشغال کرد٬ از جمله ماجرای اشغال شنگال و تراژدی انسانی که داعش علیه مردم منتصب به یزدی در آن شهر و منطقه مرتکب شد. 

اکنون اوضاع متفاوت است٬ حکومت اقلیم اکنون پوچ شده٬ دولتی توافق شده وجود ندارد و این بارزانی است که خود را حاکم کرده و حکم میراند. امروز باید جواب امروز را داد و باید دولتی را مستقر کرد که جواب ما استقلال است.

 

خالد حاج محمدی: در مورد استقلال در سخنانت به تفصیل اشاره کردید. شما در بیانیه خود مفادی را در چندین بند به عنوان اقدامات و نوع حاکمیتی که به قول خودتان باید غیر مذهبی و غیر قومی باشد را اشاره کرده اید٬ از جمله یکی از آنها خلع سلاح همه نیروهای مسلح کنونی است. سوال این است که حزب کمونیست کارگری کردستان چه پروژه ای برای جواب عملی به استقلال کردستان و حاکمیتی سکولار  و اقدامات عملی شما در این جهت چیست؟ 

عثمان حاجی مارف:  اولین کار ما توده ای کردن و تبدیل خواست استقلال به خواست و مطالبه توده مردم و خصوصا زحمتکشان کردستان است. این قدم اول است. باید توازن قوا را عوض کنیم٬ باید مردم و خصوصا زحمتکشان را به میدان آوریم. همچنانکه مردم زحمتکش در شهرهای عراق با اعتراضات وسیع خود دولت مرکزی را به عقب نشینی وادار کردند و مجبورش کردن حقوق آنها را پرداخت کند٬ در کردستان نیز باید قدرت و اتحاد مردم را در مقابل احزاب ناسیونالیست تقویت کرد و توازن را به نفع مردم عوض کرد. برای این بیانیه باید کار کرد٬ باید برایش نیرو جمع کرد ٬ باید نیروهایی که خواهان استقلال هستند را به کار برای تحقق آن دعوتشان کنیم. شخصیتهای چپ٬ سکولار و هر کسی که حاضر به اقدامی باشد را باید دور بیانیه و مفاد آن جمع کرد. باید نیرو بسیج کرد و خصلاصه اینها اقدامات فوری است که باید در این زمینه انجام دهیم.

 

خالد حاج محمدی:با همه فاکتورهایی که برشمردی٬ حمله آمریکا که از قدیم در منطقه است٬ بحران سوریه٬ وجود داعش٬ دولت اقلیم و اتحاد هر کدام از نیروهای تشکیل دهند با کشورهای ایران و ترکیه٬ حضور ایران در عراق٬ چقدر این پروژه قابل اجرا است؟ خودت به یان پروژه خوشبین هستید؟ 

عثمان حاجی مارف: هر جا مردم به میدان بیایند و توازن را عوض کنند همه چیز ممکن است. مردم در ایران به میدان آمدند و مستقل از اینکه سرانجام انقلاب آنها به کجا کشیده شد توانستند حکومت شاه را ساقط کردند. در مصر حسنی مبارک را کنار گذاشتند. در همین عراق مردم به میدان آمدند و دولت را مجبور کردند حقوق های آنها را پرداخت کنند. میدانم که جامعه نابرابر است و توازن قوا به زیان مردم است. توجه کن در همین کردستان و با همه فاکتورهای فوق معلمان و کارمندان و... به میدان آمدند و حاکمیت را مجبور به پرداخت حقوق هایشان کردند. اینکه حقوق آنها پرداخت کردند به دلیل فشار مردم بود نه به میل خودشان. معلوم است اعتراضات مردم افت و خیزهای خود را دارد و امروز ممکن است عقب بشیند و فردا عروج کند و اما اراده کنند میتوانند توازن را عوض کنند. 

من خوشبین هستم که نه تنها دولت غیر قومی و غیر مذهبی بلکه زمینه برای به میدان آمدن آنها برای بهبود واقعی زندگی٬ برای عدالت و برابری و برای سوسیالیسم موجود است. من فکر میکنم امروز در همه دنیا زمینه برای اعتراض به بی حقوقی و به فقر و نابرابری و برای جامعه ای سوسیالیستی موجود است.

 

خالد حاج محمدی: اجازه بدهید سوالی را در این زمینه طرح کنم. حزب کمونیست کارگری کردستان انقلاب سوسیالیستی جزو استراتژی آن هست و کمونیستها برای جامعه ای سوسیالیستی مبارزه میکنند. استقلال و حکومت غیر قومی و غیر مذهبی حتی اگر مستقر شود هنوز در جامعه ای بورژوایی با همه مختصات خودش بسر میبریم. چنین حکومتی به رابطه ای با استراتژی شما یعنی استقرار سوسیالیسم دارد٬ راه نجات کارگر انقلاب سوسیالیستی است و استقلال کردستان به شیوه ای که شما میگوئید چه کمکی به اتحاد کارگری میکند ٬ چه کمکی به طبقه کارگر برای سواسیالیسمش میکند؟ 

عثمان حاجی مارف: اگر توجه کنید زمینه همه جنگ و نابرابری و ستمگری که موجود است برای نگهداشتن رابطه نابرابر میان انسانها است. از جنگهای جهانی تا ارتش و پلیس و .. برای حفظ نابرابری است. نگاه کنید که آنها برای تامین این امر چه هزینه های هنگفتی مصرف میکنند٬ جنگ میکنند٬ نیروهایشان با هم جنگ میکنند و حتی با هم جنگ میکنند و تلاش میکنند همه امکانات خود را صرف میکنند که اعتراضات و انقلابات صورت نگیرد و نگذارند به انقلاب سوسیالیستی کشیده شود و جامعه سرمایه داری را حفظ کنند. از نظر من این کار که بورژوازی میکند مشکل جدی و سخت و سنگین است و اما میکند. اما به نظرم در مقابل آن انقلاب و به میدان آمدن کارگر و مردم زحمتکش همیشه موجود است و کم اعتراض نمیشود. فکر میکنم استقلال کردستان و استقرار دولتی غیر قومی و غیر مذهبی فضا و امکانی میدهد که شرایط برای طبقه کارگر جهت انقلاب کارگری را هموارتر میکند. قدمی است به اینکه مردم از جنگ قومی و مذهبی و ستم بر آنها آزاد شوند. توجه کن در همین کردستان "کردها" با هم جنگ میکنند٬ مذهبی ها با هم جنگ میکنند. اما باید مردم را از این فضای جنگی و قومی و تخاصمات مختلف رها کرد تا زمینه را برایش جهت کار دیگر آماده کرد. باید فضایی ایجاد کرد که امکان فکر کردن و کار کردن برای جامعه ای سوسیالیستی آماده شود. معلوم است که استقلال برای کارگر چیزی نیست٬ انقلاب کارگر انقلاب سوسیالیستی است و نه استقلال کردستان. اما استقلال در این شرایط برداشتن موانع در مقابل انقلاب کارگری است که ما خواهان آن هستیم. این اوضاع مانعی است در مقابل ما که ترسناک است٬ پر از خرافه است و ما میخواهیم این فضا برداشته شود تا انقلاب کارگری و تلاش برای این انقلاب در فضایی آرام تر و مناسبتر پیش برود.