جواب به چند سوال

 

مظفر محمدی

 

"سوالات زیر در دیالوگ با دوستانی مطرح شده و جواب داده شده است. انتشار این سوال و جواب، در اینجا به این لحاظ مفید است که می تواند سوال تعداد بیشتر و عمومی تری باشد."

 

سوال اول: دلیل ناکارامدی سندیکاهای موجود در ایران این است که رهبری آن دست رفرمیست ها است و به آلت دست احزاب رفرمیست تبدیل شده اند. با توجه به این مساله و همچنین شرایط سرکوب و اختناق، سندیکا در ایران شانس پایدارماندن و گسترش یافتن دارد؟ 

جواب : اولا  ریشه ی ناکارامدی سندیکا و اتحادیه های کارگری به دوران گذشته ی دور و نزدیک تاریخ جنبش سندیکایی در جهان برمی گردد. سندیکا اساسا تشکلی کارگری برای رفرم است. زمانی اتحادیه های کارگری بزرگ و سراسری در کشورهایی از جهان توانستند تغییراتی به نفع طبقه کارگر کشورهای خود بوجود آورند. و آن زمانی است که احزاب سوسیال دمکرات اروپایی با اتکا به قدرت اتحادیه و سندیکاها قدرت سیاسی  ودولت را در دست گرفتند. اما این احزاب هم به تدریج کفگیرشان به ته دیک رفرم خورد چرا که نیاز و منفعت سرمایه دیگر هیچ نوع امتیازی برای طبقه کارگر را بر نمی تابید. در نتیجه، این احزاب در هماهنگی با حفظ نظام سرمایه داری و سوداوری سرمایه از قبل کار ارزان، هر روز بیشتر به راست چرخیدند و عملا با احزاب دیگر بورژوایی "کنسرواتیوها" تفاوتی نداشتند.  

دلیل این شرایط هم این است که نمی توان هم منفعت کارگر و هم منفعت سرمایه را همزمان نمایندگی کرد . نمی توان در نظام سرمایه داری هم حافظ سود سرمایه و هم مدافع بهبود شرایط کار و زندگی کارگر و سهم بیشترش در تولید ارزش اضافه شد.  

از این زمان ببعد و در دهه های اخیر، سندیکاها و اتحادیه های بزرگ کارگری وابسته به احزاب چپ و سوسیال دمکرات اروپایی عملا خاصیت رفرم خواهی و زیاده خواهی سهم طبقه کارگر از دسترنج  خود را از دست می دهد و بازار سندکالیسم و رفرمیسم کساد می شود و سندیکاها و اتحادیه ها اعضای خود را از دست می دهند و یا انچه که باقی می ماند به کار واسطه گری و حل اختلاف فیمابین کارگر و کارفرما تبدیل می گردد.  

طبقه کارگر ایران بعنوان بخشی از کل طبقه کارگر جهانی از این قاعده مستثنی نیست. با این تفاوت در اینجا تشکیل سندیکا هم آزاد نیست. بعلاوه سندیکا و اتحادیه سازی در ایران آن تاریخ و تجربه اتحادیه های کارگری اروپا و کشورهای پیشرفته را هم ندارد.  

از این تجربه تاریخی می توان این استنتاج را کرد که  نباید  تجربه شکست خورده سندیکا سازی را بار دیگر آزمایش کرد و باید دور کار سندیکایی و تلاش برای ایجاد سندیکا و اتحادیه را کنار گذاشت.

اما این نتیجه گیری نادرستی است. چرا که شرایط کار و زندگی معین طبقه کارگر ایران و استبداد حاکم، هر سرپناهی و هر دو خشتی که کارگر در جهت تشکل و اتحادش روی هم می گذارد به یک غنیمت و فرصت تبدیل کرده است. هر نوع اتحادی در صفوف طبقه کارگر می تواند به مبارزه برای رفاه و تغییری در شرایط کار و زندگی به نفع کارگران کمک کند. کارگران حتی در مواردی از انجمن ها و تشکل های صنفی ولو با نقشه دولت، استفاده کرده و می کنند. سندیکا و اتحادیه هم علیرغم هر محدودیت و کمبودی که دارد، هنوز یکی از این اشکال سازمانیابی بخصوص برای بخشهایی از طبقه کارگر ایران است.  

از طرف دیگر، هنوز سندیکاهای موجود در ایران آنقدر پیش نرفته و قدرت نگرفته اند که بشود گفت مطالبات رفاهی ولو کمی را از دولت وکارفرما بدست آورده اند و رفرمیست شده و گویا بیشتر و فراتر از رفرم جلو نمی روند! یا رهبران و فعالین سندیکایی وابسته به احزاب در قدرت یا اپوزیسیون قدرتمندند و از آنها دستور می گیرند و  یا دستشان با کارفرما در یک کاسه است! در نتیجه بحث از رفرمیست بودن سندیکاهای موجود بی پایه است. اگر امروز ما شاهد رکود کار سندیکایی هستیم و یا هیات مدیره سندیکاها پیگیر کار سندیکا نیستند و از طرفی تحت فشار و تهدید قرار می گیرند و زمین گیر می شوند و از طرف دیگر سنت بوروکراتیک سندیکالیسم رابطه اعضای هیات مدیره را با بدنه کارگری تضعیف و سست می کند، یا حتی در میان اعضای سندیکا اختلاف و چند دستگی شکل میگیرد و بعضا زیر پای همدیگر را خالی کرده یا اتهام وابستگی به این و آن بهم میزنند و غیره، همه نشان از خصلت و سنت سندیکالیسم بطور کلی است.

اما  شانسی که برای ادامه کاری سندیکاهای موجود در ایران و یا ایجاد سندیکاهای جدید بخصوص درمیان بخشهای پراکنده کارگری وجود دارد این است که سندیکا واتحادیه ، بجای اتکا به یک هیات مدیره دایم یا طولانی مدت، به مجامع عمومی و تصمیم گیری کل کارگران هر صنف و مرکز کارگری و دخالت جمعی کارگران متکی شود و پشت ببندد. تنها از این راه است که کارگران چپ و  کمونیست می توانند مانع از کنترل رهبری سندیکا توسط جریانات و گرایشات راست و رفرمیست شوند و مجمع عمومی هر وقت لازم شد کل هیات مدیره یا اعضایی از آن را بدلیل نارضایتی کارگران ازانها، عزل کرده و نمایندگان جدید انتخاب کند.

 اما اینکه سندیکا و اتحادیه بدلیل خصلت رفرمیستی اش در اینجا هم، اتوماتیک به ابزار جریانات رفرمیست و سازشکاری که کارگران را به حمایت سیاسی از دولت وتمکین به کارفرما تشویق می کنند، تبدیل می شود، محتوم نیست.  سرنوشت سندیکا می تواند در توازن قوای میان کارگران کمونیست و رفرمیست ها، تعیین شود. هر کدام دست بالا پیدا کند، کارگران را به سمت و سوی خود می برد. تجارب بیش از سه دهه اخیر هم نشان داده است که از حزب توده و اکثریت آبی برای کارگران گرم نمی شود. 

نهایتا می خواهم بگویم  که هر تشکل توده ای کارگری در شرایط استبداد و اختناق هم، اگر با اتکا به توده ی کارگران و دخالت جمعی و بویژه مجامع عمومی منظم کارگران متکی باشد قابلیت دوام و گسترش و کسب دستاوردهایی  را دارد. تصور کنید سندیکای کارگران شرکت واحد یا نیشکر هفت تپه و غیره، به مجمع عمومی و تصمیم جمعی هزاران کارگر این مراکز کار متکی می بود، آنوقت  چه اتفاقی می  افتاد؟ حداقل نتیجه ی دخالت جمعی کارگری این بود که می توانست در مقابل استبداد و تعرض به فعالین و رهبران سندیکا بایستد، تشکیلاتشان را سر پا نگه دارد و مبارزاتشان را به نتایج  ملموس ودستاورد معینی برساند. 

 

***

 

سوال دوم:  کمیته کمونیستی مخفی کارخانه جواب به شرایطی است که دیگر ایجاد تشکیلات علنی کارگری امکانپذیر نیست. آیا کمیته های کمونیستی جنبشی به معنای وحدت گرایشات سیاسی و حزبی یا اتحاد عمل احزاب  است؟ به این معنی عملا حزب حکمتیست با احزابی مثل توده، اکثریت و غیره متحد می شود؟ 

جواب: اولا، کمیته های کمونیستی آلترناتیو و جانشین تشکل علنی و توده ای و کار و مبارزه علنی  کارگران نیست، بلکه در متن و ادامه ی آن مبارزات  و برای متحد و متشکل کردن کارگران برای کسب مطالبات رفاهی و فوری اش است.

این روزها از کسانی که  تحت عنوان محقق، تحلیل گر و کارشناس و حتی مارکسیست و مدافع کارگر خود را معرفی می کنند، هم، شنیده می شود که می گویند در شرایط استبداد جمهوری اسلامی نه جنبش مجامع عمومی کارگری امکانپذیر است و نه می گذارند سندیکای کارگری درست شود. در نتیجه تنها آلترناتیو ایجاد کمیته های مخفی کارخانه است. در حالی که عملا و طی سه دهه اخیر مبارزات علنی و اعتصابات مداوم کارگری در جریان بوده است که هم رهبران عملی  خود را داشته و هم یکی از خواستهای اساسی اش ازادی تشکل مستقل کارگری بوده است.  

اینکه مجامع عمومی کارگری منظم نمی شوند و یا سندیکا ها دوام نمی آورند نه  بخاطر استبداد دولتی که استبداد و سرکوب همیشه وجود داشته  است، بلکه بخاطر عدم اتحاد صفوف کارگران کمونیست و رهبران عملی و محافل و شبکه های فعالین کارگری است. عدم وجود کمیته های کارگری در کارخانه ها است. اینکه حزب توده و اکثریت، کارگران را به درون شوراهای اسلامی و خانه کارگر سوق داده اند و به انتظار وعده های کارفرما و نمایندگان دولت نگه داشته  و دنبال نخود سیاه می فرستند باز دلیلش عدم اتحاد کارگران کمونیست و رادیکال و چپ است. عدم وجود کمیته های کمونیستی کارخانه و نهایتا حزب کمونیستی کارگران است که کمیته های کارخانه اولین سنگ بنای این حزب است.  

کسانی که تشکل علنی کارگری را در شرایط استبداد منتفی می دانند و کارگران را به طرف سازمانیابی مخفی سوق می دهند، در واقع فعالین کارگری و بویژه کارگران کمونیست را از تلاش برای متحد و متشکل کردن کارگران در مراکز کار، باز می دارند و عملا زیر پای رهبران کارگران و محافل و شبکه هایشان را خالی می کنند. مبارزه طبقه کارگر علنی است، اعتصاب و تجمع و اعتراض کارگر علنی است و این مبارزه ای  تعطیل ناپذیر است. مبارزه علنی و قانونی به توده کارگران اجازه و فرصت را می دهد که رهبرانش  را جلو بفرستد. فعالین کارگری در جریان مبارزات و اعتراضات و اعتصابات مداوم، آبدیده شده و برای رهبری واقعی و در عمل و در صحنه آماده می شوند. این مبارزات نمی تواند تا ابد بدون تشکیلات توده ای و علنی کارگران ادامه پیدا کند.    

کمیته های کمونیستی و مخفییی کارخانه جواب به ضرورت دیگری است. جواب به این ضرورت است که بدون متحد و متشکل شدن کارگران کمونیست در کمیته های خود در کارخانه ها، سرنوشت مبارزه اقتصادی و مبارزات جاری کارگران روشن نیست یا به نتیجه نهایی و واقعی که پیروزی کارگران را به دنبال دارد، نمی رسد. به همان اندازه تشکلیابی توده ای کارگران هم در غیاب اتحاد کارگران کمونیست در کمیته های کارخانه، اگر غیرممکن نباشد، اما سخت و غیر قابل دسترس می شود. 

کارگران مدام آرزوی متشکل و متحد شدن را در سر می پرورانند تا بتوانند مطالبات رفاهی شان را به کارفرما و دولت به کرسی بنشانند. وتحقق اتحاد و تشکل و پیروزی کارگران در مبارزات جاری شان در گرو ایجاد و وجود کمیته های کمونیستی کارخانه و محل های کار و زندگی کارگران است.

اتحاد کارگران کمونیست در کمیته های کارخانه، در هر شرایطی ضروری و حیاتی است. این کمیته ها در دل و متن یک مبارزه علنی و اجتماعی و توده ای کارگران می توانند موثر باشند، رشد کنند و امنیت و ادامه کاریشان را تضمین نمایند. در همان حال اتحاد کارگران، شکل گیری تشکل های علنی و توده ای، مبارزه واعتصابات توده ای کارگران و ایجاد یک همبستگی طبقاتی بین اصناف و مراکز بزرگ و کوچک کارگری می تواند  نتیجه و محصول کار کمیته های کارخانه و اتحاد کارگران کمونیست درکمیته های خود باشد.  

حزب کمونیستی مخفی کارگران هم بدون متشکل و متحد شدن کارگران در تشکلهای توده ای اش قادر به رهبری و هدایت مبارزه توده ای و علنی و اجتماعی  کارگران نیست. کمیته های مخفی کارخانه هم بدون وجود سازمانیابی توده ای و علنی کارگران که کمیته ها نیروی محرکه جنبش و حرکت توده ای کارگران متشکل و متحد اند، نمی توانند دوام بیاورند.

زمانی که اعضای کمیته کارخانه اعضای مجمع عمومی، سندیکا یا هر تشکل دیگر کارگری است که وجود دارد یا بوجود می آید، می تواند هر وظیفه ای را که در چارچوب این اتحاد و تشکل توده ای کارگران برعهده بگیرد بدون اینکه امنیتش بعنوان عضو مخفی کمیته بخطر بیفتد. چرا که بتدریج کمیته ی کارخانه  برای دوست و دشمن قابل درک و احساس می شود. اما کمیته ای که شناخته شده نیست و مثل ماهی در دریای اتحاد و تشکلهای توده ی کارگران شنا می کند. چیزی که مخفی است رابطه ی کارگران کمونیست درکمیته شان با هم و فعل و انفعالات درونی شان است. فعالیت کارگری و کمونیستی اعضای کمیته، تبلیغ و سازماندهی و تعیین سیاست و تاکتیک مبارزات، همه، علنی است.  

درهمان حال شبح کمیته های کمونیستی در کارخانه ها بر بالای سر کارفرماها و حراست کارخانه و دولت می چرخد. دشمنانی که در چشمان هر کارگری یک عضو کمیته کمونیستی می بینند. در طرف مقابل و درمیان کارگران "زنده باد کمیته کمونیستی کارخانه" ورد زبان کارگران خواهد شد.  

با تشکیل اولین کمیته های کمونیستی کارخانه ها، و زمانی که کمونیسم ابزار مبارزه کارگران برای رفاهیات و برای رهایی از بردگی مزدی می تبدیل می شود، آنزمان ما طبقه کارگری خواهیم داشت که در مقابل هر گونه تحقیر و تبعیض و فریب و تحمیق و ریاکاری بورژوازی و تعرض مدام به سطح معیشتش استوار خواهد ایستاد. زمانی که کمونیسم ابزار مبارزه طبقه کارگر می شود ناقوس مرگ بورژوازی زده می شود. اولین کمیته کمونیستی کارخانه به صدا در آمدن اولین زنگ خطر برای نظام بردگی مزدی است.  

 

دوم اینکه، کمیته های کمونیستی جنبشی بهیچوجه به معنای وحدت گرایشات سیاسی و حزبی یا اتحاد عمل احزاب نیست.

 بحث کمیته های کمونیستی، بحثی در باره احزاب و اتحاد آنها و یا حتی اتحاد عمل آنها با هم نیست.

کمیته های کمونیستی راه حلی برای کارگران کمونیست در مراکزکار و تولید و محلات زندگی است. بخش اعظم کارگران کمونیست و چپ و رادیکال به هیچ حزب و جریانی مربوط نیستند. تنها بخشی کوچک وابسته به احزاب معینی اند که  خود انتخاب کرده اند.  

کمیته های کمونیستی کارخانه شاخه تشکیلاتی هیچ حزب و جریان سیاسی چپ وکمونیستی نیستند. این کمیته ها هم به دستور احزاب و جریانات بیرون از کارگران یا با هماهنگی بین احزاب با هم، ایجاد نمی شوند. بنا بر این دراینجا بحث بر سر وحدت احزاب چپ و کمونیست نیست. بحث بر سر متحد شدن کارگران کمونیست درمحل کار و زندگی است. بحث بر سر متحد شدن کارگران کمونیست صرفنظر از گرایشات سیاسی وحزبی شان است. متحد شدن حول منفعت مشترک طبقاتی کارگران است. متحد شدن برای هدایت مبارزه اقتصادی و سیاسی طبقه کارگر است. و این کاری است که از احزاب چپ و کمونیست بی ربط به طبقه کارگر بر نمی اید. متحد شدن کارگران کمونیست در کارخانه ها و مراکز کار، بطوریکه درهر مرکز کارگری کمیته کمونیستی کارخانه بوجود آمده باشد، اولین نتیجه اش بوجود آمدن همبستگی طبقاتی وهماهنگی مبارزات جاری بین بخش های مختلف کارگری است. و آن بوجود آمدن شرایط و  فضایی است که کارگران هر بخش کار، دیگر خود را تنها نمی بینند و خود را بخشی از کل طبقه بزرگ کارگر در سراسر ایران می دانند. در نتیجه، مبارزات فردی و یا اصناف جدا و بی خبر از هم دیگر معنا نخواهد داشت. کمیته های کارخانه بمانند حلقه های زنجیری هستند که اجزای گوناگون طبقه کارگر را تبدیل به یک تن واحد و مراکز بزرگ و کوچک کارگری را به هم وصل می کنند.

 

مرداد ٩٤- اوت ٢٠١٥