چشم بندی ابراهیم علیزاده!

 

مظفر محمدی

 

دستکاری تاریخ و تحریف آن یک کار غیرشرافتمندانه حتی در عرف تبلیغات بورژوایی است.

ابراهیم علیزاده در تاریخ نگاری تشکیل حزب کمونیست ایران به چنان چشم بندی و بند بازی مسخره و خنده داری می پردازد که انگار در یک جزیره دور افتاده ی جهان امروز که هیچ وسایل ارتباط جمعی و مدیا و مستندی در آن نیست  برای مردمی حرف می زند که هنوز وسایل نقلیه شان شتر است!  

سوال این است، علیزاده چه منفعتی را مدنظر دارد که چنین پرنسیپ شخصی اش را به حراج گذاشته است.  

تاریخ تشکیل حزب کمونیست ایران برای من و هر کمونیست با وجدانی، یک تعصب کور نیست.  این تاریخ در میان آتش و خون و اعدام های دستجمعی و مصادره انقلاب توده ای به نام اسلام ...، ساخته شده است. تاریخ تحولا ت اجتماعی ایران است. تاریخ مبارزه طبقه کارگر وایجاد شوراهای کارگری است، تاریخ عروج کمونیسم مارکس و در آوردن آن از زیر آوار ناسیونالیسم و پوپولیسم وتوده ایسم و  دیگر جریانات ضد کارگری و ضد کمونیستی دوران ما است. تاریخ زندگی ما است. باید خیلی عجیب باشد که کسی یا جریانی بیاید و زندگی خود و یک نسل را که توش بزرگ شده اند و تلاش کرده  و بارها افتاده و برخاسته اند  را آنطور که دلش میخواهد روایت و وارونه کند. 

من اگر بخواهم جواب یکی یکی  تحریفات علیزاده را بدهم باید بنشینم و این تاریخ را بنویسم. هرچند جوهر بیشتر اسناد این تاریخ هنوز خشک نشده و گوشه های کوچکی ازآن در نوشته ها و بیانات شاهدان زنده و در آرشیو خود علیزاده وحزبش هم موجود است. اما امروز فرصت بیشتری از آنچه که بعضی از رفقا و از جمله خالدحاج محمدی در جواب تحریف تاریخ از جانب علیزاده نوشته است را ندارم. علاقمندان به این تاریخ را به خواندن یادداشت خالد حاج محمدی  در کمونیست ماهانه شماره ١٩٥ در این رابط  جلب می کنم. 

در اینجا فقط کوتاه در مورد این که چه منفعت حقیری علیزاده را به این کار واداشته است،  اشاره می کنم: 

١- علیزاده می خواهد خود را وارث تاریخ حزب کمونیست ایران بروایت خودش و پرچمدار امروزش بداند و بقیه جریانات کمونیستی و کمونیست های واقعی امروز را فرقه و بی خاصیت نشان دهد. بخصوص حتی اسم منصور حکمت را بعنوان یکی از اصلی ترین سازندگان تاریخ عروج کمونیسم مارکس دراین دوره، خط می کشد! 

مثل این است کسی تاریخ عروج سیال دمکراسی و کمونیسم و بلشویسم در روسیه را بنویسد و اسمی از لنین و نقش او نبرد. علیزاده با این کارش نمی تواند کسی را فریب دهد مگر  بیغ ترین ادم هایی را که ذره ای از این تاریخ نمی دانند و یا علاقه ای هم به دانستنش ندارند.اما تعریف وارونه ی تاریخ کمونیسم این دوره برای نسل جدید کمونیست های ایران و کارگران کمونیست ایران سم است. کسی که تاریخ را تعریف می کند و به اسناد و مستنداتش کاری ندارد و به شخصیتها و جریانات واقعی دخیل در این  تاریخ اشاره نمی کند درواقع به خوانندگانش دروغ گفته و تلاش دارد آنها را با هدف کودکانه مناقع حقیرش فریب دهد. 

٢- علیزاده در تحریف تاریخ کمونیسم این دوره ی ایران منفعت یا بهتر است بگویم هدف نا میمون دیگری را هم مد نظر دارد. او با خط کشیدن اسناد کمونیستی و مارکسیستی این دوره بخصوص ضدیت کمونیسم حکمت با ناسیونالیسم و مذهب بعنوان دو پایه اساسی نظام بورژوایی بویژه در ایران و خاورمیانه و عروج ناسیونالیسم و مذهب در این منطقه، برائت خود را از دشمنی کمونیسم و بشریت با این دوپدیده کثیف تاریخی اعلام کند. آنهم زیر پرچم رنگ باخته حزب کمونیست ایران. حزبی که در دنیای واقعی و روی زمین وجود ندارد. 

کیست نداند که پرچم حزب کمونیست ایران در دست یکی از شعبات کومه له ی امروز نمایش و تظاهر بی اساس و بی ریشه ای بیش نیست.  پرچمی که صرفا برای حل و فصل اختلافات درون کومه له ی جدید نگه داشته شده و پرچمی که حتی به این حل و فصل هم کمکی نکرده است. همگان شاهد عروج زمخت ترین جریانات قوم پرست، ناسیونالیست و فدرالیست، درون کومه له ی جدید بوده و هستند. 

تحریف تاریخ کمونیسم ایران آنهم با این زمختی نه برای فریب دادن آکادمی علمی فلان دانشگاه، بلکه اساسا برای خاک پاشیدن به چشم طبقه کارگر و کمونیست های ناآشنا به این تاریخ است.  

من به کارگران کمونیست و کمونیست های ایران و بخصوص کردستان ایران که بیشتر در معرض مسموم شدن به این روایت دلبخواهی و گستاخانه و بدون شرم، قرار دارند، توصیه می کنم بروند تاریخ کمونیسم و تشکیل حزب کمونیست ایران پس از انقلاب بهمن را مطالعه کنند. بخشی از اسناد در نوشته ی خالد حاج محمدی معرفی شده و اگر نگویم تمام و کمال، اما بیشتر آنها در سایت حکمت موجود است(www.hekmat.public-archieve.net)  همچنین تعداد بسیار زیادی از کمونیستهای این دوره این تاریخ را شاهد بوده و می توانند ولو بیطرفانه روایت کنند. 

منصور حکمت پس از تلاش نزدیک به یک دهه برای حاشیه ای کردن ناسیونالیسم و پوپولیسم کومه له ی آن دوران و حتی جلوگیری از سقوط شخصتهایشان، سرانجام به تداوم تلاش خود برای شفاف نگه داشتن کمونیسم مارکس و جلوگیری ار آلوده شدن به سموم افکار و عقاید و روشهای غیر کمونیستی و ناسیونالیستی ادامه داد.

برخلاف تلاش علیزاده برای سکوت معنادار در باره ی این تلاش ها و برخلاف ابراز شادمانی در تجزیه و تقسیم جریانات کمونیسم کارگری، اما کمونیسم این دوره ایران با حضورش در صحنه ی مبارزه طبقاتی در ایران و در صحنه سیاسی ایران و منطقه و جهان و با تاریخش، با اسنادش، با مصوبات تاریخی اش که بخشا ابعاد جهانی دارد، تعریف می شود.  

بر خلاف تلاش منفعت طلبانه ی حقیر جریانات ضد کمونیستی که میخواهند، کمونیسم این دوره و تاریخش را به اتفاقات درون صفوف کمونیسم کارگری  محدود کنند، حقیقت حاشا ناپذیر این است که پیشروی کمونیسم و طبقه کارگر در ایران بدون ایستادن بر سکوی این کمونیسم و مارکسیسم و اسناد و روش های مبارزاتی و سازماندهی کمونیستی اش ممکن نیست. 

تلاشهای جریانات  بورژوایی چپ و راست برای دور زدن این تاریخ و دور نگه داشتن داده ها و تجارب آن از دسترس کارگران کمونیست، بشدت ابلهانه و بیحاصل است.  

توصیه شرافتمندانه این است که طبقه کارگر و کمونیسم در ایران بر این سکو بایستد و جلو برود. بدون این پشتوانه ی تاریخی هیجان انگیز، هیچ پیشروی و پیروزی ای برای طبقه کارگر ایران ممکن نیست. اگر این اتفاق نیفتد آنوقت است تلاش ناسیونالیست ها و جریاناتی که چشم امید به اصطلاحات و اعتدال بورژوایی دوخته اند  کماکان نفس می کشند و هوای آزادی و برابری طلبی را آلوده می کنند. 

تلاش ابراهیم علیزاده برای برائت از تاریخ واقعی حزب کمونیست ایران و کمونیسم این دوره، در عرصه ی عمل، کمونیستهای ایران و یا عراق را که از نیش زبان علیزاده در امان نیستند، نمی تواند تحت تاثیر قرار دهد. این تلاش حتی ناسیونالیستها و فدرالیست ها و جریانات ضد کمونیستی که از درون کومه له ی جدید بیرون زدند و ازنظر علیزاده تنها "عجله" کردند را، به جریان مادر بر نمی گرداند. اما تلاش اخیر علیزاده چراغ سبز پیوستن خود به ان جریانات است، ولو در عمل این اتفاق نیفتد!  

ما همیشه علاقمند و امیدوار بودیم که  جریان علیزاده بجای پشت کردن به تاریخی که خود در آن سهیم بوده، بر کومه له ی کمونیستی و داده های سرنوشت ساز کمونیسم این دوره که منصور حکمت پرچمدارش بود، پای بفشارد! شترسواری دولا دولا نمی شود. نمی شود پرچمی به نام حزب کمونیست ایران را در دست نگه داشت اما تاریخش را خط کشید. نمی شود از کمونیسم حرف زد و راوی اش شد اما به ناسیونالیسم بیرون زده از درون خود و شعبات حاکم منطقه ای و تبعاتش چراغ سبز زد!

 

اریبهشت ٩٤ (مه ٢٠١٥)