پیام اوجلان، ناسیونالیسم کرد و یک چرخش استراتژیک!

 

خسرو سایه

 

این بار هم پیام نوروزی اوجلان مورد مدح طرفداران او و نقد مخالفینش قرار گرفته است. آنهایی که از پیش سنگر جنبش بورژوا – ناسیونالیست کرد را مانند تنها آلترناتیو برای حل مسئله کرد در ترکیه انتخاب نموده اند، بخاطر منافع طبقاتی خود نمیخواهند حقیقت طبقاتی و سیاسی جریان بورژوا – ناسیونالیستی پ کا کا را ببینند و از راه مدح و ثنای رهبر آپو، تماما ماهیت سیاسی و اجتماعی این تحول را که این جریان از زبان رهبر خود در پیش گرفته است، لاپوشانی کند. اینهایی که حقیقت را از منطق قدرت مشاهده میکنند، تجمع تودە ای ئامد (شهری در کردستان ترکیه - م )را مانند نشانه ای از محق بودن پ کا کا و اوجلان و سیاستهای تازه آن بدست گرفته اند تا دهن مخالفین را با آن ببندند.آنهایی هم که تصور میکنند سیاست تازه اوجلان دربه زمین گذاشتن سلاح، خیانتی دیگر و دست شستنی دیگر از مبارزه جنبش کردایتی است،دوباره تحولات سیاسی و اجتماعی داخلی ترکیه و کشمکشهای جهانی و منطقه ای را از لولۀ تفنگهای گذشته میبینند و از نگاه  بخشی دیگر از ناسیونایسم کرد انتقاد میکنند بدون اینکه اهداف طبقاتی بورژوازی کرد را درک کنند. اما محتوای پیام اوجلان چیست و انعکاس کدام واقعیت سیاسی و اجتماعی ای است که جریان ناسیونالیستی پ ک ک با آن روبرو است؟

پیام اوجلان در کل چیزی بیش از اتخاذ یک استراتژی تازه نیست که مدتی قبل آن را در زیر عنوان پروژه راه حل صلح و دموکراسی برای مسئلۀ کرد، در ده نکته اعلام نموده بود. اساس این استراتژی بر " دموکراتیک کردن سیستم سیاسی" کنونی ترکیه از راه ایجاد تغییر در قانون اساسی آن، به شیوه ای که " مشارکت ملی " در قدرت و تقسیم ثروت را برای ناسیونالیسم کرد در دسترس قرار دهد و به شیوه ای قانونی این مشارکت را میسر کند، استوار است. در این چهارچوب، پ کا کا نه تنها آماده است که سلاح را زمین بگذارد بلکه برایش احتمال تغیر اسم و اسکان دادن فرمانده هان نظامی آن در یکی از کشورهای اروپایی هم مطرح است. بدین طریق اوجلان استراتژی پیشینِ مبارزه مسلحانه و شعار استقلال پ کا کا برای فشار بر ترکیه و به سازش کشیدن آن در دراز مدت و ناچار نمودنش به قبول شراکت ناسیونالیسم کرد در قدرت را، به کنار گذاشته است.این زمانی است که بعد از سه دهه مبارزه مسلحانه، دیگر ناکارآمدیِ این استراتژی عملاً ثابت شده است که نه تنها نمیتواند دولت ترکیه را مجبور به قبول خواسته های بورژوازی کرد بکند، بلکه پ کا کا و نیروی مسلح اش را هم اکیداً در یک بن بست قرار داده است. به گفته ای دیگر بی افقی و سیاست انتظاری که این نیرو و این جنبش مسلحانۀ  که در دلِ تحولات سیاسی منطقه و تغییر در توازن قوای نیروهای داخلی ترکیه با آن روبرو شده است، را به این نتیجه رسانده است که استراتژیِ تازه را مانند راهی واقعبینانه برای نجات نیروهای نظامی پ کا کا به روی صحنه بیاورد. اما زمینه های سیاسی و اجتماعی این استراتژی از کجا سرچشمه گرفته است؟

ایستادن در شکافهای سیاسی دول منطقه و چشم دوختن به قطبهای امپریالیستی و کشمکشهای بین آنها، همیشه پایه اتخاد سیاست برای ناسیونالیست کرد بوده است. در دنیای امروز تقابل دو قطب امپریالیستی برای تقسیم دوباره جهان که در یک سرآن دولتهای آمریکا و اروپا قرار دارند و در سر دیگر آن دولتهای چین و روسیه، تمامی تحولات منطقه ای را تحث تأثیر خود قرار داده است و به این ترتیب دولتها و نیروها و جنبشهای منطقه ای را هم ناچار کرده است که برای پیشبرد منافع خود، سیاست و استراتژی مخصوص به خود را در پیوند با این کشمکش واین شرایط در پیش بگیرند. درعرصۀ منطقه ای، عروج داعش، جنگ در سوریه و لیبی و عراق و مناطق دیگر، کانونهای بحرانی ای هستند که مستقیما انعکاسی از این کشمکش قطبهای امپریالیستی است که بیگمان تغییر در سیاستهای پ کا کا و کل ناسیونالیسم کرد در منطقه هم یکی از نتایج آن است. اوجلان هم در پرتو این واقعیت و با درک جایگاه کنونی دولت ترکیه در این کشمکش، به پیشنهاد توقف مبارزه مسلحانه و زمین گذاشتن سلاح رسیده است. مخصوصا عروج داعش و جنگ در سوریا تا آنجا پیش رفته است که شکاف در مناسبات میان آمریکا و دولت ترکیه بیشتر دهن باز کرده است. به معنی ای دیگر اوجلان این واقعیت را که دنیا دورۀ دستِ بالا داشتن شوروی را پشت سر گذاشته است، دوره ای که ترکیه را در امتداد با نزاع و شکافهای سیاسی در منطقه با یونان و ارمنستان و سوریه روبرو کرده بود و بر این منوال جنگ مسلحانه و شعار استقلال و ایدئولوژی آنتی امپریالیستی و "چپگرا" را در یک استراتژی در برابر ترکیه برای پ کا کا ممکن کرده بود، در این دوره لزوم خود را از دست داده است. هم اکنون که سیاستهای ترکیه تبدیل به گره ای کور در برابر پیشرفت سیاستهای آمریکا در قبال شرایط سوریه و مخصوصا در برابر داعش گشته است و هم زمان وسیع تر شدن دخالت ایران در عراق و منطقه و نزدیک تر شدن روابط ایران و آمریکا بر سر مسئلۀ اتمی، شرایط و شکاف تازه ای را به معادلات منطقه اضافه نموده است که در محاسبات اتخاذ استراتژی تازه در نزد اوجلان جایگاهِ خاصی به خود اختصاص داده است.

از طرف دیگر تغییر بالانس قدرت در خود جامعه ترکیه فاکتور تازه ای را به این شرایط اضافه کرده است، از جمله جنبش سراسری ترکیه بر علیه سیاستهای اوردوغان و بدست آمدن موقعیت دوفاکتو برای پ کا کا و ناسیونالیسم کرد در شهرهای کرد نشین ترکیه و سود بردن از کار قانونی و علنی و بدست گرفتن شهرداریها و پارلمان ترکیه، نه تنها راهی برای حفظ نیروی مسلح پ کا کا باقی نگذاشته است، بلکه باقی ماندن این نیرو به زیان  موقعیتی است که هم اکنون در آن قرار گرفته است. هم زمان، زمین گذاشتن سلاح این ارزش را هم خواهد داشت تا اوجلان و پ کا کا را مانند نیروی ای دمکرات و صلح طلب در برابر افکار عمومی و مخصوصاً آمریکا و اروپا جلوه دهد و آنها را از لیست ترور بیرون کشد و در عرصه داخلی ترکیه هم تمام آن پروپاگاندهایی را که اوردوغان در باره تروریست بودن آنها انجام میدهد را خنثی کند. حالا پ کا کا با در دست گرفتن شهرداریها و شرکت در پارلمان نه تنها قادر خواهد بود فشارهای خود را چند برابر بیشتر از فشار مبارزه مسلحانه برای پیشبرد خواسته هایش کند و همچنین شرکت خود در قدرت را به یک امر واقع تبدیل کند. بدون شک اگر در این چهارچوب توقف مبارزه مسلحانه از طرف پ کاکا و قبول کردن آن از جانب دولت ترکیه از کانال معامله و بند و بست صورت پذیرد، نه تنها این یک امتیاز خواهد بود، بلکه همچنین قانونی کردن شراکت پ کاکا است در قدرت کنونی ترکیه و تبدیل شدن آن به یک حزب قانونی. از این زاویه اوجلان نه مرتکب خیانتی شده است ونه تسلیم گردیده است. بلکه چیزی که او در پیام خود آن را مطرح کرده است استراتژی ای است برای پیشروی جنبش مطلوب اش در پیوند با شرایط کنونی و خارج نمودن نیروی مسلح خود از بن بستی که هم اکنون به آن  گرفتار است. اما در این استراتژی، بحث آزادی و دمکراسی چه جایگاهی دارد؟آیا با توفیق این استراتژی در سایۀ توسعه دمکراسی و آزادیها، هیچ دست آوردی برای مردم کارگر و زحمتکش ترکیه به ارمغان خواهد آورد؟

بحث دمکراسی و تزِ " راه حل صلح و دمکراسی" که گویا اوجلان در این دوره راه حل مسئله کرد را به وسیع نمودن آزادیها و دمکراسی در جامعۀ ترکیه گره داده است و آن را درکتاب " مانیفست تمدن دمکراتیک " تئوریزه کرده و از جانب روشنفکران ناسیونالیست مانند پایه و اساسی برای تفکر "عدالتخواه" آپو برای مسئله کرد رواج داده میشود، نه تنها ربطی به تأمین افقی متفاوت از آزادی برای مردم ترکیه ندارد و آنها را از زندگی ای با رفاه و آزاد برخوردار نمیکند، بلکه تنها عبارتی است برای توجیە نمودن این استراتژی تازه و هدفی که بورژوازی کرد برای شرکت در حاکمیت و کنترل بازار داخلی کار و سرمایه و استثمار مردم کارگر و زحمتکش کردستان به آن چشم دوخته است. یعنی همان هدفی که احزاب ناسیونالیست کردستان عراق به اسم دمکراسی و صلح و آزادی در تشکیل دولت عراق و مشارکت آنها در " پروسۀ سیاسی" آن تعقیب می کردند.

تئوری همیشه توجیە یک سیاست و یک منفعت و یک هدف است که در ورای آن منافع طبقات قرار گرفته است. از زاویه این منطق، بحث دمکراسی و توسعه آزادی ها برای اوجلان و کل ناسیونالیسم کرد، " پروژه ملت" است، یعنی پروژه مشارکت بورژوازی کرد در حاکمیت و بردن سهم طبقاتی خود از ثروت و قدرت به اسم ملت، چیزی که اوجلان در بحث آزادی و دمکراسی روشن نموده( همانطور که در طرح ده موردی او آمده است) تغییر ترکیه در قانون اساسی است به دولت ملیتها که در آن بورژوازی و ناسیونالیسم کرد به رسمیت شناخته شده است. یعنی مانند همان نمونه ای که در عراق اتفاق افتاد.از آن طرف بحث توسعه دمکراسی و گشایش دمکراتیک در حکومت ترکیه آنطوری که اوجلان به آن اذعان دارد نه تنها ربطی به آزادیها و بهتر زیستن مردم سراسر ترکیه ندارد، بلکه در بهترین حالت تنها قادر است آزادی چرخش سرمایه داران کرد را تأمین کند و آنها را از اختیارات بیشتر بهره مند کند که در زیر حاکمیت و جریان ناسیونالیسم کرد در تقابل با زندگی و حقوق کارگران و زحمتکشان کردستان خود را سازمان داده است.

سیاست جدا شدن و دور گرفتن مردم کردستان ترکیه از اعتراضات میدان تقسیم که مدتی قبل در فضای انقلابی منطقه صورت گرفت، خود بهترین مدرک است برای پوشالی بودن بحث " توسعه دادن آزادی و دمکراسی" در ترکیه.

اما در برابر ناسیونالیسم چپی که پ کا کا و رهبر آن تبدیل به قبله رادیکالیزم  گشته و از آن بوی چپگرایی و عدالخواهی از سیاستهای اوجلان به مشامش میرسد و گویا با برزمین گذاشتن سلاح از جانب پ کا کا، این قبله و این رادیکالیزم را از دست خواهد داد، باید این را به یاد بیاورند که اوجلان مانند هر رهبر دیگر جنبش ناسیونالیسم کرد که همیشه تئوری برای آن توجیە سیاست و منفعت طبقاتی بوده و نه آشکار نمودن حقیقت زندگی مردم کارگر و زحمتکش. اینها در گذشته و به پایِ مصلحت روز، در هر دوره ای دست به انواع تئوری جهت پیشبرد سیاست خود برده اند. بارزانی زمانی که سوسیالیسم مد بود، اعتقاد حزب اش را به سوسیالیسم در یکی از کنگره های آن اعلام کرد. طالبانی و نوشیروان مصطفی انقلاب نوین خلق را با تئوری مارکسیسم لنینیسم و وفاداری به مائو وفق دادند، اوجلان هم در گذشته خود را به داس و چکش آویزان کرده بود.. و هم اکنون میبینید که چگونه جایگزین کردن دموکراسی و آزادی با مقدسات و ضوابط اسلامی در قانون اساسی کشور از جانب این رهبران توجیهی گردیده است برای سیاست کنونی آنها.

اوجلان نه چپ است و نه لیبرال، نه اسلامی است ونه دمکراسی خواه، بلکه او رهبری ناسیونالیست است که خاک و ملت برای او اساس و پایۀ به قدرت رساندن طبقه بورژوازی کرد است. تئوری در نزد او تنها و تنها رجوع و خود آویزان نمودن با تئوری است ،  برای رواج سیاست و استراتژی ای است که این پایه و این هدف را تضمین کند و از این راه آن را در میان مردم زیر دست خود قابل پذیرش کند. از این رو گشتن به دنبال هر رده از رادیکالیسم و امیدِ به ترقیخواهی در پیام نوروزی اوجلان به غیر از توهم و ماندن در حلقه سیاستهای ناسیونالیسم کرد و اهداف آن چیز بیشتری نخواهد بود. خورده گیری از اوجلان برای توقف مبارزه مسلحانه وتعبییر آن به خیانت، درک نکردن اهداف بورژوازی کرد و درک نکردن آن سیاستی است که ناسیونالیسم کرد در جهت مشارکت و رسیدن به قدرت، در آن چرخش ایجاد کرده است.

 

۲۰۱۵/۰۳/۲۵

برگردان از کُردی: فرزاد نازاری