انتخابات اسرائیل و مسئله فلسطین

 

آسو فتوحی

 

به طور طبیعی انتخابات این دوره اسرائیل هم بی تاثیر از قطب بندی های منطقه نبود. ناکامی آمریکا در پیشبرد اهداف و سیاست های خود در خاورمیانه، عروج و آرایش جدید بورژوازی عرب و سهم خواهی اش در منطقه ، مسئله روابط ایران و آمریکا و مذاکرات نا معلوم هسته ای، فاکتورهایی هستند که بی تاثیر بر انتخابات پارلمانی اسرائیل نبودند.

در این انتخابات طیف های رنگارنگی از جنایتکاران جنگی شناخته شده زیر چتر امنیت و رای آزاد جلوی صحنه قرار گرفتند. اما پیام و سیاست آنها مشترکاً نوید نفرت و جنگ قومی بود و چشم انداز مثبتی را نمایندگی نکرد. نگاهی به قطب های اصلی درگیر در این دوره انتخاباتی و مسئله فلسطین موضوع این نوشته است.

گفتم که احزاب و نیروهای متعددی برای پیشبرد اهداف خود برای آینده اسرائیل در این انتخابات صف آرایی کردند. همانگونه که مشاهده کردید رسانه های دنیا نیز به انعکاس این روند پرداختند و هریک نیز بزرگ نمایی بخشی از آن را در دستور خود گذاشتند. در نگاهی کلی می شود از احزاب خانه یهود، حزب لیکود، حزب اسرائیل خانه ماست، حزب کارگر، حزب هاتنوعا، حزب مرتز و احزاب عرب اسرائیلی اسم برد.

اما بر متن جدال برای کسب بیشترین آراء و اختصاص بیشترین کرسی در پارلمان اسرائیل دو ائتلاف بیشتر از بقیه مورد توجه بود. جناح میانه رو (اتحاد صهیونیستی) که در راس آن هرتزوگ است و جناح راست اسرائیل که در راس آن نتانیاهو قرار گرفته است.

شعار اسحاق هرتزوگ امید به تغییر، عدالت اجتماعی است و در طرف مقابل شعار بنیامین نتانیاهو امنیت اسرائیل، عدم پذیرش تشکیل کشور مستقل فلسطینی است. مردم اسرائیل بین دو برنامه قرار گرفتند و دست آخر با انتخاب یکی از این دو قرار است آینده دور بعدی اسرائیل را رقم زنند.

 

شعار انتخاباتی یا یک جبهه بندی

 

گفته نتانیاهو مبنی بر اینکه تا زمانی که ریاست کابینه را در دست دارد اجازه نخواهد داد کشور مستقل فلسطینی تشکیل شود، مسئله ای بود که در صدر توجه صاحب نظران و تحلیل گران این انتخابات قرار گرفت.

اعتقاد ناظران و تحلیلگران زیادی براین است که این موضوع یک شعار دوره انتخابات برای نزدیکی به احزاب راست و مذهبی است و به تبع آن جلب آراء این بخش است و بعد از تشکیل کابینه جدید این شعار کم رنگ و بی تاثیر خواهد شد.

آیا می شود اینگونه استنتاج کرد؟ من گمان نمیکنم عقل احزاب راست افراطی و مذهبی اسرائیل پاره سنگ برداشته باشد که با یک شعار و در روز انتخابات تصمیم به ائتلافی بگیرند و تازه خودشان هم بدانند طبل صرفا تبلیغاتی است.

قبل از هر چیز باید بگویم جبهه بندی های کنونی بورژوازی اسرائیل چیز دیگری را نشان میدهد و برنامه ضدیت با وجود کشور مستقل فلسطینی از جانب نتانیاهو چه دستمایه باشد چه نه، وجود این خواست را می توان در بستر آن جامعه و تاثیر گذار بر تعیین سیاست اسرائیل دید. اینجا جنبشها در هم ادغام نشده اند و تابع بیچون و چرای هم نیستند بلکه با هر اندازه تنش و کشمکش با همدیگر ولی جنبشهایی هستند که منافع طبقاتی مشترک دارند. اگر وجود این بخش از بورژوازی اسرائیل نیرویی بسیار کم اثر است پس چه نیازی مبرم لیکود را به ائتلاف با آن وا میدارد؟ آیا واقعاً وجود این بخش غیر قابل توجه است و می شود بعد از تشکیل کابینه خواست شان تعدیل گردد؟ طبق گزارش خود همین رسانه ها جریان راست افراطی ٢١ کرسی را دارد، جریان راست میانه نیز ٢١ کرسی و خود حزب لیکود ٢٩ تا ٣٠ کرسی را دارند. آیا این خود به اندازه کافی گویا نیست.

 

اتحاد صهیونیستی و چهره مثبت تر قضیه

 

در طرف دیگر هرتزوگ قرار گرفته که معتقد است برنامه های ائتلاف راست، صلح را مخدوش میکند، روابط با متحدان اسرائیل در راس آن آمریکا را به تیرگی کشانده. شاید هرتزوگ اگر بیشترین کرسی را در اختیار می گرفت سریعاً کابینه ای از طرفداران خوش نام و سابقه برای حل مسئله صلح تشکیل میداد. منظورم مئير داگان رئیس پیشین سازمان اطلاعات اسرائیل "موساد" که او به مدت ده سال رئیس این سازمان و از مسئولین جنایت و کشتار فلسطینیان است و یا آموس یادلین رئیس پیشین اطلاعات ارتش اسرائیل است که البته از یادلین به عنوان نامزد وزارت دفاع نیز در کابینه اتحاد صهیونیستی یاد میشود و امروز تحلیل و نظرات گهربار شان در دفاع از ائتلاف صهیونیستی به شالوده بیشتر روزنامه ها بدل گشته است.

جای امسال اینان به جرم جنایات جنگی فقط می تواند پشت میله های زندان باشد. همچنین قرار دادن رابطه اسرائیل و آمریکا در یک فرمول واقعیاتی را از مسئله حذف خواهد کرد. می خواهم بگویم که یک قطب بورژوازی آمریکا دوستی عمیقی با یک قطب بورژوازی اسرائیل دارد و با قطب دیگر بورژوازی اسرائیل نه. این رابطه در دو طرف عملکردی مشابه دارد. برای مثال می شود گفت اسرائیل هنوز دوست دیرین آمریکا است و برای رسمیت دادن به آن جان کری و جو بایدن با هرتزوگ ملاقاتهایی داشته اند، از طرف دیگر رابطه امریکا و اسرائیل را می شود عمیق خواند چون از نتانیاهو دعوت می شود تا در کنگره آمریکا سخنرانی علیه مذاکرات هسته ای ایران و امنیت منطقه داشته باشد. حال همین قضیایا مورد اعتراض طرفین دیگر معامله است.  یا اینکه جان بینر، رئیس مجلس نمایندگان آمریکا دولت اوباما را به سخره می گیرد و دست همتای افراطیش نتانیاهو را به گرمی می فشارد. یا اینکه نمایندگان سنای آمریکا با انتشار نامه‌ای سرگشاده خطاب به رهبران ایران و رییس جمهور آمریکا، مدعی شدند حتی اگر توافقی میان ایران و کشورهای ١+٥ در موضوع هسته‌ای ایران حاصل شود، دولت بعدی آمریکا می‌تواند آن توافق را نقض کند. این واقعیت دنیای بورژوازی است و قطب های آن از سر سهیم بودن در قدرت و چپاول سود با هم دوست یا دشمن می مانند. 

نتانیاهو کودن سیاسی نیست و دقیقا دست روی پاشنه آشیل مسئله ای گذاشته که حل مسائل خاورمیانه را به شدت پیچیده و مشکل میکند، گفتم که این فقط مسئله اسرائیل نیست بلکه مسئله عروج بورژوازی سهم خواه عرب است، بحث مسئله رابطه بورژوازی ایران در بازار آزاد جهانی. بحث بر سر موازنه سرمایه داری در خاورمیانه است.

 

انتخاب ائتلاف راست و نتانیاهو

 

مردم اسرائیل در انتخابات این کشور در ١٧مارس ٢٠١٥ دوباره به نتانیاهو با وعده امنیت برای اسرائیل و به طبع آن" ناامنی در فلسطین و منطقه" رای دادند. و بی بی سی هم با تیتر بزرگ و پرهیجان از حضور دوباره نتانیاهو نام برد. این به دان معنی است که بار دیگر با روی کار آمدن او دو عامل روند صلح و شتاب این مسئله کاملا دگرگون شده است، دو عاملی که در دو اردوی متشنج و دستخوش تقابل های داخلی قرار گرفته اند.

اگرچه مذاکرات برای ایجاد دو کشور مستقل و به وجود آمدن صلح با این فرمول بندی که خصلتی کاملا بورژوایی دارد اما مسئله صلح دو کشور حائز اهمیت است به دلیل خاتمه دادن به کشمکش های یهود ستیزی و عرب ستیزی و تنگ کردن دست جریانات ارتجاعی و باندهای سیاه ضد بشری است. همچنین با استقلال فلسطین روند تحولات در اسرائیل و فلسطین و اوضاع منطقه قالبی سیاسی تر میگیرد و بر این بستر می شود مطالبات بشریت آزادی خواه و مبارزات طبقه کارگر از فضای بازتری برخوردار شود و نبرد طبقاتی هم در اسرائیل و هم در فلسطین را تقویت میکند.

به هر حال  امروز صلح خواست واقعی بخشی از مردم اسرائیل و فلسطین است خارج از اینکه این امر چه اندازه می تواند به حقیقت نزدیک گردد چون اکنون این مسئله در دورنمای سیاهی فروغلطیده است. حول مسئله اسرائیل و فلسطین، احزاب و گروههای ناسیونالسیت و راست افراطی و مذهبی هستند. در مقابل آنها کمرنگی وجود نیروی مبارز طبقه کارگر و جنبش کمونیستی است، تنها این نیرو می تواند برای ایجاد صلح واقعی و برقراری فضایی غیر قومی و غیر مذهبی در این دو کشور ایفای نقش کند و این امر نیز در گرو سوسياليسم و سکولاريسم در کل منطقه است.  به وجود آمدن صلح و ایجاد دو کشور مستقل فلسطین و اسرائیل امری حیاتی برای مردم دو کشور و کل خاورمیانه است.

 

٢٢ مارس ٢٠١٥