معلمان، باز هم انتظار!
مظفر محمدی
اوایل دهه ی٨٠ شمسی معلمان به مدت 3 سال مبارزات مستمر و مکرری را سازمان دادند. از آن تاریخ تا کنون یک دهه است که اعتراض و مبارزه پراکنده و مقطعی و بعضا انتظار معلمان برای افزایش حقوق و نجات زندگی خود و خانواده هایشان از فقر و فلاكتی كه به آنها تحمیل شده و برای تغییر محیط خفقان آور مدارس و خاتمه دادن به دخالتهای مذهبی و پلیسی و عدم آزادی بیان و تجمع و تشكل ...، ادامه داشته است در وزارت آموزش و پرورش حدود یك میلیون معلم زیر خط فقر مطلق و گرسنگی محض زندگی میكنند. در چند سال اخیر معلمان و فرهنگیان بارها در قطعنامه ها و بیانیه های تجمعات خود خواستهایشان را مطرح كرده اند. افزایش حقوق، اجرای لایحه مدیریت خدمات كشوری و نظام پرداخت هماهنگ حقوق، استخدام شدن معلمان حق التدریسی، بهبود شرایط تدریس، تغییر محتوای کتب درسی و به روز کردن سیستم آموزش، امنیت شغلی، رفع تبعیض کامل در آموزش و پرورش، آزادی بیان و عقلانیت در آموزش و پرورش.. از خواستهایی است كه سالها است موضوع مبارزه فرهنگیان و جدال بین آنها و دولت است. آیا دور جدید مبارزات معلمان که از ٣٠ دیماه و اول بهمن شروع شده است، انتظار دردناك و فقر طاقت فرسایشان را خاتمه خواهد داد؟ برای جواب به این سوال بار دیگر لازم است كه تجارب تا كنونی را یاد آوری و راهكارهای آینده را بررسی كنیم.
I- تجارب تاكنونی و محدودیتهای آن
مبارزات معلمان در چند سال اخیر به صورت مقطعی و پراکنده تا كنون ادامه داشته است. معلمان و کانونهای صنفی شان برای هر گونه پیشرفت در فعالیت و مبارزه دورجدید، نیازمند بررسی تجارب مثبت و منفی مبارزه شان در چند سال گذشته اند. این تجارب جلو چشمان ما است و سوالات متعددی که جواب میخواهند: دلیل ناکارامدی مبارزات تا كنونی معلمان چیست؟ آیا معلمان و بخصوص تشكلهای صنفی شان به موقعیت اجتماعی و ظرفیت مبارزاتیشان آگاهند؟ موثرترین روشها و تاکتیکهای مبارزاتی کدامند؟ و ... ١- ناکارآمدی تشکل سراسری و صنفی معلمان در سازماندهی و هدایت مبارزه ناکارآمدی، عدم تمرکز و هماهنگی تشکلهای صنفی و سراسری یکی از موانعی است که مبارزات معلمان با آن روبرو است. مدت طولانی است كه تشکلهای صنفی در هر شهر به ابتکار خود و در حد ظرفیت و آمادگی اعضا یا معلمان و فرهنگیان آن شهرواگذارگردیده اند. بعضی كانونهای صنفی محلی تعطیل شده و بخشی از فعالین حقوق معلمان تحت تعقیب و آزار قرار گرفته و یا به تبعید تهدید و بخشا هم محكوم شده اند. به این ترتیب میبینیم كه ظرفیت و توانائی و نیروی معلمان هنوز یک کاسه نشده است. رهبری سراسری تشکلهای معلمان در این رابطه نقش تعیین کننده داشته است. زمانی آقای محمود بهشتی دبیرکل سابق کانون صنفی معلمان اظهار میكرد که: "در صورتی که راهی برای ادامه فعالیت کانون در چارچوب قانون و مقررات وجود نداشته باشد، این نهاد منحل خواهد شد!" و یا آقای اكبر باغانی دبیر كانون و هاشمی دبیر كل سازمان معلمان در تجمع معلمان جلو مجلس گفتند، " آمده ایم تا وفای به عهد و پیمان را به نمایندگان یادآوری نماییم". این در حالی است كه علیرغم سال ها انتظار، همین نمایندگان مجلس بارها به فرهنگیان وعده دادند كه برای بررسی و ارزیابی خواستهای معلمان هیات تشكیل میدهند. اما هیچوقت این هیات تشكیل نشد. معلمان و تشكل شان می دانند كه در چنین بربریت اسلامی كه سگ صاحبش را نمی شناسد، توقع شفقت و حفظ حرمت و كرامت انسانی از سران جمهوری اسلامی ونمایندگان سرمایه داران ایران، توقعی بیهوده است؟ اگر شما یك آیه در جلب شفقت این ها بیاورید هر امام جمعه شان صدتا آیه در توجیه و تفسیر نظام سركوب و خفقان و بربریت و تبعیض و نابرابری اقتصادی و اجتماعی و سیاسی در جیب دارند. تجربه یك دهه مبارزه معلمان كافی است نشان دهد كه توكل به بالا و توسل به استغاثه و توقع الطاف دولت و دلسوزی و شفقت سران دولت جمهوری اسلامی پوچ است. معلمان بعضا مجلس اسلامی را "نمایندگان خود در خانه ملت" نامیدند و بارها جلو درب آن اجتماع كردند، اما غیر از تحقیر و تهدید جوابی نگرفتند. كانون صنفی معلمان اگر بخواهد تشكل واقعی و رادیكال معلمان باشد، باید اولا به نیروی میلیونی معلمان و حامیانشان در میان دانش آموزان واولیایشان و دیگر طبقات و اقشار زحمتكش جامعه متكی باشد و دوما مطالبات معلمان را بی كم و كاست و بدون توهم از دولت و مجلس اسلامی و با قاطعیت تمام پیگیری كرده و در مقابل هرگونه طفره روی و بی تفاوتی و جواب سربالا و یا تهدید سركوب با جدیت بایستد كانون صنفی معلمان نمیتواند نماینده اجرای این وظیفه انسانی و تاریخی معلمان باشد مگر اینكه این كانون را فعالین رادیكال و مبارز معلمان رهبری كرده و سكانش را به دست بگیرند. این اولین شرط هر گونه پیشروی و پیروزی در احقاق حقوق معلمان و اعاده حرمت و آزادی ورفاه به معلمان و خانواده هایشان است ٢- معلمان از موقعیت اجتماعی و ظرفیت مبارزاتیشان تا کنون استفاده نکرده اند معلمان از موقعیت اجتماعی و شخصیتی بسیار خوبی در جامعه برخوردارند. این قشر محبوب به هیچ کس بدهکاری ندارند و صمیمانه و دلسوزانه نسلها را آموزش و پرورش میدهند. میلیونها دانش آموز از متحدین معلمانند. معلمان میلیونها انسان سمپات، دوست و متحدخود در میان خانواده دانش آموزان را دارند. معلمان سمپاتی ودوستی وسیع اجتماعی را پشت سر خود دارند...
متاسفانه تا کنون نه نیروی خود معلمان به تمامی
به میدان آمده و نه سمپاتی وسیع اجتماعی پشت خواستهای عادلانه و انسانی معلمان
بسیج شده است. نیروی آکتیو در مبارزات کنونی یک هزارم کل نیروی اجتماعی معلمان
نیست.
II- راهکارهای آینده
پیشروی معلمان در گرو فاکتورهای زیر است: ١- وجود یک رهبری سراسری روشن و مصمم و جدی و رادیکال. تنها چنین رهبری سراسری ای میتواند صفوف معلمان، تشکلها و نمایندگانشان را منسجم و یکپارچه و هماهنگ کند. اگر معیار اظهار نظرهای تا كنونی و شیوه های مبارزه باشد، باید متاسفانه گفت که رهبری کنونی به شدت متوهم، ناکارامد در بکار گیری کل نیروی اجتماعی معلمان برای تحقق خواستهایشان است. این رهبری به نیروی واقعی معلمان متکی نیست و یا باور ندارد. ٢- انتخاب موثرترین تاکتیک وشیوه مبارزه. اعتصاب سراسری و همزمان و هماهنگ موثرترین روش مبارزاتی و کارساز است. تحصن ها و اعتصابات پراکنده و جدا از هم در هر محل برای خود چندان کارساز نیست. یک اعتصاب عمومی و سراسری معلمان و فرهنگیان، جامعه را تکان میدهد و گوش مسوولین دولتی را برای شنیدن حرف نمایندگان معلمان باز و آنها را به تجدید نظردربرخوردشان به خواستهای معلمان وامیدارد.
مذاکره نیز یک تاکتیک و شیوه مبارزه برای طرفین دعوا است. از این شیوه هم باید
به درستی استفاده کرد و تسلیم وعده و وعیدهای طرف مقابل نشد. تا زمانی که
آموزش و پرورش و دولت، نمایندگان منتخب معلمان یا تشکلهایشان را برای مذاکره
به رسمیت نشناسند، هچگونه مذاکره خارج از این چارچوب و یا هر گونه تصمیم یک
جانبه قابل قبول نیست. ٤- انتشارمجدد نشریه معلمان، پخش اطلاعیه های روشنگرانه خطاب به جامعه و مردم و بویژه خانواده دانش آموزان و خود دانش آموزان در مبارزه معلمان حیاتی است. اگر مدیا پخش اخبار و مبارزات و خواستهای معلمان و شرایط فلاکتبار زندگیشان را سانسور میکند باید این سد سانسور را با چاپ نشریه، برگزاری سمینارها و پخش بیانیه و اطلاعیه های خبری و روشنگرانه شکست.
٥-
خواستهای روشن و زمانبندی شده. خواستهای معلمان در قطعنامه تشکلهای صنفی هر شهر
و محل به صورتهای مختلف منعکس است. ما همواره جای طرح یک مطالبه سراسری که
مهمترین خواستهای صنفی و سیاسی معلمان
در سراسر کشور را در بر
گرفته باشد و همه تشکلهای محلی به آن استناد کنند و یک مبارزه سراسری حول آن
راه بیفتد، خالی بوده است.
III- جنبش معلمان بر سر دو راهی
اكنون معلمان بر سر یك دوراهی قرار دارند. راه برگشت وجود ندارد. زندگی و كار كنونی معلمان قابل تحمل نیست. فقر و تنگدستی بیداد میكند و زندگی نمیگذرد. بنا بر این یك راه این است كه معلمان به همین شیوه كنونی و گاه و بیگاه تحصن در مدارس ، تجمع جلو مجلس و وزارتخانه یا ادارات آموزش و پرورش در هر محل و یا اعتصابهای محدود و ناهماهنگ و غیر سراسری ادامه دهند كه تجربه نشان داده است كارساز نیست و دیگر جواب نمیدهد و رژیم هم به این شگرد عادت كرده و دهن كجی میكند. حتی اعتصاب یكپارچه معلمان یك شهر هم میتواند گامی به پیش و الگویی برای سایر شهرها باشد. متاسفانه اعتصاب معلمان در سطح یك شهر هم تا كنون یكپارچه نشده و به بخشی از معلمان محدود میشود. اعتصاب یكپارچه در سطح یك شهر بخصوص در شهرهای بزرگ هم كارساز است. اما در ایندوره كه خواست معلمان سراسری است ،اعتصاب سراسری معلمان میتواند غاصبان نان سفره میلیونها معلم و خانواده هایشان را به زانو در آورد. راه تعیین كننده و سرنوشت ساز، اعتصابات سراسری و سازمانیافته و همه گیر همزمان در همه شهر و مناطق است. احتمالا رژیم بتواند با ایجاد تفرقه و با استفاده از اعتصاب شكنان تعدادی را به مدارس بكشاند. اما این سیاست را میتوان بادرایت و با تبلیغ و فعالیت معلمان مبارز خنثی كرد. همه معلمان در فقر و فلاكت و تنگدستی شریكند، دلیلی ندارد در مبارزه برای رفع این فلاكت همدل و همراه نباشند. انتخاب این راه بر عهده رهبری تشكلهای صنفی معلمان است. پا پیش گذاشتن رهبران و فعالین جنیش حق طلبانه معلمان و قانع كردن كسانی كه به هر دلیل دچار تزلزلند و یا میترسند و به اعتصاب نمیپیوندد، تعیین كننده است. معلمان باید در مبارزه كه حكم مرگ و زندگی را برایشان دارد موفق شوند. مفتخوران اموال جامعه باید حقوق مكفی برای یك زندگی مرفه را از بودجه كلان مملكت تامین كنند. نگه داشتن ده ها میلیون كارگر و میلیون ها معلم و پرستار و حقوق بگیر دیگر، زیر خط فقر و محتاج و گرسنه نگه داشتن شان، تعرض به عزت وحرمت انسانی آنها و جنایت است. تعدادی سرمایه دار معمم و غیر معمم تمام سرمایه و درآمد مملكت را صاحب اند و اكثریت مردم نیازمند مسكنی مناسب، خوراكی كافی و دارو و درمان بچه هایشان اند! جماعتی سرمایه دار در مراكز مذهبی و نظامی ودولتی و در بخش خصوصی كل دارایی های مملكت را در اختیار دارند، در مقابل فقر و فلاكت از سرو كول جامعه ٧٠ میلیونی انسان های كارگر و معلم و كارمند و پرستار و زنان و مردانی كه چرخ های جامعه را می چرخانند،بالا می رود! جز با نشان دادن قدرت اجتماعی و عزم و اراده استوار، غاصبان حقوق و داراییهای مردم و جامعه، تسلیم نمیشوند.
٦ بهمن ٩٣ (٢٦ ژانویه ٢٠١٥)
|