ایتالیا ١٩٢٠
مقدمه مترجم: تجربه مبارزات کارگری ایتالیا در ١٩٢٠ و تحرکات وسیع طبقه کارگر در آن دوره و سرانجام عقب رانده شدن طبقه کارگر در غیاب حزب طبقاتی مدعی قدرت خود٬ و بعلاوه نقش جنبش اتحادیه ای در به سازش کشاندن مبارزات طبقه کارگر ایتالیا و سرانجام قدرت گیری فاشیسم در این کشور٬ برای طبقه کارگر ایران٬ فعالین کمونیست و رهبران کارگری آموزنده است. تجربه جنبش کارگری ایتالیا در دهه بیست، نشان میدهد که چگونه زمانی که گرایشات غیر کمونیستی سکان دار تحرک اعتراضی هر چند وسیع طبقه کارگرند چگونه میتوانند پتانسیل عظیم این طبقه برای دگرگونی های ریشه ای و بنیادی را به هدر داده و نهایتاً در دوره های انقلابی آن را به قهقرا ببرند و عملا این طبقه را دودستی تسلیم نیروی ضد انقلاب و سازمان یافته بورژوازی کنند. فاشیسم آرایش سیاسی بورژوازی در دوره های انقلابی در برابر طبقه کارگر است، تجارب تاکنونی تاریخی نشان داده است که اگر این طبقه در دورهای انقلابی صاحب حزب سیاسی خود، حزبی که" مسلح به متد لنین برای کسب قدرت سیاسی است"، نباشد دوباره و چندین باره به مسلخ فاشیسم برده شده و آنچنان سرکوب می گردد که تا حداقل نیم قرن دیگر کمر راست نکند. قدرت گیری جریان اسلامی در انقلاب ٥٧ ایران و قدرت گیری فاشیسم هیتلر و موسولینی در آلمان و ایتالیا در این دوره های بحران سرمایه داری و برای سرکوب و نهایتاً شکست طبقه کارگر و کمونیسم این طبقه نمونه های گویایی هستند. این تجربه بار دیگر اهمیت حزب کمونیستی طبقه کارگر و اهمیت تحزب کمونیستی طبقه کارگر به عنوان ابزار قدرت گیری این طبقه و خلعید از بورژوازی را نشان میدهد. با همین هدف نوشته تام وتسل "ایتالیا در ١٩٢٠" را ترجمه کردم که درسهای آن برای ما کمونیستهای ایران آموزنده است.
زمانی که ٦٠٠ هزار کارگر کنترل محلهای کار را بدست می گیرند تام وتسل ترجمه: فرزاد نازاری
در طول ماه سپتامبر ١٩٢٠ اشغال گستردۀ کارخانه ها در ایتالیا توسط کارگران آنها صورت گرفت که سرچشمه شروع آن در کارخانه جات اتومبیل سازی، ذوب آهن، کارخانه های قطعات ماشین در بخش کارخانه های فلزکاری آغاز گردید و بعد به صنایع بیشتری گسترش پیدا کرد. از جمله کارخانه های نخ ریسی، جوراب بافی، معدن زغال سنگ، کارخانه های لاستیک اتومبیل، آبجو سازی و کارخانه های تقطیر الکل و کشتیهای بخار و انبارهای کالا در بنادر. اما این یک تحصن اعتراضی نبود، بلکه کارگران از طریق سازمانهایی که خود در درون کارخانه تشکیل داده بودند به تولید ادامه دادند. و کارگران راه آهن در یک مقاومت علنی با مدیریت راه آهنِ تحت مالکیت دولت، واگنهای باری حامل مواد خام و سوخت را به سوی کارخانه ها برای حمایت از تداوم تولید، هدایت میکردند. در اوج این حرکت نزدیک به ٦٠٠ هزار کارگر شرکت داشتند. این جنبش از درون یک مبارزه متعارف اتحادیه ای برای تقاضای دستمزد بالاتر، به بیرون فوران کرد. اما خواستهای ازدیاد دستمزد تنها فرصتی رسمی برای مبارزه بود، ولی میل و اشتیاق واقعی ای که کارگران را برای دخالت در این مبارزه تهییج میکرد به دلایل بسیار عمیقتری مربوط می شد.
رشد بی اعتمادی به رهبری اتحادیه ها
در میان اکثریت ساکنین ایتالیا در پایان جنگ جهانی اول، چه در میان کارگران کارخانه های شهرهای بزرگ شمالی، چه کارگران روز مزد در مزارع تجاری در دره های شمال کشور و یا دهقانان زارع در قسمت جنوبی کشور، توقع بالایی وجود داشت که بعد از پایان یافتن سالهای پراز محرومیت و مشقت و محنت بارِ جنگ، اکنون زمان آن رسیده است که تغییری مثبت در جهت رفاه حال آنان صورت گیرد. به هر تقدیر رشد اشتیاق برای کنترل کارگری و تغییرات اجتماعی در مسیری ضد سرمایه داری، همراه و موازی بود با رشد بوروکراسی و دیوان سالاری در تریدیونیونیسم رسمی ایتالیا. اتحادیه اصلی در ایتالیا را فدراسیون سراسری کار یا ( چی جی ال ) تشکیل میداد.که رسماً مؤتلف حزب سوسیالیست ایتالیا بود. لودویکو دی آراگونا و دیگر رهبران چی جی ال، حزب کارگر بریتانیا را مدل و سرمشق خود میدانستند که در سیستم آن یک اتحادیۀ حرفه ای و رهبری پارلمانی، نقش هدایت و سرپرستیِ رفرمهایِ تدریجی و تقبلِ وجود سازمانی را در چهارچوبِ یک جامعه کاپیتالیست بعهده داشت. بر خلاف ایالات متحده آمریکا،که اتحادیه گرایی تا سالهای ١٩٣٠ در صنایع بزرگ استحکام نیافته بود، در ایتالیا اتحادیه هایی که وابسته به فدراسیون چی جی ال بودند، قبل از شروع جنگ جهانی اول به عهد قراردادهایی با کمپانیهای بزرگی از قبیل فیات و پیرلی رسیده بودند و هیرارشی حرفه ای رهبران اتحادیه ها مانند " نماینده گان" دائمی کارگران در مذاکرات منظم با کارفرمایان ظاهر گردید. پروسه بوروکراتیزه شدنِ اتحادیه ها و رشد شکاف بین بدنۀ اتحادیه و رهبری آن، توسط جنگ اول جهانی تسریع گردید. در طول جنگ صنایع ایتالیا مشمول نوعی از فئودالیسم صنعتی گردیده بود که کارگران در زیر تهدید مداومِ فقر در بالای سر خود به شدت تحت انقیاد مشاغل خود قرار گرفته بودند. سیستمی از کارِ مشترک و کمیته های رسیدگی به شکایات از طرف حکومت تحمیل گردید که اصولاً سیستمی از حَکَمیت اجباری بود که به مسئلۀ دستمزد و امنیت میپرداخت. مقامات رسمی اتحادیه ها برای اینکه تماما از گود خارج نگردند، در این کمیته ها شرکت کردند. اما اتحادیه ها زمانی که مدیریت دست به اخراجهای انظباطی میزد، قادر به دفاع از اعضا خود نبودند. کابینۀ جنگیِ ویتوریو اورلاندو هم همچنین کمیسیون های سطح بالا از مدیریت کار مشترک، برای پیشنویس طرحهای پیشنهادی جهت بازسازی ایتالیای بعد از جنگ تأسیس نمود. شرکت رهبران چی جی ال در این کمیسیونها از جمله برونو بوتسی رئیس فدراسیون ایتالیاییِ کارگران فلزکارمکانیک( فیوم) در این کمسیون، برابر بود با همکاری در نقشه ها و اهداف طبقه سرمایه دار. این نوع همکاری ها با کابینۀ جنگی اورلاندو، جوّ بی اعتمادی را در بدنه اتحادیه ها افزایش داد. حتی قبل از جنگ، ریاضت اقتصادی فشارهای زیادی را بر مردم کارگر وارد آورده بود، شرکت در جنگ در میان مجتمعهای کارگری در شمال ایتالیا طرفدار زیادی نداشت. مخالفت با جنگ مخصوصا در شهر صنعتی بزرگ تورینو،مرکز صنایع اتومبیل سازی در ایتالیا بدشت جدی بود. در عکس العمل به ورود ایتالیا به جنگ در سال ١٩١٥ دور روز اعتصاب در روزهای ١٧ و١٨ ماه مه که منجر به درگیریهای طولانی و خونین با پلیس گردید، صورت گرفت. زمانی که نماینده گان پارلمانی حزب سوسیالیست بر علیه بودجه جنگی در سال ١٩١٥ رای دادند، عمل آنها احساس عمیقِ ضدِ جنگ را در میان رای دهندگان کارگری خود منعکس کرد. اما همکاری رهبران کارگری با کابینه جنگی و سازمانهای انتظامی کار در زمان جنگ، باعث ایجاد شک نسبت به این رهبری در تفکر کارگران گردید. یکی از اولین نشانه های تعمیق این شکاف بین بدنه و رهبری اتحادیه، مخالفت بدنه در فدراسیون اتحادیه ای چی جی ال، مخالفت فعالین بدنه با قرار داد اتحادیه ملی فلزکارمکانیک( فیوم) در مارس سال ١٩١٩ بود. سریعاً در ماههای بعد از جنگ مؤسسات صنعتی نظر مساعدی در دادن امتیازاتی به اتحادیه های کارگری جهت جلوگیری از اخلال کارگران در پروسه سریع انتقال از تولید سلاحهای نظامی به تولیدات سیویل داشتند. کارگران از این موقعیت استفاده کرده و این وضعیت باعث موج بزرگی از اعتصاب گردید. کارفرمایان مخصوصاً حاضر به دادن امتیازاتی در پرداخت دستمزد و ساعات کار در ازای داشتن کنترل بیشتر بر پروسه کار بودند و این دقیقاً مواردی بود که مقامات رسمی اتحادیه ( فیوم) با آن موافقت نمود و این بوروکراتیزاسیون حاکم بر (فیوم) را منعکس میکرد که سران رسمی عالیِ آن خود در تحت شرایط این قراردادها کار نمی کردند. در ازای افزایش دستمزد و هشت ساعت کار در روز، محدودیت هایی بر اعتصاباتِ واکنش سریع اعمال گردید و سازمانهای کفِ کارخانه ای کارگران در ساعات کاری اجازه فعالیت نداشتند. همچنین کارگران در روز شنبه به جای نصف روز، تمام روز را می بایست کار کنند. در کنگره آینده ( فیوم ) این قرار داد آماج انتقادات شدید نمایندگان تورینو قرار گرفت. رشد درگیری و مخالفت بین بدنه سازمانهای جنبش کارگری ایتالیا و مقامات رسمی آن، باعث ظهور سازمانهای تازۀ کارگری که بیشتر کاراکتر محلی داشتند گردید. این واقعه دو فرمِ اصلی به خود گرفت. ١- جنبش برای شورای نماینده گان کارگریِ مستقل از هیرارشی اتحادیه های موجود که توسط فعالین بدنه چی جی ال اصولاً در تورینو ساخته شد.٢- ظهور و رشد اتحادیه مخالف،اتحادیه سندیکالیست ایتالیا ( یو. اس. آی ).مخففِ یونیونِ سینداکالِ ایتالیانا.
منشأ اتحادیۀ ( یو. اس. آی)
منشأ این اتحادیه در فعالین اپوزسیون در بدنۀ اتحادیه های چی جی ال که تحت تأثیر گرایشات آنارشیستی بودند، قرار داشت . با رشد هیرارشی حرفه ای و افزایش گرایش تریدیونیونیسم رسمی به سیاستهای انتخاباتی، عکس العمل آنارشیستها توسعه دادن به گروههای مخالف در بدنۀ اتحادیه ها به اسم "کمیته هایی برای عمل مستقیم" پیرامون سال ١٩٠٨ بود. در زمان تشکیل کنگرۀ کمیته های عمل مستقیم در مودِنا در سال ١٩١٢، تعداد اعضای این کمیته ها به ٩٠ هزار نفر می رسید. در این گنگره تصمیم گرفته شد که، پتانسیل برای یک جنبش بیشتر میلیتانت، غیر بوروکراتیک وجود داشت و به اندازه کافی حمایت کارگران را با خود حمل میکرد که با اتکاء به آن میشد یک سازمان جدید کارگری را به وجود آورد و بنابراین اتحادیۀ یو.اس.آی متولد گردید. تا سال ١٩١٤ اعضای این اتحادیه بالغ بر ١٥٠ هزار نفر شد. یو.اس.آی حق عضویتِ کمتری دریافت میکرد و برعکس چی.جی.ال در آن خبری از هیرارشیِ رهبران حرفه ای اتحادیه ای نبود، بلکه بر اساس حلقه های افقیِ مجامع کارگری میلیتانت در محلهای مختلف کاری استوار گردیده بود. تمرکز اصلی این سازمان، بر روی اتحادِ اتحادیه های محلی در بخشهای مختلف و مجتمعهای خاص قرار داشت و همچنان یو.اس.آی دارای یک فدراسیون ملی در بخش صنایع فلز بود که اعضای آن در سال ١٩٢٠ به ٣٠ هزار نفر رسید. متدِ سازماندهی یو.اس.آی، بسیج کارگران حول عمل مستقیم بود. این اتحادیه همچنین اعتقاد داشت که دگرگونی اجتماعی میتوانست از کانال "اعتصاب عمومی" برای سلب مالکیت حاصل گردد: اصولاً یک "اعتصاب فعال" عمومیت یافته که در آن تولید تحت کنترل کارگران ادامه می یابد. یو.اس.آی المثنی اتحادیۀ ( کارگران صنعتی جهان ) در ایتالیا بود.
منشاء جنبش شاپ استیوارد، یا( نمایندگان کارگران در کفِ کارخانه برای مذاکره با کارفرما) در تورینو
با نزدیک شدن پایان جنگ اول جهانی، تجربه جنبش شاپ استیواردهای بریتانیا شروع به ابراز وجود در تورینو از طریق چاپ گذارشاتی در نشریاتِ محلیِ چپ کرد. این جنبش مدل اصلی برای ایجاد و توسعه سازمانهای نماینده گان کارگران را فراهم کرد و توسط کارگران در مفاهیم این جنبش بر وفق احتیاج و موقعیت و شرایط ایتالیا تعدیلهایی ایجاد گردید. کمپینِ بحث پیرامونِ نوع جدیدی از سازمان نماینده گان کارگران در میان محافل بیشمار سوسیالیستیِ کارگران، مراکز آموزش کارگری و محلهای کار پا به عرصۀ وجود گذاشت. گروهی از فعالین حزب سوسیالیست، از جمله پالمیرو تولیاتی، آنتونیو گرامشی، اُمبرتو تراچینی، اقدام به انتشار نشریه ای به اسم نظم نوین کردند. هدف از انتشار این نشریه عامه پسند کردن ایدۀ سازمانهای محلی نماینده گان کارگران و ایجاد فورومی برای کارگران که در آن نوع شکلگیری این سازمانها ی محلی کارگری در جهت برآورد کردن نیازها و شرایط خود کارگران توسط خود کارگران به بحث گذاشته شود. با این وصف که بنیانگذاران این نشریه از اعضای حزب سوسیالیست بودند، اما نشریه مستقل بود و حتی آنارشیستها هم در آن شرکت داشتند و این نشریه پایانه ای باز داشت و هیچ کاراکترِ حزبی ای آن را مزیّن نمی کرد. این باعث گردید که نشریه به خوبی با جنبشی که خود را متعهد به توسعه و تشدید اتحاد در صفوف طبقۀ کارگر کرده بود، چفت شود. برای درک سازمان جدیدی که رشد و تکامل یافته بود، لازم است مشکلاتی را که فعالین بدنۀ اتحادیه ها تلاش میکردند به آنها جواب دهند مورد ملاحظه و بررسی قرار دهیم.
کمبود مشارکت اعضای بدنۀ اتحادیه
سازمان تیپیک درون کارخانه ای که در این هنگام در فیوم و همچنین در دیگر اتحادیه های چی.جی.ال وجود داشت،"کمیسونهای داخلی" بودند. در قراردادهای اولیۀ اتحادیه ها این کمیته ها تَک کاره بودند و فقط برای رسیدگی به شکایات تأسیس گردیده بودند. اما عاقبت تبدیل به بدنه های دائمی برای نمایندگی نیروی کار محلیِ کارخانه ها در روبرو شدن با مدیریت شدند. فعالین بدنۀ اتحادیه های تورینو این کمیسیونهای داخلی موجود را اصولاً مانند یک اولیگارشی اتحادیه ای مورد نقد قرار میدادند و میگفتند که اینها تصمیم میگیرند بدون اینکه توده کارگران در این تصمیمات نقش و مشارکتی داشته باشند.
تفرقه بین کارگران عضو اتحادیه و کارگران غیر عضو
اگرچه چانه زنی با کارفرما برای اتحادیه ها عمر طولانی ای داشت، اما عضو بودن در اتحادیه همیشه داوطلبانه بود، در زمانی که حتی اعضای اتحادیه اقلیتی بودند که میبایست در زمان ظهور مبارزه بقیه نیروی کار را بسیج کند. مشکلی که گریبانگیر فعالین کارگری بود،متقاعد کردن کارگران غیر عضو اتحادیه برای گسترش اتحاد در بین نیروی کار بود.این با مشکلی که شاپ استیوارد های بریتانیایی با آن روبرو بودند که در آن اتحادیه های صنفی بریتانیا بطور معمول خود قراردها را میبستند، فرق داشت.
تفرقه بر اساس صنف و ایدئولوژی
طبیعت داوطلبانه بودن عضویت در اتحادیه امر بوجود آمدن اتحادیه های رقیب را، مانند یو.اس.آی که اغلب تفاوتهای ایدئولوژیکی بین کارگران را منعکس میکرد را تسهیل کرده بود. تفرقه دیگری که در بین نیروی کار در کارخانه های تورینو وجود داشت،تفرقه بین کارگران یقه سفید با کارگران یقه آبی و بین اپراتورهای ماشینها که معمولا عضو فیوم بودند و تکنسینهای ماهر که اتحادیه صنفی خود را داشتند،همۀ اینها باعث رشد این درک شده بود که رسیدن به اتحاد نیروی کار فقط از راه ایجاد سازمانی میگذرد که از تمامی اتحادیه های موجود مستقل باشد.
عروج سازمانهای کارخانه ای( شاپهای )جدید
اولین سازمان محلی – کارخانه ای جدید در کارخانه فیات در اواخر آگوست ١٩١٩ ایجاد گردید که به سرعت به دیگر کارخانه های شهر تورینو در طول ماههای سپتامبر و اکتبر سرایت کرد. این سازمانهای جدید اصولا بدون اجازه اتحادیه های چی .جی.ال برپا گردیدند. این سازمان جدید مستقیماً بر اساس گروهی از مردم ساخته شده بود که در یک کارگاه مشخص و یا یک دیپارتمان مشخص کار می کردند. معمولاً برای هر ١٥ تا ٢٠ نفر یک نماینده یا ( شاپ استیوارد) انتخاب میشد. انتخابات این نماینده گان مستقیماً در محلهای کار و در ساعات کاری انجام می شد. از نماینده انتخابی این انتظار وجود داشت که خواسته های رفقای خود، که او را انتخاب کرده بودند را منعکس کند و در غیر این صورت منتخبین حق عزل فوری او را داشتند. مجمع عمومی تمامی نماینده گان در کارخانه مورد نظر بعداً "کمیسیون داخلی" آن کارخانه را انتخاب می کرد. اما این کمیسیون داخلی جدید که به آن شورای کارخانه گفته میشد، اکنون مستقیماً و مدام مسئولیت بدنۀ نماینده گان کارگران(شاپ استیواردها) را به عهده داشت. در ٢٠ اکتبر مجمع عمومی تمامی نماینده گان کارگران نزدیک به ٢٠ کارخانه در بخش خودروسازی و فلزکاری یک "کمیتۀ مطالعاتی برای شوراهای کارخانه" را برای تهیۀ برنامه ای ویژه که در آن استنتاجاتی که جنبش در راستای آن عمل کرده را تضمین کند ، تأسیس نمود. جنبش هم اکنون در راستای سازماندهی دوبارۀ سازمانِ محلی اتحادیۀ ( فیوم ) در تورینو حرکت میکرد و این همچنین در مجمع عمومی نماینده گان ٣٠ کارخانه دیگر در ٣١ اکتبر که تعداد ٥٠ هزار عضو را نماینده گی میکرد به بحث گذاشته شد. این مجمع عمومی برنامه تهیه شده توسط این کمیته مطالعاتی را که نتیجه رشد یافتۀ مباحثات بیشماری در بین نیروی کار بود را تصویب نمود. برنامه،انتخاب دوباره کمیته های نماینده گان را برای هر شش ماه یکبار درخواست میکرد و آنها را ملزم میکرد که موضوعات اجتماعی و تکنیکی را به همه پرسی بگذارند و میتینگهای مکرری را جهت مشورت با انتخاب کننده گان خود قبل از تصمیم گیری بر پا کنند. در طول سال ١٩١٩ ، اتحادیه یو.اس.آی فراخوان " جبهۀ متحد انقلابی " را در بین کارگران اتحادیه های چی.جی.ال و یو.اس.آی و اتحادیه مستقل راه آهن و اتحادیه حمل و نقل دریایی اعلام کرد. اتحادیۀ یو.اس.آی روئیای اتحادی را در سر بافته بود که از طریق آن میشد بر تفرقه اصلی بین طبقه کارگر ایتالیا، که تفرقه بین حامیان حزب سوسیالیست و کسانی که به آنارشیستها سمپاتی داشتند، فائق شود. برنامۀ کمیته نماینده گان کارگران به این انگیزه به شیوه ای مثبت عکس العمل نشان داد و به روشنی به اعضای یو.اس.آی اجازه داد که حق برابر جهت انتخاب شدن مانند نماینده گان کمیته های کارگران را در کنار اعضای (فیوم ) برای آنها قائل شود. بنابراین جنبش تورینو ایدۀ "جبهۀ متحد" را در اتحاد نیروی کار ومتشکل شدن آنها در شوراهای نماینده گان تعبیر نمود. مجمع عمومی ٣١ اکتبرِ نماینده گان کارگران طرح بازسازی اتحادیه های محلی را با وجود اعتراض شدید و غضبناک مقامات رسمی اتحادیه ها، قاطعانه در دستور گذاشت.کنترل سازمان محلی (فیوم) اکنون به عهده مجمع تمامی نماینده گان کارگران در صنایع فلز در تورینو که همچنین حق انتخاب مدیر محلی اتحادیه را در اختیار گرفته بودند، گذاشته شد. با این وجود که حزب سوسیالیست سازمان سیاسی ای بود که از حمایت عمده در بین اعضای فیوم برخوردار بود، موریسیو گارینو یک آنارکو سندیکالیست که از اعضای( گروه لیبرتارین تورینو) بود، به خاطر حمایت قاطعانه و بی شائبه اش از جنبش دمکراسی بدنه کارگری به مدیریت بخش محلی اتحادیه تورینوی فیوم انتخاب گردید.
شورا، مانند ارگان کنترل کارگری
جنبش جدید در تورینو به شورای نماینده گان کارگری، صرفاً مانند یک رفرم در برابر جنبش اتحادیه ای نگاه نمی کرد. برنامه شورای نماینده گان که در ٣١ اکتبر به تصویب رسیده بود، اعلام کرد که قصد داشت در "ایتالیا تمرینِ عملی ای از درک و تحققِ جامعه ای کمونیستی را به اجرا گذارد." شوراهای نماینده گی کارگری، مانند دو پدیده ، یکی چرخهای دگرگونی اجتماعی و دیگری واحدهای بنیادی کنترل توسط مردم کارگر در اقتصاد آیندۀ سوسیالیستی ، بودند. برنامۀ شورای نماینده گان، شوراها را دارای پتانسیلِ عینی ای دید که قادر بودند، مردم و سازمانها و ایده ها را برای عملیاتهای پیشاانقلابی کنترل کارگری آماده کنند، از این طریق آنها آماده میگردند تا اتوریتۀ کارفرما را در کارخانه ها جایگزین کرده و نظمی نوین را در زندگی اجتماعی برپا نمایند. به بی اعتمادی وسیع بدنۀ اتحادیه ها به مقامات رسمی این اتحادیه ها و احتیاج برای ایجاد و توسعه اتحاد بین کارگران غیر عضو اتحادیه های چی.جی.ال، فعالین محلهای کار در تورینو بر استقلال شوراهای نماینده گان از اتحادیه های چی.جی.ال پافشاری کردند. با اینحال آنها اتحادیه های چی.جی.ال را تماماً نفی نکردند. بجای آن، برنامۀ نماینده گان کارگری این موضع را گرفتند که اتحادیه ها و شوراها فونکسیونهای متفاوتی داشتند. اتحادیه ها در مبارزه با کارفرما ساخته شده و نوعی دستآورد را که در زمینۀ دستمزد و ساعات کار در درون سیستم موجود نصیب طبقه کارگر گشته نماینده گی میکنند. اتحادیه ها اساساً سازمانهای تعاونی بازاریابی ، در جامعه ای هستند که کارگران باید توانایی خود را برای اشتغال از طریق آنها به فروش برسانند. بنابراین اتحادیه ها باید تازمانی که کارگران در آن موقعیتی قرارمیگیرند که قادر هستند فراتر از این سازشهای موجود با کارفرمایان قدم گذاشته و اقتصاد رقابتی موسسه های خصوصی را کاملاً جایگزین کند، حمایت کنند. به هرتقدیر الزامی است که شوراها از اتحادیه ها مستقل باشند، زیرا اتحادیه ها آنطوری که با ساختار بوروکراتیک خود نشان داده اند، متعهد به حفظ سازشهای موجودِ با کارفرمایان هستند. اتحادیه ها، آنطوری که گرامشی میگوید: اتحادیه ها "به این گرایش دارند که قانونی بودن و مشروعیتِ مدون در این شازشها را جاودانه و جهانشمول کنند". شوراهای نماینده گان کارگران، دقیقاً به این خاطر که بوروکراسی حرفه ایِ خارج از خود کارگران نیستند، " گرایش به این دارند که این [مشروعیت و قانونی بودن] را در هر لحظه نابود کنند و مدام به این گرایش دارند که کارگران را به قدرت صنعتی عظیم تر کارگری هدایت کرده و هر نوع طغیان و سرکشی را جهان شمول کنند".
حزب سوسیالیست،مخالف شوراهای تورینو
با این وجود که شاخۀ تورینویِ حزب سوسیالیست نقش اصلی را در جنبش نوین شوراهای نماینده گان در همکاری با آنارکوسندیکالیستها از جمله گروه لیبارتارین تورینو، بازی میکرد،فعالین ورهبران عمده و اصلی حزب سوسیالیست در خارج از تورینو، به دو دلیل قاطعانه مخالف جنبش نوین بودند. اول اینکه آنها این جنبش را مانند تضعیف کننده و مصدوم کنندۀ ساختار اتحادیه ای موجود و رهبران آن میدیدند، که پایه ها و ثروت سیاسیِ عمده و اساسی این حزب تلقی می شدند. دوم اینکه، مخالفِ تعبیرِ از قدرت کارگری در جامعه در قالب سازمانهای توده ای کارگران در محل کار، در برابر حکومت مستقیم حزب سوسیالیست بودند. گیاچینتو سِراتی، بانفوذترین رهبر حزب سوسیالیست،این اعتقاد را نمیاندگی میکرد که: حکومت طبقه کارگر عبارت بود از حکومت حزب سوسیالیست.سوسیالیستهای تورینو که در جنبش شوراهای نماینده گان کارگران فعال بودند، شوراها را و نه اینکه حزب را،سازمانهایی میدیدند که در آینده کارگران از طریق آنها قدرت را در جامعه اعمال می کنند. اغلب آنها البته نقش تعیین کننده ای برای حزب سوسیالیست در رسیدن به سوسیالیسم قائل بودند، آنها معتقد نبودند که حزب سوسیالیست میتواند تجسم قدرت طبقه کارگر باشد زیرا مانند یک اجتماع سیاسی داوطلبانه، بر اساس یک نوع ایدئولوژی خاص استوار است و بقدر کفایت عموم را شامل نمیشود و در محلات طبیعی کارگری ای که در پروسه تولید رشد کرده اند، ریشه ندارد.
پاسخ چی.جی.ال: شوراهای کنترل شده توسط اتحادیه
عروج جنبش شوراهای نمایندگان کف کارخانه ای،(شاپها) بی اعتمادی اعضای بدنۀ اتحادیه های موجود را منعکس میکرد، و بر این منوال چی.جی.ال، مخصوصاً بخاطر طبیعت داوطلبانه بودن عضویت در اتحادیه و رقابت از طرف اتحادیۀ رقیبِ سریعاً در حال رشد که در یو.اس .آی متشکل بود، تحت فشار قرار داشت تا به طرقی به این مسئله پاسخ دهد. اتحادیه های چی.جی.ال به این مشکل خود با پیشنهاد رفرم در کمیسیونهای داخلی برخورد کردند ،اما حق رای فقط محدود میشد به نماینده گان کارگری ِعضو اتحادیه های چی.جی.ال . پیشنهاد دیگر این بود که برای هر ٣٠٠ تا ٤٠٠ کارگرِعضو اتحادیه، یک نماینده انتخاب شود---- این باعث میگردید که هر نمایندۀ کف کارخانه نسبت به انتخاب کننده گان خود کمتر جوابگو باشد. کمیسیونهای جدید داخلی هیچ اتحادی را با کارگران غیر عضو اتحادیه از جمله کارگران عضو اتحادیۀ یو.اس.آی ایجاد نمیکنند و این کمیسیونها تحت کنترل اتحادیه های چی.جی.ال قرار خواهند گرفت. پیشنهادات برای شورای تحتِ کنترل اتحادیه توسط اکثریت فعالین حزب سوسیالیست و اتحادیه های چی.جی.ال در خارج از شهر تورینو پذیرفته گردید و قادر شد که تسلط قاطع را در میان اتحادیه های چی.جی.ال در دیگر نقاط کشور کسب کند. نتیجه این شد که اختلاف و شکاف در بین طبقۀ کارگر،در بین آنهایی که به حزب سوسیالیست سمپاتی داشتند و بین آنهایی که خود را هم خط گرایش لیبرتارین که اتحادیۀ یو.اس.آی را در بر میگرفت تعمیق و محکم گردد. انقلاب روسیه به تازگی اتفاق افتاده بود و بولشویکها دارای پرستیژ عظیمی در میان جنبش سوسیالیستی ایتالیا در این زمان بودند. فی الواقع حزب سوسیالیست ایتالیا در سال ١٩١٩ به پیوستن به انترناسیونال کمونیست رای داده بود. سراتی و رهبران دیگر حزب سوسیالیست قادر شدند که پرستیژ رهبری کمونیستی شوروی را به پشت ضدیت با جنبش شوراییِ شهر تورینو و جنبش در حال توسعۀ کنترل کارگری بر مراکز صنعتی بی آورند. نیکلای لیوبارسکی،نمایندۀ وقتِ انترناسیونالِ کمونیست در ایتالیا،مشخص نمود که کمیته های کارخانه که در انقلاب روسیه در سال ١٩١٧ عروج کردند، سازمانهای المثنیِ همین شوراهای تورینو بودند و این کمیته ها اتفاقاً تابع اتحادیه ها در روسیه گردیدند و تبدیل به ارگان مدیریت کارگری صنایع و یا پایه های حاکمیت سیاسی طبقۀ کارگر نشدند. در واقع از اعتبار عظیم کمونیستهای روسیه برای تقویت و حمایت از بوروکراسیِ اتحادیه ای در ایتالیا استفاده گردید. با این وجود در روزهای ١٤-١٥ دسامبر در میتینگ اطاقِ کارِ تورینو و حومه، شورای رسمی مرکزی کارِ شهر تورینو و مقامات شورای نماینده گان کارگری قادر شدند که موافقت و تأییدیۀ شورای برنامه برای تمام جنبش کارگری در تورینو را همراه خود کنند. در موقع انتخابات دوبارۀ شورای نماینده گانِ کف کارخانه در فبریۀ ١٩٢٠، تخمین زده شد که حدود صدوپنجاه هزار کارگرِ شهر تورینو و حومه، در سیستم جدید شورایی سازماندهی شدند.
اتحادیه یو.اس.آی و سازمان شورا
جنبش شورایی در تورینو باعث ایجادِ عکس العملی مثبت و سریع از جانبِ جناح لیبرتارینِ جنبش کارگری گردید. من به شرکت آنارکوسندیکالیسم در تورینو،از جمله گروه لیبرتارین تورینو در جنبش نماینده گان کف کارخانه هم اشاره نموده ام.در سال ١٩٢٠ اتحادیه لیبرتارینِ یو.اس.آی،کنگره خود را در شهر پارما برگزار نمود و برنامۀ شورای تورینو از اصلی ترین مباحث این کنگره بود. اِنِیا ماتا سوسیالیست فعال در" کمیته مطالعه برای شورای کارخانه " که پیشنویس برنامۀ شورای نماینده گان کارخانه را نوشته بود،سخنران مهمان در این کنگره بود. آلبراندو جووانِتی دبیر اتحادیه فلزکار مکانیکِ اتحادیه یو.اس.آی حمایت برای شورای تورینو را به این دلیل که آنها عملِ مستقیمِ ضد بوروکراتیک، در دستور داشتن کنترل صنایع و داشتن پتانسیل و توان تبدیل شدن به سلولهای اتحادیه های صنعتی انقلابی و پتانسیل تبدیل شدن به "یک اتحادیه عظیمِ کارگری" را نماینگی میکردند، ترغیب نمود. فعال قدیمی آنارشیست،اِریکو مالاتِستا،علاوه بر بیان قید و شرطهای خود،اما شورا را مانند ارگان عمل مستقیم کارگری که روح مبارزه را در میان کارگران تعمیم میداد، حمایت نمود. اتحادیه یو.اس.آی، شورای نماینده گان کف کارخانه ای خود را همراه با روزنامۀ اومانیتا نووا( انسان نوین- م) و گوِرا دی کلاسِ (جنگ طبقاتی- م) به تصویب رساند. نشریۀ یو.اس.آی بزودی با همان حرارتِ نشریه سوسیالیستهای تورینو ، نشریۀ نظم نوین، تبدیل به طبل کوبنده برای شوراهای نماینده گان کف کارخانه گردید. رشد انفجاریِ اتحادیۀ یو.اس.آی در خارج از تورینو، ناتوانی اتحادیۀ چی.جی.ال در دربرگرفتن میلیتانسی و شوق و انگیزه برای کنترل کارگری که بطور وسیع و در حالِ اوج در میان کارگران شمال وجود داشت را منعکس کند. اتحادیۀ یو.اس.آی از ٣٠٠ هزار نفر عضو در سال ١٩١٩ به اوجِ ٨٠٠ هزار عضو در زمان اشغال کارخانه ها در سپتامبر سال ١٩٢٠ رسید. آنارکوسندیکالیستها در تورینو به خاطر حمایتشان از جنبش شورای نماینده گان کف کارخانه(شاپها) با این وصف که اتحادیه یو.اس.آی در حوزه سنتی فعالیت اتحادیه های چی.جی.ال روبه گسترش بود، رغبت و انگیزۀ چندانی برای ساخت جداگانۀ این اتحادیه نداشتند. آنها شورای نماینده گان کارگری را به دلایل متعدد حمایت نمودند:
اعتصاب عمومی آوریل
همانطوری که قبلاً هم اشاره نمودم، قرار داد مارس ١٩١٩ اتحادیه فلزکار مکانیک (فیوم) ، کمیسیونهای داخلی را از جلسات کف کارخانه ای در ساعات کاری محروم نمود و آنها را به ساعات غیر کاری محدود نمود. این به این معنی است که متوقف نمودن کار برای انتخابات نماینده گان کارخانه از طرف فعالین جنبش نماینده گان کارخانه در تورینو به مانند نقض قرارداد تلقی می گردید و این جنبش ضرورتاً از طریق نافرمانی توده ای از خود حفاظت میکرد. رویارویی نهایی با کارفرما در آوریل، زمانی که مجمع عمومی نماینده گان کارخانۀ فیات فراخوان به اعتصابی نشسته در اعتراض به اخراج چندین نماینده کارگری دادند، به وقوع پیوست.در جواب به این اعتصاب کارفرماها اقدام به تعطیلی کارخانه ها کردند که ٨٠ هزار کارگر را تحت تأثیر قرار داد. دولت فراچسکو نیتی، از اقدام کارفرماها با به نمایش عظیم نیروی نظامی و اشغال کارخانه ها توسط آنها حمایت نمود. زمانی که جنبش نماینده گان کارخانه بعد از دو هفته اعتصاب تصمصم گرفت که تسلیم مواضع آنیِ مورد مناقشه شود، کارفرماها با این خواسته که فعالیتِ کمیسیونهای داخلی باید محدود گردند به ساعتهای غیر کاری در موازات و موافقت با قرار داد ملی با فیوم، علم کردند. این اقدام کارفرما شوراهای نمایندگی را از بین میبرد و بی تأثیر میکرد، و جنبش کارگری تورینو در دفاع از شوراهای نمایندگی کف کارخانه،با اعتصابی عظیم و عمومی به اقدامِ کارفرماها پاسخ داد. اعتصاب به تمامی منطقه پیامونته سرایت کرد و مجموع ٥٠٠ هزار کارگر را در بر گرفت. ترامواهای شهری، راه های آهن، خدمات عمومی و بیشترِ بنگاهای تجاری به اضافه تمامی صنایع و مانوفاکتور در منطقه تعطیل گردیدند. کارگران زراعی منطقۀ تورینو هم برای دفاع از مبادله نیروی کارِ خود به مبارزه پیوسته بودند و جنبش شورایی تورینو برای تعمیم جنبش اعتصاب به کشاورزی این سازمانها را مانند بخشی از همان جنبش پذیرفت. جنبش تورینو بعداً هیئتی را به جلسۀ شورای ملی حزب سوسیالیست جهت درخواستِ تلاش برای تعمیم اعتصاب عمومی به سراسر کشور فرستاد، اما حزب سوسیالیست و رهبران اتحادیۀ چی.جی.ال مخصوصاً به جنبش شوراهای تورینو علاقه ای نداشتند و از قول هر گونه حمایتی سر باز زدند. موضوع اصلی در دستور جلسۀ این میتینگ، تلاش حزب سوسیالیست بود جهت یافتن معنی ای برای مفهوم "شوراهای کارگری" جهت پاسخ گویی به مقبولیت عمومی این ایده ها مخصوصاً بعد از پس آیندِ انقلاب اکتبر. طرحی و یا آن مفهوم شورایی که به بحث گذاشته شد، به بدنه های حاکمیت محلی انقلابی معنی و تجسم گردید، این طرح بر اساس گروه های صنعتی و یا مراکز کار قرار نگرفت بلکه بر اساس محلات و مناطق جغرافیایی استوار گردید.تمام پروژه قرار شد توسط کمیته های حزب سوسیالیست که قرار بود این شوراها را درست کنند، هدایت گردند. این ایده ها تماماً آکادمیک باقی ماندند و به هر تقدیرهیچگونه تلاشی از طرف حزب سوسیالیست ایتالیا برای عملی کردن این پروژه صورت نگرفت. آنتونیو گرامشی به تلخی در باره این عملکرد رهبران حزب میگوید: به حرافی های طولانی در باره شورا و سویت ادامه دادند،زمانی که در پیامونته و تورینو نیم میلیون کارگر برای دفاع از شوراهایی که نقداً موجود بودند با گرسنگی و مرگ دست وپنجه نرم می کردند. با در اپوزسیون قرار گرفتن حزب سوسیالیست و اتحادیه های چی.جی.ال، تنها نیروهایی که از اعتصاب عمومی تورینو حمایت کردند، اتحادیه هایی بودند که اصولاً تحت نفوذ آنارکوسندیکالیستها بودند، از جمله اتحادیه های مستقل کارگران راه آهن و کشتیرانی. کارگران راه آهن پیزا وفلورانس از حمل و نقل نیروی نظامی که به تورینو فرستاده میشدند خود داری کردند. در تمام منطقه جِنِوا در میان کارگران بارانداز و مراکز کاری ای که اتحادیه یو.اس.آی نفوذ اصلی را داشت اعتصاب در جریان بود. سرانجام رهبری چی.جی.ال اعتصاب را بر اساس شرایطی که در خواست اصلی کار فرما را: محدود کردن فعالیت شورای نماینده گان به ساعات غیر کاری، را تأمین مینمود،هم آوردند. با این وصف که از دامنه فعالیت شوراها و حضور آنها در کف کارخانه کاسته شده بود، اما هنوز تجدید حیات و عروج خود را درموقعیت قبلیِ در زمان اشغال کارخانه ها در سپتامبر خواهند دید. علاوه بر عقب گردی که جنبش شوراهای تورینو متحمل شد، جنبش برای کنترل کارگری و سازمانهای جدید ریشه دار و اصیل کارگری در سال ١٩٢٠ سیر رو به رشد خود را به عنوان مثال در رشد سریع اتحادیه یو.اس.آی نشان میدهد. در این دوره در میلان بزرگترین شهر و مرکز اصلی تجاری ایتالیا ، عُمدتاً با تلاش یو.اس.آی شوراهای مستقل جدید نماینده گان کارگری ظاهر گردیدند.
مبارزه اتحادیه فلزکار مکانیک (فیوم) برای دستمزد
رقابتِ در حال اوجِ یو.اس.آی، رهبران چی.جی.ال را در زیر فشار قابل ملاحظه ای برای تصویب متد و تاکتیکهایی گذاشت که قادر باشد جوّ میلیتانتِ رو به رشد را منعکس کند. در این دوره اعضای فیوم به ١٦٠ هزار نفر رسید، اما اتحادیه متال یو.اس.آی هم همچنین تعداد ٣٠هزار عضو را نمایندگی می کرد. از ژانویه تا سپتامبر ١٩٢٠ مخارج زندگی تا سطح یک سوم افزایش یافته بود. در این موقعیتِ تورمی بود که فیوم در کنگره خود در ماه مه ١٩٢٠ تصمیمِ درخواست ٤٠ درصد اضافۀ دستمزد اتخاذ کرد. همزمان در آوریل کارفرماها تلاش میکنند که از پیروزی خود بر جنبش شوراهای نمایندگان بهره برداری کرده و اعمال سختگیرانه ای را به کرسی بنشانند، و تعداد زیادی از فعالین را از کار اخراج می کنند. کارفرماها رکود اقتصادی را پیشبینی میکردند و به این دلیل سرسختانه با بالا بردن دستمزها مخالفت میکردند. فیوم تصمیم گرفت برای تغییر لحن کارفرماها تاکتیک "آهسته کار کردن" را اتخاذ کند. اتحادیه فلز کار مکانیک یو.اس.آی در میتینگ خود در تاریخ ١٧ آگوست در لااسپِزیا با تاکتیک " آهسته کار کردن " با این احساس که این سلاحی بی تأثیر است، موافقت ننمود. در عوض به هر دو اتحادیه فراخوان اشغال کارخانه ها را دادند: " مصادرۀ کارخانه ها توسط کارگران فلزکارمکانیک باید همزمان و سریع باشد و باید با تمام توانایی لازم از آن دفاع گردد. علاوه بر این ما مصمم هستیم که کارگران دیگر صنایع را به مبارزه فراخوانیم. ناگفته نماند که اتحادیۀ یو.اس.آی برای جلوگیری از تفرقه در درون طبقۀ کارگر بطور موقت با تاکتیک " کارکردن آهسته " مدارا نمود. مانند نوعی امتیاز به نظرات میلیتانت، اتحادیه فلزکار مکانیک چی.جی.ال(فیوم) در صورت پاسخ کارفرمایان به تاکتیک کار آهسته با بستن و تعطیلی کارخانه ها،کارگران باید کارخانه ها را در صورت لزوم با شکستن دروازه های آنها اشغال کنند.
به سوی اشغال کارخانه ها
تاکتیک کار آهسته وسیعاً رعایت میکردید و مؤثر بودن آن را باید با مشاهده سطح تولید قضاوت نمود. در ماه آگوست در کارخانه مرکزی فیات روزانه ٢٧ دستگاه اتومبیل در مقایسه با روزهای عادی که ٦٧ دستگاه اتومبیل تولید می گردید. به هر صورت، در اواخر آگوست تاکتیک کار آهسته گرایش به تبدیل شدن به اعتصاب نشسته داشت و در ٣٠ آگوست کار در کارخانه رومئو در میلان متوقف شد. این کارخانه بخشی از امپراطوری آنسالدو بود که سرسختانه ترین موضع را در برابر اتحادیه ها گرفت. این کمپانی توسط بارونهای لاستیک برادران اولترا ناسیونالیست پِرونه اداره میشد، اینها امپراتوری خود از طریق سودآوری های کلان در زمان جنگ ساخته بودند، آنها سرانجام از اولین گروهای تجار و سوداگر بزرگی بودند که از جنبش فاشیستی موسولینی حمایت مالی نمودند. زمانی که مدیریت کارخانه رومئو در ٣٠ آگوست درهای کارخانه ها را بر روی ٢ هزار کارگر خود بست، قسمت میلانِ اتحادیه فیوم با اشغال ٣٠٠ کارخانه در میلان و حومه به این عمل کارفرما پاسخ داد. رهبری فیوم از کارگران میلان تقدیر کرد اما از کارگرانِ شهرهای دیگر خواست که به تاکتیک کارِ آهسته ادامه دهند. در هر صورت در ٣١ آگوست فدراسیون کارفرمایان در بخش صنایع فلز دستور تعطیلی کارخانه ها را در سرتاسر ایتالیا اعلام کردند. لین ویلیامز ( از رهبران کارگری کانادا- م) این واقعه را به شرح زیر توصیف می کند: " در بین اول تا چهارم سپتامبر کارگران در تمام شبه جزیرۀ ایتالیا کارخانه ها را به اشغال خود در آوردند، جنبش اشغال نه تنها در مراکز اصلی صنعتی در اطراف میلان و تورینو و جنوا پیش رفت بلکه به روم و فلورانس و ناپل و پالرمو هم سرایت کرد، در هلهله ای از پرچمهای سرخ و سیاه و نمایش و هیاهوی دسته های موزیک کارگران در طول ٣ روز ٤٠٠ هزار کارگر در اشغال کارخانه ها شرکت کرده بودند.همراه با سرایت جنبش به بخشهای دیگر صنعت تعداد کارگران در اشغال کارخانه ها به نیم میلیون نفر رسید. همگی مبهوت این پاسخ گردیده بودند". در تورینو شوراهای نماینده گان برای هدایت جنبش اشغال دوباره در جلو صحنه ظاهر گردیدند. مجامع عمومی توده ای برای رسیدگی به کارها و اتخاذ تصمیمات برگذار می شدند. تولید ادامه داشت، اما نه تحت مسئولیت شورای نماینده گان، بلکه کمیته هایی برای اداره حمل و نقل، مواد اولیه و دفاع انتخاب گردیدند. گارد نگهبانی تشکیل شده و مسلح گردید.آنتونیو گرامشی شادمانی خود را در یک سخنرانی در مجمع عمومی یک کارخانه، اینگونه ابراز می کند: "سلسله مراتب اجتماعی در هم شکسته است، ارزشهای تاریخی سرنگون گردیده اند،". "طبقاتی که تاکنون آلت دست دیگران بوده اند، اکنون به طبقات اداره کننده تبدیل گشته اند"... امروز... امروز کارگران خود باید اولین سلول تاریخی انقلاب پرولتری را بسازند و با اعتماد و قدرتی که یارای مقاومت در برابر آن نباشد از بحران عمومی عبور کنند". گرامش در سخنرانی اش در میتینگِ کارخانه ای دیگراعلام میکند که مشکلات محسوس و عینیِ اداره کارخانه ها در انزوا منجر به تشکیل شوراهای کارگری شهری با نیروی نظامی مختص به خود میگردد که میتواند جایگزین اتوریتۀ حکومتی گردد. در عمل، به هر تقدیر هماهنگی اِشغال کارخانه ها - - برای مثال فروش محصولات ، توسط اتاق کار( شورای شهری مرکزی کار) انجام میگرفت. فروش محصولات برای کارخانه های منفرد به این دلیل که تولید قرار بود " به نفع تعاونی" صورت بگیرد، ممنوع گردیده بود. در شوراهای نماینده گانی که اتحادیه یو.اس.آس نفوذ مسلط داشت، از جمله رای نماینده گان صنعت فلز در اطراف جنوا،کارخانه ها هم توسط شورای کارخانه اداره میگردید. در خارج تورینو و مناطق تحت نفوذ اتحادیه یو.اس.آی سلسله مراتب اتحادیه چی.جی.ال نفوذ مسلط را داشت، شوراهای همچنین برای اداره اشغال ظاهر گردیدند، اما این اداره تحت کنترل اتحادیه بود.
گسترش ها
جنبش اشغال گرایش داشت که به فرا تر از صنایع فلز جایی که سرچشمه این جنبش بود، گسترش یابد. به عنوان مثال در تورینو، کارخانه میشلان و دیگر شرکتهای تولید لاستیک و دیگر کارخانه ها، اشغال گردیدند. از جمله کارخانه های تولید کفش، دباغی ها، کارخانجات نساجی، چهار کارخانه پشم، چهار کارخانه جوراب بافی، کارخانه ابریشم مصنوعی.در میلان کارخانه لاستیک پیرِلی اشغال گردید و همچنین کارخانه تقطیر مشروبات الکلیِ کامپاری،آبجو سازی ایتالیا، و کارخانه لاستیک هاچینسون، اشغال گردیدند. در آستانه نیمۀ سپتامبر نزدیک به ٦٠٠ هزار کارگر کارخانه های خود را اشغال کرده و آنها را از طریق شوراهای کارخانۀ خود اداره می کردند. اغلب گسترشات اشغال به خارج از صنایع فلز،به غیر از مواردِ شهر تورینو، همگی توسط اتحادیه هایی ممکن گردید که تحت نفوذ آنارکوسندیکالیسم بودند، از جمله بدست گرفتن کنترل کشتی ها توسط اتحادیه مستقل دریانوردی و یا اشغال معادن و مزارع تجاری و دیگر شرکتها توسط اتحادیه یو.اس.آی صورت گرفت. فراخوان مداوم و مُصّرِ اتحادیۀ یو.اس.آی در طول مدت اشغال، زمانی که شمارِ اعضایش به ٨٠٠ هزار نفر رسیده بود، برای گسترش جنبش اشغال به دیگر صنایع و برای تبدیل و انتقال این جنبش اشغال به " اعتصاب سلب مالکیت کننده و مصادر کننده " بود، این به معنی دائمی کردن اشغال از کانال ایجاد یک نظم نوین اقتصادی که در آن کارگران خود نقش مدیریت را بعهده گرفته اند، بود. شاید مهمترین گسترش جنبش اشغال که به وقوع پیوست، عملکرد اتحادیه کارگران راه آهن بود. زمانی که اتحادیه موضع حمایت از جنبش اشغال را در سطح کشور در پیش گرفت،کارگران راه آهن دولتی ایتالیا شروع کردند به انتقال واگنهای باری به طرف کارخانه ها و از این طریق مواد اولیه، سوخت و اتصالات حمل و نقل را در بین کارخانه های مختلف تحتِ اشغال را ممکن نمودند. این کار برای ادامه کاری کارگران در امر تولید بسیار حیاتی بود. در این موقعیت بود که دولت لیبرال نخست وزیر ایتالیا جُوانی جُلیتی، شروع به آماده نمودن نقشه برای میلیتاریزه کردن راه های آهن کرد. ناگفته نماند که استراتژی اصلی حکومت جُلیتی برای فرونشاندن بحران تعقیبِ اکیدِ سیاست دخالت نکردن دولت در کنار حمایت از موضع رهبران اتحادیۀ چی.جی.ال بود که میخواستند به مبارزات از طریق رسیدن به سازش با کارفرماها پایان دهند. در جواب درخواست کارفرماها برای دخالت حکومت، جُلیتی به افسر ارشد اجرایی دولت در میلان میگوید:" ضروری است که به صاحبان صنایع تفهیم کرد که هیچ حکومتی در ایتالیا به زور پناه نبرده و به این سادگی محرک یک انقلاب نمیشود، برای اینکه صرفا جلومختصر ضرر مالی آقایان را بگیرد". اولین مباحثات جدی در باره تعمیم جنبش اشغال به هدف سازماندهی دوباره اقتصاد، در هفتم سپتامبر در کنوانسیون اتحادیه ها دراستان لیگوریا با مرکزیت جنوا به وقوع پیوست. آنارکو سندیکالیستها مخصوصاً در این منطقه نفوذ با قدرتی داشتند. کنوانسیون جهت به "سرانجام رساندن کار با اشغال بزرگترین بندر جنوا، بزرگترین بندر ایتالیا و همراه با تمامی بنادر دیگر لیگوریا و همراه با آن با اشغال عمومی تمامی مراکز تولید " موافقت نمود. در موقعیت بحرانی و حساس کنونی، این اعمال ممکن است به دیگر مناطق سرایت کند و سمت و سوی مبارزه را که در بینِ یک دست ،جناح طرفدار سازمان دادن نوینِ انقلابی اقتصاد،که از طرف جنبش کارگری تورینو و اتحادیه یو.اس.آی نمایندگی میشد، و دست دیگرجناحِ پردازشِ نوعی از اصلاح ساختاری ،همراه با سازش با کارفرمایان که موضع رهبری چی.جی.ال بود، نوسان میکند، تعیین نماید. در این موقعیت، به هر صورت موریتسیو جارینو رئیس آنارکو سئدیکالیست بخشِ تورینویِ (فیوم)، کنوانسیون لیگوریا را به دست نگه داشتن تا برقراری جلسه اضطراری ملی اتحادیه چی.جی.ال که برای دهم سپتامبر برنامه ریزی شده بود، قانع نمود. او استدلال کرد که، شورای چی.جی.ال به گسترش مبارزه تا سوسیالیزه کردن کاملِ وسائل تولید رای خواهد داد و این مانع اقدام در انزوای اتحادیه گرایانِ جنوا میشود.اشتباه متکبرانه جارینو این بود که فکر میکرد عزم انقلابی و نیروی حنبش بدنۀ تشکیلات چی.جی.ال باعث میشودکه این اتحادیه بروکرات را به ارگان انقلاب تبدیل کند.
رهبران چی.جی.ال خاتمه انقلاب را اعلام می کنند
دو آلترناتیو سمت و سو دادن به مسیر جنبش اشغال در میتینگ ملی چی.جی.ال در برابر هم عرض اندام میکنند. در این میتینگ حزب سوسیالیست و خاصاً سوسیالیستهای تورینو برای گسترش جنبش اشغال به طرف سلب دائمیِ مالکیت و" سوسیالیزه کردن وسائل تولید و مبادله" تلاش میکردند. لودویکو دی آراگونا و دیگر رهبران چی.جی.ال با این جهت گیری مخالفت کردند و آلترناتیو خود را برحسبِ مبارزه برای "کنترل اتحادیه ای" به پیش کشیدند. کنترل اینجا به معنی مدیریت توسطِ اتحادیه نخواهد بود، بلکه حق تکمیل نموندن اطلاعات در باره موقعیت صنایع و کنترل مشترک نیروی کار و مدیریت بر روی اخراج و استخدام نیروی کار خواهد بود.آنها این پیشنهاد را مانند قدم اول در پروسه ای تدریجی معرفی نمودند که سرانجام به اشتراکی کردن اقتصاد منجر می شود. آراء مجمع نماینده گان اتحادیه به قرار ٥٤ در صد برای موضع چی.جی.ال، ٣٧ درصد برای موضع حزب سوسیالیست. رهبری اتحادیه فلزکار مکانیک ( فیوم) موضع ممتنع اتخاذ کرد. حمایت برای موضع حزب سوسیالیست از طرف اتحادیه های صنعتی تأمین شد، در صورتی که اکثریت بدست آمده برای رهبری چی.جی.ال بر اتحادیه های کوچک پیشه وری و مخصوصا اتحادیه های کارگران روستایی (فِدِرتِرا، اتحادیه ملی کارگران کشاورزی ایتالیا- م) استوار بود که به محکم و بشدت مخالف بر پایی ستونهای مبارزه بود.اتحادیه های روستایی در طی مبارزه ای سخت در روستا ساخته شده بودند و عمدتاً با مسائل مختص به بخشِ خود جنگیده بودند. آنها مصداق انزوای خود در روستا بودند و کمتر ارتباطاتی بین اینها و جنبش کارگران صنعتی در شهر توسعه یافته بود. اظهار نظر شعبۀ جنوایِ آی.ال.او، سازمان بین المللی کار که از موضع رهبری چی.جی.ال حمایت میکرد، در باره این رای گیری به این صورت می باشد:، اتفاقاً این نوع شمارش آراء حمایت از موضع رهبریِ چی.جی.ال را دست کم گرفته است چون بر اساسِ آمارِ عضویتِ سال ١٩١٩ شمارش گردیده است . اما ٣٦ در صد عضویت فدراسیون روستاییِ چی.جی.ال در سال ١٩١٩ رشدی قارچ گونه کرده و در ماه سپتامبر در زمان رای گیری به ٤٦ درصد رسیده است. به هر صورت سازمان جهانی کار( ای.ال.اُو) این واقعیت را که اتحادیه های دریانوردی و کارگران راه آهن از گسترش جنبش تا رسیدن آن به سلب مالکیت دائمی، حمایت کرده بودند،اما به مانندِ اتحادیه های مستقل از داشتن هر گونه رأی محروم گشته بودند، را نادیده می گیرد. علاوه بر این اتحادیۀ یو.اس.آی که در این دوره زمانی ٨٠٠ هزار عضو داشت و یا چهار/ دهم کل اندازه چی.جی.ال ابعادش بود و مصرانه هم فراخوان گسترش جنبش اشغال و سلب دائمی مالکیت را میداد، حتی به این میتینگ شورا هم دعوت نگردیده بود. مدرک مستند ثابت میکند که اکثریت کارگران شهری شمال ایتالیا از گسترش مبارزه حمایت می کردند. سریعاً بعد از این رأی گیری، جُلیتی به سرعت برای تدبیر معامله بین رهبران چی.جی.ال وفدراسیون صاحبان صنایع دست به کار شد. جُلیتی به کارفرمایان گفت که او از موضع رهبری چی.جی.ال حمایت نموده است و آماده است که کمیسیونِ مشترک مدیریت و نیروی کار را ، برای آماده کردن مفاد " کنترل اتحادیه ای" تاسیس کند. این باعث عصبانیت شدید و هراس صاحبان صنایع گردید. به هر صورت در جلسۀ فدراسیون کارفرماها، سیلویو کرسپی از بانک کومرسیال ایتالیا اصرار نمود که معامله را قبول کنند. او استدلال کرد که رکود اقتصادی در پیش است و بیکاری وسیعی در راه خواهد بود که موقعیت معامله گری اتحادیه ها را تضعیف می کند. تغییرات در اتمسفر سیاسی و اقتصادی سرانجام، ایده "کنترل اتحادیه ای" را به گور خواهد برد و تا این موقع آنها میتوانند پاهای خود را بر زمین کشیده و اجرای این پیشنهاد را به تعویق بی اندازند. بعد از این سازمان همکاری کارفرمایان رأی به قبول معامله داد. آنطوری که آینده نشان داد پیشگویی های کرسپی تقریباً درست از آب درآمدند. با وجود مخالفت مصرانه یو.اس.آی و جنبش شورای نماینده گان کارگران تورینو، چی.جی.ال در جلب موافقت اکثریت کارگران بدنه برای قبول معامله موفق گردید. بیشتر از آنها با این توافق رفتند، چون حداقلِ احساسی از پیروزی و این احساس که دری را به روی شنیدین صدای در حال فزون در صنایع گشوده اند، را به آنها میداد. این توافق همچنین شامل ازدیاد دستمزدها میشد و بونهای مخارج زندگی و پاداش های اضافه کاری را هم در بر می گرفت. مطمئناً یکی از بارزترین نتایج اشغال کارخانه ها، تجدید حیات جنبش شوراهای نمایندگی کف کارخانه بود . شکست این جنبش در آوریل در تورینو، زمانی که این شوراها از کف کارخانه محروم گردیده بودند، حداقل برای مدتی تلافی گردیده بود.
یورش فاشیسم
رسیدنِ مشکل از راه، طول چندانی نکشید. در ماه نوامبر برادران پِرونه اولین تجار بزرگی بودند که کمکهای مالی خود را به دخل گروه فاشیستی موسولینی ریختند، که در این زمان رشدی قارچ گونه به طرف توده ای شدن کرده بود و در طول شش ماه اول سال ١٩٢١ نزدیک به ٣٠٠ هزار نفر را در خود جای داده بود. دو سال از اعتصابهای پی در پی و ایستادن در آستانه انقلاب، باعث عروج عصبانیت و ترس در میان لایه های مختلف صاحب حرفه و املاک ، قشر تجار و مقامات رسمی رده پایین در حکومت و صنایع ( خورده بورژوازی یا به اصطلاح ادبیات رایج امروز، طبقه متوسط- م)گشته بود. عمدتاً در بین این قشر از جامعه بود که فاشیسم موسولینی سربازگیری می کرد. به محض ورود کمکهای مالی به خزانه موسولینی، او قادر گردید که دسته های فاشیستی خود را به خودرو و دیگر تجهزات مجهز کند، که این تجهیزات ایجاد حمللات سریع را به جنبش کارگری تسهیل نمود، این حملات به " اردوکشی های تنبیهی" معروف شدند که تمامی جامعه را مرعوب کرده بود. با رسیدن بهار ١٩٢١ رکودی که کرِسپی پیشبینی کرده بود، از راه رسید و بیکاری چندین برابر رشد نمود. کمیسیون مشترکِ مدیریت و کارگری که از طرف جُلیتی برای تعیین مفاد کنترل کارگری انتساب شده بود، در یک عدم موافقتِ نااُمید شکست خورد. سپس جُلیتی لایحه ای را تصویب نمود که ورژن خود از کنترل اتحادیه ای به اجرا در میآورد، این لایحه آن چنان ضعیف بود که حتی رهبران خود چی.جی.ال را هم قانع نمی کرد. این لایحه چیزی کمی بیشتر از حقوق سیاسی در محل کار را برای کارگران تأمین میکرد،چیزی که خود کارگران با همت و تلاش خود قبلاً بدست آورده بودند. ترکیبی از رکود و شکست طرح "کنترل اتحادیه ای" سرخوردگی وسیعی را در بین بدنه کارگری بوجود آورد. یورش کارفرماها در فوریه ١٩٢١ با اخراجهای فله ای حملات به جنبش نماینده گان کف کارخانه آعاز به شکل گیری نمود. در آوریل، ریاست کمپانی فیات با بهره گیری از شرایط اقتصادی و سیاسی جدید، از شورای نماینده گان کف کارخانه خواست که فعالیتهای خود را به ساعات غیر کاری محدود کند، همان درخواستی که باعث تسریع اعتصاب عمومی در تورین در آوریل گذشته گشته بود. دوباره نیروهای نظامی به کارخانه ها سرازیر گشته و اجازه ورود کارگران به کارخانه ها داده نشد،اما این بار حملۀ تعطیل کردن کارخانه ها در بدترین شرایطِ بیکاریهای بسیار بالا و سرخوردگی وسیع همراه با تخریب و سوزاندن ساختمان های اتحادیه ها و روزنامه های چپ در شمال ایتالیا توسط فاشیستها، اتفاق افتاد. در ماه مه نماینده های کارگری سرنجام تسلیم گشته و نیروی کار به کارخانه ها باز گشت. تدارکی توده ای که توسط اتحادیه یو.اس.آی در پارما صورت گرفت توانست یورش فاشیستها را شکست دهد، اما این تنها یک نمونه در برابر حملات رو به فزون فاشیستها در تمام سال بود. در زمانی که ارتش و پلیس محلی بیشتر و بیشتر بطور علنی با فاشیستها همکاری میکرد، موجودیت اتحادیه ها و سازمانهای چپ، اجباراً نیمه - زیرزمینی شد. حکومتهای محلی بطورِ روتین جوازهای حمل سلاح را برای فاشیستها صادر مینمودند و بطور روتین درخواستهای سوسیالیستها را برای جواز حمل سلاح رد میکردند. رهبری حزب سوسیالیست هنوز اصرار بر طی نمودن مشی قانونی در برابر این وضعیت را داشت." به پلیس اطلاع بدهید!" جواب آنها به حمله فاشیستها بود. سرانجام گروههایی از سوسیالیستها برای دفاع از خود، شروع به تشکیل ( آردیتی دِل پوپولو) میلیشیای توده ای نمودند. اما این عکس العمل " خیلی دیر و خیلی ناچیز" بود.
١٥ ژانویه ٢٠١٥
|