جنگ ناپیگیر علیه داعش

 

ریبوار احمد

 

داعش به مثابه یک نیروی درنده اسلامی، برازنده نابودی است.  هر نیرویی که در این امر مُصر باشد، حتی اگر آن نیرو آمریکای رهبر جهانی تروریست دولتی هم باشد، که بخاطر اهداف و منافع سیاسیش، قابل حمایت هم نباشد، حداقل نباید نفس جنگش با داعش محکوم شود. اما آمریکا نمیخواهد دست به این اقدام بزند و قبلاً هم آنرا بحث کرده ایم. خود آمریکا خالق داعش است و اکنون نیز از آن به عنوان ابزاری استفاده میکند. قبلا از طریق پشتیبانی داعش از طریق موکلینش در منطقه و بعدا با بر افراشتن پرچم عوامفریبانه  "جنگ با تروریسم" از این قضیه استفادە میکند برای پیشبرد اهداف سیاسی خود در عراق و سوریه و کل خاورمیانه، بمنظور کوتاه کردن دست رقبای منطقه ای و جهانی خود از صحنه سیاسی عراق و منطقه و همینطور ایجاد توازنی در عراق و سوریه بنفع نیروهای گوش بفرمان خود. تنها در چنین چارچوبی است که یک بار با علم کردن داعش و بار دیگر با هیاهوی "جنگ بر علیه تروریسم" و زدن داعش برای آمریکا جایگاه پیدا میکند. آمریکا به این ترتیب توانسته است دولتهای غربی را هم پشت سیاستهای خود به صف کند.  حکومت عراق نیز، چه با مالکی و چه با عبادی خیلی هرزه تراز آنست که  بعنوان نیرویی که بتواند داعش را شکست دهد روی آن حساب کرد. این حکومت خود در پایه نوع دیگری از داعش است و با سیاست و عملکرد چندساله خود مانند یک حکومت بورژوایی سرکوبگر ناسیونالیستی – طایفه ای اسلام شیعی و دست پرورده جمهوری اسلامی، با تحمیل کردن بیحقوقی و ستم و سرکوب مردم عراق و پیاده کردن سیاست آپارتاید قومی- مذهبی شیعه علیه مردم منتسب به مذهب سنی و اعمال محاصره و و قطع نان مردم کُردستان، نقش بزرگی در عمیق کردن نفاق و کشمکش قومی و طایفه ای بازی کرده و بدینطریق به میدان دارشدن داعش یاری رسانده  که  آن هم از این کشمکش و آپارتاید طایفه ای استفادە کردە است.

بگذار ببینیم جنگ حکومت اقلیم کُردستان در این میان چه جا و مکانی دارد؟  چند ماه است جنگ میان حکومت اقلیم کُردستان و داعش در جریان است.  هر از گاهی یکی دیگری را از چند منطقه بیرون میراند، بدون آنکه نشانه ای ازسرانجام و پایان این جنگ پیدا باشد٬ تا جایی که مردم از دنبال کردن اخبار این رویدادها و جنگ و گریز آنها خسته شده اند. از دهم ژوئن که داعش موصل و مناطق وسیعی از عراق را اشغال کرد و سپس به مناطق دیگری از کُردستان پیشروی کرد، تاکنون از بعضی مناطقی که بعد از  ۱۰ ژوئن تصرف کرده بود بیرون رانده شد اما هیچکدام از مناطقی که قبل از این تاریخ اشغال کرده است از او پس گرفته نشده است. بدینطریق نتیجه چند ماه اخیر جنگ این دو نیرو این شده است که داعش چند منطقه دیگر مانند شنگال و شهرها و نواحی دیگری را به اشغال خود درآورده است.  در این جنگ نیز هر دو طرف "قهرمان" و پیروز بیرون آمده اند.  داعش در مقابل حملات متحد هردو حکومت عراق و اقلیم و با پشتیبانی بُمباران سنگین و "پیگیر" آمریکا و متحدینش، نه تنها مقاومت کرده است٬ بعلاوه کمابیش پیشرویهایی هم داشته است.  حکومت اقلیم هم خود را مالک بی اما و اگر افتخارات جنگ با داعش قلمداد میکند و مدعی است که با قدرت پیشمرگ نه تنها زندگی و هستی هموطنان کرد خود را حفظ کرده است، بلکه تمام دُنیا را بدهکار خود میداند، زیرا "به نیابت از همه جهان با ترور می جنگد!"  اما هیچ علائم و نشانی موجود نیست از اینکه این جنگ تا چه زمانی ادامه خواهد یافت و سرانجام آن چه خواهد شد؟

البته هیچیک از طرفین این جنگ تاکنون بدون دستاورد نبوده اند.  هرچند در شنگال، گویر،  جلولا، سعدیه و قرتپه و غیره تعداد بسیار زیادی از شهروندان غیر مسلح قربانی شدند و صدها هزار انسان با زندگی مرگبار آوارگی روبروشدند و هزاران دختر و زن در بازارهای بردگی نکاح جهاد کثیف اسلامی با زندگی جهنمی روبرو شدند٬ اما حکومت اقلیم باندازه لازم مورد پشتیبانی سیاسی و نظامی و لوجیستیکی و مالی قرارگرفت و از این راه نیروهای خود را تا دندان مسلح کرده است.  بدین ترتیب این حکومت در اوضاع جدید منطقه این امکان برایش فراهم شده است که در چارچوب نقشه سیاسی آمریکا و غرب مکانی جدید برای خود بیابد. هم عروج داعش و هم  جنگ با داعش دریچه ای برای حکومت اقلیم باز کرده است که در کشمکش با حکومت عراق نیز موقعیت بهتری داشته باشد. دولت اقلیم همزمان بهانه ای یافته است که در برابر هرگونه خواسته و حقوق و منافع مردم هم جا خالی بدهد.  داعش نیز، چه به شکل ظاهر  شدن سیاسی و سلطه یافتن و چه از روی غنیمت بزرک فتوحات اسلامی از سلاح و پول و زن برای هوسبازی حیوانی امیرهایشان، دستاورد داشته است.  در این میان مردم هم باید بدهکار باشند که گویا هستی و دار و ندارشان در امان بوده است و هم به بهانه شرایط جنگی محروم و خاموش بمانند.

اما پیش از آنکه این مسئله را شکافته و در مورد محتوا و اهداف این جنگ قضاوت بیشتری داشته باشیم، اگر وقایع را با دید وسیعی بنگریم، بما کمک میکند که دانسته شود که این جنگ اساسا چگونه وارد میدان بازی شد و چه اتفاقات و ماجراههایی از سرگذرانده شد و ناسیونالیسم کُرد با این مسئله چگونه رفتار کرد.  و بالاخره این جنگ چه جایگاهی در جنگ علیه تروریسم دارد؟

 

تهاجم داعش و تهدید به اعلام استقلال کردستان

 

بگذار بادقت بیشتری به این سناریو بنگریم و ببینیم که این جنگ از ابتدا چگونه پدید آمد و حکومت اقلیم کُردستان چگونه با آن برخورد کرد؟  اگر کمی به عقبتر به ۱۰ ژوئن برگردیم، داعش برق آسا با همکاری همه جانبه  عوامل و نمایندگان آمریکا در منطقه، بویژه دوست و متحد بارزانی و حکومت اقلیم یعنی دولت ترکیه، با چند هزار سارق مسلح شهر موصل و مناطق اطراف را اشغال کرد.  نیروی بزرگ و تا دندان مسلح  ارتش عراق با یک فوت داعش و بدون مقاومت نابود شد و تمام تسلیحات خود را برای داعش بجای گذاشت.  ارتش عراق در مناطقی متنازع عقب نشینی کرد (مناطقی است کە بە مناطقی متنازع شناخت شودەاست مثل کرکوک ) هم که دولت مرکزی و  دولت اقلیم بر سر آن کشمکش دارند.  شهروندان استان موصل و چند ناحیه از کرکوک و تکریت و.. زیر دست جنایتکاران درنده داعش قرار گرفتند.  در همین زمان مسعود بارزانی اعلام میکند که "این فرصت!" است.  مناطق عرب زبان با مردمش تماما پیشکش داعش، امروز روز جشن کُرد" است! اینکه مردم عرب زبان این مناطق دچار چه مصیبتی خواهند شد و داعش بعدا به چه بلایی برای کل منطقه تبدیل میشود به جهنم! در این "فرصت طلایی" تقریبا تمام مناطق متنازع (مورد اختلاف با دولت مرکزی) بدست نیروی پیشمرگ افتاد.  در این اثنا بارزانی گفت که ما کاری به کار داعش نداریم٬ مناطقی که تصرف کرده اند برای داعش و مناطقی که بدست ما افتاده است برای ما. ماده ۱۴۰ اجرا شد و دیگر ما بحثی سر ان نداریم.  با افتخار و بسیار از خود راضی اعلام کرد: در اولین فرصت رفراندوم جهت استقلال کُردستان و تشکیل دولت کُردی راه میاندازیم.  همزمان با این واقعه، تبلیغات و پروپاگاند لجام کسیخته نژادپرستانه و قومپرستانه بر علیه عرب زبانان راه افتاد دال براینکه تمام اعراب و از جمله آنهایی هم که آواره کردستان شده اند داعشی هستند! این بهانه ای مناسب بود برای استفاده از "فرصت طلایی" ایجاد شده بعد از تهاجم داعش و پشت کردن به محنت و فاجعه ای که به زندگی میلیونها شهروند عرب زبان و غیرعرب زبان آن مناطق تحمیل شد.

رفراندوم درصورتیکه بمعنی رای آزادانه مردم باشد، بایستی در فضایی آزاد و آرام و بدور از دخالت هیچ نیروی نظامی و مسلحی به پیش برود و واقعا مردم بتوانند با رای آزاد خود در مورد آینده تصمیم بگیرند. اما بارزانی از قبل مناطقی که دهها سال است بر سر حاکمیت بر آن مناقشه و اختلاف است و قرار بود با رفراندم تکلیفشان روشن شود٬ در فرصت حمله داعش و شکست ارتش عراق با اتکا به نیروی پیشمرگ تکلیف آنرا روشن کرده و بدنبال فوری بحث رفراندوم برای استقلال کردستان با ضمیمه کردن این مناطق به حکومت اقلیم را طرح کرده است. در حالیکه بر اساس آخرین آمار خود دو حزب حاکم در کردستان در زمان آخرین انتخابات پارلمان عراق، در استانی مانند کرکوک ۵۱ درصد کُرد زبان و ۴۹ درصد غیرکُردزبان هستند٬ هرچند تردیدی در آن نیست که این آمار را نیز به نفع خود تنظیم کرده اند. اما حتی اگر بر مبنای آمار خود آنها هم حساب کنیم و بر این اساس ناسیونالیستی که همه کردزبانان کرکوک بدون مراجعه به خودشان رای آنها را به نفع پیوستن این استان به حکومت بارزانی حساب شود٬ هنوز بارزانی رای و اراده ٤٩ درصد شهروندان این منطقه را زیر پا گذاشته است. این هم پرواضح است که اگر چنین تعیین تکلیف میشد، معلوم است چه نابسامانی٬ کشمکش و ناامنی را بدنبال داشت.

اساس پروژه مسعود بارزانی از این قرار است: اول – تهاجم داعش و اشغال موصل فرصتی است برای کردها.  برای تمام بشریت آزادیخواه دنیا سربلند کردن و تسلط پیدا کردن داعش فاجعه بود اما برای ناسیونالیسم کُرد فرصتی طلایی و روزملت کُرد بود.  انگار کُرد جدا از تمام بشریت و نوع دیگری از مخلوقات است!  دوم – یکی کردن سیاست خود با دولت تُرکیه که حامی داعش است، معامله عملی با داعش و چشم بستن بر بربریتی که داعش به مردم مناطقی زیر سلطه خود تحمیل کرده است. سوم – یک سره کردن سرنوشت مناطق مورد اختلاف به نفع ناسیونالیسم کرد در فرصت حمله داعش و شکست ارتش عراق. چهارم – فراخوان به رفراندوم و استقلال کُردستان با هدف فشار بر دولت مالکی...٬ هر چند فراخوان بارزانی سو استفاده از احساس مردم کردستان و خواست برحق آنها برای استقلال بود. اما یکایک پایه و ستونهای این فرخوان تا مغز استخوان ارتجاعی، فرصت طلبانه، قومپرستانه، راسیستی، غیرانسانی و غیر مسئولانه و جای سرزنش بود٬ اگر از زاویه انسانی و آزادیخواهی و مراجعه به رای مردم و رفراندوم به آن نگاه میکردید.

 

تراژدی شنگال و نقش ناسیونالیسم کُرد

 

تردیدی نیست که بربریت اسلامی داعش فاجعه شنگال را آفرید و این جرم جنایتکارانه به عهده او است.  اما حکام ناسیونالیست کُرد نیز مسئولیت بزرگ و مستقیمی در قبال این فاجعه دارند.  احزاب ناسیونالیست کُرد همیشه تلاش کرده اند از نتیجه فاجعه های انسانی که به مردم تحمیل شده  به نفع خود استفاده کنند و سیاست خود را چنین گذاشته اند که از نتیجه تراژدیهای انسانی در زندگی مردم، حاکمیت خود را تحکیم بخشند. هم معامله سیاسی آنها نسبت به فجایع حلبچه و انفال و آوارگی ۱۹۹۱ مردم کردستان آشکارا است و هم نقش خود آنها در ایجاد هریک از آن فجایع.  این بار هم تراژدی مردم شنگال دستمایه ای برای کسب پشتیبانی دول غربی از ناسیونالیسم کُرد و پرژه سیاسی و نظامی آنها شد.  ماجرا بسیار روشن و ساده بود٬ علیرغم اینکه دو ماه بود که خطر تهاجم داعش برای همه آشکار بود، و در حدود دوماه بود که  اعلام می شد نیروی پیشمرگ در آماده باش کامل است برای رفع خطر تهاجم داعش و تهاجم داعش هم پیش بینی شده بود٬ این فقط حکومت اقلیم و بویژه حزب بارزانی بود که در توافق با سیاست دولت ترکیه و با در پیش گرفتن سیاست بهره گرفتن از آمدن داعش، این را بعنوان فرصت طلایی برای ملت کُرد می دید و اعلام میکرد که داعش با ملت کُرد جنگی ندارد.  سرانجام داعش حمله کرد و بدون آنکه با هیچ مقاومتی روبرو شود، تراژدی شنگال را آفرید.

همانطور که مردم شنگالی اوایل در شبکه های تلویزیونی میگفتند، صبح زود نیروی پیشمرگ و نیروهای زرێڤانی( نیرویی ویژه مختص حزب بارزانی) بدون شلیک یک گلوله برای دفاعی از مردم ، شهر را جا گذاشته و فرار کردند. تاکنون هم کسی پاسخی صریح و روشن نداده است که این سناریو چگونه بود و چرا رویداد. تنها توجیه این بهانه است که از نظر تسلیحاتی، داعش از نیروی پیشمرگ مجهز تر است...!  اما سؤال این است که در آن ابتدا و در شنگالی که هیچ مقاومتی نشده، قیاس تسلیحاتی داعش و پیشمرگ از کجا کشف شد؟  آیا تنها یک مفری هم نبود برای  باز کردن راه برای مردم که درسایه سلطه آنها خود را بی خیال میدیدند؟!  ویا حداقل امکان نبود که مردم را از نقشه فرار خود آگاه سازند؟  در این صورت  حداقل از همه زوایا ابعاد فاجعه خیلی کمتر می بود.  علاوه بر این چرا بعدا دولت اقلیم با آن همه امکاناتی که داشت و تا هم اکنون هم که چندین ماه است٬ مردم آواره شنگال را در کوه و بیابان گرسنه و در معرض تعرض داعش تنها گذاشته اند، و حتی حاضر نیستند به آنها اسلحه بدهند تا از خود دفاع کنند ؟  بجای یاری و کمک، در فکر آن هستند که آن فاجعه عظیم ترشود و قول داده اند که آنرا بعنوان نسل کُشی  بشناسند، برای اینکه مانند انفال و حلبچه از نتیجه این تراژدی نیز سودی بدست آورند.  حقیقتا هم مانند نتیجه آن تراژدی خیر و برکت بر سرشان بارید.

در حقیقت این بار مردم شنگال قربانی سیاست و اهداف ناسیونالیسم کرد شد.  بدینصورت تراژدی  بوجود آمد تا یک بار دیگر ناسیونالیسم کُرد آنرا دستمایه تحریک احساسات مردم دنیا کند و سندی شد برای دخالت میلیتاریستی آمریکا و دول بزرگ که همیشه ناسیونالیسم کُرد چشم براه آن بود. این یکی از شگردهای بسیار خطرناک و ناقهرمانانه  فراخوان بارزانی بود برای دولت مسقل کُرد. اولین قربانیان این سیاست نابودی مردم شنگال و آواره شدن جمعیت وسیعی از "گویر و مخمور و جلاله و سعدیه و... بود.  این تبانی و معامله با زندگی مردم شنگال در برابر دیدگان دهها جریان ناسیونالیستی چپ و راست کُرد در هر چهار بخش کُردستان رویداد، بدون آنکه هیچکدام  کلامی برای محکوم کردن این سیاست حکومت اقلیم و بارزانی و نقش آنها در ایجاد تراژدی مردم شنگال بزبان آورده باشند.

 

جنگ با ترور به نیابت از مردم جهان

 

حکومت اقلیم کردستان با منطبق کردن سیاست خود با سیاست دولت فاشیستی ترکیه و محور منطقه ای و جهانی آن٬ فکر میکردند با معامله و تعامل با داعش و چشم بستن بر بربریت این باند اسلامی٬ میتوانند وزنه خود را در کشمکش سیاسی عراق سنگینتر کنند٬ و مطلقا برای آنها مهم نبود که داعش جهنمی واقعی برای میلیونها انسان از شهروندان آن جامعه از عرب زبان، کُرد زبان، تُرکمن زبان، مُسلمان، مسیحی و یزیدی و بی دین و... در مناطق موصل و کلا غرب عراق ایجاد میکند. اما زمانی که یورش داعش به خود آنها از خواب بیدارشان کرد و پایتخت حکومت خود را در خطر دیدند، آنگاه لاف جنگ انسانیت علیه داعش را زدند و گفتند که وظیفه انسانی تمامی جهان است که ازملت کُرد پشتیبانی کنند.  این منطق ناسیونالیسم قوم پرست کُرد است که: "درصورتیکه نیرویی مانند داعش هر تراژدیی برسرِ مردم غیرکُرد بیاورد، به شرط آنکه کاری به کار کُرد نداشته باشد، نه تنها هیچ توجه انسانی را نمی طلبد٬ بلکه میتواند فرصتی برای ملت کُرد باشد!  اما اگر این تعرض رو به کُرد بود، آنوقت مسئله ای انسانی است و وظیفه تمام بشریت است که با کُرد همکاری کند".  احزاب ناسیونالیستی حاکم قبلا هرگز از تعریف و تمجید نیروی پیشمرگ و توان و قدرت بی پایان آن سیر نمی شدند، اما این بار برای کسب پُشتیبانی سیاسی و نظامی دول غربی، اعلام کردند که نیروی پیشمرگ بی امکانات و دست خالی است و با کلاشینکوف زنگ زده دوران قدیم با داعش جنگ میکند. همزمان بزرگترین کمپین برای تقدیس سلطە و حاکمیت خود راه انداختند٬ فقط با سرود و آواز تمجید آمیز از خود اکتفا نکردند، بلکه و بعلاوه با اتکا به فرهنگ عقب مانده از پیشمرگ افسانه ساختند و زن هنرمند ناسیونالیست هم اعلام کرد که آماده نکاح جهادی با پیشمرگ است!

اگر قبلاً پُشتیبانی از داعش توسط هم پیمانان منطقه ای آمریکا راهی بود برای تغییر توازن میان نیروهای منطقه به نفع متحدین غرب بعد از شکستهای آمریکا در عراق و سوریه، در مرحله بعد ظاهر شدن با ادعای رهبری جهان در "جنگ علیه تروریسم" و به پا کردن جنگ علیه داعش، بهانه ای تازه و مناسب شد برای دخالت دوباره میلیتاریستی آمریکا در منطقه و از سرگیری کار ناتمام و سیاستهای شکست خورده قبلی خود است. این اساس اهداف اوباما برای نقشه "سی سال جنگ جهت نابودی داعش" بود.  در چند ماه گذشته لاف و گزافه گویی "جنگ علیه تروریسم" که هیچ جایگاهی در از بین بردن داعش نداشته است، اما برای پیشبرد اهداف و سیاستهای آمریکا در منطقه، بویژه در میدان سیاسی عراق و متعهد کردن حاکمیت عراق برای خواسته های آمریکا، موثر بوده است.  بهمین اندازه و بر اساس پیشرفت در این زمینه، سیاست جدیدتر آمریکا در این جهت است که  این جنگ را در جهت تغییر معادلە سیاسی در سوریه برعلیه اسد، که یک ستون محوریِ هم پیمانِ رقیبِ آمریکاست،  ادامه بدهد.  ناسیونالیسم کُرد که مدتهاست افق خود را به استراتژی آمریکا در منطقه گره زده است، از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد که در لیست هم پیمانان آمریکا در این "جنگ علیه تروریسم" جایی برایش پیدا شود.  این مضمون ادعای آنها مبنی بر "به نیابت از همه جهانیان برعلیه ترور می جنگیم،" است.

البته این جنگ خیر و برکت محلی برای ناسیوناسیم کُرد در اوضاع کُردستان و عراق هم دارد.  این حاکمیت در چند سال اخیر، چه در سطح عراق و چه در سطح کُردستان با مشکلاتی مواجه بوده اند.  در پناه این جنگ، توانسته اند سینگینی آن مُشکلات را بر روی خود کم کنند.  در سایه این فضای جنگی شهروندان کُردستان، نه تنها برایشان مُشکل است که برای رسیدن به خواسته ها و حقوق خود یقه این حکام را بگیرند، بلکه بدهکار هم شدەاند.  تا "جنگ علیه ترور به نمایندگی از تمام جهان" برقرار است، تسلیحات و پول و پشتیبانی غرب برای احزاب حکومتی فراوان است و میتوانند خود را مسلحتر و بنیاد سُلطه خود را محکمتر نمایند.  داعش و جنگ داعش نیز به آنها فرصت میدهد که امتیاز بیشتری از حکومت مرکزی بگیرند.  همینطور در پُشت پرده این جنگ، سناریوهای متنوعی به پیش میرود؛ کُردستان میدان مافیاهای قاچاقچی اسلحه شده است که مهمات جنگی و تسلیحات را باهواپیما حمل و نقل میکنند.  داد و ستد با خود داعش هم راهی برای بدست آوردن پول برای سرمایه دارهای "آقا زاده" و دارای پشتیبانی از درون احزاب حاکم شده است.

طرح یک پُرسش میتواند کمک کند تا ماهیت سیاسی این جنگ و اهداف آن از دیدگاه آمریکا و حکومت اقلیم هم پیمان آنرا نشان دهد.  این جنگ همیطوری قراراست تا کی دوام داشته باشد و کی میتواند داعش را از بین ببرد و یا حداقل بیرون براند؟  فکرنمیکنم که هیچ پیشمرگ و فرمانده و رهبری از ناسیونالیست ها پاسخ خوشبینانه ای برای این پرسش داشته باشند.  اما چرا چنین است؟  آیا بخاطر آنکه داعش شکست ناپذیر است؟  آیا بدین دلیل است که تسلیحات داعش پیشرفته تر از آن همه تسلیحاتی که در دست آمریکا ست و در اختیار حکومت اقلیم هم بفراوانی گذاشته شده است؟  آیا راهزنان مسلح داعش جسارت و شهامت زیاد از حد دارند؟  خیر، اینها هیچکدام واقعی نیستند، لافزنی و گزافه گویی  و دروغ و افسانه سرایی اند.  این البته تبلیغات و پروپاگاند بی پایه من نیست، زنان و مردان مسلح به سلاحهای سبک و کلاسیک در کوبانی این حقیقت را برای تمام جهانیان اثبات کرده اند و دیگر کسی نمیتواند آنرا انکار کند.

پاسخ این "چرا" این است که حکومت اقلیم و هم پیمانان جهانی آمریکا، نه تنها برای نابودی داعش قاطعانه جنگ نمیکنند، و نابودی داعش جزو سیاست و برنامه آنها نیست، بلکه  جنگ با داعش، برای آنها یک بازی سیاسی است. این جنگ قرار و لازم نیست با نابودی داعش خاتمه ابد٬ بلکه قرار است در خدمت سیاست آمریکا در عراق و سوریه و منطقه باشد و در این چهارچوب نیز، تا آنجایی که به داعش مربوط است سرانجام منطقی آینده این جنگ میتواند با داعش معامله و سازش بشود به شرطی که خود را با سیاست آمریکا در منطقه تطبیق دهد و نسبت به گوش بفرمانان آمریکا در منطقه پا را از گلیم خود درازتر نکند.  آنگاه ممکن است در پروسه ای در قدرت سیاسی عراق بعنوان یکی از جریانات نماینده سُنی و در سوریه نیز ممکن است بعنوان اُپوزیسیونی "انقلابی" بمنظور برآورد اهداف آمریکا و غرب در برابر رژیم اسد مورد پسند واقع شود.

 

جنگ واقعی علیه تروریسم

 

چه چیزی از این واضحتر است که تارومارکردن داعش  چقدر نظامی است، بهمان میزان و حتی بیشتر سیاسی است؟  جنگی است برای لگدکوب کردن آن قوانین و بنیاد و ایدئولوژی و حزب و خانقا و مسجد و آخوندهای فتوادهنده که روزمره در اماکن عمومی تبلیغات بنفع داعش میکنند و داعش تولید میکنند.  دقیقا بمانند کانتون جزیره که  جسورانه اقداماتی کرده و در این راه قدمهایی برداشته است.  اما احزاب حاکم کُردستان عراق ۲۳ سال است قانون و احکام اسلامی داعش را تحمیل میکنند و با تمام وجود از آن محافظت میکنند. برنامه داعش بخشی  از برنامه تحصیلی حکومت اقلیم کُردستان است، بُنیاد شرعی و روش داعش، بُنیاد حکومت و قانون کردستان است و جامعه را برمبنای آن پیش میبرند٬ وزارتخانه و دهها سازمان و اداره و هزاران کارمند و پولهای فراوانی برای توسعه دادن اسلام نوع داعش اختصاص یافته است، آخوندهای لومپن داعش کُردی در سُلیمانیه و اربیل در پناه سلطه حکومت اقلیم جرات پیدا میکنند صالح مسلم و کانتون جزیره را به شیوه داعش تهدید کنند. دوایر دولتی این حکومت آنقدر مشغول اجرای فتواهای داعشهای کُردی هستند که به انجام امور عادی و خدماتی مردم نمیرسند. احزاب کُردی بنام تکثُر و جمعگرایی،  جریانات اسلامی را به درون حکومت آوردند و وزارتخانه را هم تقدیمشان کردند؛ از سپردن وزارت زنان عراق به داعش های نقابدار کردستان حمایت کرده اند. درحالیکه اگر قرار براین باشد که وزارتخانه و یا ارگانی برای کوچکترین کمک به مسئله زن سازمان یابد، بایستی قبل از هر چیز برنامه ای برای آن تنظیم کرد که زنان را از مجازات و عقب ماندگی اسلامیون و قوانین و احکام زن ستیز آنها نجات داده و محافظت کند. اما انگار در این مملکت همه چیز وارونه است٬ زنان را بدست اسلامیون سپرده اند تا بهتر به بردگی شان بکشند!!! با این همه میدان دادن و نوازش کردن تحجُر و عقب ماندگی و تروریسم اسلامی، دیگر جنگ صرفا نظامی علیه داعش از نوع آنچه تاکنون در جریان است، نه تنها کار ساز نیست بلکه به یک بازی سیاسی تبدیل میشود و تا یک راهزن داعشی از بین میرود، دو راهزن تازه تولید میشود و زمینه بهتری برای رشد داعش آماده میشود.

جنگ قاطعانه برای نابودی داعش راه وروشی روشن دارد.  بایستی برخلاف کارنامه ۲۳ ساله سلطه احزاب ناسیونالیستی در باد زدن و تحمیل کردن فرهنگ و سنن اسلامی، حداقل به کانتون جزیره نگریسته شود و جنگ سیاسی و اجتماعی را همزمان با جنگ نظامی علیه داعش و فرهنگ و سنتهای آن برپا کرد.  اگر حکومت اقلیم اینطور عمل نمیکند، به این دلیل است که نمیخواهد برای نابودی داعش جنگ کند.  لذا مردم هم نباید به بازی سیاسی آنها با داعش متوهم شوند٬ و نباید این بازی سیاسی را از آنها بپذیرند٬ نباید گذاشت خون پیشمرگ و فرزندان این جامعه فدای این سیاست دولت اقلیم شود. برای پیش بردن جنگ قاطعانه نظامی با هدف نابودی داعش لازم است از کوبانی درس گرفت، مقاومت توده را سازمان داد و جمع زنان و مردان مسلح و سازمان یافته به میدان آیند.  در کنار این لازم است از کانتون جزیره آموخت برای برپا کردن جنگی سیاسی و اجتماعی  با هدف از کار انداختن کارخانه تولید داعش و فرهنگ و سنت و قوانین بربریتی این جریان آدم کش. با هدف کنار زدن همه آن سنن ارتجاعی که به قوانین اسلامی داعشی متکی و از آن سرچشمه میگیرند٬ با هدف افشای داعشی های که زیر نقاب مخفی شده اند و عقب راندن آنها و کوتاه کردن دستشان از قدرت و قطع کمک های پشت جبه ای آنها به داعشیهای بی نقاب.

 

ترجمه از کُردی به فارسی توسط عزت ملکی

۲ دسامبر ۲۰۱۴