رابطه کارخانگی و فرودستی زن امروز در جهان معاصر

 

مونا شاد

 


 مقدمه: متنی که میخوانید بر مبنای سمیناری تهیه شده است که تحت عنوان "رابطه کار خانگی و بی حقوقی زن در نظام معاصر سرمایه داری " در جلسه مدرسه  حزبی اکتبر، حزب حکمتیست، در تاریخ يك دسامبر ٢٠١٤، توسط من ارائه شد. 

 

در تمام دنیا  و بدون استثنا کار بی مزد خانگی وجود داشته و دارد. نگهداری کودک،  نگهداری از سالمندان و بیماران خانواده، پخت و پز، نظافت و .... همه  بعهده زن خانه است. و البته همه ی این کارها انجامش لازم و واجب است و  برای ادامه زندگی فرد و اجتماع و از همه مهم تر برای  نظام سرمایه داری و برای بازتولید کارمجانی باید توسط کسی انجام گیرد و آن نیروی ارزان و مجانی زن است.

مارکس در کتاب "سرمایه"  هیچ توصیف دقیقی از  بردگی خانگی زنان در نظام سرمایه‌داری اختصاص نداد. ولی پس از مرگ مارکس  انگلس از یادداشت‌های" قوم‌شناسانه‌" مارکس برای نوشتن  کتاب "منشأ خانواده، مالکیت خصوصی و دولت" و این کتاب به خاطر توجه ش به جنبه‌های شخصیت زنان و نابرابری دردرون خانواده، و تنزل موقعیت زنان توسط شوهران‌شان که در جوامع پیشاطبقاتی ناشناخته بود، به بررسی پرداخت و با توجه به  افزایش ستم بر زنان، که محصول رشد جامعه طبقاتی و خانواده‌ی هسته‌ای ست برای انگلس حائز اهمیت بود. انگلس از رشد خانواده‌ی هسته‌ای به عنوان «شکست تاریخی جنس زن» یاد می کند. و این شکست تاریخی را طی یک بازه‌ی زمانی طولانی- هم‌زمان با شروع و رشد جوامع طبقاتی می داند، که منجر به  نابرابری و شکست عظیم  زنان شد.

و البته خانواده «با ویژگی منحصربه‌فرد تک همسری » که فقط زنان باید از آن تبعیت می کردند٬ مهر و موم فرودستی زن زده شد و ازهمان زمان   جایگاه زن به خدمتکار تقلیل یافت و مرد فرمانده‌ی خانه شد و زن به ابزاری که  تنها وسیله  برای تولید فرزند شد. و نظام سرمایه داری  هم برای حفظ نهاد خانواده وارد مسئله جنسیت شد.  یعنی الگوهای هر فرد براساس جنسیتشان تعیین کرد وبرای زنان الگوی های از خانه‌داری وفرزندداری تعریف شد و مرد بعنوان  نان آورخانواده و نقش مراقبت کننده‌ی و محافظ ومالک خانه و خانواده را برعهده گرفت ، از این زمان بود که جایگاه زنان  را در جامعه به شهروند درجه‌ی دو تنزل داد.

منبع ستم بر زنان در نقش خانواده در بازتولید نیروی کار برای سرمایه‌داری ست. نهاد خانواده برای سرمایه‌داری، یک شیوه‌ی ارزان جهت باز تولید نیروی کار محسوب می شود. به این معنی که کارگر وقتی از سر کار به خانه برمیگردد می تواند در خانه اش که همه چیز را زن آماده و مهیا کرده استراحت کند  تا دوباره نیروی بدنی ش را برای استثمار بیشتر توسط سرمایه دار نیروبگیرد و از سوی دیگر زن با تولید فرزندان، نسل کارگران آینده را برای نظام سرمایه داری تضمین می کند. البته نقش و وظیفه ی  زنان طبقه‌ی مرفه بدنیا اوردن  فرزندانی ست که ثروت خانواده را به ارث ببرند در حالی که نقش زن طبقه‌ی کارگر تولید نسل و پرورش کارگر فرداست.  از سویی کار بی حقوق زنان در خانه موجب شده که  استقلال اقتصادی نداشته باشند و در نتیجه به تبع آن مجبورند به عنوان نان خور و مصرف کننده  شرایط سخت یا خشونت خانگی را تحمل کنند و یا به خاطر تربیت فرزندان از مشارکت در جامعه محروم هستند. 

آمار نشان می دهد هر زن سالانه  ٣ تا ٤ هزار ساعت در سال به کار خانگی مشغول است که معادل ٢٥ تا ٤٠ درصد ثروت ایجاد می کند و ارزشی معادل یک سوم کل تولید سالانه در یک اقتصاد غیر رسمی است.

 مسئله رهایی زن از ستم جنسی  نکته‌ای ست که از ابتدای سنت مارکسیسم از  لحاظ تئوریکی دغدغه ی نه فقط زنان بلکه دغدغه‌ی همه‌ی رهبران انقلابی زن و مرد بود. لئون تروتسکی می‌گوید: «برای تغییر وضعیت زندگی، باید یاد بگیریم با چشمان زنان ببینیم» و لنین به کرات درباره ی  ستم بر زنان درون خانواده، تحت عنوان «بردگی خانگی» یاد می کند. و این حائز اهمیت است  تا نگاهی بیاندازیم به دیدگاه ها و نظریات مختلف نظریه پردازان درباره کار خانگی: 

کارکردگرایی همچون پارسونزمی گوید: تقسیم کار بر مبنای جنس در خانواده را،  اینطور ابراز می کند که زنان شایستگی بیشتر برای مراقبت از دیگران و همینطور مادری کردن  وایفای نقش پر احساس » را دارند. این جامعه شناس میگوید: مراقبت زنان از کودکان نه تنها تضمین برای  خرسندی و رضایت افراد خانواده‏ است بلکه این تقسیم‏بندی به نفع هر دو جنس و جامعه هم هست  و البته  این نوع تقسیم‏بندی را طبیعی و گزیرناپذیر می‏داند. 

از نظر اوکلی در بحث  کار خانگی معتقد است. زنان بر این باورند که کار خانگی به آنها  امکان تحقّق نفس انسان را نمی دهد چونکه  کار تنها در صورتی موجب تحقّق نفس میشود که برای کارگر ایجاد انگیزش، ایجاد احساس موفقیت، مسئولیت، ارتقاء و خشنودی بکند و در این صورت مورد مقبولیت در فرد می شود. اوکلی می گوید عنصر «مسئولیت» در شغل خانه‏داری موجد انگیزش برای زن است، اما به سبب انزوای روان شناختی و عینی زن خانه‏دار، نتیجه ای که کار خانگی می دهد اصلاً رضایت‏بخش نیست.

مارلین فرنچ عقیده دارد: نفس کار خانگی  به خودی خود امر ناخوشایندی نیست، بلکه آنچه این کار را برای زنان دشوار و پرزحمت  می کند از یک‏سو: ناعادلانه بودن تقسیم کار در خانه، و از سوی دیگر: بی‏مزد بودن آن است.

وقتی مادری بچه‏های خردسال دارد، و مجبور است که  پس از هشت ساعت یا بیشتر هم کار بیرون و هم کار منزل انجام دهد، دشوار و پرزحمت جلوه می‏کند.و به همین دلیل است  که زنان در کار خانه احساس رضایت نمی کنند. اواعتقاد دارد که کار منزل به خودی خودکار خسته‏کننده و ناخوشایندی نیست. حتی بسیاری از مردم، چه زن و چه مرد، از اینکه گاه گاهی غذا بپزند، ظرف‏ها را در ماشین بگذارند، یا قفسه‏ای را مرتب کنند، لذت می‏برند. چون کار منزل بی‏مزد است و چون زن باید بدون پاداش و احترام کاری را انجام دهد٬ این مسئله خسته کننده ست. ولی اگر زنان در ازای کار خانه پول دریافت کنند و کار بین مرد و زن تقسیم بشود مشکل حل خواهد شد. 

نوامی ولف، نویسنده‌ی فمینست در این خصوص می گوید: سرمایه‌داری عده‌ی کثیری را به نفع قلیلی مورد بهره‌کشی قرار می‌دهند، ولی چنین استدلال می‌کند که : «ولی با این وجود پول کافی، می تواند آزادی زنان را از بسیاری از ستم‌های جنسیتی امکان پذیر می کند ». و توصیه می کند: «زنان به جای این‌که معطل و منتظر ” انقلاب” بمانند می توانند از نیروی تولید دستان خود استفاده کنند و به زنان توصیه می کند با در اختیارقرار گرفتن  پست‌های شغلی بالا می توانند بازوی قدرت زنان قرن ۲۱ ام باشد.».

در واقع برای ولف، اختلاف طبقاتی بین زنان امری قابل قبول و پذیرفته شده است. به عقیده‌ی وی «گاهی اوقات سلطه‌ی زنان بر زنان، اگر سالم باشد حتی  منجر به حضور کامل زنان در جامعه می‌شود و این زنان هستند که دیگه مدیریت خواهند کرد.  

 سیمون دووبوار نیز با تأکید بر اینکه کار زن در خانه هیچ فایده مستقیمی برای اجتماع ندارد. به دلیل آنکه کار زن در خانه هیچ چیزی تولید نمی‏کند، زن خانه‏دار فرودست، درجه دوم و طفیلی است. به نظر وی، زن نمی‏تواند در خانه وجود خود را پی‏ریزی کند؛ زیرا زن در خانه فاقد ابزارهای برای بروز استعدادها و توانائی هاش  به عنوان یک فرد است و در نتیجه، فردیت او به رسمیت شناخته نمی‏شود.

 الکساندرا کولونتای که یکی از اعضای برجسته حزب بلشویک ویکی ازنظریه‌پردازان پیشرو درباره‌ی ستم بر زنان بود  در  جزوه‌ای تحت عنوان " پایه‌های اجتماعی مسئله‌ی زنان" دلایل عدم امکان شکل گیری اتحاد میان زنان طبقه ی کارگر و طبقه متوسط یا حاکم رو مورد بررسی قرار داد و گفت با وجود وجوه گسترده‌ی ستم مشترک، این مسئله امکان پذیر نیست. کولنتای اعتقاد دارد که دنیای زنان مثل دنیای مردان دو گروه تقسیم می شود. گروهی که منافع و خواسته هاشون به بورژوا نزدیک است و گروه دیگر به طبقه ی پرولتاریا احساس نزدیکی می کنند و اگرچه هر دو شعار "رهایی زنان" را سر می دهند ولی اهداف و منافع شان با هم متفاوت است و در نتیجه مبارزات و منافع رنگ و بوی طبقاتی مشخصی پیدا می کند. ولی رهایی زن بدون مبارزه با تغییرات بنیادین امکان پذیر نیست.

 

فمنیست ها در رابطه با کار خانگی چه می گویند؟   

 

 اگر به تاریخچه شکل گیری فمنیست برگردیم، جنبش‌های سال‌های ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰، جنبش آزادی زنان، جنبش آزادی هم‌جنس‌گرایان، جنبش حقوق شهروندی و حقوق سیاه پوستان، مبارزه‌های اجتماعی قدرت‌مندی بودند که تأثیر دگرگون ‌کننده‌ای بر آگاهی توده‌ها به طور عام، و بر آگاهی طبقه‌ی کارگر به طور خاص گذاشتند.  اما نظرات فمنیست ها دراین باره چیست؟

فمینیسم لیبرال چنین اعتقاد دارند و زنانی را که به کار خانگی مشغول می‏شوند قربانیان یک گزینه اشتباه خوانده و آنها را محکوم به عقب‏ماندگی مستمر می‏دانند. آنها بر این باوراند که پرداختن به کار خانه‏داری محصول فرهنگی است و حاصل آن تلف شدن نفس انسانی است. منشأ فرودستی زنان را نابرابری در حقوق و فرصت ها میان زنان و مردان دانسته و معتقدند که با تغییر حقوق و قوانین موجود، مشکلات و مسائل موجود زنان کاملاً حل شدنی است. 

فمینیسم مارکسیستی، با استفاده از نظریه مارکس که مبنا را "اقتصاد" قرار دادند و در زمینه «از خودبیگانگی»، به تحلیل کار خانگی پرداخته‏ اند. فمنیست مارکسیست خانواده را به عنوان اولین نهادی که تقسیم نابرابر کار وناعادلانه براساس جنسیت در جامعه ای که با ایدئولوژی مردسالاری جامعه سرمایه داری هست مورد نقد قرار می دهد و می گویند که  ستم بر زن مستقیما از بطن خانواده آغاز می شود و زن در خانواده به عنوان کارگر و یا خدمتکار مورد ستم جنسی قرار می گیرد. این فمنیزم ها برخلاف فمنیسم لیبرال، می گویند تا عامل بنیادین نظام طبقاتی برطرف نشود، تساوی حقوق زنان مردان هیچ دردی از ستم بر زنان درمان نمی کند و تغییر روبنایی نمی توند مشکلات زنان را حل کند. 

فمینیست های رادیکال، بر خلاف لیبرال ها، تساوی حقوق را راهی برای رفع فرودستی زنان نمی داند؛ آنها اعتقادی به این ندارند که  نابرابری و عدم تساوی حقوق، منشأ اصلی ستم علیه زنان است؛ بلکه نظام سلطه ی مردانه یا پدرسالاری منشأ ستم است و این ستم گسترده و عمیق، فقط با مبارزه ی وسیع و پردامنه قابل رفع است. 

و سپس فمینیست های سوسیالیست، با تلفیق وترکیب  نظریه فمینیسم مارکسیستی با فمینیسم رادیکال، به یک نظام دوگانه برای تحلیل منشأ ستم علیه زنان دست یافتند،  واعتقاد دارند که هم  نظام طبقاتی و هم نظام پدرسالار به عنوان عامل ستمگری علیه زنان است.

فمینیسم سوسیال، فمینیسم مارکسیستی را کورجنس می خوانند  و این ایراد را بر آنها وارد می داند که  فمنیسم مارکسیست ستم جنسی مردان علیه زنان در عامل فرودستی زنان لحاظ نکرده اند، و اگرچه ستم علیه زنان در همه ی تاریخ وجود داشته؛ اما نظام اقتصاد سرمایه داری در تعامل با پدرسالاری، نوع جدیدی از ستم علیه زنان را رقم زد و شکل داد. 

و در آخر فمنیست ها ی امروز در ایران چه می گویند. خانم راحل آشناگر در سایت  مدرسه فمنیستی با عنوان "خانه داری و از خود بیگانگی زنان"  چنین می گوید که : مردان با ازدواج کردن  به مزایای اقتصادی و اجتماعی دست پیدا می کنند، از آنان پذیرایی و مراقبت می شود، از فرزندان و کار خانگی بدون هیچ مزدی مرد استفاده می کند و ادامه می دهد که  در نهایت این مرد است که بیشترین سود نصیبش می شود. وی  اعتقاد دارد که نه  تنها مردان بلکه زنان هم باید مورد ملامت و سرزنش  قرار بگیرند چرا که بخشی از به بردگی کشیدن زنان نتیجه تن دادن به کارهای پست و پایین تقصیر خود زنان است و ادامه می دهد که این کارهای بی ارزش و پست به دوش زن سپرده می شود ولی هیچ مردی حاضر نیست این نوع کارها رو قبول کند و از کارهای خانه شانه خالی می کند ولی برعکس زنان بر سر انجام این کار میان رقابت های احمقانه ای هم بینشان  شکل می گیرد. حتی زنانی که در بیرون ازمنزل شاغل هستند بعد از به پایان رسیدن ساعات سریع  خودشان را برای انجام کارهای خانه  به خانه میرسانند.

 

پاسخ امروز و نقد ما به کار خانگی چیست؟

 

هیچ کس نمی تواند منکر وجود انجام کار خانگی شود. حتما انسان گرسنه می شود ونیاز به غذا دارد. خانه باید تمیز شود که اگر اینطور نشود حتما همه ی اعضاء خانواده مریض خواهند شد. اگر به بچه ها رسیدگی و  تر و خشک نشوند چون کودک هستند و نیاز به حمایت دارند حتما خواهند مرد٬ این طبیعی است و کسی مخالف این نیست که کار خانه بالاخره باید توسط کسی انجام شود. و کار خانگی به زن و براساس تاریخ ستم بر زن تحمیل شده و از زن موجودی ساخته که باید نقشش را بعنوان خانه دار ایفا کند. چون نه هیچ  قانون و نه امکانات حمایتی برای زن وجود ندارد.

سوال اینجاست که چرا کار خانگی  بی ارزش است؟ کارخانگی بی ارزش است چون در سیستم ارزش  جامعه در رابطه با پول مبادله نمی شود و حتی زن در خانواده جایگاهش بعنوان یک نانخور و موجود اضافه است و در خانواده به زن تنها بعنوان یک موجود بی استعداد وبی انگیزه و  بی هنری ست که تنها می شوید و می سابد و وظیفه ی خانه داریش را انجام می دهند.

چرا کار خانگی به زن تحمیل شده است؟ چونکه زن از نظر اقتصادی در خانواده به مرد وابسته است و بنا به تقسیم بندی جنسیت و از زمانی که تقسیم کار براساس جنیست ثبات پیدا کرد و این توسط نظام سرمایه داری، مذهب، کلیسا و ... با تقبیت سیستم تک همسری شدن، زن به خانه کشیده شد و اختیارش را از دست داد و جایگاهش تنزل پیدا کرد. و از زن موجودی ساخت که همیشه به کسی بنام مرد وابسته است و کسی باید از او همیشه حمایت کند و بدون مرد امکان ادامه ی حیات و زندگی ندارد.

اگرچه امروزه بسیار معتقدند که خیلی کارهای خانه برای زنان تسهیل شده مثلا جارودستی تبدیل به جاروبرقی شده و وضعیت زن را بهتر می دانند ولی باید این مسئله را از این نظر دید که  وظیفه ی خانه داری بعنوان یک شغل دائم العمر و تایید شده به پای زن نوشته شده و مهری ست که برپیشانی زن زده شده تا همیشه بعنوان اصلی ترین و اولاترین کار زن است. و زن را قبل از اینکه بعنوان یک انسان، کسی که دارای اختیار و خلاقیت واستعداد  است و می تواند برای شغل ش تصمیم بگیرد او را بعنوان یک مادر، یک زن خوب و یک موجود وابسته نگاه می کنند و این وضعیت زن را بغرنج کرده است. هرچقدر هم که تلاش شود تا تقسیم کار در خانه به حداقل برسد. نفس وجودی کار خانگی که برعهده زن نهاده شده زیر سوال است و زن را در موقعیت نابرابر قرار داده و مرد همیشه بعنوان یک موجود برتر و رئیس است و زن در پایین تر مرئوسی قرار می گیرد.

 

آیا با دریافت دستمزد برای کارخانگی، ستم جنسی بر زن بعنوان برده خانگی رفع خواهد شد؟

 

بحث دیگری که در بین بسیاری از روشنفکران امروزی وجود دارد و از آن حمایت می کنند این است که اگر زنان خانه دار، برای کاری که در خانه انجام می دهند مزد دریافت کنند، کارخانگی برای زن خوش آیند خواهد شد و یک انگیزه است و حتی کسانی معتقدند که زن از این وضعیت نابرابری خلاص خواهد شد. ولی دیدگاه ما در پاسخ به این افراد چیست؟ وقتی که به یک زن بابتش مزد دهیم یعنی وضعیت مادام العمری خانه داری را برای او تا ابدالدهر رقم زده ایم و به زن می گویم تو حق انتخاب دیگری نداری و وضعیت ستم بر زن را تایید می کنیم. به زن این اجازه حق انتخاب را نداده ایم که آیا به دلخواه خودش این انتخاب را کرده یا از سر ناچاری و تحمیلی که برایش تصمیم گیری شده و در ضمن از چه کسی باید حقوق دریافت کند؟ از همسرش؟ که اگر اینطور باشد اسلام حتی از این روشنفکران جلوتر است! زیرا در اسلام هم میگوید زن حق گرفتن شیربها بعنوان شیردهی فرزند و نفقه را دارد و زن اگر وظایفش را انجام ندهد مرد می تواند او را تنبیه و حتی از بسیاری از امکانات محروم کند و ضمنا این تاییدی ست براینکه زن در جایگاه یک برده ی خانگی قرار دارد و مرد او را خریده و مرد در اینصورت حق دارد که بگوید من بابت تمام این کار زن به او نفقه می دهم و زن باید از او اطاعت تام کند. و اگر روزی مرد به زن پول نداد زن باید چگونه اعتراض کند؟ ایا زن می تواند به کودک خودش غذا ندهد و یا کارهای خانه را انجام ندهد! .

باید دید که اگر به زن حق انتخاب و امکانات را بدهیم و هیچ اجباری در انجام کار خانگی نداشته باشد آیا بازهم عشق کارخانگی را دارد. که بسیار بعید است که چنین باشد و هیچ انسانی اگر اختیار داشته باشد خانه نشینی و دوری از اجتماع و وابستگی به یک فرد دیگری بنام مرد را انتخاب نخواهد کرد.

اخیرا جمهوری اسلامی هم بعد از اجرای طرح اخراج های گسترده زنان و خانه نشین کردن آنها. خانم مولاوردی مشاور روحانی به قول خودش برای رفع بیکار شدن زنان شاغل، از اجرایی کردن طرحی بنام سازماندهی مشاغل خانگی را مطرح کرده است. که این طرح ارتجاعی می خواهد زن را به خانه نشینی و انزوا از جامعه عادت و نه تنها دردی از زنان درمان نمی کند. علاوه بر کارهای شخصی خانه اش باید تمام وقت و بدون هیچ استراحتی باید صبح تا شب به کارهای خانگی مشغول باشد و بیشتر از قبل و دوچندان استثمار خواهد شد.

اگرچه در کشورهای پیشرفته تر یک مزایایی برای زنان قائل شده اند مثلا اگر کسی در خانه فرزند یا شخص معلول (ناتوان حرکتی) داشته باشد. دولت موظف است هر روز شخصی را بعنوان پرستار برای نگهداری و مراقبت از فرد معلول به خانه اعزام کند و درصورتی که مادر تمایل داشته باشد خودش شخصا از فرزند یا فرد بیمار در خانه مراقبت کند، دولت  بابت آن همچون یک پرستاری که استخدام کرده به مادر بابت نگهداری فرزند معلولش حقوق داده و مادر مزد دریافت می کند.

ولی در مجموع زن هزاران سال است که در همان جایگاه "زن خانه دار" نگهداشته شده و زن در موقعیتی قرار داده شده که به راحتی او را به بردگی کشید و ما مخالف اجباری بودن کار خانگی هستم این بدان معنی است کارخانگی نباید بر هیچ زنی تحمیل شود و کارخانگی اجباری باید حذف شود و این فرصت تنها با ایجاد مهدکودک، امکانات رفاه اجتماعی، غذاخوری و ارائه ی خدمات و سرویس های خانگی توسط جامعه امکان پذیر است.

تمام زنان از بیکار و شاغل باید تحت حمایت تامین اجتماعی باشند و حقوق بیکاری دریافت کنند و جامعه باید امکانات برابری برای زن و مرد برای امکان دست یافتن به اشتغال فراهم کند. و از بین بردن بردگی خانگی در جامعه ای برابر، انسانی و مرفه برای همگان امکان پذیر خواهد بود.