راه کارگر و باز مشکل ابراز وجود!

 

امان کفا

 

در تاریخ مبارزه سیاسی ایران، سازمان راه کارگر، این فرزند خجول توده ـ اکثریت، پدیده قابل مطالعه ای است. این سازمان همیشه روزهایی احساس اعتماد به نفس و ابراز وجود میکند که قدرت های حاکم احساس اعتماد به نفس میکنند! در روزهای معمولی با چتری بر فراز سر، تلاش میکند خود را از گزند باران و آفتاب محفوظ نگاه دارد، و در این راستا اگر لازم شد همه نیروهایش را تا روز موعود در ترشی میخواباند و فرمان تعطیلی مبارزه طبقاتی میدهد. اما چرا باز پای سازمان راه کارگر به میان آمد؟ 

آقای مجید دارابیگی، از حواریون راه کارگر، در برنامه تلویزویونی راه برابری، در ٢١خرداد امسال، "درباره انتخابات ترکیه، آغاز فصلی نو در تاریخ این کشور و اهمیت این تحول برای مردم ایران" گفتار قابل تامل و تعمقی داشت. ترکیه و انتخابات ترکیه،  باز شاخک های حسی ایشان را به حرکت درآورد و خودنمایی جالبی به بهانه این انتخابات در مورد کردستان ایران کردند. در ابتدای این گفتار، ایشان در پی شفادهنده ای جدید،  به انتخابات اخیر ترکیه چنگ میزند و فریاد یافتم یافتم سر میدهد. وي هم همچون بخشی از اپوزیسیون، پیکر بی رمق  خود را  به دست موجی از امید به امکان دستیابی به بهبود شرایط، البته اینبار از طریق انتخابات، می سپرد و همچون بخشی از نیروهای سابقا اپوزیسیون اندر فواید این امید جدید سخن می گوید. هم همچون سایر هم خانوادگی هایش در اپوزیسیون، ايشان نيز نگاهش به سمت راه های رسمی و قانونی است، با این تبصره که گویی در ایران نیز می توان با تشکیل جبهه های "دمکراتیک" مدل کار "حزب دمکراتیک خلق" در ترکیه را تکرار کرد! به مردم ایران مژده می دهد که راه مبارزه جدیدی جهت مقابله باجمهوری اسلامی به روی این اپوزیسیون باز شده است. 

یکباره فیلشان یاد هندوستان میکند! و باز همچون کش به موضع و جایگاه سازمان خود در سی و شش سال گذشته، باز میگردد. به مقطع پیش از حمله جمهوری اسلامی به طیف نوکر اش در صفوف توده- اکثریت و پیش از  تبدیل شدن اجباری آنها به اپوزیسیون، باز میگردد. باز در جان بی رمق گذشته دمیده میشود و فعال  راه کارگری ما احساس اعتماد به نفس میکند و نوید آشتی میدهد. 

     میفرمایند: اگر می شود در ترکیه در مقابل اردوغان ایستاد و جلوی پیروزی انتخاباتی "این نوع اسلام" و لابد ولایت فقیه بازی اردوغان در مجلس ترکیه را گرفت، پس چرا در ایران هم نمی شود همین کار را انجام داد؟ آقای دارابیگی در برنامه تلویزیونی راه برابری، در ادامه "خط رهبری راه کارگر" چنان از این دوره "بیداری ملی" به هیجان آمده است که "نه به اسلام" علیه دولت اردوغان را نتیجه ابتکارات "حزب دمکراتیک خلق" ترکیه در پرداختن به  "شیوه های ملموس جنبش های اجتماعی" و جلب رای این جنبش ها، زنان و بخشی از رای دهندگان چپ می داند. 

     مگر نه اینکه طیف شما سی و شش سال پیش همین را بارها و بارها تجربه کردید و جز اعدام پاسخی نگرفتید! سروران شما که میخواستند با آنها تمرین دمکراسی کنند، حزب خودشان، پاره های تن خودشان، حزب جمهوری اسلامی و حزب خلق مسلمان و شریعتمداری و بازرگان و بنی صدر و موسوی و خاتمی را تحمل نمی کند، شما را تحمل کند؟ اعتماد به نفس خوب است اما به اتکا آن ایران جمهوری اسلامی و اردوغان حزب عدالت و توسعه، با هم تاخت زدن، اگر بلاهت نباشد حتما کلاهبرداری هست. 

     بی افقی چپ غیر کارگری ناامید از جنبش اصلاحات، نا امید از دستیابی به کوچکترین وعده های "بازگشایی سیاسی" دولت اعتدال، نا امید از چشم دوختن به جناح های درونی جمهوری اسلامی، به چنان استیصالی کشانده شده است که در این باتلاق و برزخ حاضر است به هر خس و خاشاکی دست ببرد. اینبار نیز، بار دیگر، دلشان را به انتخابات و صندوق های رای در حکومت جمهوری اسلامی خوش کرده اند!  گویی همچون احزاب رسمی کشورهای اروپایی، توانسته اند "مانیفست انتخاباتی" همه پسندی را کشف کنند! 

     اما آنچه که شنیدن تراوشات فکری آقای دارابیگی در این گفتار تلویزیونی را قابل نقد و بررسی میکند، پافراتر گذاشتن از لاطائلات سرهم بندی شده در مورد مقایسه ترکیه و ایران است. ایشان پا به حوزه اظهار نظر در مورد کردستان ایران میگذارند و در این مورد از داعیه های سپاه پاسدارن و فرماندار نقده در مورد حقانیت مبارزه مردم در کردستان ایران، جلو میزنند و در این مورد  فرمایشاتی می فرمایند.

     بر اساس همین افق انتظار و چشم دوختن به راهکارهای پارلمانی است که یکباره تجزیه و تحلیل را به  کردستان می رساند.

     دارابیگی تماما به تخطئه مبارزات انقلابی در کردستان ایران می رسد و ميگويد که "تجربه خود ما در ایران هم نشان داد که مبارزه مردم کردستان که بلافاصله بعد از انقلاب آغاز شد و توده ای هم شد، و اکثریت مردم خلق کرد نیز پشت سر آن بودند، به این دلیل شکست خورد که نتوانست با جنبش سرتاسری ایران، با مبارزات سرتاسری ایران پیوند بخورد. اما این تجربه را کردهای ترکیه دیده بودند و تلاش کردهای ترکیه این است که مسئله کردستان را با مسئله دمکراسی با مسئله سوسیالیسم برای کارگران و زحمتکشان و همه مردم ترکیه پیوند بدهند". 

     عجب مشعشعاتی! اینجا جناب دارابیگی، نه از مبارزات موجود و طبقاتی کارگری و اجتماعی در کردستان امروز، بلکه اشاره اش مشخصا به جنبش  انقلابی در کردستان و در فردای انقلاب ١٣۵۷،  و حمله تمام و کمال جمهوری اسلامی به کردستان، است. مقاومت برحق انقلابی مردم کردستان ایران در مقابل حکم جهاد و فرمان کفارکشی را دلیل شکست آن میداند! وقاحت صفت گویایی نیست! 

     این دیگر، نه یک سیاست دنباله رو کردن کارگران و مردم مبارز، و جلب اعتماد به صندوق های رای، بلکه نشخوار سیاست سازمان راه کارگر و کمیته کردستان آن در جریان حمله به کردستان در سی و شش سال پیش است.

     آقای دارابیگی!  تحمیل جنگ به کردستان، سیاست های نظامی و سیاسی و اقتصادی و اجتماعی جمهوری اسلامی در تاریخ ایران، کردستان را به سنگر انقلاب در دفاع از دستآوردهای انقلاب تبدیل کرد. کردستان سنگر مقاومت در مقابل سرکوب و هالوکاست اسلامی ایران بود و هنوز به این اعتبار سرخ است.

     کردستان ایران برخلاف لاطائلات  شما با  جنبش سراسر انقلابی و کارگری ایران پیوندی عمیق و انقلابی داشت. ادامه و سنگر تداوم  انقلاب در تهران و مشهد و اصفهان و تبریز و سایر شهرها و ادامه شوراهای کارگری و اعتصابات نفت و مبارزات کارگری بود. "عدم پیوند با جنبش سراسری ایران"، امروز برای سازمان شما و هم خانوادگی هایتان در اپوزیسیون سابق است، در واقع حرف رمز  خزیدن زیر عبای روحانی است. پیدا کردن راهی جديد برای مشرف شدن به خدمت جمهوری اسلامی به بهانه انتخابات ترکیه، مشکل شما است نه تاریخ و واقعیات مادی جامعه ایران! 

     اقای دارابیگی، اما، بخوبی می داند که افاضاتشان در مورد کردستان ایران، آنقدر بی پایه است که حتی سازمان راه کارگر هم دیگر امروز جرأت دفاع از آن را ندارد. جایگاه کردستان، مبارزات انقلابی آن، سنندج سرخ و غیره در دل هر کارگر و کمونیست و آزادیخواه در ایران، بمراتب ریشه دارتر از این است که  جناب دارابیگی به این سادگی خیال تخطئه آن را در سر بپروراند. 

     این را او و سازمان مربوطه به وضوح می دانند. انتحابات در ترکیه بهانه ای است که توسط آن، اقای دارابیگی سعی در تایید همان سیاستی را به نام "کارگر"داشته باشد که چندی پیش ابراهیم علیزاده و اخیرا، عبدالله مهتدی ابراز کرده اند. منظور نگفته آقای دارابیگی از عدم پیوند، در حقیقت ابراز کینه قدیمی این سازمان در آن دوره، و خصوصا در دوره  تشکیل حزب کمونیست ایران است. او تنها سرزخم عفونی سی و شش سال قبل را برمیدارد.  اگر مشام همه از نسیم عفونت آن آزرده میشود، به این دلیل است. 

  تشکیل حزب کمونیست ایران، آن زخم قدیمی است که امروز دوباره سرباز کرده است. این آن پدیده ای است که راه کارگر آن را  وصله نا پیوسته ای میداند که  ناهمگون با مبارزات مردم ایران بوده است. این سازمان در آن شرایط "برای پیوسته ماندن با مبارزات سراسری مردم"سوت پایان مبارزه طبقاتی تا اطلاع ثانوی را زد!

     در همان دوره، کمیته کردستان این سازمان نیز، برنامه حزب کمونیست را به همین وقاحت در محتوا مترادف با برنامه شورای ملی مقاومت و حتی برنامه جمهوری اسلامی معرفی کرد، و پاسخش را هم گرفت! (رجوع کنید به "ابراز وجود به شیوه راه کارگر" منصور حکمت خرداد ١٣۶٢*) این همان تاریخ و همان هدفی است که ابراهیم علیزاده در سخنرانی اش در میان دانشجویان، به آن نقد دارد. این، در حقیقت همان ابراز پیوند دیرینه دوستی سازمان راه کارگر با  ناسیونالیسم کرد است. 

     ای کاش پا به پا و به موازات بورژوازی ایران، بالاخره بعد از ٣٢ سال، سازمان راه کارگر هم  به این درجه از بلوغ می رسید و کالیبر و شهامت آن را را داشت که نوع دیگری ابراز وجود کند! نه با گوشه و کنایه زدن، نه تحت نام و به بهانه انتخابات ترکیه و  در یک برنامه تلویزویونی، بلکه همچون برادر بزرگترش و هم پالگی های سنت دارترش، در حزب توده و اکثریت، به همان رکی و پوست کندگی ابراز وجود ميکرد.

 

 

*"ابراز وجود به شیوه راه کارگر" منصور حکمت خرداد ١٣۶٢

www.hekmat.public-archive.net #0180fa