بدون حکمت نمی شود !

" به مناسبت هفته منصور حکمت"

 

مظفر محمدی

 

     این هفته را (٤-١١ ژوئن) حکمتیستها، هفته منصور حکمت می نامند. حکمت در تاریخ جنبش کمونیسم کارگری چند دهه اخیر عجین است. تشکیل حزب کمونیست ایران در شرایطی که چپ ایران بعد از انقلاب ٥٧ به یک سردرگمی مرگبار در توضیح انقلاب و نتایج آن دچار بود، نقطه عطفی در تاریخ آندوره است. زمانی که حکمت به ایجاد حزب کمونیست ایران اقدام کرد که قبل از آن موقعیت  انقلاب، نیروهای شرکت کننده در آن و جایگاه پرولتاریا و بورژوازی را توضیح داده و طبقه کارگر و چپ ایران را از توهم به بورژوازی ملی و مترقی برحذر داشته بود. او بطور مشروحی روشن ساخته بود که بورژوازی ملی و مترقی دیگر وجود ندارد و تنها نیروی محرکه انقلابات این دوره اگر بخواهد منافع طبقه کارگر و زحمتکشان را نمایندگی کند، بلاواسطه انقلاب کارگری است.

 تشکیل حزب کمونیست ایران با برنامه کمونیستی روشن و نیروهای شرکت کننده اش می بایست منافع تام وکمال طبقه کارگررا نمایندگی و به امر افق انقلاب کارگری کمک کرده و در خدمت آن قرار گیرد. 

این در شرایطی است که بخش بزرگی از چپ ایران از قبیل حزب توده و چریک های اکثریت به خدمت جمهوری اسلامی در آمده و این رژیم را برآمده از انقلاب مردم و مترقی و انقلابی دانسته بود. و بخش دیگر ناتوان از توضیح آنچه که اتفاق افتاده بود دچار تشتت و استیصال بود. حزب کمونیست ایران می رفت تا به یک قطب کمونیستی در میان طبقه کارگر و زحمتکشان و ازادیخواهان ایران تبدیل شود. حزب کمونیست ایران همچنان می رفت تا حزب کارگران سوسیالیست و رهبران عملی کارگری ایران باشد. رهبرانی که  سیاست و افق کمونیستی و کارگری حزب را به سیاست و افق خود تبدیل می کنند.

     بعلاوه این تحرک تاریخی زمانی اتفاق می افتد که بلوک شرق فروپاشیده و بورژوازی غرب شيپور پایان کمونیسم و ازلی و ابدی بودن دمکراسی و بازار آزاد را نواخته بود.

     تشکیل حزب کمونیست ایران و متعاقبا کمونیسم کارگری در مقابل آوار فروپاشی بلوک شرق و ادعای شکست کمونیسم و پیروزی بازار بر سرمایه داری دولتی، در کمپ بورژوازی پیروز، پوچی ادعای شکست کمونیسم را به اثبات رساند و مدعی شد که کمونیسم در یک کشور و از جمله در ایران می تواند پیروز شود.

     حدود سه  دهه از آن تاریخ می گذرد و این ادعا و بویژه شبح منصور حکمت بر فراز سر بورژوازی بویژه در ایران و منطقه  در گشت و گذاراست.

 

بدون  حکمت نمی شود!  

    تاریخ سه دهه اخیر کمونیسم و جنبش کمونیستی ایران را هیچ انسان منصفی نمی تواند  بدون درج نقش و جایگاه تعییین کننده ی منصور حکمت بنویسد. این را دوست و دشمن اذعان دارند. حکمت در بعد کشوری، کمونیسم را از زیر آوار سنت های غیرکارگری و غیر کمونیستی احزاب و جریانات وطنی از حزب توده و مائوئیست ها و پوپولیست ها و ناسیونالیستهای طرفدار رشد و توسعه سرمایه داری و بورژوازی ملی و مترقی،  کمونیسم ملی و لیبرال ها و ... در آورد. در ابعاد بین المللی هم در حالی که کمونیسم زیر آوار شکست سرمایه داری دولتی بلوک شرق و شوروی کمرش خم می شد پرچم کمونیسم را بر افراشته نگه داشت.

    از انوقت تا حالا خیلی چیزها تغییر کرده است. قطار زمان جلو می رود و منظره ها بسرعت عوض می شوند. منصور حکمت بحران خلیج و نظم نوین جهانی بورژوازی پس از فروپاشی بلوک شرق را طلوع خونین نامید. و بشریت اکنون در چنبره سناریوهای امپریالیستی پشت سرهم و خونین گرفتار آمده است. بورژوازی جهانی به سرکردگی امریکا، طبق یک نقشه آگاهانه با دخالتهای سیاسی و نظامی خود و سازماندهی باندهای سیاه قومی و مذهبی انقلابات بهار عربی را به جنگهای داخلی قومی و مذهبی تبدیل کرد. در نتیجه  تصویری که مردم جهان امروز از انقلاب دارند، نه اجتماعات شورانگیز زنان  و مردان کارگر و جوانان میدان تحریر مصر و موج شور و شوق ازادیخواهانه مردم خاورمیانه، بلکه تصویر حاکمیت نظامی ژنرال سیسی در مصر و سناریوهای سیاه و خونین در لیبی، سوریه، یمن، عراق و ... است.

    هنوز هم کم نیستند مردمانی که سناریوی سیاه و خونین خاورمیانه را نه نتیجه  دخالتهای امپریالیستی بلکه از نتایج "شوم" انقلاب می بینند. به این ترتیب می بینیم که  امپریالیسم امریکا و متحدین اروپایی و حامیان منطقه ای اش به اهداف پلید خود که ترساندن و پشیمان کردن کارگران و زحمتکشان و مردم ازادیخواه از انقلاب است، رسیده اند.

    اتفاق دیگری که افتاده است، برسمیت شناختن جمهوری اسلامی از جانب دشمنان سابق خود، از جمله امریکا بعنوان شریک منطقه ای و دارای منافع مشترک است. به این ترتیب جمهوری اسلامی از محور شرارت به شریک و حامی دشمنان سابق خود دربرگرداندن آرامش و امنیت به منطقه تبدیل شده است!

     این شرایط همزمان با تعرض وحشیانه بورژوازی جهانی به طبقه کارگر و عقب نشاندن کارگران از دستاوردهای مبارزه طبقاتی شان است. بار بحران های اقتصادی بورژوازی تماما بدوش طبقه کارگر افتاده است. طبقه کارگر ایران بیش از هر بخش دیگر کارگران جهان در فقر و بیکاری و بیحقوقي کامل غوطه ور است.

     در برابر این شرایط و رابطه کار و سرمایه در ایران و منطقه وجهان، دنیا بیشتر از هر زمان به حکمت نیاز دارد. بدون منصور حکمت نمی شود. در غیاب او جنبش کمونیستي کارگران در ایران و منطقه و جهان دچار تفرقه و پراکندگی و بی افقی و تشتت است. کمونیسم به هر میزان از حکمت فاصله گرفته و کمونیستهای ایران به هر درجه به حکمت پشت کرده اند، هر کدام و یکی پس از دیگری به زاییده های بورژوزای و جنبش های بورژوایی تبدیل و در حاشیه جامعه قرار گرفته اند.

     این بهترین نمونه و شاخص واقعی و دال بر حقانیت حکمت در پافشاری بر کمونیسم کارگران و حزب کمونیستی طبقه کارگر، حزب قدرت سیاسی کارگران و انقلاب کارگری است.

     تجربه انقلاب ٥٧ ایران، بهار عربی و تحولات منطقه و جهان بیش از پیش این واقعیت را اثبات کرده است که طبقه کارگر بدون کمونیسم و بدون تحزب کمونیستی اش به جایی نمی رسد. و مبارزات و اعتراضات انسان امروز علیه تبعیض و ستم و بی حقوقی و فقر و فساد بدون حضور قدرتمند طبقه کارگر و حزب کمونیست اش یکی پس از دیگری شکست می خورند.

تجارب مبارزه طبقاتی یک قرن اخیر و عروج مارکسیسم، لنین و تجربه انقلاب اکتبر، حکمت و تجربه انقلاب ٥٧ ایران و عروج مجدد کمونیسم کارگری حکمت در شرایط تاریخی جهان امروز، همگی  به عینه نشان داده اند که تغییر جهان به تعبیر مارکس امکانپذیر است. که کمونیسم در ایران می تواند پیروز شود.    

     شکست خوردگان و تاریخ شان در هر دوره  تلاش کرده اند مارکسیسم را بی اعتبار و یا دور از دسترس، انقلاب اکتبر را اراده گرایی و خشونت و کمونیسم کارگری حکمت را اتوپی و غیر عملی جلوه دهند. بخصوص و در این دوره، طیف واپسگرایی و نا انقلابیون از مارکسیست های علنی طیف رییس دانها تا جریاناتی که عملا به حکمت پشت کرده اند و منتظران استحاله جمهوری اسلامی تا گروه ها و محافل و منفردین چپ تلاش می کنند تا شانس خود را بدون حکمت و در کنار و آغوش جنبش های بورژوایی اصلاحات و سبز و ملی گرایی و با تکیه بر آلترناتیوسازی های بورژوازی غرب و آمریکا...، امتحان کنند. 

جای تاسف است که این کار را بخشی از چپ در ابعاد جهانی زیر پرچم و سایه مارکس و بخصوص در ایران به نام منصور حکمت انجام می دهند. این علاوه بر مضرات و خاک پاشیدنش به چشم طبقه کارگر و کارگران کمونیست ، اما خود نشانه اهمیت و اعتبار و اتوریته مارکسیسم و کمونیسم کارگری حکمت است.

    صمیمانه و قاطعانه باید گفت که هر گونه پیروزوی و پیشروی کارگران کمونیست در ایران و رهبران عملی و شبکه محافل کارگران سوسیالیست و آژیتاتورهای کارگری و همه  مارکسیست های واقعی در گرو این است که به افق و سیاستهای حکمت و کمونیسم کارگری اش دست یابند. مارکسیسم و کمونیسم و انقلابیگری و افق کارگری و کمونیستی در این دوره بدون تئوری، سیاست ها و پراتیک انقلابی و ادبیات کمونیسم کارگری حکمت در این دوره هیچ گونه شانس پیروزی ندارد.

 این وظیفه بر دوش حکمتیست های این دوره است که طبقه کارگر را به کمونیسم کارگری حکمت مسلح کنند، این کمونیسم را ابزار مبارزه طبقه کارگر کنند و در دل اعتراضات و مبارزات و اعتصابات گسترده کارگری در ایران، اتحاد توده ای و تحزب کمونیستی طبقه کارگر را بنیان گذارند.

     منصور حکمت پیشروی کمونیسم و مارکسیسم در این دوره را در گرو این دانست که موانع متعدد پیش پای مبارزه طبقاتی کارگران را یکی پس از دیگری بردارد. از جمله زدن و حاشیه ای کردن  موانعی چون کمونیسم روسی، مائویسم، پوپولیسم و خلق گرایی و توهم به بورژوازی ملی و مترقی که نمونه هایش را در شیفتگی چپ این دوره به جنبش اصلاحات وسبز و استحاله جمهوری اسلامی و یا سرنگونی آن با اتکا به این جنبش ها دیدیم. حکمت  قاطعانه علیه شعبات گوناگون کمونیسم غیرکارگری و غیر دخالتگر و گروه فشار و در حاشیه جامعه ایستاد.

     حکمت برپایی جنبش مجامع عمومی کارگری را راه حل و عملی ترین شکل ممکن اتحاد کارگری و عروج طبقه کارگر به مثابه طبقه واحد و کمیته های کمونیستی کارخانه را برای اتحاد کارگران کمونیست و رهبران عملی کارگران و ایجاد پایه های تحزب کمونیستی طبقه کارگر حیاتی و ضروری و غیر قابل صرفنظر دانست.

    امروز، تحقق این امر حیاتی بر عهده حکمتیست های درون و بیرون طبقه کارگر افتاده است. و این کار بدون حکمت شدنی نیست. بدون دستیابی به برنامه دنیای بهتر، به سیاستها و افق کمونیستی کارگری حکمت در همه سطوح فکری، سیاسی، روش های عملی و پراتیکی و بویژه متدولوژی حکمت ممکن نیست.

     شبح مارکس بر فراز سر جوامع بشری امروز در گشت و گذار است. مارکسیست های واقعی این دوره اگر بخواهند بدانند که  کجای کارزار فکری و سیاسی و عملی برای تغییر مورد نظر مارکس ایستاده اند، بی نیاز از حکمت نخواهند بود. اگر مارکسیسم و مبارزه طبقاتی اش را کوهی مرتفع در مقابل بورژوازی با تمام قدرت اقتصادی، سیاسی، نظامی و تبلیغات ارتجاعی و فریبکارانه و سرکوبگریهای بیرحمانه اش بنامیم، در جهان امروز حکمت بر قله آن ایستاده است.