گوش را به زمين بچسبانيد!

 

فواد عبداللهي

 

محسني اژه اي، معاون اول قوه قضاييه جمهوري اسلامي، ديروز در مراسم ”معارفه“ رييس جديد دادگستري استان البرز گفت: "به مرکز اطلاعات و فناوری ملی و بومی نیاز داریم تا شاهد شایعه سازی و دروغ پراکنی ها نباشیم؛ اين وضعيت جالب نيست و یک خبر دروغ کشور را بر هم می ریزد... باید همدلی و همزبانی را در عمل بروز دهیم تا مردم امنیت و آرامش را لمس کنند و در سایه همین امنیت است که سایر بخش ها نیز پیشرفت می کند. ..."

     از اين صريح تر و موجز تر نميتوان گفت که آنچه در ايران امروز مي گذرد، مسله دعواي جناح ها نيست، بلکه مبارزه و کشمکش بين کمپ داراها و اردوگاه ندارها است؛ مبارزه اي که تا نظام سرمايه داري در ايران بر سر کار و نهاد دولت برقرار است، ادامه خواهد داشت. اردوگاه مساوات طلبي در برابر استبداد سياسي و بردگي کار مزدي!

     آري، جناب اژه اي؛ ”اين وضعيت جالب نيست و يک خبر دروغ کشور را بر هم ميريزد.“

حقيقت اينست که ميزان اعتصابات و اعتراضات کارگري در يکسال اخير در طول عمر جمهوري اسلامي کم سابقه بوده است. کمتر کسي است که نداند اژه اي روي سخنش به چه کساني است؛ آنهم در اين روزهاي سخت و طاقت فرساي مبارزه طبقاتي! روزهايي که بعنوان نماد مقاومت و اعتراض طبقه کارگر ايران بر سر مسله معيشت، بر سر بيمه بيکاري، اعتراض به بيکارسازي ها و سطح نازل دستمزدها، در ادامه تاريخ مبارزاتي اين طبقه ثبت خواهند شد.

     به اين اعتبار، ”امنيت و آرامش“ سرمايه و سرمايه دار و دولتشان، کاملا قابل درک است. در نظامي که ميلياردرهايش دست به سياه و سفيد نمي زنند و روز به روز به ثروتشان افزوده ميشود، عربده هاي اژه اي در مورد ”امنيت و آرامش“ نشان از بزخو کردن دولت اعتدال و کل بورژوازي ايران در مقابل کارگران است. بورژوازي ايران نه اعتصابات کارگري ٣٦ سال پيش را که تير خلاصي بر شقيقه رژيم سلطنت زد، فراموش کرده است و نه از قدرت ميليوني توده کارگراني که چند هزار نفرش ميتواند اقتصاد مملکتي را بخواباند، غافل است. در اينجا ”وضعيت اصلا جالب نيست".

     بايد پرسيد که اين چه جور ”امنيت“ي است که روزي تحت نام ”سازندگي“ و ”اصلاحات“ و روز ديگر با آرم ”اعتدال“، نيازمند بسيج زرادخانه سرکوب دولتي، تحميق ايدولوژيک و عوامفريبي سياسي است؛ اين چه نوع ”پيشرفت“ي است که شرط آن در تحميل بيکارسازي وسيع و به فلاکت کشاندن طبقه کارگر  و خانواده کارگري است؛ اين چه ”توسعه“اي است که در گرو عدم پرداخت دستمزدها، افزايش کشنده ساعات کار،  استثمار شاق، تابلوي قيمت ارز و سکه صرافي ها است؛ اين چه ”آرامش“ي است که محتاج دوربين هاي مداربسته، تابلوهاي ”اعتصاب و تشکل ممنوع“ در محل کار، برگه هاي قرارداد اجاره کارچاق کن هاي معاملات ملکي و صاحب خانه هاي دندان گرد، است؟

در پس اين معرکه، تاريخ واقعى در جهت ديگرى سير ميکند. گوش را بايد به زمين چسباند و لرزش بنيادهاى اين نظم کهنه را حس کرد. جدال جارى در جامعه ايران مقابله يک عده مکلا با يک عده معمم نيست، کشمکش تجار سنتی و تکنوکرات های پاپیونی نيست، بلکه جدال مساوات طلبي با استبداد بورژوايي، جدال بين کار و سرمايه در همه اشکال آن است. دو سال پيش، وقتي روحاني  آمد و بخش اعظم اپوزيسيون بورژوازي را با خود بسيج کرد و برد، فقط ما کمونيست ها با قاطعيت گفتيم که سرمایه داری ایران و حاکمیت بورژوازی در این کشور، ظرفيت کمترين گشایش سیاسی واقعی حتی در صفوف خود را ندارد. این واقعیت نه ناشی از مدیریت بد این و آن دولت، که محصول نیاز بنیادین سرمایه در ایران به سلطه یک نظام تماما مختنق، یک دست و متمرکز است. دولتی که بتواند با ساکت نگاه داشتن نیروی کار، شرایط امن و با ثبات تولید و بازتولید سرمایه در جامعه را با اتکا به نیروی کار ارزان، تضمین کند. ما گفتيم که سرکوب و دیکتاتوری عریان جز لاینفکی از سرمایه داری در ایران بوده و  کماکان خواهد ماند.

     ما بدرست تاکيد کرديم که وضعيت اقتصادي و تحريم دول غربي براي جمهوري اسلامي امکاني است که کوچکترين اعتراض به شرايط موجود را به بهانه تحريم ”دول خارجي“ سرکوب و ساکت کند. و دقيقا بر اين مبنا کل اپوزيسيون بورژوايي همراه با ميدياي درون و برون مرزي به دولت اعتدال ”لبيک“ گفتند. همه با هم در اين کلوپ، پيروزي روحاني را اميد گشايش سياسي و اقتصادي در جامعه جار زدند. کل بورژوازی ایران و احزاب رنگارنگ آن، سعی کردند که به کارگر بقبولانند که اگر گشایشی در اوضاع فعلی می خواهد، بایستی چشم انتظار دولت اعتدال باشد.

     امروز معلوم شده که ارزيابي و تحليل ما از ”دولت اعتدال“ و سياست تمکين به وضع موجود بورژوازي ايران، چه ريشه هاي عميقي در واقعيت داشت. امروز بايد براي هر کارگر و کمونيستي روشن شده باشد که دولت اعتدال چيزي نيست جز کميته مشترک کل بورژوازي ايران! کميته اي که نياز سرمايه به سود و لاجزم سرکوب را نمايندگي ميکند. به اين اعتبار، براي طبقه کارگر و کمونيستها دوران عمل است، دوران جذب نيرو است، دوران رشد و تبليغات وسيع است، دوران سازمانگري و دخالتگري است. دوران متکي کردن اعتراضات جاری طبقه کارگر به مجامع عمومی، بعنوان ممکن ترین، امن ترین شکل حفاظت از رهبران کارگری ، مناسبترین، و توده ای ترین شکل پایدار سازمانیابی طبقه کارگر است. دخالت اين طبقه در سياست نيازمند تحزب و تشکلي است که به امر انقلاب کمونيستي و کارگري  کمک مي کند. طبقه کارگر تنها  و تنها با اعتراضات و سازماندهی مبارزات خود، بمثابه یک طبقه برای خود، قادر خواهد بود که توازن قوا دیگری را به جمهوری اسلامی تحمیل کند و کل ماشین سرکوب و اختناق آن را در هم پيچد. اين تنها کمونيسم طبقه کارگر است که نشان خواهد داد هراس بورژوازي و دولت اش موجه است. اژه اي به چه زباني بگويد که از اين وحشت دارد که دور آتي تحرکات و تحولات دربست متعلق به کارگران کمونيست باشد!