سال وحشت از اشباح!
فواد عبداللهي
کشمکش هاي دو طرف ”توافقات“ لوزان کماکان ادامه دارد. هر کدام ديگري را به ”تعامل“ و ”تسامح“ فرا ميخواند. هر کدام ديگري را به کنار گذاشتن ”منافع“ و تکيه بر ”مصالح جامعه جهاني“ دعوت مي کند. هر دو متفق القول اند که اين ”توافقات“ برنده اي نداشت. هر دو در بي افقي و سراشيبي در حال کلنجار رفتن با يکديگرند. از يک طرف، روحاني قدرت و ابعاد ”نرمش قهرمانانه“ ولايت فقيه را هر روز نشان طرف مقابل ميدهد؛ ”پايان دوران افراطي گري“، و ”راه تعامل سازنده با جهان“ را يادآوري ميکند. از سوي ديگر، آمريکا هم پا درازي بيش از حد ايران از گليمش در منطقه و ايجاد دردسر با عربستان را نشان اش ميدهد. هم براي پر کردن شکافها و روتوش کردن روابط به همديگر چشمک ميزنند و هم براي يکديگر مرز تعيين ميکنند. انصافا اما جمهوري اسلامي به نسبت حتي يک دهه پيش خود، خيلي تغيير کرده است. روحاني در تور چند روزه اش به گيلان گفته بود که ”شما خودتان میدانید تمام شرکتهای اروپایی و آمریکایی در انتظار توافق نهایی هستند، چون این توافق به نفع جهان و همه ملتها خواهد بود. ... این دولت و ملت انعطافپذیر است و همانطور که رهبر انقلاب از آن به عنوان نرمش قهرمانانه یاد کرد، مسیر ما، مسیر اعتدال، تعامل، گفتگو، منطق و به کرسی نشاندن حق مسلم ملت ایران خواهد بود. ..." اين واقعيت که جمهوري اسلامي از نظر اقتصادي راهي جز پيوستن به کلوپ ”جهان متمدن“ از کانال دولت اعتدال روحاني ندارد، حتي توسط کله گنده هاي رژيم، سپاه و برنامه ريزان ريز و درشت دولت اعتدال، انکار نمي شود. مبادلات اقتصادي با روسیه در حوزه صدور گاز و نفت و مواد عذایی به ایران و ایجاد نیروگاه برق و راه آهن، کفاف و جواب نياز سرمايه در ايران و توسعه اقتصادی آن نیست. مديريت بازار کماکان در دست غرب است. نرمش هاي سياسي - صبحگاهي خامنه اي در اين زمينه، از خوشحالي رعشه به اندام تمام روزنامه ها و رسانه هاي بورژوايي انداخته است. موهاي تن امثال حجاريان ها، نگهدارها، بهنودها، زيباکلام ها، گنجي ها، عبادي ها و خيل دوستان گرمابه گلستان ولايت فقيه را به سمت ”مدرنيزاسيون“ اقتصاد به حمد و قوه صدور سرمايه از طرف ”جامعه جهاني“ سيخ کرده است. مهم نيست آن يکي در خارج است اين يکي در داخل؛ دوست و همفکر همان کسی است که ”وجود“ دارد، حتی اگر ”حضور“ نداشته باشد. مهم اينست که دولت اعتدال، مکانيسم و مجراي مادي اين دوستي ها، آشتي ها، و رفع کدورت هاي تاريخي و اتحاد بخش اعظم بورژوازي ايران است. اما اين تمام ماجرا نيست. اين بورژوازي هيچ شباهتي به بورژوازي کشورهايي چون کره جنوبي و مالزي و بنگلادش و برزيل که مطيع و سربه زير تام و تمام دستورات غرب اند، ندارد. بورژوازي ايران (با عمامه و بي عمامه)، تاريخا در حين گرايش به سمت غرب و آمريکا اما قلدر هم بوده است. اقتدارگرا و دولت گرا و عظمت طلب بوده و امروز نيز کماکان خواهان ادامه اعمال امپراتوري هاي گذشته در منطقه بر متن معادلات جهاني روز است. به اين اعتبار، بعد اقتصادي پلاتفرم روحاني که ادامه دهنده خط اقتصادي همه دولت هاي قبلي است هر چند مورد توافق غرب و آمريکا است، اما مشکل سرمايه داري ايران، سهم خواهي در جدال با بورژوازي عرب و يک پاي سازماندهي و دامن زدن به انواع باندهاي شبه مذهبي و قومي است. اين جمهوري عليرغم پزها و ايماژهاي ”متمدن“ و ”خوشخيمي“ که امروز به خود گرفته، اما کماکان بخشي جدي از سناريوي نا امن کردن منطقه باقي خواهد ماند. معضل جمهوري اسلامي کماکان سياسي و منطقه اي است و در نتيجه خام انديشي است کسي فکر کند که سرمايه به مکاني که خود منجلاب تسويه حساب ارتجاع بين المللي و محلي است، جايي که بورژوازي محلي دست بر ماشه عليه هم آماده شليک اند، صادر خواهد شد. خاورميانه اسلامزده، کانون بحران امنيت سرمايه جهاني، محل جدال ها و صف بندي هاي خونين قطب هاي امپرياليستي سرمايه و جايي است که هنوز مسله فلسطين دارد. بورژوازي ايران پشت لبخندهاي هاج و واج دولت اعتدال، حتي اگر اسلاميت رژيم را هم تا انتها رقيق کرده باشد، حتي اگر دستمزد کارگر را به صفر هم برساند و اعتصاب را با اعدام هم جواب دهد، اما اقتصاد ايران را آنهم در دنيايي با مشخصات سرمایه داری امروز، با بی افقی و بی الگویی سرمایه داری بین المللی، نجات نخواهد داد، بلکه همچنان در تکاپوي بقاي خود امروز را به فردا مي سپارد. اما جامعه بسرعت از اين تصورات و توهمات عبور خواهد کرد. امید واقعي، توهم به انتظار صدور سرمايه از غرب نیست که از صبح تا عصر، با حرکات فک و صورت روحاني و ظريف و بهنود، بالا و پایین برود. اينبار ورق بسمت تلاطم هاي طبقاتي مهمي عليه بورژوازي ايران و دولت اش بر خواهد گشت. طبقه کارگر و کمونيسم اين طبقه بايد از الان فکري بحال تحزب و تشکل کمونيستي خود و دخالت مستقل در امر سياست بکند؛ کمونيست ها بايد تضمين کنند که امید اکثريت جامعه ايران جایی ست که طبقه کارگر، و آرمان مساوات طلبي هست. جايي که شبح کمونيسم و وحشت بورژوازي هست؛ همانجايي که مقاومت و زمزمه هاي انقلاب کارگري هست.
|