بمناسبت چهارمين سالگرد انقلاب مصر

 

فواد عبداللهي

 

چهار سال پيش در چنين روزهايي، جهان در دل عميقترين بحران مالي و سياسي سرمايه داري، شاهد خروش ميليوني کارگران و مردم تشنه آزادي و رهايي در مصر، عليه حاکميت سياه حسني مبارک بود. انقلابي که ميرفت گشايشي بزرگ در شرايط کار و زندگي ميليون ها انسان نه تنها در مصر که در سراسر خاورميانه و شمال آفريقا ايجاد کند. بي شک اين انقلابي بود عليه ارتجاع، عليه فقر و فلاکت و عليه جلال و جبروت فرعون هاي اين زمانه؛ نمايش قدرت خيره کننده مردم بپا خاسته در آن انقلاب، يکي از درخشان ترين نقطه عطف هاي بشريت قرن حاضر است که سياست در ”جهان عرب“ و در خاورميانه را از اساس دگرگون کرد. انقلابي عليه تعرض به همه گوشه هاي حقوق و کرامت انسان در جامعه مصر! اين شيوه از بروز اراده يک جامعه شهري به اميد تعيين سرنوشت و دخالت در سياست، ميخي بر تابوت نظام هاي نيابتي، پارلماني و ”دموکراسي“، تحت عنوان ”وکلاي مردم“ طي يک چندين دهه در اين ممالک بود. کارگران و مردم انقلابي مصر نشان دادند که ميتوان بيش از اين قبول نکرد؛ ميتوان تصميم گيري در مورد حال و آينده جامعه را به نمايندگان غير مستقيم مردم، به ”خبرگان“ و کارشناسان و تحصيل کردگان واگذار نکرد. اين انقلاب بر خلاف اکثر مواردي که بعد از دوران جنگ سرد و افسار گسيختگي نظام بازار، در آن سياستمداران و کلانترهاي خودگمارده جهان، ”رژيم چنج“ها و کودتاهاي نظامي را، در سناريوها و ”انقلاب“هاي رنگي و مخملي نوشته شده خود، همراه با حاکميت خونتاها و ژنرالها و مهره هاي از قبل دست نشان کرده، بر گرده جامعه تحميل مي کردند و با راه اندازي پاکسازي هاي قومي و مذهبي و بپا کردن گورهاي دسته جمعي مردم را به خال سياه مي نشاندند، اما در مصر اين انقلاب واقعي مردم بود که روساي دول سرمايه داري و در راس آن دولت آمريکا را به عقبه تحولات سياسي و به ”دنباله روان“ حوادث کشاند.

اين انقلاب اما با همه اهميت آن، نتوانست از چهارچوب مبارزه همگاني و فرا طبقاتي ”ضد ديکتاتوري“ حسني مبارک فراتر رود و کليت ارکان حاکميت سرمايه و ارتش را به مصاف طلبد. سرانجام انقلاب مصر، در فقدان يک دخالت آگانه و متحزب طبقه کارگر در رو در رويي تا به آخر با بورژوازي، در سيکل کشمکش رياکارانه جناح هاي بورژوايي و در راس آن ارتش مصر تحت نام ”جنبش همگاني و مبارزه ضد استبداد“ ماند. بورژوازي توانست در فقدان تعريف يک پلاتفرم پيروز از طرف طبقه کارگر و مردم انقلابي مصر، طي يک دوره از دست بدست شدن قدرت سياسي از ”بالا“ ميان جناح هاي خود، نهايتا با سرکوب خونين انقلاب توسط ارتش، مانع گسترش و تعميق طبقاتي آن در سراسر مصر شود. ارتش مصر به نام دفاع از انقلاب و به بهانه دفاع از آزادی، بر تخت حاکميت نشست و در نهايت، جنبش های اعتراضی پیشرو، جنبش طبقه کارگر، جنبش زنان و جنبش آزادیهای سیاسی را به حاشیه راند. ارتش و شخصیتهای فرصت طلب آن دست در دست آمریکا و غرب و ارتجاع محلی، راه انقلاب واقعی کارگران و مردم مصر را تا رهایی واقعی از ستم و استثمار و تبعیض و نابرابری، سد کردند. سر انجام، با وعده های دروغین و ترفندهای گوناگون ارتش، با توهم ”چپ“ به آرمان هاي ناسيوناليسم مصري، حرکت طبقه کارگر و مردم معترض در نیمه راه متوقف شد.

امسال در چهارمين سالگرد انقلاب مصر، روز روشن پليس مزدور قاهره، شيما الصباغ را که همراه جمعي از فعالين سوسياليست در حال راهپيمايي به سمت ميدان التحرير بودند، با ضرب گلوله به قتل رساند. امسال، التحرير مملو از نيروهاي حکومت السيسي بار ديگر در سوگ انقلاب نشست. بار ديگر بورژوازی و دولت اش نشان داد که تا آخرین قطره خونش با چنگ و دندان و تفنگ از مالکیت و موقعیت بورژوائی خود دفاع میکند؛ معلوم شد که نمي توان با حمل گل به سمت ميدان التحرير، سوسياليسم را براي بورژوازي و ارتش تا دندان مسلح اش قابل هضم و قابل فهم جلوه داد. دنيا طبقاتي است و بر اين مبنا ارتش مصر کنار طبقه خود تا به آخر ايستاده و داوطلبانه کنار نخواهد رفت. عمق ”دموکرات“ بودن ارتش بعنوان نيروي مسلح در سرکوب انقلاب، تعرض به آزادي هاي سياسي، دستگيري رهبران کارگري و کشتار سوسياليست ها و انقلابيون مصري، امروز نشان ميدهد که پیش شرط هر تغییری در ساختار جامعه بورژوايي تصرف قدرت سیاسی توسط طبقه کارگر و استقرار حکومت کارگری یا دیکتاتوری پرولتاریا است. طبقه کارگر ایران باید نگاه کند و یاد بگیرد. اصلا بعید نیست که بورژوازي ايران در انقلاب آتی، ارتش را در مقابل سپاه پاسداران به عنوان نماینده و ناجی به خورد انقلاب بدهد! ندیدن تفاوت اساسی موقعیت طبقه کارگر و بورژوازي در انقلاب، مهلک است. خوش باوری به دشمن را دامن میزند. دروازه انقلاب را بر روی دشمنان آن باز میکند. انقلاب ۵۷ ایران نمونه مجسم عاقبت این توهم انقلابيون به بورژوازي را نشان داد. طبقه کارگری که در راس یک انقلاب قرار گرفته بود را عملا خلع سلاح کرد. امروز اينده و آتيه جامعه مصر در هاله اي از ابهام، بي افقي، هراس، بلاتکليفي و ترديد بسر مي برد. انقلابي که زير و بم يک نظام مستبد را شخم زد و مي رفت که امکاني براي شکلگيري صف روشن طبقات در مقابل هم باشد، با کودتاي ارتش در ژوئیه ٢٠١٣، متوقف شد. انقلاب مصر قرباني راه حل بورژوازي و توهم آشکار به ناسيوناليسم شد و در ادامه بجاي خلع سلاح ارتش اين نهاد ضد انقلابي، به جاي در هم شکستن ماشين دولتي، به حربه پارلمان و انتخابات بورژوازي زير سايه حکومت ارتش تن داد. طبقه کارگر و انقلابیون پیگیر جامعه مصر بدون آگاهی بر این واقعیات طبقاتی، و بدون تضمين اين امر مهم که انقلاب آتي بايد انقلاب کارگري باشد، عملا قادر به پيشروي هاي جدي نخواهند بود.