جنگ اسلحه و قلم!

(یک دروغ بزرگ)

 

مظفر محمدی

 

بورژوازی فاسد و ریاکار بین المللی در راس آنها امریکا و ناتو می خواهند این دروغ را به مردم جهان بفروشند که کشتار کاریکاتوریست ها ی مجله ی شارلی هبدو، جنگ تروریسم و ازادی بیان و جنگ اسلحه و قلم است. این یک دروغ بزرگ است. دفاع  شیوخ سلفی عربستان و قطر و داعش از پیامبر اسلام بهمان اندازه بهانه و ابزار تحکیم پایه های قدرت و ثروتشان است که طرفداری و دلسوزی سران دول امریکا، اروپا، اسراییل، ترکیه  و... از آزادی بیان!

جنگی که از مدتها پیش شروع شده جنگ تروریست ها ست. جنگی که پرسناژهای متعددی از هر طرف دارد. ظاهر داستان این است که چند عامل سلفی یا داعش، در پاریس ترور انجام دادند و خون تعدادی از بهترین و شریف ترین انسان های این دوره  به زمین ریخته شد. اما این فقط یک طرف داستان و جنایت است. طرف دیگر و عظیم تر ريا، تروریسم دولتی امریکا، ناتو، اسراییل، شیوخ عربستان و قطر و یمن و ترکیه و جمهوری اسلامی است.

 

تظاهرات پاریس، "من شارلی هستم!"

 

موج عظیم و میلیونی تظاهرات مردم پاریس می توانست هیجان انگیز و افتخار آمیز باشد. افتخار آمیز برای کسانی که به کشتن انسان توسط هر کسی باشد معترضند و طرفدار و مدافع ازادی انسان!

اما این تظاهرات با صف مقدم جنایتکاران جنگی چون ناتانیاهو، کامرون، احمد داود اوغلو و دیگر نمایندگان حکام بورژوایی از امریکا تا خاورمیانه و افریقا، بازو در بازوی هم، آن هم به نام دفاع از ازادی بیان مشمئز کننده و خجالت آور بود. این نمایش مسخره نمایندگان دمکراسی به طرفداری از ازادی بیان و دلسوزی برای کاریکاتوریست های یک مجله که خود توسط کلیسا و پاپ و موساد و ... بارها تلاش کرده بودند به هر شیوه ممکن  از شر اش خلاص شوند، ریاکاری کثیف و اشکار و پررویی بیشرمانه است.

هر انسان شریف و آزادیخواهی اگر ریگی به کفش نداشته باشد با مشاهده این نمایش به رهبری جنایتکاران تاریخ معاصر که بازو در بازوی هم چند میلیون انسان پشت سرشان رژه می روند چه احساسی می تواند داشته باشد جز این که احساس کند دارند از روبرو چاقو در شکم انسان فرو می کنند! از روبرو و بی شرمانه! 

بشریت آگاه نباید این خفت را بپذیرد. تظاهرات میلیونی پاریس و دیگر شهرهای فرانسه و پایتختهای اروپایی می بایست علیه هر دوطرف تروریسم این دوره می بود. مردم می بایست به مرکل و اولاند و ناتانیاهو و اوباما می گفتند، دروغگوها! این ها سربازان شما هستند که از عراق و سوریه بر میگردند و در پاریس ادم می کشند. چرا وقتی این ها در سوریه علیه بشاراسد می جنگند سرباز شما و طفل معصوم دمکراسی تان هستند ولی وقتی بر می گردند تروریستهای دشمن شما می شوند!  چرا ما باید شما را باور کنیم؟ شما به چه حقی جلو صفوف ما قرار گرفتید؟ چه کسی مدال رهبری تظاهرات ضد تروریستی را به سینه شما تروریست های بزرگ تر زده است؟! 

شعار و لوگوی تظاهرات پاریس و دیگر شهرهای اروپایی "من شارلی هستم" بود. این در خود ایرادی ندارد. بگذارید لیبرالهای بزدل تا هنرپیشه های هالیوود امثال جورج کلونی، پلاکاد "من شارلی هستم" را بگردن بیاویزند. بگذارید ملک عبدالله و روحانی، ریاکارانه ترور کاریکاتوریست ها را محکوم کنند. ما این تمکین به شرافت و انسانیت کاریکاتوریستهای پاریس را برسمیت می شناسیم. اما مگر تظاهر کنندگان پاریس و دیگر شهرهای اروپایی جنایات حداقل یک دهه اخیر بورژوازی جهان به سرکردگی امریکا را فراموش کرده اند. چرا صدای همبستگی با قربانیان کشتار در نیجریه، کودکان پاکستانی، مردم محاصره شده و گرسنه غزه، مردم بپا خاسته کوبانی و قربانیان بمباران های عراق و سوریه بلند نشد!؟ یک دلیلش میتواند این باشد که عاملان و جنایتکاران این کشتارها از جمله ناتانیاهو و کامرون و غیره در صف جلو این تظاهرات بودند. یا پذیرفته باشند که این جنگ تروریسم با ازادی بیان است!

چرا کسی نگفت من کودک پاکستانی هستم! من قربانی نیجریه ای یا کودکان گرسنه و سنگ پران غزه هستم! من قربانی جنگ امپریالیستی ویرانگر در افغانستان، لیبی، سوریه، عراق... هستم!  من انسان به بند کشیده شده نظام ننگین طبقاتی و تبعیض و ستم و استثمار سرمایه داری هستم. من اسیر توحش این نظام ام. من برده ام. من صدای میلیونی کودکان کار هستم. من صدای در گلو خفته زنان و دختران در تجارت جهانی سکس بورژواهای شکم سیر هستم. من کارگر ارزان دوزنده پاکستانی و بنگلادشي در زیر آوار سقفهای ویران شده کارگاه ها برای شرکتهای عظیم سرمایه داری در فروشگاه های عظیم کشورهای غربی هستم! من .... 

اگر این صدا در همه جا و جابجای تظاهرات میلیونی بگوش می رسید؛ اگر کسی می آمد و میگفت باید از صف کشیدن پشت سر این جنایتکاران خجالت کشید؛ آنوقت تظاهرات پاریس تجربه ای افتخارآمیز انسانی و ازادیخواهانه در تاریخ معاصر می شد.

در تظاهارات پاریس صدایی غایب بود که بگوید، مردم! ما گوسفند نیستیم. انسانیم و می فهمیم که این ها چه بلایی سر بشریت اورده اند. چه کرده اند و چه ساخته اند . دیوی که خود به نام تروریسم ساخته اند را میخواهند ما را با آن مرعوب کنند. بن لادن و ملاعمر و خلیفه ابوبکر و خمینی و همه و همه، دست پخت تمدن این اربابان غاصب جامعه بشری امروز اند.

اینها توحش شان را به نام  تمدن و دمکراسی به مردم قالب کرده اند چرا که انطرف دیوار، توحش دیگری آفریده اند تا بربریت خود را لاپوشانی و تطهیر کنند و از ما بخواهند به نام تمدن و دمکراسی بورژاویی به آن افتخار کنیم و به ان بنازیم که گویا این با توحش و تروریسم اسلامی تفاوت دارد. ما می دانیم انصافا اگر تفاوتی داشته باشد که دارد در ابعاد گسترده و عظیم تر کشتار جمعی، در دروغ بی شرمانه تر، در ابعاد سهمناک سازمانهای جاسوسی و پلیسی و نظامی گسترده تر، در بمب های اتمی و بمب افکنهای پیشرفته و در قابلیت سازماندهی جنگهای منطقه ای و داخلی در هر جا که اراده کنند از ویتنام تا افغانستان و عراق و لیبی و سوریه و ... و در ریاکاری و دروغ بس بیشرمانه تر است. 

حکام "متمدن" بورژوازی غرب با استفاده از دکترین شوک، مردم را مرعوب می کنند تا ساکت و منتظر ناجیان خود باشند و فراموش کنند پشت صحنه چه اتفاقی می افتد و اعتراف کنند که، دولت مهم است. پلیس بیشتر لازم است. اختصاص بودجه بیشتر به پلیس و ارتش لازم است و کنترل بیشتر لازم است. اگر استراق سمع را گسترده تر کنند و دوربین های مخفی را تا پستوی خانه های مردم ببرند امنیت جامعه بالا می رود.

از طرفی امام های مساجد شهرهای اروپایی را می آورند تا بگویند اسلام چیز دیگری است.

 از طرف دیگر فردا  لوپن در فرانسه رهبر مردم عصبانی از تروریسم اسلامی و نفرت از هر کسی که آنها او را  مهاجر و مسلمان بنامند می شود و خانه یهودی ها و مسلمان ها را به آتش می کشند.

اما بورژوازی حاکم از این ها باکی ندارد. مهم این است مردم را گول زده و به آنها دروغ گفته است و مردم باورشان شده که جنگ کنونی جنگ تروریسم با ازادی بیان و جنگ توحش با تمدن است. و مردم نمی فهمند که جنگ تروریست ها است!

کسانی که امروز برای پلیس هورا می کشند باید منتظر باشند تا همین پلیس فردا مسلحانه و به نام امنیت  و با یا بدون مجوز قانونی  به خانه ها و مراکز کار و زندگی مردم وارد شده و عملیات محیرالعقول پلیسی برای "تامین امنیت جامعه" انجام دهد. هر جا هوس کردند مردم را  بازرسی کنند و فعالین و رهبران کارگری  و کمونیست ها و سوسیالیست ها را یکی پس از دیگری اگر ترور نکنند دستگیر، زندانی و از کار و کاسبی محروم کنند.  

اگر جامعه بشری و طبقه کارگر این جوامع به این آگاهی دست نیابند که جنگ تروریست ها چه اهداف کثیف و ضد بشری و ضد کارگری و ضد زن و ضد کمونیستی در استین دارد باید همچنان شاهد بود که مردم را به طرفداری بیشتر از پلیسی شدن تبلیغ کنند. به امریکا انتقاد کنند که چرا بمباران شهرها و روستاها و مردم سوریه را دیر شروع کرد و چرا حالا که شروع کرده کم است و کم تر می کشد. به برکت داعش، سوریه را بخون کشیده اند کاری که در افغانستان و پاکستان و لیبی و عراق کردند.

اینها  نمیخواهند مردم متوجه شوند که امریکا بخشی را می کشد تا بخش دیگر را به نام اسلام میانه رو در عربستان و خاورمیانه و در ایران تطهیر کند و از زیر تیغ نقد و تعرض کارگری و کمونیستی و ازادیخواهانه  بیرون کشیده و نجات دهد. داعش را می زند تا اسلام میانه رو را بجای بشار اسد در سوریه و بجای مالکی و شیعه های طرفدار جمهوری اسلامی در عراق به حکومت برساند. آیا هنوز باید گفت و دلیل آورد و نشان داد که این جنگ تروریست ها از دو طرف است!

 اگر مبارزه ای لازم است که هست باید علیه هر دو طرف باشد. تروریسم گروه های اسلامی و غیر اسلامی محصول و نتیجه تروریسم بزرگ تر دولت های امریکا و متحدان غربی و شیخ های عربستان و خلیج است.

 

مردم!

 

جنگ تمدن و توحش یا جنگ تروریسم و ازادی بیان پوچ است. جنگ تروریستها برای منافع کوتاه و درازمدت تر بورژوازی حاکم بر جهان است. نگاه کنید از اسلام ناب محمدی در عربستان و قطر و دوبی و تهران و آنکارا و اخیرا در رقه پایتخت داعش در سوریه چه غول های نظامی و اقتصادی ای بوجود آمده است. اسلام دین رحم و مروت و شفقت را نگاه کنید که چگونه امامان و شیخ ها و خلیفه هایشان صاحبان بنگاه های عظیم مالی و تجاری و نظامی و سازمانهای مخوف پلیسی و قدرت سیاسی ادم کشی و نسل کشی شده اند.

تنها ثروت خاندان آل ملک عبدالله در عربستان و بیت ولی فقیه خامنه ای در ایران برای خوشبخت کردن همه مسلمان جهان کافی است که دیگر کسی گرسنه و بیکار و مریض و تروریست نشود. ولی این ثروت به این تروریسم نیاز دارد.

تنها مخارج ارتش یکی از دولتهای غربی یا امریکا، برای خوشبخت شدن مردم قاره افریقا کافی است که دیگر بوکوحرامی درست نشود. اما اینها به افریقای فقیر و گرسنه و مریض و به  بوکوحرام نیازدارند  تا به مردم کشور خود بگویند به سهم تان راضی باشید و خدا را شکر کنید که امنیت دارید. و شما برای امنیت تان به نهادهای عظیم نظامی و پلیسی و بمب و بمب افکن ها و جنگها و سرکردگی جهان و کشتن "وحوش" افغانی و عراقی و سوری و لیبایی و ایرانی نیاز دارید، شما برای نجات تمدن تان از توحش شرق و اسلامی و به ما نیاز دارید. دست به کلاه خود بگیرید، خفه و ساکت شوید. برای دفاع از ازادی بیان و ازادی خودتان هم ما جلوو جلودارتان هستیم. افسارتان را دست ما بدهید.

آیا ما باید این ها را باور کنیم؟ چه ننگ و شرم اور است باور کردن این دشمنان بشریت را  و چه خجالت اور است پشت سر این ها و به نام طرفداری از ازادی بیان رژه رفتن!

بشریت امروز بیشتر از هر وقت به ازادی و برابري، به سوسیالیسم و مساوات طلبي و به مارکس نیاز دارد. کسی که این حقیقت را نمی فهمد یا نادان است یا دشمن انسان!

 

ژانویه 2015 (دیماه 93)