مصاحبه رادیو نینا

به استقبال اول مه برویم

 

فواد عبداللهی: کمتر از دو هفته به اول مه مونده؛ تحرکات و تجمعات کارگري بالا گرفته؛ در اول مه چه بايد کرد؟ چه کاري زورمون ميرسه و چه کارهايي رو نبايد کرد؟ و در اين روز دنبال چي هستيم؟ فضاي ايران تشنه چنين روزيه که اتحاد و قدرتنمايي و تشکل طبقه کارگر رو در اول مه  راببينه. مظفر محمدي ضمن خوشامدگويي به شما در اين برنامه اجازه بديد از اينجا شروع کنيم که اول ماه مه رو بايد به چه ديدي نگاه کرد؟

مظفر محمدی: از دو لحاظ و جهت اول مه را باید دید:

یکی اینه که اول مه طبق تعریف و سنت طبقه کارگر بین المللی، روز همبستگی طبقاتی کارگره در ابعاد جهانی. روز جشن همبستگی طبقه کارگره. بورژوازی در کشورهای مختلف هم روز ملی خودشان را دارند. روزی که سعی می کنند همه شهروندان را تحت پرچم ملت واحد به جشن شان بکشانند. به همه صرفنظر از تفاوت های طبقاتی هویت ملی بدن. یا جشن های مذهبی و اسلامی و قومی و غیره...

اما اول مه همه مرزهای کشوری و ملی و قومی و مذهبی وجنسی را در هم می شکنه و طبقه کارگر را به مثابه یک طبقه جهانی نگاه می کنه. در این روز جایی برای کشور و مذهب و ملیت و جنسیت نیست.

تصور کنید اگر طبقه کارگر در همه کشورها در این روز در صف واحد و همبسته و متحد ابراز وجود کنند دنیا تصویر دیگری پیدا می کند. تصویر طبقه ای که چرخ های جوامع بشری را می چرخاند و همه نعمات مادی را تولید می کند و بدون او جوامع بشری مرده است. این یک خصلت اساسی روز اول مه است.

جنبه دیگر خصوصیت اول مه ، این است که طبقه کارگر بین المللی بهر شکلی که می خواهد و می تواند ابراز وجود کند. به شکل مارش خیابانی، میتینگ های بزرگ کارگری، تجمعات بزرگ و کوچک تا برپایی مراسم های جشن طبقاتی شان متشکل از زنان و مردان کارگر و فرزندانشان...

اعلام کنند که صاحب جامعه اند. مدعی شوند که صاحب اصلی جامعه کسی است که چرخهایش را می چرخاند. مدعی شوند که کار مزدی بردگی انسان است. مدعی شوند که نظام سرمایه داری نظامی ظالمانه و ستمگر و استثمار کننده انسان توسط انسان است. مدعی شوند که این نظام وارونه است. اعلام کند چرا کسی که کار می کند و تولید می کند خود صاحب نتیجه کار و تولید خود نیست؟ چرا اقلیتی سرمایه دار قدرت و ثروت جامعه را تصرف کرده  و اکثریت انسان های کارگر از ثمره ی کار خود بی بهره است؟

خلاصه، اول مه روزی است که طبقه کارگر ادعانامه خود علیه نظام سرمایه داری و بنیان های اقتصادی و سیاسی و فرهنگی اش را صادر می کند. این نظام را محکوم می کند و خود مدعی قدرت و تصاحب بهره کار خودش می شود.

 

فواد عبداللهی: طبقه کارگر شريان حيات دنيا رو تو دستش داره؛نه فقط تو ايران؛ توي دنيا؛ فقط يه لحظه تصور کنين که کارگران آب و برق و نفت و اتومبيل سازي و غیره تصميم بگيرند که کار نکنند؛ جامعه خوابيده؛ بورژوازي رفته و قدرت از دستش افتاده؛ سوختي نداره که ماشین نظامي اش رو به حرکت در بياره؛ باروتي ساخته نميشه که اسلحه اش رو پر نگه داره؛ ميخوام بگم که قدرت طبقه کارگر اينجا نهفته است و اين رو هر کسي ميفهمه. تفاوتش با بخشهاي ديگه جامعه در اينه که اون بخشها اگه دست از کار هم بکشن اما سيستم رو نميتونن مثل طبقه کارگر متوقف کنند. حتي اگه بخوان نرن سر کارشون جامعه اما هنوز ميچرخه و ميتونه فلج کامل نشه. منتهي اگه يه روز کارگر نفت چرخ توليد رو بخوابونه کل جامعه از حرکت مي ايسته. کارگران شرکت واحد تصميم بگيرند کار نکنند همون روزش تهران ميخوابه. اما سوال من اينه که چرا اين قدرت بالفعل نيست و با اين مشخصات و صلابت ظاهر نميشه؟ چرا طبقه کارگر بيشتر از اينکه اين اتحاد رو توصفوفش ببيني بخش بخش شده و هر بخشي دستش به کلاه خودشه؟

مظفر محمدی: اینکه طبقه کارگر بین کشورهای مختلف و در یک کشور هم در بخش های مختلف تولیدی و خدماتی و غیره تقسیم شده است، این را کاریش نمی شود کرد. همزمان نمی توان طبقه کارگر واحدی را درجهان کنار هم چید. مشکل اینجا نیست. این را فعلا کاریش نمیشه کرد. مساله اساسی اینه که کارگر و مزدبگیر جامعه درهر کجا کار می کنه، در صنعت نفت، فولاد، ماشین سازی، پتروشیمی، نساجی ها و حمل و نقل و خدمات ، کارگران بیکار و غیره، به صرف کارگر بودن و مزد بگیر بودن خود را بمثابه طبقه نگاه کنه نه آحاد کارگر یا اصناف کارگر اینجا و آنجا که گویا ربطی بهم ندارند و کاری به کار همدیگر ندارند.

مثلا اگر کارگر پتروشیمی  اعتصاب می کند کارگر نفت و ذوب آهن و غیره بگن به ما ربطی نداره. یا اگر به کارگر بیکار بیمه بیکاری نمیدن، کارگر شاغل بگه من که شغلم رو دارم بنا بر این مشکل من این نیست و فکر نکنه که بیکاری شتریه که فردا درب خانه هر کارگری می خوابه . و متوجه نشه که  لشکر بیکاران بیرون از کارخانه ها باعث میشه که سرمایه دار دستمزد کارگر شاغل را پایین نگه داره چون جانشین  بوفور پشت درب کارخانه صف کشیده...

یا کارگر مرد بگه مشکل من نیست که دستمزد کارگر زن را کم میدن یا بخاطر دوران حاملگی و بچه داری اخراج میشه...

تصور کنید اگر کارگر مرد یا زن، بیکار یا شاغل، صنعتی یا خدمات و حمل و نقل همگی خود را عضو یک خانواده و یک طبقه واحد بدانند. این اگر تامین بشه و این اگر به ذهنیت و آگاهی توده های طبقه کارگر تبدیل بشه، آنوقت به قول شاعر چوعضوی بدرد آورد روزگار دگر عضوها را نماند قرار. آنوقت دیگر کارفرما و دولت نمیتونن  دستمزد فلان بخش کارگر را چند ماه به تعویق بیندازن. صدای همه بخش های طبقه در میاد. اگر اعتصاب یک بخش کارگری را خواستن سرکوب کنن و مطالباتشان را برآورده نکنند، چرخ های تولید در کارخانه ها و مراکز بزرگ از کار میایسته.

 آنوقت سرمایه دار و دولتشان با یک طبقه واحد روبرو اند و اگر مساله تعیین دستمزد سالانه است با نمایندگان سراسری و منتخب خود طبقه برای چانه زنی روبرو هستند. دشمن در مقابل دشمن. چشم در چشم همدیگری و زورآزمایی واقعی بین دو طبقه.

سرمایه داری در ابعاد جهانی تمام تلاشش از بکار گیری قوانین و مقررات و پلیس و زندان و دادگاه و مساجد و مذاهب و کلیساها و مدیای سراسری  تحمیق و فریب  تا راه انداختن جنگهایشان برای این است که این اتفاق نیفتد. تا طبقه کارگر متفرق و پراکنده باشد و به مثابه طبقه به میدان نیاید. متحد نشود.متشکل نشود. صاحب شورا و سندیکای واقعی اش  و صاحب حزب کمونیستی اش نشود.

اما این کار خودبخود اتفاق نمی افته. خودآگاهی طبقاتی کارگر فقط به صرف کارگر بودن بوجود نمی آید. باید بوجودش آورد. آنوقت پای ابزارهایی به میان می آید که کارگر برای مبارزه برای برابری و خوشبختی و برای پیروزی به آن نیاز دارد. آنوقت پای مارکس به میدان می آید. پای کمونیسم و سوسیالیسم به میدان می آید. پای مبارزه طبقاتی پیگیر به میدان می آید. پای تشکل توده ای و تحزب کمونیستی طبقه کارگر به میان می آید و پای کارگر کمونیست به میدان می آید. و بدون این ها این خودآگاهی طبقاتی تامین نمیشه.

طبقه کارگر بدون مارکس، بدون کمونیسم اش و بدون کارگران کمونیستی که اتحاد صفوف پراکنده طبقه، کار و امر همیشگی شان است، برده ای بیشتر نیست. اسیر کار مزدی است. و تسلیم وضع موجود و در عالم سیاست هم دنباله رو بورژوازی و دشمنان طبقاتی اش.

طبقه کارگر تو محاصره دشمنان طبقاتی اش بطور همه جانبه قرار گرفته است. این حلقه محاصره بردگی و بندگی و اسارت وقتی پاره می شود که کارگران کمونیست و رهبران و فعالین کارگری طبقه کارگر را به خودآگاهی طبقاتی و خود را یک طبقه دیدن برسانند. سازمانده مبارزه طبقاتی متحد و متشکل اش باشند و حزب کمونیستی طبقه را بسازند.

اول مه روزی است که این صدا در میان گردان های مختلف ارتش میلیاردی طبقه کارگر جهانی بلند بشود و ادعا کند که صاحب اصلی جامعه او است و قدرت باید دست او باشد. مدعی باشد که تسلیم وضع موجود نمیشه. مرعوب قدرت نظامی و سیاسی و مالی و تبلیغاتی بورژوازی نمیشه. مدعی شود که تو مبارزه و نبرد طبقاتی با بورژوازی ، چیزی جز زنجیرهای دست و پایش را از دست نمیده  اما جهانی را بدست می آورد. جهان متفاوت و آزاد و برابری که هر کس به اندازه توانش کار  کند و به اندازه نیازش بگیرد.

 

فواد عبداللهی: ميگن که کارگر بايد خواسته هاش رو با اداره کار در ميون بزاره و احتياجي به اين اتحادي که شما بهش اشاره کرديد نداره؛ در نتيجه به يه معني ميتونه اول ماه مه اش هم صنفي بمونه و در يک چهارچوبي اعتراض بکنه و نه فراتر از اون... اين دوگانگي رو چگونه توضيح ميديد.

مظفر محمدی: ببینید صرف بردن خواست ها به اداره کار به خودی خود اشکالی ندارد. اما اداره کار، وزارت کار یا مجلس بورژواها و دادگاه هایشان و همه و همه، این خواست ها را جواب نمی دهند، اگر فقط تعدادی کارگر را جلو درب اداره یا وزارتخانه یا مجلس شان ببینند. مساله این است که تو با چه نیرویی در مقابل حریف قرار میگیری. اگر اداره کار یک شهر یا وزارت کار یک کشور یا مجلس فکر کنند اگر خواستهای مثلا کارگر شرکت واحد یا نیشکر هفت تپه یا فلان پتروشیمی را جواب ندهند صدای کارگر نفت و ذوب آهن و ماشین سازی ها هم بلند می شود، آنوقت باید طوردیگری رفتار کنند و فورا جواب بدهند.

چرا حقوق بخشهایی از کارگران را حتی 6 ماه هم نمیدن و به تعویق میاندازن. چون می دانند که صدای بقیه بخش های کارگر در نمیاد. چون فکر می کنند بخشهای دیگر دست شان با کلاه خودشانه. میگن ما که سرماه حقوقمان را می گیرم. چرا خود را به درد سر بیندازیم. یا ما شغل داریم بنا بر این بیمه بیکاری به کارگر بیکار به ما چه مربوطه...

تو اول مه هم همین مساله صادقه. اگر جشن همبستگی طبقاتی کارگران سراسری باشه. دولت موظف میشه بگه خیلی خوب شما راه پیمایی و تجمع و میتینگ تان را برگزار کنید و من امنیت را بعهده دارم. اما اگر در هر شهری تعداد محدودی کارگر و خانواده هایشان تصمیم به برگزاری مراسم و جشن کارگری بگیرند، به راحتی مانع میشه.

و این کار متاسفانه تو این سالا اتفاق افتاده  که اساسا از فعالین کارگری ونخبگان کارگران هستند و از صفوف متحد و گسترده هزاران و ده ها هزار نفری طبقه کارگر و خانواده های کارگری خبری نیست. در نتیجه اول مه تبدیل میشه به یک آکسیون فعالین کارگری و جنگ وگریز در شرایط بسیار نابرابر با نیروهای دشمن.

 

فواد عبداللهی: اول مه امسال با توجه به فضاي سياسي امروز ايران با سر کار اومدن دولت اعتدال و پس کشيدن تهديدات نظامي غرب عليه ايران و رفع تحريم ها، فکر ميکنيد بايد چه مشخصاتي داشته باشه؟

مظفر محمدی: این که دولتی به نام اعتدال سرکاره و وعده هایی داده یا میده، خوب این فرصتی یه برای کارگر هم که، سهمش را بخواد. اگر چه این دولت در مورد کارگر و حقوقش چیزی نمیگه یا مسوولیتی نمی پذیره و حتی وعده ای هم نداده و اعتدالش برای خودی ها است که ابراز وجود کنند. فکر می کنم این شرایط امسال باعث بشه که بین کارگران توهم بیشتری ایجاد کنند و کارگران بیشتری را به مراسم دولتی و خانه کارگر بکشانند تا محجوب ها و امثال او سخنگوی طبقه کارگر بشوند و با طرح مطالبات پیش پا افتاده، بیحقوقی و استثمار طبقه کارگر توسط سرمایه داران را توجیه و لاپوشانی کنند. یا حتی ممکن است پای روحانی را به تجمع کارگران بکشند و این مارمولک عوامفریب هم کارگران را به صبر و شکیبایی و تحمل بدبختی بیشتر تا اینکه سرمایه ها بیشتر رشد کند و سود آوری بیشتر گردد، دعوت کند.

اما درهرحال دولتی با پز حقوق شهروندی و گشایش سیاسی و غیره را باید یقه اش را گرفت و گفت خوب روز اول مه یک حقوق شهروندیه. کارگران سالی یک بار می آیند و اول مه را جشن می گیرند و همبستگی طبقاتی شان را در سراسر جهان نشان می دهند. در نتیجه نباید مانع این کار شد. اول مه امسال از این فرصت و شرایط معین می توان استفاده کرد. مراسم خانه کارگر و دولت را نرفت و تلاش کرد تا بیشترین کارگر و خانواده های کارگری  مستقل از دولت و خانه کارگر به جشن طبقاتی شان بسیج شوند. اما می دانیم که هیچ کاری را بالبداهه و بدون آمادگی و تدارک از پیشی نمیتوان بخوبی انجام داد. طبقه کارگر ایران با آن مشخصات و شرایطی که گفتیم. بدون تشکل سراسری، بدون تحزب کمونیستی اش، بدون اتحاد خود کارگران کمونیست و رادیکال و سوسیالیست و رهبران عملی اش در روز اول مه نمیتونه معجزه کنه.

اما تا حالا و در همین مدتی که باقی مونده، میشه توان انجام یک ابراز وجود علنی وتوده ای را درمیان کارگران به بحث گذاشت و بر اساس هر اندازه نیرو که قانع می کنند و می توانند بسیج کنند خود تصمیم بگیرند که کجا و چطور ابراز وجود کنند و مراسم و جشن کارگری برگزار کنند و ادعانامه ی طبقاتی شان به بورژوازی اعلام کنند.

نباید اشتباه کرد که  این روز روز آکسیون یا مبارزه برای گرفتن مطالبه ای نیست. روز جنگ و برای سرنگونی رژیم نیست. روز ابراز وجود طبقاتی کارگران است. روز همبستگی طبقاتی است. روزی است که هرکارگری احساس کند که عضو یک خانواده و طبقه میلیونی است. تنها نیست. بیکار و بی مزد و فقیر و بیچاره و عاجز و مایوس نیست. یک قدرت عظیم اجتماعی است که اگر تکان بخورد جامعه را زیر و رو می کند و بنای دیگری می سازد.

 

فواد عبداللهی: مظفر محمدي اگه شما در ميان کارگران و رهبران کارگري باشيد که الان دارند فکرشان را می کنند و عقلشون رو روي هم ميزارن که اول ماه مه رو چکار کنند و چگونه برگزار کنند؛ چه بايد کرد. اگه شما ميون اين طيف از رهبران باشيد سعي مي کنيد در اول مه امسال توجه شون رو به چي جلب کنين؟

مظفر محمدی:قبلا هم گفتم که این کار در شرایط و توازن قوای معین بین طبقه کارگر و بورژوازی حاکم در ایران به تدارک و آمادگی و درجه ای از اتحاد و تشکل رهبران کارگران و توده طبقه کارگر بستگی دارد. در این شرایط به نظر من فعالین و رهبران کارگران و تشکلهای کارگری  باید، کفش و کلاه کرده و کارگران بخصوص مراکز بزرگ صنعتی را قانع کرد که امسال بیان جلو و مستقل از خانه کارگر و مراسم دولتی اول مه شان را گرامی بدارند و جشن بگیرند. چطور را خودشان باید تصمیم بگیرند چه روش و تاکتیکی را می توانند در پیش بگیرند.

- باید کفش و کلاه کرد و به بهانه اول مه تبلیغات کارگری وسیعی را برای خودآگاهی طبقه کارگر راه انداخت. تو کارخانه، تو محله، تو مجامع عمومی که به همین خاطر برگزار بشه. و این اگاهی و اعتماد بنفس داده بشه  که کارگر آحاد وافراد نیست. این و آن صنف نیست. یک طبقه واحده. هوای همدیگر را دارند. همدیگر را تنها نمی گذارند. یک طبقه واحدند و شاغل و بیکار و زن و مرد  و  ایرانی و افغانی نمی شناسند. به ملیت و مذاهب و نژاد و غیره علاقه ای ندارند. دنیا را انها می سازند و باید خودشان هم صاحب شان باشند.

- باید کفش و کلاه کرد و هر اندازه بیشتر زنان و مردان کارگر و کودکان شان، دست در دست هم در جایی اجتماع کنند و از آکسیون های چند نفره یا چند ده نفره یا رفتن به کوه و کمر و غیره بپرهیزند. فکر می کنم  اگر امکان تجمعات بزرگ در خیابان ها و میادین و پارک ها نباشه بهترین جا همان محلات کارگری است که به آسانی میشه هزاران کارگر و خانواده های کارگری بیان بیرون و در محله شان تجمع کنند و همبستگی طبقاتی شان را گرامی بدارند.

 

فواد عبداللهی: در ميان اين جمع ها هميشه کساني پيدا ميشن که ميگن نميشه؛ اوضاع خرابتر از اينهاست؛ وقتش نيست؛ سوالم اينه مستقل از مسله تهييج چه جوري بايد قانعشون کرد. 

مظفر محمدی: میدونم در میان کارگران گرایشات معینی هستند که هر کدام چیزی می گویند. تعدادی حتی کارگران را به مراسم دولتی خانه کارگر فرا می خوانند و می برند. یا بخشی  فکر می کنند در این روز باید کارگران را به جنگ با دولت یا گرفتن مطالبه ای برد و کارگران محافظه کارتر را می ترسانند. بخشی هم اول مه را یک آکسیون زودگذر کارگری با طرح شعارهای نامربوط می دانند. و همه این ها از موانع بسیج توده ای کارگران با هدف یک ابراز وجود اجتماعی و طبقاتی وسیع و همبستگی طبقاتی و برگزاری جشن کارگری اول مه اند. چطور میشه همه این ها را دور زد و خنثی کرد، چطور میشه آن بخش کارگر را که به مراسم خانه کارگر و دولت میبرندشان را پشیمان کرد، حتما کار می خواهد. از نظرمن گرایش کمونیستی و سوسیالیستی و شبکه های کارگران سوسیالیست و فعالین و رهبران عملی کارگران می توانند حتی محافظه کارترین کارگر را به جشن طبقاتی شان بسیج کنند بشرطی که هدف واقعی اول مه را برای کارگران توضیح داده باشیم. باید به کارگر همکار کارخانه و خانواده های کارگری هم محله ی گفت: بابا جان نوروز را چکار کردیم. اول مه همین کار را بکنیم. زن و مرد کارگر و بچه هایشان از خونه ها بزنن بیرون و ده ها هزار نفر در خیابان ها و میادین و پارک ها و هر جا ممکن شد جمع بشن و ادعانامه شان را از زبان رهبران کارگری بشنوند و شادی کنند و از اتحاد و ابراز وجود متحد طبقاتی شان لذت ببرند. اگر این اتفاق بیفتد چه نیرویی می تواند جلو موج عظیم کارگران و خانواده هایشان را بگیرند که در این روز با لباس های ولو تازه هم نباشد اما مرتب و شاد، به کوچه ها و خیابان ها و میادین شهرها و پارک ها سرازیر میشن. در میان کارگران و بچه های شان شیرینی پخش می شود و رهبران کارگران ادعانامه ی خود علیه نظام سرمایه داری را اعلام کنند. اعتراض طبقه کارگر به نظام بردگی مزدی را ابراز کنند. نظامی که در آن هر کارگری باید 30 سال کار کند و اهانت بشنود و بعنوان انسان مزدبگیر  و درجه دو نگاهش کنند و وقتی بیکار و یا بازنشسته است به گوشه خیابان پرتاب شود. چرا با شرف ترین انسان ها بی حقوق ترین اند. چرا عده ای سرمایه دار مفت خور 90 درصد انسان های جامعه را از آزادی و خوشبختی و رفاه محروم کرده اند؟ این قبول نیست. بشر می تواند نوع دیگری زندگی کند. بهتر زندگی کند و آزاد و برابر زندگی کند... این پیام اول مه به طبقه کارگر است.

اگراول مه را اینجور ببینیم و جشن طبقاتی کارگران و خانواده هایشان ببینیم. و اگر این اتفاق بیفته و اگر این احساس به هر تک کارگری داده بشه، و این اعتماد به نفس داده بشه اول مه به هدفش رسیده. و فردای اول مه ما طبقه کارگر خودآگاه تر و همبسته تری داریم که احساس قدرت  می کند. قدرت اجتماعی  خود را می شناسد. هر کارگر و خانواده کارگری خود را عضو یک طبقه می بیند نه آحاد کارگر یا این و آن صنف کارگری.