کارگر نباید سرباز ارتجاع عشیرتی شود!

محمد فتاحی

١٩ فوریه ٢٠١٣

به دنبال پخش یک فیلم از تلویزیون جمهوری اسلامی و به دنبال، تحرک قومی عشیره ای در مناطق بختیاری، متاسفانه دیروز چهارشنبه ٢٩ بهمن ١٣٩٢ اطلاعیه ای به امضای "از طرف کارگران بختیاری پارس جنوبی" در حمایت از آن منتشر شده است. در سال های گذشته انتشار یک کاریکاتور بهانه ای بود برای تحرک ارتجاع اسلامی در کشورهای اسلام زده. یادداشتی در روزنامه ای بهانه ای بود برای تحرک قومی آذری و ترک پرستی، کتابی بوده برای بهانه تحریک مذهبی. این بار پخش فیلمی برای بهانه تحرک عشیرتی و قومی. جالب اینکه مردمان منتسب به اسلام و قومیت و عشایر، خود اولین قربانیان سران همین مذاهب و قومیت ها و عشایر و ملل، در دوران های تاریخی تا به امروز بوده اند.

همه این وقایع فجایعی در تاریخ سیاسی بشریت امروزند که به اسم مردم و ملت ها ثبت میشود. فاجعه اما آن جایی برجسته تر میشود که کارگر با اسم و رسم خود وارد این لجنزار شده یا از آن حمایت کند. اطلاعیه "کارگران بختیاری پارس جنوبی" ، صرفنظر از تعداد جمعیتی که پشت آن است، جزو این فجایع سیاسی است. در نظر بگیریم هر بخشی از طبقه کارگر سراغ تحرکات قومی و عشیرتی و مذهبی ارتجاع نهفته در دنیای استبداد برود، تا اتحاد کارگری جایش را به دسته بندی های قومی و مذهبی و عشیرتی و ملی بدهد که هر کدام در حمایت سران قبایل و قوم و دینی راه افتاده اند.

برعکس اطلاعیه منتشره که لیستی از اقوام و ملل و عشایر را برای هویت انسان ها در ایران امروز ردیف کرده است، طبقه کارگر هویتی جز هویت طبقاتی خویش ندارد. هویت های کاذب تراشیده شده توسط لایه های مختلف ارتجاع بورژوایی و روشنفکران تاریک فکر شرق زده و عاشقان دوران صدارت سران آبا و اجدادی همین طبقه حاکمه امروزند. چنین تحرکاتی باید صورت بگیرد تا بنگاههای خبرپراکنی در باد آن بدمند و روشنفکران حصر حجری اقوام را به عنوان کارشناس و متخصص تاریخ به جامعه معرفی کنند. بی بی سی و صدای امریکا و احزاب سیاسی دست راستی مشابه در چنین مواقعی وظایف خطیر خود را حفظ اند و فوری لیستی از متخصصین قومی را پای بلندگوهای خود دعوت میکنند.

اولین قربانیان چنین تحرکاتی رهبران کمونیست درون طبقه کارگرند که بر هویت طبقاتی خود پای می فشارند و برای وحدت طبقاتی، بدور از تعلقات دینی و قومی و عشیرتی تقلا میکنند.

طبق دفاعیان جریانات فرصت طلب سیاسی که دنبال هر تحرک ارتجاعی سراغ یک متحد خود علیه جمهوری اسلامی اند، گویا هر مخالفتی با جمهوری اسلامی به نفع رشد "مبارزه" در جامعه است. با این تئوری ها هر روز باید تحرک ارتجاعی در گوشه و کنار کشور را مورد حمایت قرار داد، تا جنبش ضد جمهوری اسلامی آنها نیرومند شود. گفته میشود بهانه مهم نیست، هدف مهم است و جمهوری اسلامی را تضعیف میکند! برای جریانات فرصت طلب هدف هر وسیله ای را توجیه میکند. رفتن پشت ارتش ناتو در لیبی به اسم انقلاب، پشت کودتای ارتش در مصر به اسم انقلاب، پشت ارتجاع بین المللی در سوریه به نام حمایت از "انقلاب سوریه"، پشت ارتجاع آذری در آذربایجان و خوزستان و...، پشت تحرک هخای فاشیست در تهران، همه و همه تحت نام تضعیف اسلام سیاسی در منطقه و ایران صورت میگیرد، که سرتاپا علیه هرگونه آزادیخواهی و برابری طلبی و انسانیت اند.

این یادداشت توجه کارگران و سازماندهندگان کمونیست طبقه کارگر به این مهم را جلب میکند. نه هر مخالفتی با جمهوری اسلامی مقدس است، نه هر تحرکی به اسم کارگر قابل دفاع است. افق سیاسی جنبشها و تحرکات اجتماعی تعیین کننده مسیر آنهاست و افق دنباله روی از تحرکات قومی و عشیرتی و ملی و دینی، به هر بهانه و توجیهی، یک فاجعه برای امر اتحاد طبقاتی و یک عنصر مضر برای جنبش سوسیالیستی و انقلاب کارگریست. انسان شریفی که علیه فساد دولت افغانستان اسلحه برداشته و به صف طالبان میرود، علیرغم نیت پاک، یک سرباز جنبشی به تاریکی شب است. هر انسان شریفی که برای مبارزه علیه حقارت سران عشیرتی دست بلند میکند، اتوماتیک وارد منجلاب عشیرتی و قومی میشود و یک فداکار جنبش ارتجاع سیاه است.

امروز طبقه کارگر در ایران هزار و یک مطالبه برحق دارد. اگر کسی از آحاد کارگر برای مقابله با جمهوری اسلامی میخواهد کاری کند، مطالبه و خواست مربوط به زندگی طبقاتی کم است، که بهانه هویت قومی و عشیرتی بدست بگیرد؟ کارگر نمیتواند برای اعتراض به جمهوری اسلامی دست به هر تناب پوسیده ای بگیرد. منافع کارگر از منافع احزاب چپ و راست رژیم چنجی و مدیای غرب و رشنفکران سنت زده و ارتجاع قومی و مذهبی و عشیرتی و جریانات ضد ولایت فقیهه جداست. جامعه هر جنبشی را میتواند به خود ببیند ولی طبقه ای که رهایی میخواهد نمیتواند به حساب دخالت وارد لجنزار هر جنبشی بشود. این اولین الفبای تقویت صف طبقاتی خویش است.