همدردی دشمنان برای طبقه کارگر

 

مصطفی اسدپور

علیرضا محجوب و اسماعیل احمدی مقدم از مقامات دست اندر کار "امور کارگری"  حکومت هستند. یکی در مقام هدایت خانه کارگر و شوراهای اسلامی و دیگری در سمت فرمانده نیروهای انتظامی، هر دو از متخصصان مقابله با اعتراض و نارضایتی "جامعه کارگری" بحساب میایند. مرور سیاستها و عملکردهای این دو و در راس ارگانهای متبوعشان سرنخهای مهمی از وضعیت طبقه کارگر و مصافهایش با حکومت و طبقه حاکم را بدست میدهد. محجوب و خانه کارگرش در ایجاد فضای وحشت و ترور، در تهدید و تعقیب کارگران پیشرو، و هر جا لازم بوده با چاقو و چماق در حمله به ناراضیان فروگدار نکرده اند. پرونده نیروهای انتظامی در حمله و حشیانه به کارگران اعتصابی نیازی به معرفی ندارد. اما مشخصه این دو فرد در اینستکه "حمله و خشونت و سرکوب را بتنهایی موثر نمیدانند.  در طول هفته گذشته و در فاصله دو روز هر دو با اظهاراتی درباه مهمترین  مسائل مربوط به کارگران، در راس توجه رسانه ها  قرار گرفتند.   

مطابق اظهارات محجوب نود درصد کارگران ایران زیر خط فقر بسر میبرند و ده درصد باقیمانده در نزدیکی همین وضعیت هستند. با همه آب و تابی که دبیر کهنه کار خانه کارگر و شوراهای اسلامی به "وضعیت غیر قابل توجیه" خود میدهد، اما یک سر سوزن از حرف مفت فراتر نمیرود. در طول یکی دو سال اخیر بطرز غیر متعارفی دولت و رسانه ها تبدیل به بلندگوهایی در افشای حقایق دردناک زندگی مردم زحمتکش شده اند. آقای محجوب با "افشاگری"  در مورد سطح نازل حداقل دستمزدها، گستردگی ٨٥ درصدی قراردادهای سفید و موقت، غارت صندوق بیمه های اجتماعی و امثالهم هنوز   باید  به مدال چدن رضایت بدهد. هر روز وزرا و مقامات دولت دوان دوان خود را به میکروفن میرسانند که از فقر، سوء تغدیه، بیکاری، تورم، از دامنه عظیم اعتیاد، از گرانی غیر قابل کنترل، از تورم لجام گسیخته، از بن بستهای اقتصادی، از کار کودکان و فحشا  و هزار نفرین دیگر "خبر" بدهند! مگر نه اینستکه خود این حضرات در راس کار بوده اند؟ چرا در مقابل این بیلان نکبت کماکان لبخند میزنند؟ چرا منت میگذارند؟ چرا گورشان را گم نمیکنند؟

تلخی بیشتر  توضیحات نماینده جامعه کارگری در مجلس اسلامی – دقیقا مطابق روال مابقی مقامات – زمانی است که رو به آینده به حرف درمیایند: عجالتا دولت باید "رکود تورمی" (عبارتی جدید از تراوشات فکری حضرات برای کاهش دستمزدها)  را حل کند و بعدا کم کم کارخانه ها بکار افتد ... بنا بر این هنوز تا آخر خط بیکارسازیها، گرانی و تورم، دستمزدهای نازل و مصائب دیگر راه طولانی باقیست.  هنوز و پس از سی و اندی سال اوج  شرافت و انسانیت در محجوب و شرکا  اینقدر قد میدهد که:  درخواست ما از دولت استمرار توزیع سبد کالا برای کارگران است و انتظار داریم دولت هرچه زود‌تر این کار را شروع کند!

مبادا از دولت دستمزد بالاتر، بیمه بیکاری، مسکن، بیمه درمانی، حمایت از کودکان، رفاه و عدالت اجتماعی را انتظار داشته باشید – تا چه برسد که مطالبه کنید! هسته اصلی سیاست  جمهوری اسلامی در مقابل طبقه کارگر در همین بالانس جادویی قرار گرفته است که کارگران مطالبه نکنند، نخواهند، پیگیری بخرج ندهند، تسلیم شوند، بسوزند و بسازند. در این چهارچوب همه ارگانهای دولتی در "همدردی"  با کارگران سنگ تمام خواهند گذاشت!!  تازه فرمانده نیروهای انتظامی حاضر است در "همدردی با کارگران عزیز" از این فراتر  برود. اسماعیل احمدی مقدم در بیانات رسمی خود سیاست نیروهای انتظامی در مقابل تجمعات اعتراضی کارگران را تصریح کرد: مطابق قانون برگزاری هر تجمع اعتراضی صنفی یا غیر صنفی نیازمند اخذ مجوز قانونی است اما چنانچه در دورن کارخانه یا واحدهای صنفی برای طرح خواسته‌های شرکت کنندگان برگزار شود سیاست ناجا پرهیز از هرگونه دخالت است.

به این ترتیب امروز دیگر تجمع اعتراضی صنفی کارگر و به این اعتبار اعتصاب برای طرح خواسته ها و چانه زدن با کارفرما میتواند از حمله نیروهای امنیتی هراس بدل راه ندهد. برای یک لحظه تعقیب کارگران معترض، شاهرخ زمانی و شهابی و اسانلو و مددی را ندیده بگیرید، و بجایش شلنگ تخته اقتصاددانان و نسخه های مشعشان برای شکوفایی اقتصادی در راه را قرار دهید...

در ایران امروز یک جنگ طبقاتی حاد در جریان است. حمله طبقه سرمایه دار هست و نیست طبقه کارگر را به بازی گرفته است. در مقابل چشم کارگر و با هر ذره ای که از شرایط زندگی وی به یغما میرود یک طبقه سرمایه دار بشدت آگاه و سازمانیافته را قویتر میسازد. این محرومیتها را  نه میشود توجیه کرد و نه فضای اعتراضی علیه  آنرا مانع شد. در این جنگ سیاست سرمایه داران رو به طبقه کارگر وقت خریدن است. حساب کرده اند که با هر سال و هر ماه که میگذرد، تداوم وضع موجود و فرسایش حاصل آن خطر طبقه کارگر را کاهش خواهد ساخت.

این جنگ طبقاتی و زوایای آن تازگی ندارد و منحصر به ایران و جمهوری اسلامی نیست. اشتها و ظرفیت عقب راندن طبقه کارگر  تا مرزهای بردگی مطلق شناخته شده است.  چرا باید نسخه محجوب و شرکا را پذیرفت؟ هر روز که میگذرد بیش از پیش راه حلهای اینها برای بحران سرمایه دارانه خودشان پوچی خود را آشکار میکند. طبقه کارگر در سطح جهانی پرچم حکومت کارگری را بعنوان آلترناتیو فوری حکومت سرمایه افراشته است. برای کارگری که با تکیه با دستاوردها و تجارب طبقه جهانی خود به جامعه ایران نگاه کند وارونگی عظیمی خود را نمایان میکند، چگونه است که یک طبقه دهها میلیونی در مقابل یک حکومت و طبقه سرمایه دار بحران زده، متشتت و یاوه گو به انتظار بیشتر تن داده است و چگونه است که این طبقه از دیدن و تشخیص قدرت خود عاجز است.

 

١١ اوت ٢٠١٤