انتخابات سوریه٬

بشار اسد را به مردم فروختند!

خالد حاج محمدی

٨ ژوئن ٢٠١٤

 

بشار اسد را به مردم فروختند، به مردمی که روزی علیه دولت استبدادی سوریه دست به اعتراض زدند و امیدوار بودند بهبودی در زندگی خود ایجاد کنند.

 

سیر تحولات در سوریه با دخالت مستقیم دول غربی و سازماندان انواع دارودسته های مسلح به نام "انقلاب و آزادی مردم"٬ به جهتی سوق پیدا کرده که مردم متنفر از اسد٬ در شرایط ویژه ای که بر آنها حاکم شده است٬ امروز ماندگاری اسد را به ادامه وضع موجود ترجیح دهند.

 

اعتراضات اولیه مردم سوریه در ٣ سال قبل٬ با دخالت دولتهای مرتجع منطقه و کشورهای امپریالیستی٬ با راه انداختن دارو دسته های مسلح و آدم کش٬ خاموش شد و جای خود را به جنگ جنایتکاران٬ جنگ دولت اسد و مخالفان به مراتب مرتجعتر از اسد تبدیل شد. سه سال است کشور سوریه به میدان تاخت و تاز جریانات مرتجع٬ به میدان تصفیه حسابهای قدرتهای امپریالیستی با هزینه مردم سوریه با ١٥٠ هزار کشته٬ چند میلیون آواره٬ گرسنگی و خانه خرابی٬ یک کشور ویران شده و استیصال کامل یک جامعه ٢٣ میلیونی تبدیل شده است.

 

سناریوی سیاهی که در سوریه به مردم تحمیل کردند٬ چنان فلاکتی را برای آنها ایجاد کرد٬ که مردم برای نجات جان خود حاکمیت اسد و ماندگاری دیکتاتوری که روزی علیه اش به میدان آمدند٬ را "انتخاب" کردند! مردمی که زمانی امیدی داشتند٬ روزنه ای برای خود تصور میکردند و برای تحقق امیدهای سرکوب شده خود٬ برای باز یافتن حرمت و کرامت لگد مال شده خود٬ دست به تحرکاتی اعتراضی زدند، در منگه گرفتاری در شرایط بدو بدتر، بد را "انتخاب" کردند.

 

صف ارتجاع بومی و محلی سوریه٬ صف ارتجاع بین المللی و امپریالیستی و نقشه های سیاه آنها برای سوریه و برای کل خاورمیانه، تلاش برای مدفون کردن هر نوع امید به تحول از پایین٬ نهایتا حتی اجازه قوام گرفتن اعتراضات مردم را نداد. در نتیجه عقب راندن مردم و عروج انواع دارودسته های آدمکشی که مستقیما با نقشه دولتهای "محترم" امپریالیستی به بازار عرضه شده بودند، جهنمی به مردم سوریه تحمیل شد که امروز میوه آنرا در قامت "انتخاب" دوباره اسد خواهیم دید.

 

پیروزی بشار اسد در "انتخابات" سوریه با شرکت ٧٣ درصد از واجدین شرایط و با آوردن قریب ٨٩  درصد آرا٬ یعنی نشستن مجدد او بر مسند قدرت، نتیجه این پروسه است. مردم محروم سوریه٬ کارگران و زحمتکشان این جامعه در مقابل خود راهی جز این ندیدند! یا سناریوی سیاه و لیبی و عراق دیگری، و یا ادامه وضع موجود و قناعت به حکومتی که ٥ دهه است٬ سایه شوم خود را بر سرنوشت آنها گسترانده است.

 

آنچه امروز در سوریه میبینیم قابل پیش بینی بود. هر جریان و حزب و گروهی که نفعی در این اوضاع نداشت و در قطب بندیهای امپریالیستی در منطقه به هر دلیل و بهانه ای٬ کنار یکی نایستاده بود٬  برای هر جریانی که ریگی به کفش نداشت٬ این سرنوشت از روز اول قابل رویت بود. مسلم بود که مردم سوریه٬ کارگران و زحمتکشان این جامعه علیرغم حقانیت اعتراض آنها٬ در نداشتن یک افق روشن٬ در نداشتن صفی مستقل و با پرچمی آزادیخواهانه٬ راه به جایی نخواهند برد. مسلم بود اپوزیسیونی که بر شانه های ناتو و عربستان و قطر و... ایستاده بود٬ حتی اگر موفق میشد٬ اگر بر محرومیت و مشقات مردم نمی افزود در بهترین حالت زندگی آنها همانی بود که در حاکمیت دولت اسد.

 

متاسفانه اعتراضات اولیه مردم محروم سوریه بسیار فوری حاشیه ای شد و سوریه به میدان تصفیه حسابهای جهانی و منطقه ای دشمنان جهانی و منطقه ای این مردم تبدیل شد. امروز موقعیت طبقه کارگر سوریه و مردم محروم این جامعه در مقابل دولت حاکم٬ به نسبت سه سال قبل به مراتب ضعیف تر است. صفوف کارگران سوریه امروز به مراتب پراکنده تر و حق طلبی این طبقه و اعتماد به نفس و امیدواری آن٬ به مراتب کمتر است. جامعه سوریه در این دوره دهها سال به عقب رانده شد و تاوان این وضع را بیش از همه طبقه کارگر و توده ستمدیدگان این جامعه پرداختند و باید بپردازند.

 

آنچه امروز بر مردم سوریه میگذرد نتیجه یک تلاش همه جانبه در میان قطبهای امپریالیستی٬ در میان دولتهای مرتجع منطقه و دولت اسد و اپوزیسیون پرو غرب او و همراهان چپ و راست آنها در میان احزاب و گروهای سیاسی از ایرانی تا ... است. همه اینها در سطوح مختلف در این پروسه از نظر سیاسی سهیم بودند. همه جریاناتی که با تبلیغات مسموم قول انقلاب و تحولات انقلابی بر دوش ناتو را میدادند٬ در این پروسه از نظر سیاسی سهیم بودند. و امروز در میان حامیان این سناریو، کسی به وجدان خود باز نمی گردد و بگوید چرا چنین کردند؟ کجا است آن تحول انقلابی که چپ پرو غرب ایران در پس تحولات سوریه قولش را میداد؟

 

دولتهای غربی و در راس آنها دولت آمریکا "انتخابات" سوریه را به رسمیت نمی شناسند. در انتخابات اخیر تعدادی از این کشورها حتی مانع ایجاد حوزه های رای در کشور خود شدند. اما در دنیای واقعی انتخابات سوریه به همان اندازه مشروعیت دارد که انتخابات آمریکا و انگلستان و... . در دمکراسی های غربی٬ در دمکرات ترین کشورهای اروپایی٬ نقش توده مردم٬ نقش طبقه کارگر این کشورها در این سیستم چیزی جز انتخاب میان احزاب و جریانات بورژوایی، انتخاب بین بد و بدتر، از کانال صندوقهای رای نیست. و به همین دلیل بخش بزرگی از مردم حتی در انتخابات شرکت نمیکنند. میدانند نقش آنها تنها و تنها رفتن هر چند سال یکبار پای صندوق رای و مشروعیت دادن به این یا آن حزب بورژوایی است، که باز وعده بدهند و باز در برهمان لولای سابق بچرخد و وضع موجود دست نخورده باقی بماند!

 

انتخابات در سوریه همانقدر انتخاب مردم نیست که در سایر کشورها، از ایران تا افغانستان و مصر و فرانسه و انگلیس، نیست. مخالفت دولتهای غربی با "انتخابات" سوریه سر سوزنی به ماهیت و خصلت انتخابات مربوط نیست. آنها در سوریه به قطب ارتجاع محلی، دولت حاکم، باختند. مخالفت امروز شان با "انتخابات سوریه" نق زدنی از سر خالی نبودن عریضه، بیش نیست. مردم پشت این نق زدن ها، واقعیات "دمکراسی" و معجزات برپایی "صندوق رای" و  این انتخابات ها را می بینند. انتخابات و رای مردم و تبلیغات کر کننده دولتهایی بورژوایی در تقدیس این روش٬ علاوه بر پوچی آن٬ امروز در سوریه و همزمان در اوکرائین مورد قبول خود این دولتها نیست.

 

سیستم انتخاباتی به شیوه کشورهای غربی تنها زمانی از جانب مدافعین آنها قبول میشود که منافع آنها حفظ شده باشد. در کریمه بیش از ٩٠ درصد مردم رای به جدایی دادند و دولتهای غربی اکنون هم نپذیرفته اند. در ایران اکثریت جامعه، جمهوری اسلامی ایران و "انتخابات" هایش را نمی خواهد اما دول غربی برای دولت روحانی غش کردند! این درجه از ریاکاری و این دو معیاره بودن، وصف حال همه دولتهای بورژوایی است. هر کجا به زیانشان باشد و منافعشان به خطر افتاد٬ انتخابات و سیستم انتخاباتی آنها نزد صاحبانش هم مفت نمی ارزد.

 

تحولات سوریه و مصر و لیبی و.. بار دیگر نشان داد که طبقه کارگر و مردم محروم تنها با اتکا به توان خود٬ با اتکا به صف روشن و متحد خود٬ میتوانند بهبودی در زندگی خود ایجاد کنند. این تحولات نشان داد که امید بستن به این یا آن جناح از بورژوازی٬ امید بستن به انقلابهای سبز ٬ زرد و نارنجی٬ به دولتهای امپریالیستی و راه حلهای آنها٬ برای محرومان جامعه نتیجه ای جز تبهای همراه نخواهد داشت. همه چیز گواه این حقیقت است که جهان برای کمترین بهبود و تغییر جدی و بنیادینی به سوسیالیسم و آلترناتیو سوسیالیستی، نیاز دارد.