"آتش بس ‌دائم" غزه؛ یک بر صفر بنفع السیسی!

فواد عبداللهی 

در توافق ”آتش‌بس دائم“ در نوار غزه که روز ٢٦ ماه اوت به امضاء طرفین رسید، به این ترتیب: ١- بورژوازی عرب در قامت السیسی و در مقام داور و قدرت منطقه‌ای عرض اندام کرد، ٢- جایگاه برتر اسرائیل بر باد رفت! و بالاخره ٣- مسئله تشکیل دولت سکولار فلسطین بار دیگر به پشت صحنه رانده شد!  

١- ضرورت حفظ مقام برتر اسرائیل در خاورمیانه با یکه تازی آمریکا و غرب در دوران جنگ سرد، سال ها بورژوازی عرب را به ”عقب ماندگی“ و مطیع غرب، محکوم و در سایه نگه داشته بود. ساختاری که اجازه داده بود که طی سال‌های طولانی، مشکلات اقتصادی،‌ اجتماعی،  حتی درگیری‌های غرب با شوروی سابق توسط کاخ‌سفید و دول غربی در قلب آنچه ”بحران فلسطین“ می‌خواندند به اصطلاح حل و فصل شود. با ”پیروزی دموکراسی“ غربی بر قطب رقیب، نقش کلیدی خاورمیانه و بالطبع اسرائیل برای غرب رو به افول گذاشت. دسترسی جهان عرب به کانال ”توسعه و شکوفایی“ سیاسی - اقتصادی جهان متمدن، که در هاله ای از ابهام بود با عروج مجدد بورژوازی عرب و سهم خواهی برابر با غرب و آمریکا همراه شد.

با سرنگون کردن متحدین غرب در انقلابات توده ای بهار عربی، عملا دخالت های ”بشر دوستانه“ دول غربی و در راس آن آمریکا برای سرکوب و فروکش کردن موج آن انقلابات از سر گرفته شد و عملا سکان ”سرنگونی“ بدست غرب افتاد.

این سرنگونی ناتو ای که قرار بود صدور دوباره دموکراسی، روسای جمهور ”مادام العمر“ و ”دیکتاتور“ را که همگی از قضای روزگار دست نشانده و نوکر خودشان بودند سرنگون کرده و ”ملت ها“ را در برابر ”انتخابات آزاد“ بین طاعون و وبا قرار دهد، امروز با عقب نشینی آمریکا از خاورمیانه و انزوای اسرائیل در منطقه و همزمان با سهم خواهی بورژوازی عرب همراه شده است. در این اوضاع، برای بورژوازی غرب، دیگر هویت اسرائیل، خود به معضلی بر سر کاهش فشار بورژوازی عرب در موازنه ای بمراتب مهمتر بین رقابت با روسیه و چین تبدیل شده است. کاریکاتور جنگ با ”حماس“ و قتل عام مردم بیدفاع غزه با دستور فاشیستی به نام نتانیاهو در واقع بر متن از دست رفتن آن جایگاه والای همیشگی از جانب دست راستی ترین محافل دولت اسرائیل و تزلزل در صفوف مدافعین غربی آن و بالطبع عواقب انزوایی است که امروز به اسرائیل تحمیل شده است. خلاصه کردن این بحران گسترده از جانب هیئت حاکمه اسرائیل و رسانه های غربی که به صراحت از راس هرم ”اداره“ می شد، به تونل ها و تحرکات حماس و عباس در قاعده هرم، بیشتر به آماده خوری ایدئولوژیک می ماند تا تحلیل. امروز راس این هرم را بورژوازی عرب با ریاست دولت مصر فتح کرده؛ قاعده اما بحال خود باقی است. السیسی در راس بورژوازی بزرگ مصر پس از طی کردن دوره بحران حکومتی خود، اینبار بعنوان نماینده بورژوازی عرب در منطقه، موقعیت از دست رفته خویش را احیا کرد.  کشتار مردم غزه امکانی به بورژوازی مصر داد تا بعنوان نماینده قدرتمند دنیای عرب قد علم کند.

 ٢- دولت اسرائیل باخت! ایدئولوژیک و سیاسی باخت. جناح قوم پرست در نوک هیئت حاکمه آن، سینه ها چاک کرد تا نقش حماس و ایران را بعنوان محور شر به خورد افکار عمومی دهد. تلاشی که به  حکم شرایط مادی امروز جهان و منطقه محکوم به شکست بود. بر خلاف پروپاگاندای جنگی دولت اسرائیل بر متن حمله به غزه، دولت ایران بار دیگر نشان داد که ”مسئله فلسطین“ و دخالت اش در آن تاریخا چیزی نبوده جز گرفتن امتیاز از غرب و آمریکا؛ امروز نیاز حیاتی ایران به غرب، در حقیقت دخالت ارتجاع اسلامی حاکم بر ایران در آینده فلسطین را غلاف کرده؛ تجزیه و تلاشی اردوی ارتجاع اسلامی به شیعه و سنی در اوضاع خاورمیانه نیز، خود گواه محدود کردن میدان مانور یکپارچه این نیرو در قواره گذشته آن است. اما پشت پرده تبلیغات جنگی و گردنه بگیری آشکار دولت اسرائیل علیه مردم فلسطین، مقابله با سهم خواهی و عرض اندام بورژوازی عرب بر متن اوضاع امروز خوابیده است. مردم بیگناه غزه در این دوره، تاوان هیبت از دست رفته اسرائیل را پرداخته اند. هیبت محکوم به هزیمتی که بر متن شرایط و ضرورت های اجتناب ناپذیری بنا شده که مدتهاست مهر خود را بر چهارچوب ژئوپلتیک جهان معاصر و خاورمیانه کوبیده است. ”آتش بس ‌دائم“ و کشیدن لگام هیئت حاکمه اسرائیل توسط ”گاد فادر“ السیسی پای این توافق، نشان داد که هیچ درجه از جنون و قصاوت علیه مردم فلسطین نمیتواند موقعیت ممتاز دیروز اسرائیل در مقابل بورژوازی عرب در خاورمیانه را باز گرداند. بعلاوه اینکه، ماحصل جنون و فاشیسم فشرده در هیئت حاکمه اسرائیل تنها به مردم نوار غزه و فلسطین محدود نمانده بلکه در افکار عمومی، به نفرت از صهیونیسم دامن زد. اعتراض به  راست حاکم در این کشور، محکوم کردن صهیونیسم هیئت حاکمه اسرائیل از طرف بشریت آزادیخواه، زمین لرزه‌ای بود که ابعاد انزوای سیاسی - ایدئولوژیک اسرائیل را نشان داد. مهم نیست مراجع ارتجاع بین‌المللی همچون ناتو و آقای ”بان کی مون“ چه میگویند. از نظر افکار عمومی دنیا اسرائیل بازنده سیاسی این جنگ بود. صهیونیسم هیچ زمانی مانند امروز نه فقط مشروعیت خود در حمله به مردم فلسطین که حاکمیت خود در اسرائیل را از دست نداده بود.

از هم اکنون تتمه این جریان ارتجاعی در میان بخش وسیعی از خود جامعه اسرائیل رو به اضمحلال دارد؛ اما همه اینها هنوز کافی نیست. این راست باید در یک جدال سیاسی داخلی از سوسیالیسم و طبقه کارگر و سکولاریسم در خود اسرائیل بطور قطع شکست بخورد. این نبرد هنوز شروع نشده است.

 ٣- و اما ”تشکیل دولت مستقل فلسطین“ طعمه احیای موقعیت دولت مصر بعنوان نماینده بورژوازی عرب در منطقه شد. دولتی که اینبار مستقلا پایه های حکومت نظامی خود را نه بر پاشنه ”نوکری“ برای غرب بلکه بر خاکستر یک انقلاب توده ای علیه مبارک و در دل هزیمت آقایی آمریکا و دول غربی بر منطقه شکل داده است؛ دولتی که از منظر بورژوازی عرب، ناصر دیگری را در آشیان به بیضه نشسته است و در اوضاع سیاه امروز منطقه توانسته منافع بورژوازی مصر را همچنان مصون و پاسداری کند. در نتیجه، بازیگران این ”آتش بس“ که در قفای آن نشسته اند یا متخصص سرکوب بهار عرب اند یا کارچاق کن و کارشناس تخریب جامعه.

صلح واقعی و تشکیل دولت مستقل فلسطین تنها با کنار زدن کمپ این مرتجعین و به رهبری آزادیخواهان در منطقه امکان پذیر است. دولت سکولاری که انترناسیونالیسم کارگر و برابری طلبی عمیق مردم منطقه ضامن آن باشد. چنین دولتی بدون هژمونی سیاسی افق سوسیالیستی چه در اسرائیل و فلسطین و چه در مصر، حاصل نمی شود.