سرنوشت دولت در دست کارگران چغارت

مصطفی اسدپور

با استقرار و دست درازی واحدهای ضد شورش بر علیه معدنچیان اعتصابی صورت مساله مخاطرات در راه برای کارگران نیست بلکه (بسیار فراتر از آن) مساله اساسی اعلام علنی شکست سیاست دولت روحانی است. باید دست تعرض به کارگران را کوتاه کرد، اما با  هر سناریوی در راه، کارگران معدن پرونده دولت انتظار و تعامل را در هم پیچیده و رئوس پرچم طبقاتی کارگری در ایران امروز را بدست داده اند. روز شنبه پنج نفر دیگر از لیست هجده نفره کارگران توسط نیروهای گارد دستگیر شدند. فضای شهر سراسر امنیتی است و نیروهای گارد ضد شورش و مامواران مخفی فضای ناامنی و سرکوب را در محلات و در خود معادن برپا کرده اند. پنج هزار کارگر دست به اعتصاب زده و کار را در کل معادن متوقف ساخته اند. با اولین دستگیریها دهها نفر از خانواده معدنچیان فرماندار شهر را در دفتر وی زندانی کرده و خواهان آزادي فوری کارگران زندانی شدند. تجمهات بعدی در سه شب متوالی در مقابل فرمانداری شهر با شرکت تعداد وسیعی از مردم شهر برگزار گردید. در مقابل خواست فوری کارگران زندانی،  مقامات و گارد ویژه سرکوب مشغول پاس دادن معترضین و گسترش فضای ارعاب هستند.

خبر دور جدیدی از اعتصاب  معادن چغارت در شهر بافق انعکاس وسیعی را در رسانه ها بهمراه داشته است. اعتصاب 39 روزه اخیر پنج هزار کارگران معدن با سانسور خبری کامل مواجه گردید. اینبار  خبرگزاری ایلنا (سایت اینترنتی خبرگزاری خانه کارگر) با انتشار اخبار امکان تعقیب کشمکشهای کارگران در بافق را سهلتر ساخته است. از قرار معلوم دولت برای سرکوب و عقب راندن کارگران عزم جزم  کرده است و جزییات آنرا میتوان از صفحات خبرگزاری ایلنا تعقیب کرد. خبر رسانی ”دلسوزانه کارگری“ امروز اینها جزیی از لاپوشانی حقیقت و ضربه زدن به صف کارگران و نقاط قوتی است که تلاشهای این کارگران برای کل طبقه کارگر میتواند به همراه داشته باشد. از همین حالا اعلام داشته اند اگر کارگران تشکل خود (یعنی شورای اسلامی و یا نوع دیگری از تشکلهای دولتی) را میداشتند کار به اینجا نمیرسید!  اینها گزارشگر جزییات مقاومت کارگران نیستند، اینها آمده اند که بیهوده بودن مقاومت سرخود کارگران را بنمایش بگذارند.  اینها از پیش مرثیه سر داده اند، به اعتصابیون تشر میزنند، و برای خود کیسه دوخته اند.

اعتصاب سازمان یافته پنج هزار کارگر در یکی از مراکز مهم صنعتی، بر سر خواست لغو خصوصی سازیها، شروع دستگیریها و فضای سرکوب گسترده، سوابق طولانی از کشمکش با دولت؛ هر کدام کافی است که طبقه کارگر در ایران را بخود معطوف دارد. دفاع از هم طبقه ایهای خود، دفاع از خواستهایی که گریبان خود آنها را گرفته است و کوتاه کردن دست سرکوب نیازی به تاکید ندارد. اما کارگران در چغارت نبض تحولات سیاسی را در دست خود گرفته اند و میتوانند نقطه عطف مهمی در تحولات سیاسی در ایران را رقم بزنند. چرا و چگونه؟

اعزام گردان ضد شورش و دستگیری کارگران اقدام اضطراری و دست پیش دولت در مقابل اوضاعی بود که دیگر هیج کنترلی بر آن مقدور نبود. از آغاز اعتصاب 39 روزه بافق به مرکز رسوا ساختن وعده های سر خرمن مقامات ریز و درشت دولتی تبدیل شده است. اختصاص پانزده درصد از سهام معادن برای احداث ظرفیتهای صنعتی و رفاهی شهر بافق! به این ترتیب با فرموله کردن  خواست خود علیه خصوصی ساختن معادن در مطالبه ای بنفع عموم مردم شهر  و از طرف دیگر با سرسختی بر سر تضمینهای قانونی و معتبر برای اجرای آن دست دولت را در هر گونه دسیسه ای بسته بودند. دو روز قبل از پایان موعد اولتیماتوم کارگران در اعتصاب 39 روزه سفر وزیر کار به بافق هرگونه امید دولت برای کنترل اوضاع را به یاس تبدیل ساخت.

وزیر کار به روال دولت متبوع خود اقلام زیادی از وعده های توخالی را ردیف کرد و حتی نیمه شب در بیابانهای اطراف شهر کلنگ احداث یک بیمارستان جدید برای شهر را بر زمین کوبید. سفر وزیر کار به یک نمایش مسخره از بازدید ”مراکز تولیدی“ دروغین و ملاقاتهای بی ارزش تبدیل شد و ایشان بدلیل مطابه ارائه تضمینهای قانونی برای اجرای این وعده ها، حاضر به شرکت در جمع کارگران نشد. وزیر کار را باید از بد دهان ترین مقامات حکومتی علیه طبقه کارگر بحساب آورد اما در جمع شورای شهر خود را ”نوکر کارگران معدن“ نامید و ”قسم خورد“ که اگر اعتصاب 399 روز طول میکشید ”اجازه نمیدادم یک مو از سر کارگران کم شود.“ دو ساعت بعدتر واحدهای گارد ضد شورش شهر را در قرق خود داشتند!

پرچم کارگران معدن چغارت در ساده ترین بیان خود پرچم طبقاتی کارگران در ایران امروز است: معادنی که چند نسل روی آن جان کنده ایم متعلق به خود کارگران است. هیچ کس حق ندارد بالای سر کارگران برای آن تصمیم بگیرد. بالا بردن سود کارخانه از راه خصوصی سازی نباید به قیمت بدبختی کارگر تمام شود. سود معادن باید همین امروز و فوری صرف بهبودی ظرفیتهای صنعتی و زیستی برای مردم شهر تبدیل گردد!

مکمل این مطالبات مجادلات بسیار پرشوری در میان کارگران است که راه را بر حواله دادن خواستهای کارگران به همدیگر در میان ارگانها و دوایر رژیم بسته اند. کارگران اعلام داشته اند که احمدنژاد و روحانی سر و ته یک کرباسند. در این مملکت از قبل کار کارگران آنقدر سود حاصل میشود، آنقدر ثروت هست و آنقدر به کیسه دولتی ها و سرمایه داران سرازیر میشود  که نباید نوبت به زندگی کارگران که میرسد بهانه قانون و بودجه و طفره رفتن را پذیرفت.

همبستگی و اتحاد و درایت سازماندگان اعتصاب بافق تا همینجا باندازه کافی ترس و تردید دستگاه سرکوب رژیم را آشکار ساخته است. این دوره زیاد هم از تهدید و تمهیدات خالی نبوده اند. دولت و  گارد ضد شورش  آن، تازه اگر موفقیتی در کار باشد راه سخت و دشواری را پیش رو خواهند داشت. در اشل اجتماعی و طبقاتی این اعتصاب پیروز شده و این پیروزی غیر قابل برگشت است. در سطح محلی  دست عوامل سرکوب  و مزاحمتها و عملیات ایذایی علیه معدنچیان ابدا باز نیست. معدنچیان چغارت کل بالماسکه روحانی را در همان صد روز اول آن پنچر کردند. کابوس جمهوری اسلامی در این است که بخشهای دیگر طبقه راه چغارت را در پیش بگیرند.  

اعتصاب معدنچیان بافق، اعتصاب کل طبقه کارگر ایران بود و هست. این اعتصاب اگر تنها مانده است، اما خواستها و پرچم ادعای کارگری را در تهاجم وقیحانه بورژوازی ایران با خود متجلی میسازد. موج گسترده ای از حمایت و همبستگی با کارگران معدن ممکن و حیاتی است.