شلاق دمکراسی بورژوایی!

مظفر محمدی

 

در خبر آمده است که دادگستری استان کردستان حکم شلاق زدن به معلمی را صادر کرده و این حکم در شهر سنندج اجرا شده است. معلم، پیمان نودینیان عضو هیات مدیره‌ی انجمن صنفی معلمان کُردستان است. معلم مبارزی که در همه این سال ها پیگیرانه از آزادی و حقوق فرهنگیان دفاع کرده و بخاطرش زندان رفته، تبعید شده و اکنون شلاق می خورد. شلاق!

اینجا افغانستان طالبان نیست، ایران است با انقلابی ضد استبدادی پشت سر، با بیش از یک دهه جنبش انقلابی و مقاومت مسلحانه و توده ای به رهبری کمونیست ها، با بیش از ده میلیون کارگر صنعتی، پالایشگاه های عظیم و غول ماشین سازی خاورمیانه، با سالانه چند میلیون  دختر و پسر داوطلب ورود به دانشگاه ها، با نظامی که بیشترین سود آوری را به جیب سرمایه داران سرازیر می کند.

ظاهرا چنین جامعه ای با چنین موقعیتی، با رژیمی  این چنینی که انسان را شلاق می زند و سنگسار زن هنوز در قوانینش محفوظ است و شکنجه و اعدام های دستجمعی در ملا عام دارد...، در تناقض است. اما نیست.

من با همه بورژواها، خرده بورژواها، اصلاحاتی ها، سبزها و ... موافقم که در ایران هم دمکراسی بورژوایی برقرار است. مثل همه کشورهای سرمایه داری ٤ سال یک بار انتخابات می شود و مجلس و دولت تشکیل می گردد. و این تمام هنر دمکراسی بورژوایی در همه کشورهای سرمایه داری است. تنها عاشقان دمکراسی غربی از این اعای من بر آشفته می شوند و آن را کفر می دانند. از نظر دمکراسی دوستان، استثمار کارگر دمکراسی است، حاکمیت اقلیت سرمایه دار بر اکثریت کارگزان و زحمتکشان جامعه دمکراسی است.  اکثریت مردم از فرط عشق به دمکراسی و الگوی سرمایه داری هر ٤ سال یک بار پای صندوق های رای می روند و نمایندگان تامین و تضمین منافع سرمایه  و سود را  "انتخاب" می کنند! ده در صد و بیست در صد بیکاری دمکراسی است.  کنترل کامل کار و حتی زندگی خصوصی انسان ها و تعقیب و کنترل کمونیست ها و فعالین کارگری، دمکراسی است. نگه داشتن پناهندگان و فراریان از جنگ و گرسنگی در کمپ های مثل زندان دمکراسی است، تجارت انسان و خرید و فروش شان در بازارهای سرمایه داری، دمکراسی است. جنگ راه انداختن و اشغال کشورهای دیگر اگر توسط غرب و امریکا باشد، دمکراسی است، میلیتاریسم و عربده کشی و قلدری و تهدید جنبش های انقلابی و دخالت نظامی در منحرف کردن و به شکست کشانیدن آن دمکراسی است.

دمکراسی بورژوایی، دیکتاتوری طبقه حاکم در کشورهای سرمایه داری است. تنها اشکال این دیکتاتوری متفاوت است. در افغانستان کرزای و پاکستان نوعی است، در ایران و چین و تایوان نوعی و در غرب و آمریکا نوع دیگر. همه ماهیتا و عملا دیکتاتوری  طبقه بورژوازی حاکم اند. دمکراسی بورژوایی هم سیاسیون فکل کراواتی و شیخ و آخوند معمم اش را دارد و هم نظامیان. ژنرال های آمریکایی پشت صحنه با ژنرال مشرف جلو صحنه تفاوت زیادی ندارند.دولت امریکا هم با انتخابات سر کار آمده و دولت کودتای نظامی نیست، اما نظامی ترین دولت جهان امروز است.

بنا براین، در ایران صنعتی و اتمی تنها چیزی که باید حریمش را نگه داشت و پاسداریش کرد، انباشت بیشتر و سودآوری بیشتر سرمایه ها است. اگر رژیمی مانند جمهوری اسلامی بتواند این را تامین کند، رژیم مطلوب سرمایه داران خودی و خارجی و همه دولتهای سرمایه داری است. بقیه اش مهم نیست چکار می کند. بگذار شلاق بزند، سنگسار کند، هر روزه گروه گروه را به طناب های دار بفرستد، دستمزد کارگر را ٦ ماه ٦ ماه ندهد، یک سوم جمعیت کشورش زیر خط فقر زندگی کند، میلیون ها بیکار و تن فروش و معتاد داشته باشد... مهم نیست. تنها چرخاندن چرخ های سودآوری و انباشت سرمایه کافی است و همه چیز است. این عین دمکراسی بورژوایی است. محترم  و غیر محترم، نرم و خشن، تندرو و میانه رو ، اصلاح گرا و محافظه کار...، همه و همه یک وظیفه طبقاتی و تاریخی دارند که مشترکا با هم انجام می دهند، حتی وقتی که با هم دعوا دارند، این قانون بازی را رعایت می کنند.

پیمان نودینیان، یک معلم مبارز و انسان آزادیخواهی است که گناهش، اعتراض یک یک کارمند دستگاه بوروکراسی این سیستم دمکراسی بورژوایی است. اعتراض به این سیستم، توهین به آن و جرم است.

 تا درب بر اپن پاشنه بچرخد وضع همین است. در امریکا و اروپا باشید و به این نظم اعتراض کنید، محترمانه اخراج میشوید، در عربستان و ایران باشید مثل پیمان شلاق می خورید و تبعیدتان می کنند و از ادامه تحصیل کارشناسی منع  میشوید. شلاقتان می زنند تا بشکنندتان و تحقیرتان کنند که هیچوقت اعتراض به نطام و عظمت و حرمت حکومتی که طبق قوانین دمکراسی بورژوایی وانتخابات و پارلمان سر کار است، به ذهنتان خطور نکنند.  

باید این نظام طبقاتی و دمکراسی بورژوایی را از بیخ و بن بر انداخت. کسانی که کارگران و مردم را به دمکراسی غربی و حقوق بشرش و یا حقوق شهروندی روحانی حواله می دهند، طبقه کارگر و مردم  را دنبال نخود سیاه می فرستند. پیمان نودینیان، تحقیر شده این نظام است. نظامی که در ایران تحت نام استبداد و مذهب، می خواهند از جرگه نظم دمکراسی بورژوایی درجهان تفکیکش کنند. یکی را تقدیس و دیگری را تقبیح کنند تا به این وسیله استثمار وحشیانه و نابرابر را به طبقه کارگر حقنه  و مبارره طبقات را نفی کنند.

به ما می گویند فعلا بار آوری کار مهم است و این برای کارگر دستمزد بیشتر می آورد، بیکاری را کم می کند، می گویند فعلا کمی فضا باز بشود، باید به روحانی فرصت داد، می گویند کمی روسری ها بالاتر برود، روشنفکران  آزادانه شعر بگویند، موسوی آزاد بشود... کم کم وضع بهتر خواهد شد. ما را  تشنه ی آزادی  نگه  می دارند تا زخم های شلاق را تحمل  کنیم. ما را گرسنه نگه دارند تا از پرداخت دستمزدهای معوقه راضی و شکرگذار باشیم.

اما این جواب کارگری نیست که میخواهد لباسی را که درست می کند، خودش هم داشته باشد، ماشینی را که می سازد، خودش هم داشته باشد. خانه ای را که می سازد، خودش هم داشته باشد... و این از نظر سرمایه داران و منفعتشان، زیاده خواهی است. این دیگر خط قرمز است. این شبیه اعتراض پیمان ها به کارمندان دولت سرمایه داری است. این ها خط قرمز اند. مگر میتوانی روی پلیسی که با اسلحه بالای سرت ایستاده دست بلند کنی؟ این بهمان اندازه خط قرمز است که کارگر باشی و اعتصاب کنی و یا هر آنچه درست می کنی خودت هم بخواهی...

مبارزه طبقاتی کارگران که امروزه همه از آخوند و سیاستمدار بورژوای غرب و شرق از آن حرف می زنند، می تواند این نظم  و این فشار عظیم سیاسی و اقتصادی  و پلیسی بورژوازی را کنار بزند. و این تنها راه و شرطی است که کسی استثمار نشود، کسی شلاق نخورد و توهین به انسان و حرمتش جرم باشد، نه اعتراض به بی حرمتی و تبعیض و نابرابری.

اسفند 92(مارس 2014)

mozafar.mohamadi@gmail.com

www.mozafar-m.com

www.hekmatist.com