جمهوری فدرال  سوسیال دمکراتیک اسلامی – هخامنشی ایران!

 مصطفی اسدپور

"در این حکومت زن و مرد برابرند، تشکلهای مستقل کارگری آزاد است، سیاست خارجی آن تابع مراودات بین المللی است، در این حکومت زبان اقلیتهای ملی رسمی است و مقامات محلی اداره امور را عهده دارند، اقلیتهای مذهبی در ایران آزاد و تعطیلات مذهبی آنها در مدارس رعایت میگردد، تحمیل با زور مقررات اسلامی ممنوع است، نماد مذهبی از پرچم کشور حذف شده است ..." (نقل به معني از ادعاهاي روحانی و دولت اش)

در همین دو سه سال قبل تر در رسانه ها و مجامع اپوزسیون بورژوایی و سلطنت طلب پرچمهای ایران مزین به شیروخورشید در ازای  قیمتهای گزاف به علاقمندان تقدیم میشد. این پرچم بعنوان سمبل آلترناتیو اپوزسیون پروغرب در مقابل رژیم اسلامی و ارتجاع مذهبی عمل میکرد. کسان زیادی پیدا میشدند که بقول خودشان به عشق وطن، برای حفظ عزت تاریخی آن، در راه آزادی آن از دست آخوندهای مرتجع و برای ایرانی مدرن آتش به مال خود بزنند. دو هفته قبلتر کل این بازار با مانورهای یک آخوند بورژوا یکشبه دود شد و هوا رفت. ارزش پرچم ایران به چندرغاز سقوط کرد. علی یونسی معاون ارشد رئیس جمهور در شلنگ تخته جدید خویش خواهان بازگشت شیر و خورشید بر پرچم رسمی ایران شد. ایشان تعصب نابجا را ملامت کرد، مسیر قبله از کعبه به سوی پاسارگاد را قابل تغییر دانست، شجره علی ابن ابوطالب را هم به ایران رساند، و بدون ابا از حمله به "آخوندهایی که نمیگذارند" از طرف حکومت سنگ دفاع از  تمدن 2544 ساله را   به سینه زد.

اگر کل اردوگاه  این اپوزسیون در دفاع از "ناموس" خود الکن ماند نه بخاطر کمبود رسانه و کانال تلوزیونی؛ بلکه به این دلیل ساده بود که این اپوزسیون قبل از پرچم، کل پلاتفرم سیاسی خود را به جمهوری اسلامی باخته است. جمعبندی از سه سال پرتحرک سیاسی این اردوگاه و در سایه  توجه سخاوتمندانه بین المللی  را بخاطر بیاورید، مگر نه اینستکه پلاتفرم روحانی - یونسی کل آنچه که این اپوزسیون برایش در خیابانها رژه رفتند، وعده دادند و با ان فخر دفاع از حق کارگر و زنان و اقلیتها را فروختند؛ را در دستور اجرا قرار داده است؟ مگر نه اینستکه همه آنچه که این اپوزسیون میخواست از راه جنک و حمله نظامی امریکا و محاصره اقتصادی به کرسی بنشاند، هم اکنون از کانال مذاکرات و "در فضای دوستانه" مشغول حل و فصل است؟

در دنیای واقعی و برای مردم زحمتکش  اما کوچکترین کورسویی به سمت بهبود بچشم نمیخورد. در یکی از داغترین دوره های کشمکهای سیاسی در آن جامعه دهها میلیون کارگر و مردم زحمتکش در تب تغییر میسوزند، و در مقابل، حکومت حاکم، مشتی از رسواترین الیت حکومتی با پوچترین وعده ها برای خود وقت میخرند. جمهوری اسلامی یکبار دیگر ظرفیت و آمادگی خود برای هر تغییری در جهت انطباق با منافع سرمایه را جار میزند. یکبار دیگر شاهد هستیم که هیج مرز مقدسی در انطباق با کارکرد سرمایه در کار نیست. در مقابل تا آنجا که به  کارگر مربوط باشد هر روز و از هزار مجرا طبقاتی بودن این حکومت خود را به در و دیوار مغز هر نادان و ناباوری میکوبد؛ روز نیست که کارگر و زحمتکش آن جامعه تاوان فرودستی طبقاتی خود را پس ندهد؛ اما در عین حال هنوز انتظار در میان کارگران دست بالا دارد.

پلاتفرم روحانی و شرکایش یک پلاتفرم قلابی و فریبکارانه است. ذره ای آزادی و بهبود در آن نیست. اما یک پلاتفرم واقعی و عملی است و طبقه سرمایه دار را پشت سر خود دارد. از منظر بورژوازی عجالتا نیازی به جریانات اپوزسیون نیست. این جریانات خدمت خود را با شایستگی و در پروسه تحرکات سبز با یکپارچگی بجا آورده اند. همین اپوزسیون بودند که ناسیونالیسم ایرانی را در مقابل اسلامیت بقربانگاه بردند. همین اپوزسیون بودند که جنبش برابری زن و مرد و جنبش سکولاریسم و آزادیخواهی را به ناسیونالیسم ایرانی فروختند و همگی را به اسلام خوش خیم رفسنجانی و موسوی به تسلیم کشاندند. در محضر اینها کارگر و اعتراضش به پشت جبهه "جنگ" سبز با رژیم تقلیل یافت تا چند مدتی بعدتر منتظر حمله نظامی امریکا و یا دستکم محاصره اقتصادی هوشمند غرب گردند. امروز دیگر و تا اطلاع ثانوی دیگر به مجاهدت و سرویس این اپوزسیون نیازی نیست. فضای مسموم ناسیونالیستی، انتظارات و توقعات تقلیل یافته، صفوف پراکنده، طبقه کارگر ضعیف و در سایه یک دستگاه سرکوب قدرتمند میدان بازی مطلوبی را برای خود حکومت فراهم آورده است.

اما نوک تیز پلاتفرم روحانی رو به طبقه کارگر دارد. اینها شکست اپوزسیون و طبقات دیگر را دارند به پای طبقه کارگر مینویسند. بی افقی و ورشکستگی اپوزسیون را به رخ کارگر میکشند.  امریکا نقطه امید اپوزسیون بورژوایی برای آزادی ایران بود، در عوض برای مذاکره امریکا منت بر سر طبقه کارگر میگذارند و طلبکار انتظار و چشم پوشی از توقعاتش دارند.  امریکا و غرب در یکقدمی زندان اوین و خاوران به وعده های حقوق بشری اپوزسیون بورژوایی دهن کجی میکنند، دولت از آن برای تطهیر سرکوب کارگر بهره میبرد. با وعده کلاسهای زبان مادری دهان ناسیونالیستهای مجیزگوی امریکا را میبندند، منتش را بر سر زحمتکشان کردستان میگذارند.

طبقه کارگر از کشمکش جمهوری و جبهه اپوزسیون سبز  خود را کنار کشید چرا که بردگی مزدی کارگر در مخرج مشترک  طرفین کاملا مشهود بود. اما تا تبدیل شدن این به خودآگاهی طبقه کارگر کار آگاهانه بسیار بیشتری نیاز است. ناسیونالیسم و ملت هنوز میتواند در دست بورژوازی سرچشمه پر برکت تحمیق و توهم و انتظار در صفوف کارگر شود. فداکردن اسلام در بیرق رسمی نه ناشی بازیگوشی یک آخوند از تبار هخامنش بلکه از سر نیاز حکومت به وقت خریدن نزد کارگران است.

 میشود خواهش کرد کارگر را از خیر برکات "ایران اسلامی" ،  "اسلام ایرانی" ، "دمکرات و فدرال اسلامی"  و شتر گاو پلنگ روی پرچمتان معاف دارید  و بجایش کارگران زندانی را آزاد کنید؟