شبح داب بر فراز دولت اعتدال

مصاحبه با آذر مدرسی

 کمونیست: در آستانه شانزده آذر دیگری هستیم و باز مسئله دانشگاهها، اعتراضات و تحرکات دانشجویی، مطرح است.

دانشگاه و محیط های دانشجویی در ایران و کشورهای مختنق مشابه، سنتا و تاریخا یکی از محیط های اعتراضی پرشور و شوق بوده است. و تا آنجایی که به ایران باز میگردد، گرایش چپ و کمونیستی، حال با هر تعریفی که خود و یا دیگران از آن میدهند، در آن بسیار قوی است. ما تحرکات دانشجویی چپ در دانشگاههای ایران در زمان سلطنت پهلوی و در دوران انقلاب ٥٧ و رویدادهای بعد از آن انقلاب، را داریم. محیط های دانشگاهی ایران، انقلاب فرهنگی و پاکسازی های خونین دهه شصت از چپ ها  و کمونیست ها و بالاخره تجربه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب (داب) را داریم که اوج آن سال ٨٦ بود که  در جدال سراسری با حاکمیت و دستگاه سرکوب آن بود، را دارد. امسال در آستانه شانزده آذر و روز دانشجو، شما فضای حاکم بر دانشگاهها را چطور می بینید؟ 

آذر مدرسی: طبیعتا فضای حاکم در دانشگاه تابعی است از فضای سیاسی جامعه. فضای دانشگاه هم مانند فضای کل جامعه دوگانه است. همانطور که در کنار ادامه وضعیت فلاکت بار اقتصادی و ادامه خفقان و سرکوب دولت اعتدال تلاش میکند مردم را با یک مشت ادعا و وعده در انتظار نگاه دارد در دانشگاه هم از طرفی شاهد یک مشت ادعای دهن پرکن و پوچ دولت اعتدال مبنی بر "اعتدال سیاسی و فرهنگی" و "آزادی فعالیت تشکلهای دانشجویی" و از طرف دیگر شاهد فضایی مختنق برای مقابله با کوچکترین تحرکات رادیکال در دانشگاه ها، هستیم.  

از طرفی شاهد "باز گذاشتن" فضا برای ابراز وجود طیفی از جریانات ملی- اسلامی، جریانات لیبرال و پرو حکومتی، که مبلغ تعامل با جمهوری اند، و یا بخشی از روشنفکران ناراضی که در قالب "سوسیالیست" و "مارکسیست" ورژن "چپ" همین "تعامل و همراهی و سکون" را نمایندگی میکنند، هستیم. میگویند امروز دهها نشریه دانشجویی در دانشگاههای ایران نشریاتی که اساسا متعلق به همین طیف از راست تا چپ آن برای تکمیل ویترین "آزادی های سیاسی" در دانشگاه، منتشر میشوند. فضای "آزاد سیاسی و فرهنگی" دولت اعتدال یعنی آزادی فعالیت انواع تشکلهای دولتی مانند انجمنهای اسلامی و بسیج دانشجویی. از طرف دیگر در کنار تشکلهای قانونی و دولتی، در کنار انواع جریان لیبرال که کارشان نق زدن برای نفس کشیدن زیر سایه دولت اعتدال است، رد پای کمونیستها که به مناسبتهای مختلف و در تحرکات انسانی و رادیکال حضور خود را نشان داده اند، را میبینیم.  

تا جائیکه  به ١٦ آذر برمیگردد جمهوری اسلامی تلاش میکند ١٦ آذر امسال را به روز مراسمهای دولتی تبدیل کند. از حالا تبلیغات را شروع کرده اند که گویا ١٦ آذر امسال پر مراسم ترین و شلوغ ترین ١٦ آذر خواهد بود، گویا مراسمهای دولتی با استقبال وسیع دانشجویان روبرو شده است. تلاش میکنند تعداد هرچه بیشتری از دانشجویان را به مراسمهای دولتی، که از طرف وزارت اطلاعات و تشکلهای دولتی مانند انجمن اسلامی و بسیج دانشجویی، ارگانهای رسمی سرکوب و جاسوسی دولت در دانشگاهها، برگزار میشود، بکشانند.   

در کنار تبلیغات پر سروصدا، رونمایی از "منشور حقوق دانشجویی" که هنوز معلوم نیست قرار است مبشر چه نوع انقلاب فرهنگی دیگر باشد، همگی از ممنوعیت حرکات " تحریک آمیز"، از "حفط امنیت" دانشگاهها بعنوان مهمترین وظیفه خود اسم میبرند. با امنیتی کردن دانشگاهها فقط اجازه برگزاری مراسمهای دولتی آنهم فقط در روز ١٦ آذر را داده اند. محدودیت چنان زیاد است و مراسمها چنان فرمایشی و دولتی که حتی نهادهای "مستقل" پرو دولتی صدایشان درآمده و به فضای امنیتی و کنترل مراسمها از طرف وزارت اطلاعات اعتراض کرده اند. بر متن چنین فضایی  ارتجاعی ترین و منفورترین عناصر خود مانند شریعتمداری و قالبیاف را برای سخنرانی به دانشگاهها میبرند تا اعلام کنند دانشگاه با دولت اعتدال آشتی کرده است. همزمان همگی از "خطیر بودن اوضاع"، از "حساسیت محیط دانشگاهها" بخصوص دانشگاه تهران، از ضرورت بسیج و دخالت همه ارگانهای سرکوب از بسیج دانشجویی تا وزرات اطلاعات در تضمین حفظ امنیت دانشگاهها در این روز، صحبت میکنند.  

در تاریخ جامعه ای که ١٦ آذر روز اعتراض به دولت حاکم و خفقان و استبداد است، تلاش برای تبدیل اینروز به روز "تعامل دانشجو با دولت"، روز "ضدیت با امریکا"، روز "آشتی دانشگاه و جمهوری اسلامی"، حتی با اتکا به چماق سرکوب و وزارت اطلاعات بیهوده است. اینها حداکثر بتوانند با نیروی سرکوب خود ابراز وجود علنی کمونیستها و آزادیخواهان را محدود کنند.  

پشت کل هیاهوی بورژوازی ایران که مردم، طبقه کارگر و زن و جوان این جامعه به جمهوری اسلامی رضایت داده اند، پشت ادعای امید نسل جوان به دولت "امید و اعتدال"، به روشنی میتوان هراس جمهوری اسلامی از دانشگاه و تکرار ١٦ آذرهای سالهای ٨٤ تا ٨٦ را دید. 

١٦ آذر امسال از این زاویه هم توازن قوای موجود در جامعه را نشان میدهد. امنیتی کردن دانشگاهها موقعیت جمهوری اسلامی و اعوان و انصارش را در دانشگاهها نشان میدهد.  بعد از گذشت ٨ سال از سرکوب کمونیستها در دانشگاهها هنوز سران رژیم از "حساسیت ویژه دانشگاهها"، از ضرورت "درس گیری از تجربیات گذشته" میگویند. هنوز شبح کمونیستهای سالهای ٨٤ تا ٨٦، شبح دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب بر سر دانشگاههای ایران در گشت و گذار است.  

"خطر" کمونیستها در دانشگاه را باید از دریچه هراس جمهوری اسلامی از ١٦ آذر دید. اینکه کمونیستها تا چه حد میتوانند در این روز  ابراز وجود علنی کنند مسئله دیگری است.  

کمونیست: با توجه به فضای موجود، انتظار شما از دانشجوی کمونیست در دانشگاههای ایران چیست؟ 

آذر مدرسی: انتظاری که از هر کمونیستی میرود. دخالت فعال در فضای سیاسی دانشگاه در همه ابعاد آن.  

باید تمام جریانات سیاسی از "اصلاح طلبان اسلامی"، "اصلاح طلبان سکولار"، "لیبرالها"، "سلطنت طلبان پرو امریکایی" تا جریاناتی که به نام چپ و سوسیالیست مبلغ سازش با جمهوری اسلامی اند را نقد و افشا کرد. باید به جنگ همه جریاناتی رفت که تلاش میکنند با وعده چندرغاز "آزادی" و "اسلام لیبرال و خوش خیم"، به امید آشتی با غرب مردم را در انتظار و سکون نگاه دارند. باید به جدال جریاناتی که با ترساندن مردم از قدرتگیری چماقدارانی مثل شریعتمداری ها جامعه را به رضایت دادن به "جمهوری اسلامی خوش خیم" تشویق میکنند، رفت. باید جریاناتی که به نام عدالتخواهی و سوسیالیسم و آزادیخواهی "سرمایه داری انسانی و عادلانه" را تبلیغ میکنند و مردم را  به "آزادیهای نیم بند" و قبول "خفقان کمتر" دعوت میکنند، رفت. باید کل این جریانات را نقد، افشا و منزوی کرد.  

دانشجویان کمونیست باید پرچمداران مبارزه سیاسی و عملی در دانشگاه‌ها باشند. هر امری در دانشگاه به دانشجوی کمونیست مربوط است از غذای بد دانشگاه تا فشار های سیاسی و خفقان حاکم در خوابگاه و دانشگاه، از وضعیت نابسامان خوابگاهها تا آپارتاید جنسی در دانشگاه همه و همه به دانشجویان کمونیست مربوط است و کمونیستها باید در راس اعتراضات دانشجویی قرار بگیرند. این خصلت کمونیسم دخالتگر، کمونیسم نوع داب است. باید از هر امکانی برای ابراز وجود سیاسی و فعالیت سیاسی استفاده کرد. نباید در هیچ نوع فعالیت علنی و قانونی، فعالیت در چارچوب توزان قوای موجود، را به روی خود بست. در همین رابطه باید در مقابل جریانات و محافلی که به نام مارکسیسم و کمونیسم عملا پاسیفیسم را تبلیغ میکنند، جریاناتی که تصویری آکادمیک، غیر دخالتگر و غیر متحزب از کمونیسم را تبلیغ میکنند، از کمونیسم دخالتگر، کمونیسم متشکل دفاع کرد. باید در جدالی نظری سیاسی و عملی بی ربطی شان به کمونیسم ومارکسیسم و آزادی و سعادت بشر و پاسیفیسم شان را نشان داد.  

دانشگاه سنتا سنگری مهم در دفاع از آزادی و برابری، دفاع از برابری زن، سدی علیه خفقان و استبداد بوده. کمونیستها باید دوباره این سنگر را فتح و از آن خود کنند. و این زمانی اتفاق خواهد افتاد که کمونیستها بتوانند هم دشمن خود و هم رقبای خود را در صحنه سیاست عقب برانند، زمانیکه بتوانند در دل یک مبارزه سیاسی بعنوان نماینده آزادیخواهی و برابری طلبی، در تقابل با تمام جریانات بورژوایی راست و چپ آن، قد علم کنند.  

خوشبختانه تجربه قدرتگیری کمونیسم در دانشگاه، تجربه دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب، که در دل چنین تقابلها و کشمکشهایی شکل گرفت و رشد کرد، هنوز زنده است و مهمتر از آن حزب حکمتیستی که نقش جدی و مهمی در این تجربه داشت امروز کماکان در راس این تقابل و مبارزه سیاسی ایستاده است.   

کمونیست: با نگاه امروز به تجربه داب و شانزده آذرهای سالهای قبل، شما آن تجربه را امروز چگونه ارزیابی میکنید؟ حزب حکمتیست، بخصوص در تجربه داب، از نظر نفوذ سیاسی و میزان اعتبار، جایگاه ویژه ای دارد. جایگاهی که حتی دشمنان کمونیسم در ایران، به آن باور دارند. درسهایی آن تجربه، دستآوردهای آن، و میراث آن برای نسل امروز دانشجویان کمونیست در دانشگاهها را، چگونه می بینید. 

آذر مدرسی:  تجربه داب را نباید به شانزده آذر محدود کرد. شانزده آذرها یا ٨ مارس ها و اول مه ها گوشه هایی از ابراز وجود قدرتمند و علنی داب و کمونیسم در دانشگاه ها بود که توجه جامعه و همینطور جمهوری اسلامی و دستگاه سرکوب را به خود جلب کرد. تجربه داب و موجودیت داب خیلی فراتر از این است.  

داب به نظر من یکی از ارزشمند ترین و شورانگیزترین تجربه کمونیستها در سازمان دادن یک مبارزه سیاسی توده ای و علنی با افق کمونیستی آزادیخواهی و برابری طلبی است. قطعا میتوان از زوایای متفاوتی تجربه داب را بررسی کرد من در اینجا به مهمترین تجربیات داب و تاثیر آن بر دانشگاه، کمونیسم و رابطه کمونیستها و جامعه میپردازم. 

برای اولین بار در تاریخ "جنبش دانشجویی" کمونیستها دانشگاه را نه فقط در جدال با جریانات سیاسی راست که در جدال به قدرت حاکمه در ایران، جمهوری اسلامی، فتح کردند.  

در دوره ای که فضای تهدیدات نظامی غرب و جنگ روی جامعه سنگینی میکرد، دوره ای که نق نق های "اصلاح طلبان" دیگر محلی از اعراب نداشت، دوره ای که جریانات بورژوایی بدنبال رژیم چینج به همه راه حلهای دول غربی منجمله حمله نظامی یا رفراندم برای تحویل گرفتن قدرت از جمهوری اسلامی دل بسته بودند و این اوج رادیکالیسم و سرنگونی طلبی شان بود. در دوره ای که جمهوری اسلامی  بیشترین استفاده را از فضای جنگی میکرد، دانشگاه را عملا به پادگان تبدیل کرده و فضای اختناق و سرکوب را حاکم کرده بود.  این کمونیستهای متشکل در داب بودند که با صفی مستقل و به تنهایی پرچم مبارزه انقلابی علیه جمهوری اسلامی را با شعار "آزادی برابری" در دانشگاهها بر افراشتند و جنبش توده ای و سازمان یافته عظیمی را که از دانشگاه تهران تا مشهد و مازندران و سنندج و شیراز را در بر گرفته بود، راه اندختند.  

داب از طرفی با شعارهای "دانشگاه پادگان نیست!"، "نه به جنگ!"،  "آزادی، مساوات، تحریم انتخابات!"، "نه به آپارتاید جنسی!" به سازمان دادن مبارزه ای سیاسی و علنی و توده ای علیه جمهوری اسلامی دست زد و از طرف دیگر به تقابل با جریانات مختلفی مانند انجمنهای اسلامی و دفتر تحکیم وحدت، جریانات قوم پرست و جریانات لیبرال در دانشگاه دامن زد. تقابلی که در همه ابعاد سیاسی، تئوریک، عملی و سازمانی آن در جریان بود. دانشگاه صحنه این کشمکشها بود. کشمکشی که در یکطرف آن کمونیستها (داب) بودند و در طرف دیگر کل جریانات بورژوایی در قدرت و در اپوزیسیون. داب در دل این تقابلها و با جلب بخش وسیعی از دانشجویان آزادیخواه و چپ به خود به قطبی قوی در دانشگاه تبدیل شد و توانست دانشگاه را به سنگری مهم در دفاع از آزادی و برابری، علیه جنگ، علیه آلترناتیوهای بورژوایی و ارتجاعی در مقابل جامعه، علیه اختناق در مقابل بورژوازی تبدیل کند.

همانطور که اشاره کردم داب و جدالهایی که دانشجویان آزادیخواه و برابری طلب عملا در آن دخیل بودند به دانشگاه محدود نمیشد. اعلام مفاد "بیانیه حقوق جهانشمول انسان"* مبنی بر "ممنوعیت استثمارانسان"،  "حق هر کودک برای يک زندگی شاد، ايمن و خلاق و تضمين رفاه و سعادت هر کودک، مستقل از وضعيت خانوادگی"، "غیر مذهبی و غیر قومی بودن دولت و نظام اداره جامعه" و "آزادیهای بی قید و شرط بیان، فعالیت سیاسی، اعتصاب و احزاب" از طرف داب، دفاع عملی از جنبش کارگری، برگزاری اول مه در دانشگاه ها با حضور فعالین کارگری، دفاع از برابری زن و مرد و برگزاری ٨ مارس های وسیع در دانشگاههای مختلف همه و همه سمپاتی عظیم طبقه کارگر و کارگران کمونیست، سمپاتی جنبش دفاع از حق زن را به سرعت به داب جلب کرد و آنرا به یک جریان بانفوذ و معتبر کمونیستی، به نقطه امیدی در جامعه تبدیل کرد.

داب نشان داد هیچ جریان چپی بدون یک افق کمونیستی ماکرو در مورد جامعه و آینده آن  بدون یک پرچم کمونیستی مستقل، بدون متحد و متشکل شدن کمونیستها در سازمان و حزب خود و بدون صفی متحد و روشن بین از فعالین و شخصیتهای با نفوذ و معتبر و دخیل در مبارزه سیاسی، نمیتواند پا بگیرد و دوام داشته باشد.

قطعا بدون این مختصات داب قادر نبود در مقابل دستگاه سرکوب یکی از دیکتاتورترین رژیمهای قرن مقاومت کند. این قدرت داب بود که به آن امکان داد علیرغم دستگیری ها، علیرغم سرکوب، اجازه دست درازی جمهوری اسلامی به فعالین داب را ندهد. در تاریخ حاکمیت جمهوری اسلامی هیچ جنبشی نتوانسته اسرای خود را از چنگال دستگاه سرکوب جمهوری اسلامی نجات دهد.

در عین حال داب توقع و انتظاری بالا را از کمونیسم در جامعه شکل داده است. تجربه داب تصویری از کمونیسمی رادیکال، عدالتخواه، برابری طلب، اجتماعی، توده ای و قدرتمند را در مقابل جامعه قرار داده. امروز هر جریانی بخواهد بعنوان کمونیست در جامعه ایران ابراز وجود کند با الگوی داب و رادیکالیسم  آن سنجیده میشود. علاوه بر این داب واقعیت و ماهیت بخشی از جریانات سیاسی چپ از لبیرالیسم و پایسفیسم شان تا تبدیل شدن بخشی از این جریانات، نئوتوده ایستها، به نمایندگان وزارت اطلاعات و پاپوشهای امنیتی دوختن شان علیه فعالین داب درست زمانیکه در زندانهای جمهوری اسلامی بودند را در مقابل جامعه گذاشت.  

داب کمونیسم اجتماعی دخالتگر و رادیکال دوره معاصر را روی زمین سفت و در میدان یک مبارزه سخت و رودرو شکل داد. سازندگان و رهبران تجربه ارزشمند داب که با فداکاری و تلاش چنین تجربه ای را ممکن کردند جاى شايسته و ویژه ای در جنبش کمونیستی در ایران دارند.

 

* بیانیه حقوق جهانشمول مصوب حزب حکمتیست     http://hekmatist.com/bayanye.htm