طرح هاى ارتجاعى براى آينده عراق و خاورمیانه محکوم است

عراق پس از حمله نظامی امریکا، اشغال آن و سقوط صدام،  تحولات تعيين کننده اى را از سر ميگذراند. از ابتدا معلوم بود که  دولت ائتلافی جریانات ارتجاعی قومی و مذهبی، محصول مستقیم حمله  آمریکا برای پیاده کردن "الگوی عراقی با دمکراسی غربی"، قادر به تامین کمترین امنیت سیاسی، نظامی و مدنی در عراق نیست.

امروز عراق، در وحشت پیشروی داعش  و نیروهای بعثی در قالب "سنی" و خوف پاک سازی های قومی و مذهبی، بسر می برد. سناریوی سیاه در عراق، هر روز سیاه تر از روز قبل، جامعه را به لبه پرتگاه تلاشی کشانده است. و در این میان میدیای ریاکار غرب، داعش را نه تروریست که "پیکار جویان اسلامی" می نامد که گویا برای پیاده کردن "جامعه آرمانی خود" سر می برند و آدم میکشند. داعش را جزئی از سوخت و ساز زندگی سیاسی در خاورمیانه جلوه میدهند  تا به همگان بقبولاند که این جریان اولترا تروریست قرون وسطایی، که تماما از تولیدات جانبی نظم نوین جهانی آمریکا است،  بخشی از سوخت و ساز "طبیعی" زندگی مردم عراق است و فردا میتواند بخشی از معادلات سیاسی و سوخت و ساز هر جامعه ای در خاورمیانه و گوشه های پرت در افریقا و آسیا، باشد.

عروج داعش، محصول دمکراسی غربی  درعراق،  حمله وحشیانه آن به شهرهای عراق، که با تبانی ریاکارانه حزب دمکرات کردستان عراق (جریان بارزانی)  صورت گرفته است، صرفا پیش درآمد رویدادهایی به مراتب تعیین کننده تر شده است.

از پیش معلوم بود که در طرح نظم نوین جهانی، دمکراسی غربی مهندسی شده برای خاورمیانه و همه گوشه های بدور از "تمدن غربی"، قرار نیست کمترین بارقه ای از آزادی، از نوع همان نیم بندی که در غرب برقرار است، را به همراه داشته باشد.  سیستم حکومتی متکی به موزائیکی از سران خود گماره مذهبی و قومی، شیعه و سنی و عرب  و کرد، و انداختن طوق هویت های ملی و مذهبی و قومی بر گردن شهروندانی که تا دیروز جدالی با هم نداشتند،  تبدیل کردن قدرت مرکزی به قدرت مجمعی از سران دستجات مسلح قومی و مذهبی، الگویی است که بورژوازی غرب در مقابل تحرکات انقلابی و کانونهای اعتراض مترقی در بطن جوامع خاورمیانه، قرار داده است.

"خاورمیانه بزرگ"، با افق تغییرات مورد نظر بورژوازی غرب، همین منجلابی است که هر روز از جایی سرباز میکند. در "خاورمیانه بزرگ" هر روز گروهی تروریستی مخوف تر از گروه قبلی، عرض اندام میکند و با گسترده کردن فضای خوف و وحشت قرون وسطایی بر زندگی مردم، تلاش می کنند تا همگان را به رضایت به  وضعیت سیاه دیروزشان به قناعت بکشاند.  سناریوهایی که امروز یکی پس از دیگری توسط دولت های منطقه ای و دول امپریالیستی برای حل بحران عراق جلوی صحنه میآیند، همگی بخشی از پروژه شکل دادن به "خاورمیانه بزرگ"  و حاکم کردن نظم جدید بر آن است.

نظم جدیدی که در دل آن، از یک طرف منافع بلند مدت تر قدرت های اصلی اقتصادی و سیاسی جهان، آمریکا و اروپا و چین و روسیه، تضمین شود و از طرف دیگر به اندازه کافی میدان برای استفاده از بحران خاورمیانه برای حل و فصل تقابل ها و رقابت ها بین اروپا و آمریکا و روسیه و چین، همیشه باز بماند. 

خاورمیانه بزرگی که قرار است آمریکا و دول غربی از این پس در آن مستقیما و با نیروی نظامی خود "دخالت" نکنند، و آن را برای "خود خاورمیانه" برای حل و فصل بحرانها و تخاصمات بر جای بگذارند، صحنه ای سیاه تر از قبل است.

قرار است خاورمیانه را برای نیروهای محلی  تا مغز استخوان ارتجاعی و دولت های جنايتکاری چون عربستان، قطر، ایران، ترکیه و کویت و اسرائیل و ... بر جای بگذارند تا هم توازن قدرت مناسب میان خود و در راستای منافع بورژوازی جهانی برقرار شود، و هم تضمین "داخلی" و "خودی"، جهت مقابله با  هر گونه امکان سرباز کردن اعتراضات مترقی و انقلاباتی از جنس انقلابات تونس و مصر، ایجاد شود. 

در  سناریوی "خاورمیانه بزرگ" هر تحرکی برای تقسیم شهروندان به اقوام و عشایر و قومیت ها و ملیت ها  و راه اندازی نیروهای باند سیاهی  با پول و اسلحه ایران و عربستان و قطر و ترکیه و کویت … و با مدیریت قدرت های بزرگ امپریالیستی، مورد حمایت قرار میگیرد.

عراق در بحران سرنوشت سازی بسر میبرد، بحرانی که ترکش های چگونگی حل و فصل آن، نه تنها سیمای خاورمیانه جدید، که جهانی جدید پس از شکست نظم نوین جهانی را در مقابل چشم همگان میگذارد. تبدیل کشورهای خاورمیانه، به موزائیکی از جوامع و حکومت های قومی و مذهبی، نسخه رهایی غرب از معضل خاورمیانه است. جوامع موزائیکی که توازن قدرت در آن به نیروهای محلی و منطقه ای، ایران، ترکیه، عربستان، قطر، کویت و اسرائیل و ... واگذار شود.

اگر غرب میخواست و میخواهد مانع گسترش مدل یوگسلاوی دیروز و اوکراین امروز در اروپا شود، اگر در مقابل تبدیل اروپا به محل حل و فصل تخاصمات سیاسی به مدل رواندا و سومالی محدودیت هایی میگذارد، در مقابل گسترش عنان گسیخته این نسخه ها برای خاورمیانه و هر نقطه دیگری در مناطق دور از حوزه اروپا و غرب، نه تنها نخواهد ایستاد، که بنا به منفعت روز خود و برای حل و فصل رقابت و توازن قوا میان خود دول غربی، به آن دامن خواهد زد.

در این میان، موقعیت کردستان عراق  به دلیل امنیت نسبی که در دل سناریوی سیاه عراق بوجود آمده بود، و  به دلیل توافقات امروز دولت اقلیم کردستان با داعش، تعیین کننده است. کردستان عراق میتواند سنگر دفاع از مدنیت و امینت در مقابل تعرض داعش و هر نیروی ارتجاعی دیگری باشد.

این سنگر اما تنها و تنها توسط طبقه  کارگر عراق و کمونیسم این طبقه در عراق و کردستان عراق میتواند برپا شود. تا با تشکیل گارد مسلح توده ای و به کنترل گرفتن محلات زندگی، محل های کار و شهرها، تعرض امروز داعش و فردا هر نیروی سیاهی را عقب بزند. موقعیت کردستان عراق، امروز به محل و گره گاه، پیشبرد سیاست خاورمیانه بزرگ قومی - مذهبی، تبدیل شده است. 

امروز دولت اقلیم کردستان، حزب دمکرات  کردستان عراق و شخص بارزانی، از این موقعیت نه برای مقابله با گسترش تروریسم و جنگ و حفط امنیت، که برای گسترده کردن قدرت بورژوازی کرد، از مصائب و مشقات مردم محروم کردستان عراق، استفاده میکند؛  تا در دل این بحران، در رقابت با بورژوازی عرب، سهم بیشتری کسب کند.

طرح رفراندم برای استقلال کردستان عراق، نه طرحی برای حفظ و گسترش امنیت در کردستان عراق است و نه طرحی برای پاسخ به خواستهای عدالتخواهانه مردم در کردستان عراق. بحران و سناریوی سیاه در عراق، بیش از یک دهه است که بورژوازی کرد را  در عراق  تقویت و خزانه آن را پر پول و سرمایه کرده است. طبقه کارگر در کردستان عراق تجربه حاکمیت دولت اقلیم را با گوشت و پوست خود تجربه کرده است. وعده بارزانی برای تقسیم درآمدهای نفتی بیشتر بین مردم، دروغ آشکاری است از نوع همان دروغ هایی که خمینی به مردم ایران وعده میداد. جدایی کامل منفعت بورژوازی کرد از رفاه و آزادی و منفعت طبقه کارگر و محرومین جامعه در هر جای جهان به روشنی تجربه نشده باشد، در کردستان عراق با حاکمیت دولت اقلیم کرد، تجربه شده است.

استقلال کردستان که دیروز برای پایان دادن به آوارگی یک جامعه میتوانست معنی داشته باشد امروز کابوسی بیش نیست. این کابوس، که به واقعیت پیوستن آن بسیار غیر محتمل است،  نسخه ایجاد ناامنی و تبدیل  کردستان عراق به محل جنگ دستجات قومی و مذهبی است. طرح استقلال کردستان امروز، برخلاف هیاهوی تبلیغاتی ناسیونالیسم کرد، نه طرحی  برای امنیت و صلح که  بخشی از طرح خاورمیانه تقسیم شده به جزایر قومی و مذهبی با  جنگ های خونين صليبی است.

دولت اقلیم کردستان عراق، با طرح مسئله  استقلال، مستقل از امکان اجرا و عدم اجرا آن، فی الحال در شیپور جنگی مذهبی و قومی میان عرب زبانها، کرد زبانها، شیعه و سنی را به صدا در آورده است.  وظیفه هر کارگر کمونیست و هر فرد آزادیخواهی است که این واقعیت را به محرومین جامعه در کردستان عراق  در هر کجای خاورمیانه، توضیح دهد. استقلال کردستان آغازگر جنگی قومی و مذهبی بر سر جغرافیای دولت کردستان و پاکسازی قومی و مذهبی غیر کردها از کردستان و برعکس،  خواهد بود.

از نقطه نظر مردم کردستان عراق، که سهمشان چه تحت رژيم قومپرست و جنايتکار عراق و چه در "نظم نوين جهانى" و "منطقه امن" سازمان ملل و آمريکا و چه تحت حاکميت احزاب ملى - عشيرتى و ارتجاعى کرد، جز رنج و محروميت و آوارگى و بى حقوقى نبوده است، اين يک چرخش ارتجاعى ديگر در اوضاع است که بار ديگر دورنماى تاريکى را در برابر ميليونها مردم قرار داده است. این بار دولت اقلیم کرستان مصائب این مردم را دستمایه  براه انداختن شکاف و تخاصم و جنگ میکند. دولت اقلیم کردستان  به بهانه مسئله ملی، و تحت عنوان حق جدایی، در رقابت و سهم خواهی بیشتر از  بورژوازی عرب، در شیپور جنگ قومی دیگری علیه مردم در کردستان عراق میدمد. 

ایجاد یک کشور مستقل کردی، حتی اگر شکل بگیرد، در حمایت تاکتیکی ترکیه و در جنگ با نیروهای شیعه طرفدار ایران و در جنگ با نیروهای سنی در مناطق الحاق شده به کشور کردستان،  کابوسی بیش نیست.  رویای ناسیونالیسم کرد برای شکل دادن به دولت قومی کردی در قلب خاورمیانه بحرانی، به مدل اسرائیل، پوچ است.  حفظ موجودیت  اسرائیل دیگری در دل خاورمیانه بحران زده امروز و با سیاست نظم امپریالیستی نوین خاورمیانه، نه تنها اولویت بورژوازی جهانی و غرب نیست، که چنین موجودیتی میتواند سومالی و رواندای دیگری برای مردم محروم کردستان عراق بسازد.

رويدادهاى اخير عراق، حکم آشکار محکوميت همه دولتها و احزاب بورژوايى و ارتجاعى درگير در منطقه است. سهم آمريکا و دول غربى و سازمان ملل ها و رسانه هايشان در مشقات امروز و دو دهه اخير مردم عراق و کردستان غير قابل انکار است.

ميليتاريسم آمریکا و  دولت های منطقه، عربستان و قطر و ترکیه و ایران، و جناياتى که عليه مردم کل عراق مرتکب شده و باز تدارک می بينند، بايد قويا از جانب هر کس که سرسوزنى براى آزادى و انسانيت دل ميسوزاند محکوم شود. داعش فرزند خلف میلتاریسم غرب و بزرگ شده دامان عربستان سعودی و قطر است، همانطور که دستجات میلیتانت شیعه فرزند جمهوری اسلامی ایران اند. 

اتحاديه ميهنى کردستان و حزب دموکرات کردستان بارها نشان داده اند که نه فقط هيچ جايى در تلاش تاريخى مردم کردستان عراق براى رهايى از ستم ملى و تبعيضات اجتماعى ندارند، بلکه خود جزو اولين موانعى هستند که بايد از سر راه مردم و مبارزه آزاديخواهانه آنها کنار زده شوند. رهايى مردم کردستان بدون خلاصى از سلطه اين احزاب ارتجاعى و پايان دادن به ميداندارى آنها در صحنه کردستان ممکن نيست.

طرح هاى همه اين مرتجعين عليه زندگى و هستى و حرمت و آزادى مردم عراق را ميتوان نقش بر آب کرد. شرط اصلى رهايى و آزادى مردم عراق،  خلاصى از چنبره اين دول و احزاب ارتجاعى و گرد آمدن آنها حول پرچم سوسياليسم و طبقه کارگر و صف کمونيسم کارگرى در منطقه است.

حزب کمونيست کارگرى حکمتیست – خط رسمی،  تمام احزاب و نيروهاى  ارتجاعى و تروریستی درگير در صحنه امروز عراق و کردستان عراق، و افقهاى ضد مردمى تقسیم بندی های قومی و مذهبی آنها را قويا محکوم ميکند و بار ديگر بر همبستگى خود با طبقه کارگر، کمونيسم کارگرى و مبارزه مردم زحمتکش در عراق و در کردستان عراق براى آزادى و برابرى تاکيد ميکند.

حزب کمونيست کارگرى حکمتیست – خط رسمی، هر نوع توافق از بالا ميان دولت مالکی و بارزانی و آمریکا و عربستان و ایران و ترکیه و قطر و کویت و ... و احزاب ملى - عشيرتى کرد براى تعيين تکليف سياسى و حقوقى عراق و  کردستان عراق  را مردود ميداند. دخالت های نظامی و تحرکات  ديگر دول ارتجاعى منطقه، بويژه ايران و ترکيه و عربستان قويا محکوم است و بايد فورا پايان داده شود.

سازمان دادن مقابله نظامی، سیاسی و اجتماعی عليه پیشروی داعش و هر نیروی ارتجاعی محلی و منطقه ای و بین المللی، وظیفه نیروهای کمونیست و طبقه کارگر است.  

 

حزب کمونیست کارگری- حکمتیست (خط رسمی)

۶ ژوئیه ۲۰۱۴