گرنج ماس

خسرو کسروی

 

گرنج ماس یک پالایشگاه نفت و پتروشیمی در اسکاتلند است که با مالکیت کمپانی اینیوس حدود 1300 نفر را در استخدام دارد. دراواسط ماه اکتبر امسال اینیوس با تهدید بستن گرنج ماس بار دیگر وارد یک دعوای جدید با کارگران این پالایشگاه شد. کارگران از طریق اتحادیه خود "یونایت" در مذاکره با اینیوس در ابتدا مطالبه های اینیوس را رد کردند. اما با اعلام بستن شدن گرنج ماس دیگر جایی برای مذاکره برای کارگران باقی نماند و کمپانی آنها را مجبور به قبول مطالباتشان کرد.

 این مطالبات از این قرار است: معلق کردن افزایش دستمزد، اعتصاب نکردن برای سه سال، پرداخت قسمتی بیشتر از دستمزد به حقوق بازنشستگی و ممنوعیت حضور نماینده اتحادیه در کارخانه . این واقعه جدیدی نیست. در سال 2008 یک دعوا بر سر حقوق بازنشستگی باعث یک اعتصاب شد. این اعتصاب تاثیر زیادی در رساندن بنزین در اسکاتلند داشت. کمپانی بریتیش پترولیم (BP ) چون از انرژی تهیه شده از گرنج ماس برای حمل و نقل نفت در لوله ها استفاده میکرد، مجبور به بستن لوله های نفت و ضرر 50 میلیون پوند در روز شد. گرنج ماس هم ضرر مالی زیادی داد.

کمپانی اینیوس  چند سالیست که صحبت از یک صد میلیون ضرر در سال و کمبود 200 میلیون در بودجه بازنشستگی را میکند. در عین حال صحبت از پایین آمدن منابع نفت دریای شمال و احتیاج به سرمایه گذاری 300 میلیون پوندی برای استفاده از منابع نفت امریکا هست. اما به هیچ وجه نمیتوان سود این کمپانی را محاسبه کرد ودلیل آن وجود شرکتهای وابسته متعدد دیگر متعلق به اینیوس است. بنا بر تحقیقات یونایت از طریق یک کمپانی حسابداری، بودجه سرمایه بازنشستگی نه تنها ضرر نکرده بلکه سود هم کرده. در ضمن اینیوس در چهار سال گذشته هیچ مالیاتی به دولت پرداخت نکرده و دولت اسکاتلند قرار است برای نجات گرنج ماس 134 میلیون به این کمپانی بدهد. این در زمانی که آقای جیم رتکلیف صاحب اینیوس در کشتی 130 ملیونی خود در مدیترانه در حال گشت است.آقای جیم رتکلیف در مصاحبه خود با بی بی سی میگوید که هیچ اشکالی با اتحادیه ها ندارد تا زمانی که به حرف او گوش بدهند.

در یک هفته ای که بحث و مذاکره بر سر اخراج 800 نفر از کارگران و کارکنان کارخانه گرنج ماس در جریان بود فضایی بسیار سنگین و نگران کننده زندگی و سرنوشت همه انها و خانواده هایشان در همه رسانه ها منعکس بود.

اولین سئوالی که مطرح میشود اینست که آیا بسته شدن این پالایشگاه یک تهدید بود؟ شکی نیست که این یک حرکت قدرتمند از طرف بورژوازی بود. سوسیالیستهای انگلستان از قبول این شرایط بوسیله اتحادیه یونایت انتقاد کرده و از ادامه مبارزه کارگران که ممکن است به از دست دادن کار آنها خاتمه پیدا کند، برای منافع کل طبقه کارگر، دفاع میکنند. این خیال پردازان طبقه خرده بورژوا همیشه از واقعییت دور و در یک دنیای خیالی با بورژوازی در حال جنگ هستند و واقعییت از دست دادن کار و فاجعه آن برای  کارگر را درک نمیکنند. از طرف دیگر حزب کارگر انگلیس نه فقط ازکارگران دفاع نکرده بلکه یک موضع ارتجاعی گرفته و با متهم کردن نماینده اتحادیه، استیون دینز باعث کناره گیری این کارگرشده. به نظر میآید دعوا بر سر یک کارگر به نام "استیون دینز" میباشد. آقای دینز عضو اتحادیه "یونایت" و مسئول فراخوان نشست های اتحادیه در محل کار است. اومتهم به استفاده از وقت خود در سر کار برای حزب کارگر است. در عین حال حزب کارگر انگلستان هم در برخورد با اتحادیه ها و دخالت آنها در انتخاب نمایندگان حزب کارگر درمجلس انگلیس است. احتیاج به توضیح  موضع گیری حزب محافظه کار انگلستان نیست. این حزب در دفاع از سرمایه و متهم کردن اتحادیه یونایت ایستاده. و احزاب به اصطلاح ناسیونالیست اسکاتلند و انگلستان ساکت مانده وهیچ دفاعی در مقابل بسته شدن یکی از منابع این "کشورِ"  "اسکاتلند" و "انگلستان" نکرده اند. واقعییت این است که سرمایه این عقب نشینی را به کارگران تحمیل کرده. تزریق نفت از آمریکا نه فقت یک واقعییت رشد سود است بلکه یک اهرم سیاسی بورژوازی در مقابل قدرت کارگران در بستن لوله های نفت است.

 اینها همه تجارب مهمی برای طبقه کارگر و رهبرانش در ایران هم هست.

 اما این تمام داستان نیست. در این تجربه مالکیت خصوصی یک بار دیگر به زیر سئوال میرود و به رشد آگاهی طبقه کارگر به اتحاد خود در شکلی دیگر ادامه میدهد. زمان به صف بندی های جدیدی شکل خواهد داد وبه این آگاهی که اتحاد کارگران در فرم اتحادیه ای اگر چه  نقش مهمی در مبارزات کارگران دارد اما کافی نیست و صف بندی کارگران در تشکل حزبی و تصرف قدرت سیاسی جواب نهایی به این مسئله میباشد. این درسی برای احزاب کمونیست در سازماندهی انقلاب هم میباشد، که تحولات در دوره های غیر انقلابی اگر نه مهمتر بلکه به مهمی دوران انقلابی است و دراین دوران است که نقش خود را به عنوان یک حزب سازمانده و بازیگر صحنه سیاسی ایفا کرده و مردم و مخصوصاً طبقه کارگر را به حزب  شناسانده و آگاهی این مبارزه حزبی را به میان کارگران میبرد.