وضعیت طبقه کارگر در دوره پسا انتخاباتی

وریا نقشبندی

در دوره انتخابات ریاست جمهوری ایران چپ های لیبرال، بخوان "چپ وطنی"  در نقش ساق دوش عبای روحانی درهر چه گرمتر شدن این بازارنقش فعالانه ای ایفا کردند. تیم روحانی درهماهنگی کامل با رهبری از زمزمه های سایه شوم تحریم بر فضای جامعه که دقیقا 8 سال گذشته دوره احمدی نژاد را با آن تداعی میکرد آگاهی کامل داشتند.  بحث فشارهای روز افزون اقتصادی  که بخشی از آن برگرفته از تحریم بود به عنوان یکی ازخواسته های اعتراضی  جامعه  وهمچنین فشار برای  تغییر رفتار جمهوری اسلامی در سیاستهای خارجی خود که خواست طبقه سرمایه دار با جناحهای در قدرت و رانده از قدرت آن را نمایندگی میکردند  توانست تبدیل  به برگ برنده برای جمهوری اسلامی گردد . برای جمهوری اسلامی جواب دادن به سرمایه داری ایران برای  ادغام شدن در بازار جهانی و رفتن به آغوش سرمایه داری غرب اهم سیاستی بود که این دوره میبایست درپیش میگرفت. گردن کشی جمهوری اسلامی در برابر دولتهای غربی در جهت تبدیل کردن خود به یک قطب ولو کوچک در منطقه چیزی بود که تا این دوره مبنای فکری و ایدئولوژیکی جمهوری اسلامی را تعریف میکرد و به درجاتی به این خواسته خود نائل آمد، اما برای این دوره سیاست نرمش به اسم حل مسئله اتمی  هم برای غرب مورد استقبال قرار گرفت و هم برای بیت رهبری. توافقات  رهبری و دولت به اصطلاح برخاسته از رای مردم برای  گشودن درهای مذاکره و نرمش قائل شدن با غرب  خیلی قبلتر از انتخابات انجام گرفته بود و همچنانکه درمناظره ها و تبلیغاتهای دوره  انتخابات زمزمه های برقراری روابط دیپلماسی با غرب اللخصوص آمریکا برای برداشتن تحریمها و حل مسئله هسته ای در ایران به گوش میرسید. رهبری آن موقع در جانبداری کردن و حمایت خود از روحانی که بشارت دهنده " سانتریفیوژها باید بچرخند و مملکت هم باید بچرخد" و با نشان دادن " کلید حل مشکلات مملکت" تعمدا سکوت اختیار کرد و تا جای پیش رفت که علنا کسانی را هم که مخالف جمهوری اسلامی بودند را برای شرکت در انتخابات فراخواند، واقعه ای که در طول حیات جمهوری اسلامی بی سابقه بود.این رفتار هدفمندانه حکومت توانست بخش های مختلفی از مخالفین نظام از چپ و راست را حول این  سیاست بسیج کنند و همان احزاب که در جایگاه اپوزسیون بودند کمتر از دستگاه انتخاباتی جمهوری اسلامی دراین پایکوبی و توهم پراکنی نقش ایفا نکردند . دولت روحانی بر متن چنین سناریوی   بر کرسی ریاست جمهوری تکیه داده است وتوانست همه اپوزوسیون های بورژوایی چپ وراست درون و بیرون حکومتی  را به سکوت بکشاند. هرچند با غرولندها و مخالفتهای روبرو گردید اما تاثیری بر آزادی عمل و یکه تازی دولت نداشته  وندارد به این دلیل اینباربیت رهبری در پیش بردن سیاستها و اقدامات دولت جدید به اسم" نرمش قهرمانانه " حمایت خود را اعلام داشته است. 

اگر بخواهیم خوشبینانه به مسئله  برداشتن بختک تحریم بر زندگی بخش عظیمی از جامعه که طبقه کارگر در راس آن میباشد  نگاه کنیم ، از سه جنبه  حائز اهمیت و مفید میباشد. اول اینکه این امکان فراهم میشود که جامعه بتواند زیر فشار قیمتهای کمر شکن  اجناس و مایحتاج روزمره زندگی و همچنین  کالاهای پزشکی که مورد تحریم قرار گرفته بود نفسی بکشد و کمر راست کند، دوما اینکه  جمهوری اسلامی و نظام اقتصادیش که مبتنی بر انباشت هر چه بیشتر سرمایه از قبل نیروی کار جامعه میباشد دیگر نمیتواند به بهانه تحریم  از سطح معیشت جامعه بزند و سفره طبقه کارگر را روزبروز خالی تر کند، سوما هم برای توده مردم و هم برای طبقه کارگر این واقعیت محرز میگردد که زدن روبروز حق مزدهایشان و معضلات عظیم اقتصادی که عمدتا فشار آن را باید طبقه کارگر متحمل میشد تنها یک ریاکاری بیش نبوده و درب کماکان بر روی همان پاشنه میچرخد و تحریم تنها بهانه بود، مسجل میشود که نظام سرمایه  داری در ایران تنها با زدن حق و حقوق اقشار مختلف درون طبقه کارگر است که میتواند روبروز به سرمایه خود بیفزاید و انباشت کند کما اینکه مشخص میشود که  بورژوازی در ایران و مشخصا حاکمیت که حافظ منافع سرمایه داری میباشد به درجاتی به این فضای تحریمی نیاز مبرم داشت.

قاعدتا باید انتظار داشت که با کاهش فشار تحریم که باعث  از سرگیری  صادرات نفتی به روال گذشته و همچنین واردات مواد اولیه تولیدی  شاهد سرزنده شدن مراکز تولیدی و اشتغال زایی در این دوره باشیم.  این تصویر غیر واقعی نیست و تمام تلاش جمهوری اسلامی نیز در همین راستا میباشد تا بتواندجوابگوی نیاز بازار سرمایه در ایران باشد.اما سوال این است که آیا  رفع تحریمها تاثیری در کاهش قیمتها خواهد شد؟ واقعیت این است  در هیچ نظامی و دولتی چنین اتفاقی نیافتاده است و  انتظار اینکه شاهد پایین آمدن جدی درقیمت اجناس روزمزه باشیم به شدت خیالی و توهم گرایانه میباشد. تنها امکانی که میتواند جوابگوی قیمتهای سرسام آور اجناس شود و تعادل ایجاد کند مسئله اشتغال و افزایش دستمزدها و همچنین  جلوگیری از رشد صعودی درصد تورم میباشد. بورژوازی در ایران  خصلتا از قبل نیروی  کار ارزان و  تشدید سرکوب اعتراضات  طبقه کارگر میتواند راه رشد سرمایه را هموار کند و قاعدتا در این دوره هم جمهوری اسلامی و هم طیفهای متوهم به دولت روحانی سعی در پیش بردن سیاست انتظار را به جامعه و طبقه کارگر حقنه میکنند.

اعتدال روحانی شامل حال طبقه کارگر نیست

 جمهوری اسلامی اتفاقا کاملا به این شرایط واقف است که شل کردن فشار سرکوب بر طبقه کارگر میتواند عواقب وخیمی برای سرمایه و نظام  داشته باشد، تشدید احکام زندان برای فعالین کارگری در زندان و محبوس ماندن این فعالین در زندانها و متعاقب آن آزاد کردن تعدادی از زندانیان سیاسی که منسوب به جریان فتنه در سال 88 بودند این خصلت را بیش از بیش نمایان تر میکند. برای طبقه کارگر میبایست این خواسته و انتظار مطرح گردد که با وجود اینکه فعالین کارگری  تنها و تنها برای احقاق حقوق خود که شامل ایجاد تشکل های مستقل کارگری ، آزاد کردن فعالین کارگری،  افزایش حقوق پایه ای ، احقاق حقوق های معوقه، امنیت شغلی و بهداشتی ، استفاده از امکانات بیمه درمانی و چندین خواسته پایه ای و زمینی در زندانهای محبوس مانده اند و جالبتر اینکه درهمین دولت اعتدال وقیحانه تر با احکام جدیدی مواجه شده اند مجرم شناخته میشوند ،اما طیف دیگری از زندانیان سیاسی  هم خانواده با خودشان که خود رژیم آنها را به عنوان عاملین اغتشاشات و برانداز نظام اسم میبرد یکی پس از دیگری از زندانها آزاد میشوند. پس برای طبقه کارگر میبایست روشن شود که جنبش های اعتراضی در جامعه که بی ربط به منافع طبقه کارگر میباشند همیشه قابل تحملتر و مقبولتر از جنبش اعتراضی کارگری میباشند و جمهوری اسلامی میتواند یک روشنفکر و سیاستمدار کهنه کار "از چپ و راست " همسو با خودشان  را که اگرهم  اعتراضی در جامعه را نمایندگی کنند با نرمش و ملایمت و حتی بخشودگی مواجه شوند اما تاب تحمل اعتراض کارگران و سازماندهی اعتراض آنها به اجحاف ها و بی حقوقی های که در محل کار خود یا در مراکز دیگری کارگری  معترض است را ندارد . به این دلیل نیز طبقه کارگر با آگاه شدن بر جایگاه طبقاتی خود در جامعه میبایست راه خود را از جنبش های  بورژوازی تحت نام اصلاحات و نئولیبرال ها و چپ وطنی جدا بداند. خصلت ریاکارانه این جنبشها در دفاع از طبقه کارگر تنها برای خریدن زمان در راستای پیش بردن اهدافی است که جمهوری اسلامی و دولتش در این دوره به آن احتیاج دارند. داغ شدن بحث مذاکرت با غرب  و برداشتن تحریمها  ، باز کردن  درجاتی از فضای  سیاسی، نرمش نشان دادن در مقابل آمریکا و ایجاد رابطه نسبتا حسنه و در نهایت دادن وعده های سرخرمن  به جامعه که اکثریت آن را طبقه کارگر تشکیل میدهد تنها معنایش آرام کردن فضای نارضایتی در جامعه میباشد، در غیر این صورت کیست که نداند که دولتهای قبل نیز بسته به تحولات جامعه و تحولات منطقه و در سطح جهانی اگر بیشتر وعده نداده بودند اما کمتر از این دوره نبود. جمهوری اسلامی در هر دوره توانسته از بحرانهای بوجود آمده حداکثر بهره برداری خود را  چه از لحاظ اقتصادی و چه در بعد سیاسی به نفع خود انجام دهد و هر زمان تشخیص بدهد که دیگر کارایی ندارد و یا احتمال  دارد اثر معکوس  داشته باشد با توسل به فضای اعتراضی بر جامعه ودقیقا بر متن خواسته ها و جو اعتراضی جامعه با بدیل جیدتری در صحنه سیاستگذاری  ظاهر میشود .

طبقه کارگر  در برابر کل ارتجاع

طبقه کارگر در این دوره میباست صف محکم خود را در مقابل ارتجاع برآمده از طرف نظام و متوهمین آن در جنبشهای موجود در اپوزوسیون و پوزوسیون ببدند. این وظیفه را باید برای خود تعریف کنند که ازشکافها و تخاصمات موجود در حاکمیت که باعث گردیده جامعه بتواند دوباره نفسی تازه کند موج تعرض خود را به سرمایه تقویت کند. بحث افزایش دستمزدها  مساله ای محوری در این کشمکش است. طبقه کارگر حول این خواسته پایه ای میبایست متشکل گردد. ضامن تعرض جدی به سرمایه و پیشروی بر متن چنین شرایطی  که از یک طرف مسئله حل تحریم و از طرف دیگر گشایش درجه ای از فشارهای اقتصادی و سیاسی که دولت جدید به آن احتیاج مبرم دارد تنها در متشکل شدن طبقه کارگر در مراکز کار و با سازماندهی مبارزات جاری اش میسر خواهد شد.

کارگران کمونیست لازم است  در این دوره آگاهتر از قبل در میان صفوف طبقه کارگر پرچم مستقل دفاع از منافع طبقه کارگر را بلند کنند و کارگران را حول این خواسته با طرح شعارهای که دستیافتنی باشد متشکل سازند. طرح این خواست و شعارهای دست یافتنی گام اول برای متشکل شدن و باور به نیروی طبقاتی در میان کارگران را دو چندان میکند. برداشتن هر قدمی ولو کوچک اما تاثیر گذار میتواند  زمینه ی برای برداشتن گامهای بلندتر در عرصه های دیگر مبارزاتی شان باشد.

 اگر کارگران بتوانند درتشکلهای مستقل خود در هر کارخانه و هر صنف مطالبات خود را به کرسی بنشانند آمادگی مبارزه سیاسی اش هم در برانداختن تضادهای طبقاتی و سرکوبهای سیاسی در ایران که از اجزای لاینفک و پایه ای خرید طول عمر برای نظام میباشد بالاتر میرود . در نظر نگرفتن این جنبه از مبارزه طبقه کارگر برای بیرون آوردن پیکر خود از زیر آوار سرکوبها و توهم پراکنی های جنبش های موجود در طبقه کارگر  نتیجه ای جزء پیش گرفتن سیاست انتظار برای طبقه کارگر در انبان ندارد.

 فضای اعتصاباتی و اعتراضی کارگری در ایران به یک نرم روزانه تبدیل شده است و هر روز شاهد چندین اعتصاب و تحصن و اعتراض از سوی کارگران در مراکز کاری خود هستیم. تاریخ مبارزات کارگری در ایران به خیلی قبل تر از جمهوری اسلامی برمیگردد و جزء لاینفک جنبش کارگری در ایران بوده است. دراوایل  انقلاب 57 که وقفه در چرخه تولیدی تحت تاثیر انقلاب ایجاد شده بود با سرکوب شعله های تداوم انقلاب تشکل ها کارگری برآمده از دل انقلاب را  درهم شکستند، کارگران برای به سرانجام رساندن خواسته های انقلابی خود همچنان در اعتصاب بسر میبردند و برای این طبقه انقلاب هنوز پایان نیافته بود. اما ضد انقلاب توانست اعتصابات را سرکوب کند. سپس با شروع جنگ ایران و عراق تمام نیروی کار جامعه را به بهانه جنگ به خدمت گرفت و هرگونه جو اعتراضی را با وحشیانه ترین شیوه جواب میداد،بعد از جنگ که به دوران سازندگی منتصب است نیز فضای جامعه را حول این مسئله که در دوران جنگ متحمل آسیبهای جدی در عرصه اقتصاد شده اند باز جواب هرگونه اعتراض کارگری را با سرکوب جواب میداد. و همانطور که شاهد بودیم این روند در دوره خاتمی که بیشتر بر باز شدن فضای سیاسی در جامعه سرمایه گذاری کرده بودند ادامه یافت اما در این وسط باز طبقه کارگر بود که جواب هر اعتراض خود را با سرکوب و دستگیری میگرفت. دردوره احمدی نژاد نیز به بهانه تحریم ها و فضای تهدیدات جنگی کماکان طبقه کارگرو اعتراضات موجود در این طبقه  مورد سرکوب قرار گرفته است. میخواهم بگویم که در هیچ دوره ای طبقه کارگر از گزند سیاستهای داخلی و خارجی در امان نبوده و همیشه طبقه کارگر بوده که میبایست در قبال شکم پاره گی سرمایه  با استثمار و بردگی روز افزون مواجه شود. در هیچ دوره از حیات جمهوری اسلامی طبقه کارگر از هیچ حقی برای رسیدن به خواسته های عموما اقتصادی خود دارا نبوده و گشایش های سیاسی تنها مختص به طبقه متوسط و بورژوازی ناراضی و طیف های مختلف حاکمیت بوده. با این توضیح واضح است که  فضای تحریمی بر جامعه امکان و بهانه هرگونه سرکوب با دلیل و بی دلیل را برای جمهوری اسلامی فراهم کرده است . صاحبان سرمایه نیز با علم کردن ورشکستگی تحت تاثیر تحریمها عملا از دادن حقوقهای کارگران اجتناب ورزیده اند. در استثمار هر بیشتر طبقه کارگر عامل سرکوب و عامل تحریم نقش تیغ دو لبه را در این 8 سال بازی کرده است و سرمایه توانست سودکلانی از بکار گماردن و بردگی طبقه کارگر به جیب بزند. اما این دوره  پیش بردن سیاستهای تحریمی نه جوابگوی نیازهای سیاستهای اقتصادی   میباشد که (عامل اصلی نرمش و شروع مذاکرات اخیر است) و نه جوابگوی فشارها و اعتراضات در جامعه . به همین دلیل  دولت جمهوری اسلامی و ولایت فقیه اصلاح طلب تر از جریان اصلاح طلب حکومت ظاهر شد و به یقین قهرمان اصلاح طلبان نه خاتمی شد نه موسوی و کروبی.

 اگر طبقه کارگر نتواند در دل اختلافات و شکافهای موجود که جمهوری اسلامی را وارد فاز جدیدی از حیات اقتصادی، سیاسی خود کرده است عرض اندام کند بدون تردید یک دوره مهم از امکان تشکل یابی و تعرض جدی به سرمایه را از دست خواهد داد ، تمام دستگاه حکومتی نیز با اشراف کامل از این تکاپوهای احتمالی سعی در درهم شکستن صفبندی های طبقه کارگر را برنامه ریزی خواهند کرد. با کشاندن طبقه کارگر حول سیاست انتظار که ببینید داریم طلسم های 30 ساله را میشکنیم و قصد عادی سازی روابط را با غرب در دستور خود داریم و برای این منظور نیاز به داشتن سعه صدر و مشارکت توده ای خواهیم داشت و هر اعتراض و مخالفتی را با برچسب سرنگونی طلب و واینبار نه به عنوان عامل غرب بلکه عامل صهیونیسم  مجازات خواهد کرد و از این منظر مهم است که طبقه کارگر تا تنور داغ است مطالبات خود را پیش بکشد و حول آن متشکل شود.

اهمیت آزادی کارگران زندانی

خواست فوری آزادی کارگران زندانی میتواند نقطه شروع انسجام این طبقه باشد به این دلیل که اگر گشایش سیاسی در سطح جامعه مشهود است و اخیرا هم تعدادی از زندانیان سیاسی که بیشتر از جناح های نارراضی درون حکومتی میباشند را از بند آزاد کرده است پس از این گشایش چه چیزی به کارگران زندانی میرسد؟ آنهم طیفی از زندانیان سیاسی که چرخه تولید و رونق و شکوفایی سرمایه در بحرانی ترین دوره های نظام جمهوری اسلامی  بر گرده این طبقه و قشر به ثمر رسیده است. با طرح این مسئله کارگران آگاه و کمونیست درون جنبش کارگری عاجلانه باید کارگران را حول آزادی هم طبقه هایشان که جرمی بجز دفاع از حقوق کارگران آنهم در پایه ای ترین و استانداردترین شکل آن که در جوامع غرب شاهد آن هستیم ندارند متشکل شوند. چنین اقداماتی از این دست حس همکاری و همصدای و مهمتر از همه حس رفاقت و همسرنوشتی کارگری را تبدیل به یک سنت جاافتاده و ماندگار در دورن طبقه کارگر خواهد کرد . سنتی که ازهمان نطفه شکل گیری برپایه جنبش مجامع عمومی عرض اندام خواهد کرد و با اینکار هم مجامع عمومی را تشکیل میدهند هم بوسیله آن ظرفی برای پیگیری مطالبات خود را سازمان داده اند. کارگران  آگاه و کمونیست لازم است نسبت  به ترند ها و  گرایش های خرده بورژوازی که چپ اصلاح طلب و وطنی بخشی از آن میباشد در میان فعالین کارگری جلوگیری نمایند و پیگیرانه بر جنبه مستقل بودن خود از هرگونه جناح و دسته حکومتی پافشاری کنند. کارگران به نمایندگان واقعی خود که با رای و اراده کارگران عروج میکنند نیاز دارند و سپردن سرنوشت خود به دست نماینده های کارگری گمارده شده  حکومتی همان ترفندی است که اینبار به اسم مبارزه در راستای اصلاحات و با امید به دولت "تدبیر و اعتدال" میتواند به سرانجام برسد. امید بستن به جناحهای حکومتی هم در حاکمیت و هم حول حاکمیت تنها خاک پاشاندن به چشم طبقه ای است که تاثیرگذارترین و موثرترین جنبش برای پایان دادن به تمام مصائب و فلاکت در جامعه است. از اینرو به انحراف کشاندن و عقب راندن این طبقه از مطالبات همه گیر و تعیین  کننده فضای سیاسی و اقتصادی جامعه که راه رشد عظیمترین جنبشهای اعتراضی را در خود نهفته دارد امر عاجل تمام جناحهای وابسته به سرمایه داری میباشد. با خوابیدن فضای تهدیدات جنگی و تحریم بر آسمان جامعه، طبقه کارگر میتواند با فراغ باز و آگاهی کامل از منافع خود در استفاده از موقعیت ایجاد شده ضربات کاری خود را بر پیکر سرمایه ی رو به رشد بزند. بورژوازی از قبل خواب رشد و امنیت سرمایه را در به زیر کشاندن جنبش کارگری و بردن به زیر پرچم خود بوسیله تمکین به وضع موجود میبیند، کارگران میبایست هوشیارانه این خواب شیرین را برای حاکمیت مدافع سرمایه تبدیل به یک کابوس کنند. هر درجه باز شدن فضا بدور از هرگونه توهم نسبت به بهتر شدن اوضاع از بالا راه رشد و به میدان آمدن جنبش کارگری را مساعد میکند.کارگران لازم است این را به خوبی درک کنند که سرمایه داری در ایران برای انباشت بیشتر سرمایه احتمال هرگونه سازش و نرمش و نهایتا ایجاد شکاف در دل حاکمیت را جزء پروژه های خود میدانند و دقیقا در این حالت سعی دارند طبقه کارگر را پرچمدار این جنگ و سیاست کنند.

تشکل و نهادهای ضد کارگری

انعکاس مسائل کارگری و پرداختن به معضلات و مشکلات کارگران از سوی نهادهای حکومتی از خانه کارگر تا مجمع نمایندگان کارگران ایران تا سپاه پاسداران و قالب کردن خود به عنوان تشکل ها و رسانه های حامی و مدافع طبقه کارگر در راستای تخطئه کردن هرگونه اقدام برای تشکل یابی مستقل کارگران میباشد. انتظار رفعت و بزرگواری از سوی مدافعین خلف سرمایه به نفع قشرمحروم و طبقه کارگر جامعه همان گرایشی است که امروز زیر پرچم اصلاحات  در دولت "تدبیر و اعتدال"  و خود شخص رهبرنمایندگی میشود . جریانات چپ متوهم به اصلاحات  و دولت روحانی همان نقشی را بازی میکنند که در انقلاب 57 ایفا کردند. بنابراین مادام که جنبش کارگری نتواند مساله افزایش دستمزد ها و دیگر مطالباتش را به عنوان مطالبات پایه ای اش به حاکمیت تحمیل کند وضع برهمان پاشنه میچرخد و  بی گمان باید شاهد ادامه وضع موجود در اشکالی دیگر باشیم.