کردستان و جوانب مذاکره با رژیم

بحث و اظهار نظر در پلنوم دهم حزب کمونیست ایران

 

نوبت اول:

من توضیح بدهم٬ تا قبل از آمدن رفیق عبدالله تنها اطلاعی که ما از این جریان داشتیم پیامی بود که، سه روز پیش بود فکر میکنم٬ از داخل آمد که مضمونش این بود: "مام جلال اطلاع داده است که ایران در مقابل سئوالات ما این جوابها را داده که رفیق عبدالله گفت، اینکه حاضریم علنی باشد در کردستان عراق یا اروپا باشد و غیره". ما اصلا خبر نداشتیم که قضیه چیست. آنجا به نامه ایی اشاره شد که آمده است و پیرو آن نامه ایی که برایتان فرستادیم این هم یک سری بحثهایی دیگر است. برای همین ما به این پیام هیچ جوابی ندادیم. چرا که اصلا نمی دانستیم قضیه چیست. حتی با صحبتی که من با رفیق حسین (جواد مشکی) کردم٬ استنباط رفیق این بود که این در همان نوع صحبتهای پچ پچی مام جلال با رفقا می گنجد و چیز بیشتری بعید است باشد. خود  پیام حاکی از این بود که مسئله یک مقداری از این حرفها جدی تر است و باید جواب داد. برای همین فکر می کنم اولا قابل درک است که اتفاقاتی افتاده است و در نتیجه به این ترتیب کمیته مرکزی حزب مطلع شده یا کمیته اجرایی مطلع شده است. شخصا فکر میکنم امکان سریع تری برای این کار وجود داشت ٬ یعنی از همان اوایل که این اتفاق افتاد. این یکی از آن مواردی است که یک نفر از رفقای رهبری کومه له بیاید و با کمیته مرکزی صحبت کند، برای اینکه مسئله خیلی جدیدتر از این حرفها است و حتی تیترش خیلی مهمتر از اینها است. یک نکته دیگر اینکه الان  احتیاج هست رفقایی که اینجا هستند رهنمود بدهند و بگویند دقیقا چه باید کرد و چه باید نکرد. علاوه بر اینکه خود پروسه ای که مسئله طی کرده که میتواند بحث زیادی نبرد. ولی باید در مورد خود رهنمود هم صحبت کرد که اگر برسیم با آن پیشنهادهایی که ( ...). این صحبت اخیر عبدالله ضمیمه ای بود به گزارش کمیته اجرایی. کاری که ما می کنیم این است که رفقایی که در رابطه با گزارشها از جمله این نکته٬ نه فقط این نکته٬ از جمله این نکته٬ و از ارگانهایی که در این دوره کار کرده اند سئوال دارند، سوالات خود را مطرح کنند.

بحث بر سر٬ تماس های غیر مستقیمی است که ایران برای پیشنهاد مذاکره خواسته است بگیرد. من فکر میکنم این بحث را میشود در چند سطح دنبال کنیم. پیشنهاد می کنم رفقا با این خطوط به آن برخورد کنند. یکی اینکه انگیزه های ایران از این حرکت چیست و مسئله چقدر جدی است و ایران چه اهدافی را دنبال می کند. مسئله دیگر اینکه چنین اتفاقی می تواند چه جایگاهی در سیاستهای ما داشته باشد. و اگر آنها در این قضیه جدی باشند و واقعا مسئله شان باشد٬ ما علی العموم چه برخوردی به این قضیه داریم٬ و روی آن اصل کار میکنیم. و سوم اینکه برای وارد شدن به یک چنین حرکتی چه ملاحظات و شرایطی داریم٬ با هدف اینکه بتوانیم مثلا شش قلم، ده قلم نکته قابل اجرا کردن را استخراج کنیم که در اختیار رفقای کمیته مرکزی کومه له بگذاریم.  بنابراین من فکر میکنم در این سه جنبه می شود صحبت کرد رفقای دیگر شاید جنبه های دیگری دارند که میتوان راجع به آنها هم صحبت کرد. من نوبت می گیرم.

نوبت دوم پس از اظهار نظر رفقا:

یاداشتی آمده از رفیق ایرج: "اشاره رفیق امیر به بحث من، می خواستم نکته ایی را تصریح کنم. من کلا فکر می کنم این پیشنهاد رژیم یا بخشی از آن حتی قصد مذاکره ندارد. بلکه طرح این پیشنهاد و این نوع واسطه تراشی را توطئه می دانم. نتیجتا این با اینکه هر مذاکره دیپلماتیکی را توطئه دانستن فرق دارد. چنین شایعات و اقداماتی در رابطه با حزب دمکرات در سال ٦٣ و ٦٤ فراوان بود".

من فکر می کنم اینکه بگوییم رژیم نمی خواهد در مسائل سیاسی کردستان مذاکره کند و راه حل سیاسی برای آن نمی شناسد٬ بدیهی و درست است. طرف بالاخره می خواهد با این مذاکره یک کاری در جهت منافع ارتجاعی خودش بکند٬ اینها همه واضح هستند و این را همه باید بدانیم. مسئله این است که این اقدام رژیم چه جایی برای ما پیدا می کند و ما چه رابطه ای می توانیم با این بگیریم. رژیم ممکن است برای منافع خودش هزار و یک کار بکند که در آن پروسه سرش کلاه برود٬ کما اینکه به کردستان لشگر کشیده و در آن مانده. بنابراین من فکر می کنم هنوز یک بخشی از مسئله مانده است آنهم اینکه راجع به اینکه سیاست ما در قبال شرایطی که پیش آمده است چیست و اینکه ما از این قضیه چه استفاده ای می توانیم بکنیم٬ حرف بزنیم. راجع به قصد رژیم من فکر می کنم یکی از عوامل آن، رفقا به عوامل دیگر آن اشاره کردند٬ این است که آمریکا روی رژیم فشار گذاشته است و لااقل این جناح میخواهد در مقابل آمریکا وجهه ایی به دست بیاورد٬ خوانایی بیشتری دارد با درجه ای برگشتن و کردستان را به عنوان عنصر مشروعیت پیدا کردن رژیم در داخل کشور و اینکه ما برخورد دیگری با کردستان میکنیم را نشان دادن. من می گویم هر مذاکره ای را اینها بعدا به خون می کشند و قطعا قصدشان این نیست که مثلا خودمختاری کردستان را از طریق مذاکره بدهند و یک آرامشی را به دست بیاورند. ولی حتما می خواهند در یک دوره ای به نظر بیاید که دارند مذاکره می کنند و این جناح می خواهد. و این به نظر من چنان توهمی در سطح ایران و جهان نسبت به این رژیم بوجود می آورد که از شروع انقلاب تا به حال هیچ عاملی٬ اشغال سفارت آمریکا و حمله امریکا نمونه اش بوده است٬ بوجود نیاورده. در آن حد توهم به وجود می آورد که رژیم جمهوری اسلامی ارتجاعی با اپوزیسیون مسلح خودش دارد حرف می زند، نماینده می فرستد، می آیند و می روند. مسئله این است که هنوز این حرف دولت نیست. اگر این حرف  واقعا حرف کل دولت بود به نظر من ممکن بود٬ که وارد یک دوره ای بشوند که به نظر بیاید دارند با مخالفان خودشان حرف می زنند. نه مخالفانشان در تهران، مخالفانشان در کردستان که اسلحه دست گرفته اند و واضح است از موضع قدرت هم حرف می زنند. آن وقت این دولت بهترمی تواند جلو مردم عادی، جلوی طبقه کارگر، جلوی کسانیکه از آنها ناراضی هستند و در این دوره واقعا توهماتشان نسبت به آنها ریخته٬ و جلوی هزار و یک جور آدم که از خارج با آنها برخورد دارند٬ این جلوه را می دهد که خوب من که ضد آمریکایی گری ام خیلی منسجم است٬ با نیروهایی که می توانند اسلحه هایشان را به سمت آمریکا برگردانند حرف میزنم. من فکر می کنم این می تواند خیلی توهم ایجاد کند. هر زمان دولت مذاکره با ما را شروع کند ما باید برای این توهماتی که در میان طبقه کارگر نسبت به این دولت پراکنده می شود یک فکری بکنیم. من فکر میکنم این یکی از هدفهای این جناح است. منتها سئوال این است که این حرف که "ما مقلد امام هستیم و باید یک کاری بکنیم که امام چیزی بگوید" و از طرف دیگر اینکه "حاضریم (مذاکره) علنی باشد"، به نظر من نشان  از تناقض اساسی در کسی است که حرف را زده است. باید پرسید شما حاضرید علنی باشد ولی می گویید٬ اول امام باید یک چیزی بگوید! حتما علنی نمی کنید تا وقتی که امام چیزی بگوید٬ بنابراین حاضر نیستید که علنی کنید. پس جواب این است که  نمی خواهید علنی کنید و در اینمورد دروغ می گویید. در این مورد من با (... ) موافق هست. آنها ماتریال جمع می کند که پیش امام برود که "ما رفتیم  و سونداژ کردیم و اینها حاضر به مذاکره اند و شرایط شان هم خیلی مهم نیست. در این مذاکرات٬ اینها (کومله) از موضع ضعف وارد می شوند و ما می توانیم خیلی از حرفها را بزنیم و یک دوره ای اینها را به گیج سری بیندازیم، روحیه شان را درهم بشکنیم و یک چیزهایی را هم  بدست بیاوریم٬ بعد دوباره به آنها حمله می کنیم.". من واقعا موافق هستم که آنها ماتریال جمع می کنند تا کیس شان را پیش یک مقامی که می خواهد این را به سیاست رسمی تبدیل کند، ببرند. مقامات همین طوری از آنها قبول نمی کنند٬ احتمالا گفته اند بروید بپرسید٬ اگر آنها (کومله) گفتند خیر٬ جنگ ، جنگ تا پیروزی میبینیم سیاست ما چه میشود. آنها دارند چنین رابطه ای را میگیرند. من هم فکر می کنم هر کسی که با ما تماسی گرفت و پرس جویی کرد نمی رویم پشت رادیو و بگوییم یکی آمده است و می گوید ایران می خواهد با شما مذاکره کند. جواب طرف خیلی روشن است و می گوید چه کسی گفته است؟ میگوید ضد انقلاب سعی می کند با این کار روحیه صفوف خود را بالا نگه دارد. این را می گوید٬ اگر ما برویم در رادیو بگوییم از طریق شخص ثالث اینها را گفته اند٬ می گویند دروغ گفتند! اینها دارند نسبت به رژیم جمهوری اسلامی شایعه پراکنی می کنند و ما سازش نمی کنیم. مسئله در این سطح نیست. من این را در چهار چوب دیپلماسی  سری نمی بینم٬ هر کسی یک سئوالی از آدم کرد و چیزی استشمام کرد٬ به همه مردم دنیا همه چیز را نمیگوید. به نظر من آن چیزی که ما باید بکنیم٬ این است که خودمان را طرف صحبت کانالی که آمده اند بکنیم. و هیچ جا خودمان را با ایران طرف صحبت نکنیم٬ و آن کانال مام جلال است.  من راه حل عملی و پیشنهاد عملی که دارم اینها است: نامه ای به مام جلال بنویسیم٬ خیلی رسمی و علنی٬ و یک جوری بنویسیم که اگر از دست او در رفت خوشحال هم بشویم. به این ترتیب که دوست عزیز٬ شما آمده اید از طرف دولت ایران و می گویید دولت ایران اینها را گفته است. سیاست ما در قبال جمهوری اسلامی این است٬ در قبال مذاکرات سیاست ما به طور کلی این است. ما با رژیم جمهوری اسلامی تحت چه شرایطی حاضر هستیم مذاکره کنیم٬ و مادام که اینها را نبینید اصلا صحبتی از مذاکره ما ...... (نوار قطع شده است)

در رابطه( .........) میتواند این باشد. جنگ اینجا را او (جمهوری اسلامی) شروع کرده٬ بنابراین اولین پیش شرط هر  مذاکره ایی با مردم کردستان و نمایندگان سیاسی شان این است که آتش بس یک جانبه بدهد. همه جای دنیا دارند می دهند. طرف می خواهد با السالوادر مذاکره کند٬ خودش اول آتش بس یک جانبه اش را داده٬ بعد پیشنهادهای مذاکره اش را به طرف مقابل می دهد. تو حمله کرده ای! آتش بس را بده تا ملت بفهمند می خواهید حرف بزنید. نمی شود هم می جنگی و هم می خواهی حرف بزنی! سیاست ملیتاریزه کردن و جنگ در کردستان را تو شروع کردی٬ بنابراین اولین شرطش این است که آتش بس یک جانبه دولت را بدهید به مردم. و دومین شرطش این است  که بگوید من می خواهم با نیروهای سیاسی کردستان مذاکره کنم٬ و این را به عنوان دولت بگویید. ما در دولت جناح نمی شناسیم٬ ما با دولت طرف هستیم. بنابراین اعلام آتش بس یک جانبه و بعد اعلام علنی اینکه می خواهید مسئله کردستان را در آن در رابطه با مذاکره پیش ببرید٬ اینها پیش شرطهای این است که بخواهید با ما طرف حساب بشوید. بعد از آن اقداماتی متناسب با این دو تا است که باید بکنید. برای اینکه ما مردم کردستان به حرفهای تو هیچ جور باوری نداریم. بنابراین باید بتوانید با اینقدر زمینه به دست بدهید که هر نیروی اصیل کردستان وقتی با تو حرف میزند بتواند جلوی مردم سرش را بلند نگه دارد. به نظر من نکات و اقدامات شامل اینها است: اول عقب کشیدن نیروهای نظامی به داخل پایگاهها و پادگانهای خودشان و کاملا غیره ملیتاریزه کردن محیط شهر و روستا٬ نیائید بیرون از سوراخ. ما می گوییم از کردستان برو٬ ولی داخل پایگاهایت بنشینید. کم کردن حجم نیروی نظامی٬ پنجاه تا لشگر به کردستان آورده اید٬ یک تعدادی از این لشگرها را از کردستان خارج کنید. اگر می خواهید مذاکره کنید و حتما آتش بس بدهید به این تعداد نیرو احتیاج ندارید. دوم زندانی های سیاسی که شما در رابطه با همین مبارزه دستگیر کرده اید، مردم معترضی را که در رابطه با حضور نظامی شما در کردستان گرفته اید٬ کسانیکه به سرباز گیری اجباری اعتراض کرده اند و گرفته اید٬ و تمام کسانیکه به خاطر اینکه می جنگید٬ زندانی کرده اید را باید آزاد کنید. کسانی را که کوچ دادید و تضییقات اقتصادی و غیره برایشان بوجود آوردید٬ اینها را باید برگردانید سر زندگیشان. اینها پیش شرطهای هر نوع طرف حساب شدن ما به مثابه حزب کمونیست و به مثابه  کومه له با شما است. در غیر این صورت اصلا ما چنین رابطه گیری را به رسمیت نمی شناسیم و جوابی به آن نمی دهیم. مقدم بر هر پیشنهاد و مذاکره و تعیین جا و کارهای دیگر٬ یک سری کارها هست که هر دولتی که بطور واقعی مسئله اش این است که مذاکره کند٬ باید انجام دهد. من می گویم این مضامین را خیلی رسمی می توانیم در یک نامه به مام جلال بنویسیم و بدهیم دستش و کپی آن را نگه داریم. چون اتفاقی که برای ما افتاده است این است که٬ مام جلال به ما یک چیزهایی گفته٬ و ما هم باید جواب مام جلال را بدهیم. این را هم نباید علنی کرد٬ هر چیزی که مام جلال به ما می گوید را که ما از  رادیو نمیگوییم٬ این هم یکی از همان موارد است. اگر دولت در رابطه با مذاکره چیزی گفت، ما می گوییم در این تاریخ شخصی به نام مام جلال این سئوال ها را به ما داده است و ما هم این جواب ها را به او گفته ایم و السلام و  دیگر چیزی به او نگفته اییم. من با رفیق ایرج که فکر می کنم گفت٬ ما مدام نپرسیم چه شد! جواب نامه ما  چه شد! آنها چه می گویند؟ موافقم. ما نامه مان را بدهیم و منتظر بمانیم که حرکت بعدی را آنها بکنند. ممکن است شایعاتی باشد٬ به نظرم باید با دقت اینکه شایعات را بررسی بکنیم٬ اینها راه مقابله با خودشان را دارند٬ چه به صورت سخنرانی هایی مثلا عین همان  نامه ها را برای تشکیلات خواند٬ و چه به صورت برنامه رادیویی سوال کنیم که گویا در سنندج شایع شده است که رژیم می خواهد مذاکره کند. می تواند گفت این شایعه را ما تا این حد که رژیم یک همچنین نیتهایی را دارد از شخص ثالثی شنیده ایم و در همین حد هم به آن برخورد کردیم و شرایطمان  را گفته ایم ولی بیشتر از این چیزی نشنیده ایم. می توان و باید در همان حدی که آن مسئله در سطح جامعه مطرح است٬ به آن برخورد بکند و نگذاشت ابهام بوجود بیاید. صحبتهای من تمام شد.

نوبت سوم بعد از اظهار نظر رفقا:

می خواهم دو، سه نکته را اشاره کنم٬ یکی اینکه بحث توطئه و خنثی کردن عواقب آن طرح می شود. من می گویم لازم نیست یک چیزی توطئه باشد که ما مجبور بشویم عواقب آن را خنثی کنیم. خود مذاکره واقعی صد مرتبه بیشتر از توطئه توهم و ضعف و  یاس در صفوف خودمان و در میان فعالین شهر و غیره به بار می آورد. ممکن است اصلا جمهوری اسلامی نخواهد مذاکره کند و بگوید می خواهم مذاکره کنم تا این اتفاق برای ما بیفتد. هر کسی اعم از اینکه بگوید طرف میخواهد واقعاً مذاکره کند٬ یا اینکه بگوید اصلا نمی خواهد مذاکره کند٬ با این مسئله مواجه است که این خوش باوری یا بدبینی یا  مسائل دیگری به وجود می آورد. ما برای هوشیار بودن در مقابل عواقب این پروسه احتیاجی به تئوری توطئه نداریم. باید در بحثی که میکنیم جواب این مسائل را هم بدهیم . یک نکته دیگر در حرفهای خسرو (داور) بود، و نمی گویم این نکته در آن بود٬ اما به هر حال به این بحث مربوط می شود. ببینید این طور نیست که مردم کردستان به روی هر کسی که مذاکره کند با جمهوری اسلامی تف کنند! و اینکه گویا حزب دمکرات با مذاکراتی که با جمهوری اسلامی کرده است دیگر در کردستان پایمال شده! به نظر من این تصویر از مردم واقعی نیست، مردم برآیند یک سری کششها و فشارها هستند٬ اگر کسی پیدا بشود که مذاکره کند و خیرش را به مردم برساند٬ مردم دستش را می بوسند. این طور نیست که کافی است در میان مردم چو بیفتد(شایعه شود) که میخواهند با کومه له مذاکره  کنند، تا ما دیگر نتوانیم در میان مردم سرمان را بلند کنیم. و یا مثلا خیلی تاثیر منفی و مخرب روی آنها بگذاریم٬ به نظر من این طور نیست. دوم اینکه قرار نیست مذاکره فقط وقتی برای ما خیر داشته باشد که حقوق مردم کسب بشود٬ که با کسب نشدن آن ما بگوییم مذاکره برای ما جنبه مثبت ندارد. به نظر من به هر دلیلی، با هر دلیل ارتجاعی و ضد انقلابی که جمهوری اسلامی فقط همین دلایل را می تواند داشته باشد٬ بگوید بیایید مذاکره کنیم٬ ما باید به عنوان یک نیروی سیاسی ببینیم ما در این قضیه چه می توانیم  به دست بیاوریم.  خوب او می خواهد با ما مذاکره کند٬ می گوید آتش بس می دهم٬ آتش بس می دهد٬ ما می توانیم استفاده های دیگر بکنیم. کسی جلوی دهن من را نگرفته است که بگویم مواظب باشید می زنند، آمادگی نظامیتان را به دست بیاورید. ولی خوب نیرو جابجا می کند. پنج ، شش نفر از فعالینم را که تصادفا از زندان  آزاد کرده  پیش خودم می آورم. هزار و یک کار دیگر ممکن است.  اگر شرط ناصر را قبول کند که اشکالی ندارد٬ مردم جمع شوند راجع به مذاکره اظهار نظر کنند٬ خوب این پلاتفرمی است که من در آن حرف میزنم٬ می دانم آخر این مذاکره جنگ است٬ او (جمهوری اسلامی) هم می داند آخر آن جنگ است. ولی بحث به نظر من٬  یک پله دیگری هست بین اینکه٬ یا سر حقوق مردم مذاکره می کنیم یا نفس مطرح شدن مذاکره کاملا به ضرر ماست. به نظر من برای ما بهتر است اگر طرف (جمهوری اسلامی)  در پز مذاکره باشد تا در  پز جنگ. بهتر است در پز مذاکره باشد و ما طلبکاریم. شما وقتی می کنید مبارزه مسلحانه که طرف دست به اسلحه برده باشد. اگر خودش٬ حالا به هر دلیل کثیفی، می خواهد سه ماه دست به اسلحه نبرد٬ شما که با اینکار استراتژی نظامیتان معلق نمی شود٬ با اینکار جلوی حمله بزرگ زمستانی من را می گیرید. ما هم که چنین استراتژی نظامی نداریم که دخل طرف را در زمستان دربیاوریم. می خواهد آتش بس رسمی بدهد٬ خوب می گوییم آتش بس بده. به این معنی من کاری به نیت طرف مقابل ندارم. اینکه اینکار ما آب پاکی روی دست فلان جناح بریزند، بنظر من آنها خودشان می دانند. نامه ایی که ما داده ایم هر چقدر هم دقیق باشد٬ آن جناح اگر ببیند به ضررش است٬ نامه را در جیبش می گذارد و شفاهی نامه را نقل به معنی می کند. بالاخره این طوری نیست که آن جناح لنگ این است که تنها خودش باید بفهمد ما چه می گوییم٬ او خودش می داند ما چه می گوییم. در مورد اینکه می گویند قبلا هم به حزب دمکرات گفته (پیشنهاد مذاکره داده)، به نظر من اینبار یک فرق اساسی دارد! این دفعه آمده اند به ما می گویند، چرا قبلا به ما نمی گفت؟ خود طرف میداند ما چه جوابی میدهیم٬ می داند ما که هستیم٬  تصویر خیلی روشنی دارد از کومه له دارد. کسی که رادیو را باز می کند این تصویر را از کومله به دست می آورد٬ چه برسد به جمهوری اسلامی. این دفعه اتفاقا آمده و به ما هم می گوید. یعنی  مسئله برای خودش بیخ دار تر از  آن چیزی است که سابق به دمکرات می گفت و رهبر به اسم بسیجی صحبت می کرد. امروز حاضر است اسم رفسنجانی را بگذارد روی کاغذ و بگوید ایشان هم گفته است. اگر هم توطئه است٬ توطئه ایی است که قرار است برای طرف هم طولانی باشد. یک "پولیتیک" عادی روزمره نیست٬ یک توطئه طولانی تر است که می خواهد روی برایند نیروها تاثیر بگذارد٬ فرجه بخرند٬ می خواهد ما را زیر فشار بگذارد. ولی همه اینها به این معنی نیست که ما بنابراین باید از آن خلاص شویم٬ مثل تله ایی که برای  روباه گذاشته اند و فقط می شود از آن در رفت. می شود آنرا به عکس خود تبدیل کرد. جنگ هم از توطئه بزرگتری از این بود٬ حمله کردند٬ ما هم یک سیاستی در پیش گرفتیم که جنگش به ضررش تمام شد.

در مورد اینکه ما نخواهیم مذاکره کنیم٬ مثل آن مثال راه کارگر که ایرج زد درست است. همه  اینها یعنی اینکه ما نمیتوانیم عامل خارج از این بحث را مایه یک پشت پا گرفتن به این پروسه بکنیم. اگر راه کارگر هم مسئله کشتگر برایش مطرح است٬ در عین حال می خواهد با ما قانون کار را بدهد٬ این مسئله با قانون کار دادن با آنها مربوط است.  بنابراین می توانیم در تصویر عمومی در مورد آن حرف بزنیم. من می گویم تصویر حقوقی و پرنسیپی که ما از مسائل می دهیم عین تصویر عملی است که باید دنبالش برویم. هیچ دو تصویر متفاوتی را اینجا نداریم٬ مثلا یک تصویر حقوقی و پرنسیپی داریم که می گوییم موضع ما این است و اگر چه بکنید مذاکره می کنم٬ و اگر چه نکنید نمی کنم و فلان. ولی علاوه بر این تصویر یک کارهایی هم هست که آنها را انجام میدهیم که اینکار سر نگیرد. به نظر من این طور نیست٬ ما همان سیاستی را که می گوییم اجرا می کنیم و همان چیزی را  که حتی کنکرت برایمان درست است انجام میدهیم. من بحثم این است. من می گویم نامه ای را که بدهیم جوری بنویسیم که معلوم باشه ما چه می گوییم و واقعا به همان هم عمل کنیم. خوب من کاملا با این موافقم٬ پیشنهادم مشخصا این است که نامه را واقعا خطاب به شخص ثالث بنویسیم٬ برای اینکه این دوره باید مستند باشد. اتفاقا شفاهی خیلی شایعه ها بروز می کند. این نامه را همان زمان به تشکیلات خودمان هم بدهیم٬ برای اینکه جلوی دهان مام جلال را که نمی شود گرفت. او تا حالا به صد نفر گفته٬ عراقی ها فهمیده اند و از خودمان هم پرسیده اند و شنیده اند. همه می دانند الا مردم زحمتکش و طبقه زحمتکش و ما باید  این نامه را بدهیم، من حرفی ندارم. ولی اینکه  خود ما راسا و قبل از اینکه رژیم راجع به این مسئله بیرون علنی حرفی زده باشد، در رادیو اسمی ببریم وحرف بزنیم. به نظرم این صد مرتبه بیشتر توهم به بار می آورد و موضوع مردم میشود. نگذاریم این کار را بکنند. ببینید اینکه اگر کس دیگری غیر از ما این مسئله را طرح کرد و میان مردم انداخت٬ خوب ما جوابش را می دهیم٬ اگر نه ما چه مرضی داریم که مردم را سر این مسئله بیاوریم. نامه را به مردم ندهیم٬ نامه را به عنوان یکی از اسناد تشکیلاتی دست تشکیلات کومه له بدهیم٬ آنها هم لابد با مردم آبادی حرف می زنند و همین نکات را میگویند. هیچ راهی نیست که کاری بکنید که تشکیلات به مردم آبادی و به خانواده اش نگوید. می گوید که این طور شده است٬ آمده اند و تماس گرفته اند٬ بچه ها گفته اند برو بابا حال نداریم. برای خنثی کردن همان مکانیزمی که آنها شایعه را پخش می کنند مناسبتر است تا یک برخورد علنی و رسمی که تاثیرات را بیش از حد بزرگتر می کند.

 

 

برگرفته از بخش صوتی سایت آرشیو حکمت، تحت عنوان: بحث و اظهار نظر در پلنوم دهم حزب کمونيست ايران - بحث ويژه کردستان ١٦ نوامبر ١٩٨٧

 پیاده شده توسط افسانه رها، ادیت: خالد حاج محمدی