دولت جدید و دروغ های کهنه!

امان کفا

 

پس از اعلام نتیجه انتخابات ریاست جمهوری، میدیای جمهوری اسلامی و همراه آن بسیاری از خبرگزاری های بین المللی، از بی بی سی تا روزنامه های آمریکایی، به پخش اخبار لحظه به لحظه پروسه تعیین کابینه جدید پرداختند. طی برنامه های گوناگون و بخشا با پخش زنده، و با گزارش ها و تفسیرهای متفاوت، سعی کردند که نشان دهند این دولت جدید با چه مشکلاتی مواجه است.  

 

در مورد اینکه وزرای کابینه پیشهادی، از چه "هفت خوان رستمی" برای قبول شدن باید بگذرند، و رئیس جمهور جدید با چه پروسه سختی برای گرفتن صلاحیت ها و  تأییده ها روبروست، گزارشات متعددی از بحث ها و مذاکرات فی ما بین، منتشر شد. تصویر غالبی که از این مذاکرات داده میشد، پروسه "درد و رنجی" است که بین کل این حاکمان وجود دارد! پیام این است که: مردم ببینند مشکلات چیست! و ریاست جمهوری جدید با چه دردسری هایی مواجه است!  

 

اما، و مهمتر از همه این است که حین ارائه تصویری از "مصائب" رئیس جمهور جدید برای گرفتن صلاحیت برای کابینه اش، "مشکلات اساسی تری" را مطرح میکنند. و آن این است که: همانطور که قبل از انتخابات و در پروسه انتخابات و سپس اعلام نتیجه انتخابات گفته شد، لازم است که همه مردم بدانند که آنچه که تا بحال از زبان دولت شنیده بودند، دروغ بوده است!  هر آنچه رسمأ مقامات دولت سابق به مردم اعلام کرده بودند، و حتی آنچه که دولت قبلی به خود حاکمان و به مجلس شان ارائه داده و گفته بودند، همه و همه جعلی بوده است. آمار و ارقامی که گفته بودند همه اش دروغ بوده است.

 

اعلام می کنند که وضعیت اقتصادی بمراتب بدتر از آنچه است، که گفته شده بود. و می گویند که اینها همه تقصیر دولت قبلی بوده است. دولت قبلی به همه دروغ گفته بوده است. بسیاری از همین نمایندگان، چه آنهایی که در شورای نگهبانشان و ریاست آنرا عهده دار بودند، چه آنهایی که در مجلس شان و یا در خارج از آن بودند، همه کسانی که در دوره قبل بر مسند نشسته بودند، و در یک کلام تمامی آنچه که این سرمایه داران و نمایندگان گوناگون آن می گفتند، نادرست، غیر واقعی و دروغ محض بوده است. و دولت سابق، کلیه آن آمار وارقام بی پایه را تنها جهت  پیشبرد مقاصد سیاسی دیگری، عرضه کرده بود.

 

 در نگاه اول بنظر می رسد که این تصویری بسیار واقعی است. بازتاب همان تصویر دولت "تقلب"، دولت "رانت خوار" و "بی لیاقت" احمدی نژاد را زنده می کرد. اما اگر یک لحظه فراتر از این سناریو داده شده نگاه کنیم، اگر بپرسیم که آیا این تصویر متعلق به این دوره، و مشکلات دولت حسن روحانی، و یا حتی مقوله ای مختص به ایران است، متوجه می شویم که اینطور هم که می گویند نیست.

 

در تمامی کشورهای سرمایه داری در سراسر این دنیا، چه در انگلیس چه در انتخابات ریاست جمهوری آمریکا، چه در فرانسه و یا در ایران، هر بار که دولتی عوض شده است، یکی از اولین کارهایی که دولت جدید و یا نمایندگان تازه انتخاب شده مجلس ها  می کنند، این است که می گویند که آنچه که از دولت قبلی به ارث برده ایم و یا آنچه که انتظارش را داشتند با آنچه در حال حاضر داریم، تفات ها زیادی دارد.  اندازه و میزان مشکلات موجود، ‌بمراتب بیشتر است. می گویند که چه انتظارات خودشان، چه قول هایی که به مردمی که انتخابشان کرده بودند، چه آن انتظاراتی که مردمی که انتخابشان کردند داشتند، چه ابعاد نارضایتی هایی که از دولت قبلی وجود داشته و  به امید رفع آنها دولت جدید انتخاب شده است و .... همگی با واقعیت هایی که دولت جدید در اختیار دارد، خوانایی ندارد.

 

طبعا غیرمستقیم به باور مردم چنین تزریق میشود که، اجرای انتظارات قبل از انتخابات، تنها زمانی میسر است که مقدمتا کارهای دیگری انجام شود، تا دولت جدید در موقعیت مناسبی که انتظار می داشت، قرار گیرد! و بدین ترتیب تمامی این منتخبین جدید، همیشه اولین خواسته شان از مردمی که آنها را انتخاب کرده اند این است که باید به آنها وقت داد! باید به آنها فرصت داد، تا اول شرایط موجود را مناسب کنند! خواهان این می شوند که به آنها وقت داده شود تا آمار و گزارشات "واقعی" و امروزی را، معلوم کنند! پروسه های جدیدی را طرح ریزی کنند!  سیستم های جدیدی ارائه کنند وسعی کنند که اصولأ ریشه مشکلات را "کشف" کنند. گویی همه و همه چیز باید از نو ساخته شود! تا شرایطی فراهم شود که در بطن  آن  دولت جدید بتواند، و امکان یابد، تا تازه برنامه ها و قول هایش را عملی کند.

 

این سناریو البته فقط مختص حسن روحانی و دولت جدید جمهوری اسلامی، نیست. بلکه ویژه تمامی دولت هایی است که در سرتاسر دنیا سرمایه داری، به جای دولت قبلی سرمایه سرکار آمده اند و همه شان یک هدف  را دنبال می کنند. همه شان بدنبال وقت خریدن هستند.

 

می گویند انتظارات و مطالبات انتخاب کنندگان و مردم، فورا  قابل اجرا نیست. یک شبه چنین کار پر دردسری را نمی شود انجام داد! می گویند که به دولت جدید باید فرصت داد! وقت داد! و البته همه چیز نیازمند بررسی عمیق است.

 

جالب این است که دولت جدید بعدی هم که سرکار می آید، همین سناریو را باری دیگر تحویل مردم می دهد.  همانطوری که تا بحال همه شان گفته اند. فراتر از این، دولت های جدید معمولا اعلام می کنند که فاکتور اقتصاد، بیش از هر عرصه دیگری، ابعاد نادرستی آمار ارائه شده توسط دولت قبلی را نشان میدهد. همه دولت های جدید، اظهار می کنند که اقتصاد، و مشخصا تولید، آن عرصه ای است که در آن بیش از هر عامل دیگری می توان مشکلات اصلی را مشاهده کرد. بر همین اساس، دولت های جدید همه جا اعلام می کنند که بودجه هایی که می خواستند اختصاص بدهند، ممکن نیست. چرا که آمار دولت قبلی بی اساس بوده است. و بودجه کافی برای کارهایی هم که آنها به مردم  وعده داده بودند، موجود نیست. در یک کلام فریاد می زنند که ای مردم، وضع اقتصادی خراب است!  تمامی دولت های جدید توجه همه را به همین امر جلب می کنند، که وضع اقتصادی بمراتب خراب تر از آنچیزی است که انتظار داشتند. و بر همین اساس تصویری را که در مقابل جامعه قرار می دهند، این است که اگر تصور می کردید با انتخاب دولت جدید، تغییری در اوضاع اقتصادی ممکن می شود، اگر پاسخی برای مشکل بیکاری جستجو می کردید، اگر بیمه اجتماعی که در ایران هرگز موجود نبوده است را می خواستید، اگر فکر می کردید که به مسائل گوناگونی که با آن هرروزه دست بگریبان بودید و دولت جدید قول داده بود که برایش چاره ای می اندیشند و اگر ... فراموش کنید! بایستی این واقعیت را بپذیرید که وضع اقتصادی بسیار خراب است. و این هم  تقصیر دولت جدید نیست که چنین شرایطی دارید. مقصر همان دولت قبلی است، که هم موقعیت وخیمی را حاکم کرده بود، و هم آمار و ارقام دروغینی را تحویل همه داده بود. و حالا هم،  بایستی صبر داشته باشید و به دولت جدید هم فرصت دهید تا سعی کند راه حلی بیابد.

 

البته معلوم نیست، و هیچوقت هم معلوم نبوده است، که این فرصت، این زمان،  تا کی قرار است کش داده شود و  ادامه یابد؟ معیار سنجش آن چیست؟ اصلأ برای انجام چه کاری، چه مدت زمانی لازم است! چه کاری انجام شده و یا چه کاری قرار است انجام گیرد؟ تضمین چیست که دولت بعدی هم با همین طریق دوباره بسراغ مردم  نیاید و همین حرف ها را بار دیگر تکرار نکند.

 

 این نسخه ای است که نه یکبار، نه فقط در ایران، بلکه تمامی دولت های جدید در تمامی کشورهای سرمایه داری دنیا، هر باره برای مردم کشورهایی که در آن حاکمند، می پیچند.

 

حال اولین سوالی که در مقابل تمامی این سرمایه داران و دولت هایشان قرار دارد این است، شمایی که طبق اظهارات خودتان به یکدیگر آمار و ارقام غیر قابل استناد میدهید، و باز طبق اظهارات خودتان، مرتب دروغ تحویل جامعه و مردم می دهید، پس چرا اول این جمعیت سابق را دادگاهی نمی کنید؟ اگر در محیط کار کسی به رؤسای شرکتی که در آن کار میکند، ارقام نادرست تحویل دهد، اگر کارکنی اطلاع حتی غیر دقیق به صاحب کارش بدهد، و یا شرکتی به بازار و شرکت های دیگر ارقام دروغین گزارش کند، کل دستگاه قضایی و جنایی  بدنبال او راه میافتند. خاطی را فورا از کار برکنار می کنند، و به جرائم سنگین و دوره های طولانی حبس محکوم می شوند. اما وقتی نوبت به دولتمردان و دروغ هایشان به جامعه برمی گردد، داستان کاملا عوض می شود. آنها از قرار می توانند هم به همقطارهای خودشان چرت و پرت بگویند، هم می توانند هردروغی می خواهند به جامعه تحویل دهند، و نه تنها بازخواست نمیشوند بلکه  اکثرا با تعویض دولت، مورد تجلیل هم قرار می گیرند، و به سمت های جدید هم می رسند.

 

در بسیاری از کشورهای سرمایه داری غرب، همین دولتمردان و سیاستمداران سابق را در پست های اساسی در ناتو، انستیتوهای صاحب نظر در جامعه اروپا و ناتو، و یا سازمان ملل و انواع و اقسام سازمان های وابسته به آن،  منتصب می کنند. همین امر در ایران هم صادق است. نگاه  کنید به رفسنجانی، خاتمی، و دیگر همکاران و رکاب زنان دولت های قبلی، که همگی یکروز در هیئت دولت های جدید (معترض به دولت قبلی)  وسپس یکروز جزئی از دولت سابق (معترض به دولت جدید) ظاهر شده اند. به ما می گویند که باورکنیم آقای روحانی که ۱۶ سال رئیس شورای امنیت ملی  بوده است، از همه چیز بی خبر بوده است! ایشان هم از قرار، هیچ اطلاعی از وضعیت اقتصادی موجود نداشته است! و به محض رئیس جمهور شدن یکشبه از خواب بیدار شده  و متوجه عمق دروغ های دولت احمدی نژاد شده است!

 

سوال دومی که به ذهن میرسد این است که اصلأ چرا اینقدر وقت و زمان لازم است؟ آیا این انتظار کشیدن  فقط برای مردم و خواسته هایشان است یا برای همه است؟ اگر برای همه است، اگر همه باید منتظر بمانند  تا ببینند وضعیت اقتصاد و بودجه چگونه است، پس چرا انواع و اقسام بنیادهای مذهبی نباید منتظر تعیین و گرفتن بودجه باشند و صبر داشته باشند؟ چرا دستگاه پلیسی و قضایی وانواع  سازمان ها و نهادهایی که امکانات و بودجه از دولت می گیرند، نباید صبر کنند و منتظر بمانند تا عمق وخامت اقتصادی مشخص گردد؟ چرا باندها و سازمان های وابسته به نظام در داخل و خارج از کشور نباید شکیبایی داشته باشند و فعلا بدون بودجه و امکانات سر کنند تا ببینند وضعیت چگونه است؟

 

برای کل این سیاستمداران و منتخبین جدید و قدیمی مسلم است که هیچکدام از این نوع نهادها قرار نیست حتی یک لحظه هم صبر کنند. برای دستگاه فیضیه قم، بنیاد و سازمانهای متعلق به اوقاف و جهاد سازندگی و غیره  حتی یک لحظه هم این سؤال مطرح نیست که منتظر بمانند تا دولت جدید تصمیم بگیرد که آنها به چه اندازه از حساب های بانکی مخصوص و صندوق های بدون مالیات، و چقدر از کل ثروت جامعه را میتوانند در اختیار داشته باشند و یا از آن  استفاده کنند. چگونه است که برای خودشان درآمدهایشان بدون هیچ پرسشی به دستشان می رسد، و بدون اینکه کوچکترین وقفه ای در کارشان در استفاده از امکانات دولتی بیافتد، روزگار میگذرانند. انتظار کشیدن اصلا مربوط به آنها نیست، بلکه این تنها مردم و تولید کنندگان هستند که بایستی صبر داشته باشند.

 

آنچه که دروغ واقعی است، این است که صبر کردن و انتظار کشیدن فقط برای کسانی است که دارند کار می کنند! کسانی که مطالبه دارند، و نه این دستگاه ها و دولتمردان و سرمایه داران ریز و درشتی که در این صبر کردن مردم منفعتی دارند.

 

بالاخره سؤال اصلی این است که چرا باید اصلأ صبرکرد؟ چرا برای قطع کردن تمامی بودجه های هنگفت دستگاه های عریض و طویل، تمامی این بوروکراسی عظیم، بایستی صبر کرد؟ واقعأ چقدر زمان لازم است تا شریان مالی کل این سازمانها یکباره قطع شود، و بجایش آموزش و پروش را برای نمونه رایگان اعلام کرد؟ آیا برای کار به این سادگی، وزیر آموزش و پرورش لازم است؟ چقدر فرصت لازم است تا تمامی بودجه های اختصاصی بنیادهای مذهبی را متوقف ساخت، و در مقابل بهداشت را رایگان کرد؟ ترانسپورت را برای مردم رایگان کرد؟ بیمه های اجتماعی را ممکن کرد؟ در این کشور آنقدر درآمد و ثروت موجود است، که می توان در کمترین زمان ممکن آنرا در اختیار مردم و درجهت رفاه شان بکار انداخت. برای انجام چنین کاری،  نه هفته ها و ماهها، بلکه داشتن یک لحظه از قدرت دولتی، در اختیار آنان که خواهان رفاه بشریت هستند، کافی است.

 

برخلاف جمهوری اسلامی سرمایه، برخلاف تمامی دولت های سرمایه در سراسر دنیا، برخلاف اینان که هدفشان تنها کسب و اختصاص سود بیشتر برای خودشان است، اگر دست ما بود، اگر کارگر دولت را دردست داشت،  لازم نبود مردم، آنان که مطالبه دارند، حتی لحظه ای صبر کنند. مگر برای بستن و قطع فوری بودجه این همه دستگاه های پلیسی، جاسوسی و سازمان های بگیر وببند و شکنجه، و قطع پول بنیادهای متفاوت مذهبی و خرافه سازی، وزیر لازم است؟ بسیار راحت و ساده می توان امکانات و ثروتی که اینها در اختیار دارند را متوقف کرد، بودجه هایشان را قطع کرد و در عوض بیمه های اجتماعی، تأمین حداقل زندگی انسانی، آموزش و پرورش رایگان، بهداشت رایگان، ترانسپورت رایگان را بدون تعملی اعلام کرد.

 

 کجای دنیا، در کدام یک از تمامی دولت های جدید سرمایه دارای، حقوق و مزایای دولتمردان، وکلا و وزرا و نمایندگان مجلس هایشان، تا روشن شدن میزان وخامت اقتصادی و رفع معضلات، نامعلوم و معوق مانده است؟ چرا آنها نباید برای گرفتن این حقوق ها و مزایای بالا و سرسام آور، فرصت دهند؟ اصلأ چرا این همه امکانات و حقوق برای جناب حسن روحانی و کلیه وکلا و وزرا و هم قطارانشان اختصاص داده شده است؟ چرا آنها نباید همان حقوق و  مزایایی را بگیرند که بطور متوسط یک کارگر در این جامعه می گیرد؟ برای اینکار هم  وزیر لازم است؟

 

واقعیت این است که وقت و فرصتی که میخواهند، و زمانی که برای رسیدگی به مشکلاتشان طلب میکنند، فقط  در مقابل خواسته های مردم است. این وقت را برای آن می خواهند که، با هم و بین خودشان به توافق برسند و سهم بندی هایشان را به نتیجه برسانند. وقت خواستن این دولت جدید هم جز این نیست. از مردم می خواهند که از هرگونه ابراز مطالبه ای دست بردارند! قبول کنند که بزودی هیچ تغییری ممکن نیست و به همین شرایط تن دهند.  به حقوق های معوقه، به بیکاری و ناامنی زندگی، به عدم وجود حداقلی از بیمه های اجتماعی رضایت دهند، تا در آینده و در زمانی نامعلوم، تکنوکرات هایشان به کنکاش در بررسی وضعیت وخیم اقتصادی ادامه دهند و به سرمایه داران فرصت دهند، وقت دهند تا امکان یابند مناسب ترین نرخ های سود و نحوه تقسیم ثروت بین خودشان را پیدا کنند. و در واقع تا راههای مناسبتر برای تصاحب ارزش اضافی را بیابند.

 

فرصت می خواهند تا بتوانند به مردم بقبولانند که کار ارزان و بی حقوقی تولید کنندگان، کاملأ طبیعی است. این طلب شکیبایی، نه زاده مدیریت بد دولت قبلی است و  نه دروغ های روتین دیروز و امروز جناح ها! بلکه ناشی از تلاش همیشگی جناح های گوناگون سرمایه و سیاستمداران آن در جمهوری اسلامی، برای حکومت کردن است. کیست که به اظهارات و آمار و ارقام جمهوری اسلامی ، چه امروز وچه در طول حیاتش، باور داشته باشد؟ کیست که تصور کند که دیپلماسی سری و بزن و ببنند های پشت صحنه آنها، آمدن و رفتن این و آن وزیر و وکیل و رئیس جمهورشان، بازتاب نیازهای واقعی مردم در این کشور بوده است؟ خواست وقت و انتظار شکیبایی اینان از مردم، تنها و تنها به منظور خریدن وقت و اجازه دادن به کل این نظام سرمایه داری است، تا همین شرایط غیر انسانی را چند صباحی دیگر ادامه دهند و بس.  برای تولید کنندگان، برای کارگران، معیار تقاوت دولت جدید و قدیم سرمایه، به اندازه تفاوت زندگی و شرایط  دیروز و امروزشان است. برای به صدا درآوردن سوت پایان وقت دادن به کل این نظام، حتی یک ثانیه هم وقت اضافه است.

 

۱۳ اوت ۲۰۱۳

 

متن فوق بر مبنای برنامه رادیو نینا، تحت همین عنوان، تهیه شده است